arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۱۵۶۸۹
تاریخ انتشار: ۵۱ : ۲۱ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۲

از حدیبیه تا تهران؛ اگر در عصر پیامبر(ص) بودند ایشان را هم متهم به سازشکاری می کردند

زمانی که قرار بود متن قرارداد صلح حدیبیه را بنویسند،پیامبر به علی(ع) فرمود قرارداد را با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع کند ولی نماینده مشرکان قریش به این امر اعتراض کرد و گفت:"من که رحمان و رحیم نمی شناسم. همان بسمِکَ اللّهم را که همیشه می‌نوشتی بنویس." پیامبر با این خواسته موافقت کرد و به علی(ع) فرمود:"بنویس بسمک اللهم."این درحالی بود که بعضی از صحابه پیامبر،به شدت با تحقق خواسته نماینده قریش مخالفت کردند و فریادهای اعتراض برکشیدند، ولی پیامبر به سازش‌ناپذیری آنها وقعی ننهاد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

عصر ایران ؛ مصطفی اعتزالی - مذاکرات هسته‌ای ، موضوع محوری و مناقشه‌برانگیز سومین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری بود. در میان هشت کاندیدای موجود، سعید جلیلی و حداد عادل معتقد بودند که مقاومت و سازش‌ناپذیری، بهترین راه در ادامه مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 است. در دیگرسو، حسن روحانی و محمدرضا عارف و علی اکبر ولایتی و محسن رضایی، بر لزوم تعامل و سازش عقلایی با جهان غرب تاکید داشتند تا مردم ایران بیش از این متحمل فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های خارجی نشوند؛ فشارهایی که بخش قابل توجهی از آنها، به گفته همه شخصیت‌های سیاسی کشور، ریشه در سیاست هسته‌ای کنونی دارد.

مفهوم سازش در فرهنگ سیاسی ایران، مفهومی با بار معنایی منفی است. سازشکار در ادبیات سیاسی جامعه ایران، از گذشته‌های دور تا به امروز، کم و بیش به عنوان یک دشنام سیاسی به کار رفته است.
 ماروین زونیس در کتاب "روانشناسی نخبگان سیاسی ایران"، به این نکته می‌پردازد که "سازش" در فرهنگ سیاسی ایرانیان، بار معنایی مثبتی ندارد.
زونیس با انتخاب 3000 نفر از افراد مستقر در لایه‌های گوناگون ساختار قدرت در رژیم شاه، مطالعه‌ای عینی را بر روی نخبگان سیاسی جامعه ایران در دوران پیش از انقلاب انجام داد.

او در این مطالعه به نتایج گوناگونی درباره نخبگان و فرهنگ سیاسی جامعه ایران رسید. بار منفی مفهوم سازش در بین نخبگان سیاسی جامعه ایران، یکی از این نتایج بود.

اگر به این نکته توجه کنیم که پس از مطالعه زونیس، رژیم شاه با انقلاب سرنگون شد و یکی از دلایل انقلابیون برای سرنگونی رژیم شاه، سازشکاری شاه در برابر جهان غرب بود، می‌توانیم حدس بزنیم که پس از انقلاب اسلامی، بار معنایی مفهوم سازش نه تنها کاسته نشده، بلکه تقویت هم شده است.

شعارهای مردم و مسئولان انقلابی نیز در همان دهه اول انقلاب، یکی از مبانی تشدید فرهنگ سازش‌ناپذیری در جامعه ایران شد.

در این میان برخی کاندیداها مقاومت/سازش‌ناپذیری و اسلام ناب محمدی تاکید زیادی می‌ کنند و مسائل سیاست خارجی را به گونه‌ای تبیین می‌کنن که گویی سازش‌پذیری، مصداق انحراف از اسلام ناب محمدی است.

اما آیا واقعاً سازش‌ناپذیری و مقاومت تحت هر شرایطی و به هر قیمت ممکن، نشانه تبعیت از سیره رسول الله (ص) و پای‌بندی به اسلام ناب محمدی است؟

ماجرای صلح حدیبیه، به خوبی نشان می‌دهد که سازش‌ناپذیری مطلق، مطلقاً با سیره سیاسی پیامبر گرامی اسلام تناسب و تطابقی ندارد.

پیامبر و یارانش در سال ششم هجری، از مدینه عزم مکه کردند تا به زیارت خانه خدا بروند. مخالفت قریش با ورود مسلیمن به مکه در کنار تقویت تدریجی اسلام تا آن زمان، منجر به انقعاد پیمان صلح حدیبیه شد که بر اساس آن، مسلمانان اجازه یافتند سال آینده برای انجام مراسم حج راهی مکه شوند.

عملکرد پیامبر در جریان مذاکرات مربوط به انعقاد این پیمان، مصداق بارز "کوتاه‌آمدن در برابر دشمن" بود ؛ سازشی که با هوشمندی سیاسی عمیقی همراه بود. پیامبر پیش از حرکت به سوی مکه، به یارانش وعده زیارت خانه خدا داده بود ولی وقتی دید تنها راه عقد قرارداد صلح این است که سال آینده راهی مکه شوند، بر خواست اولیه‌اش پافشاری نکرد و خواسته قریشیان را پذیرفت و زیارت کعبه را به سال آینده موکول کرد.

در حالی که مشرکان با سخت‌گیری‌هایشان مسلمانان را از مکه بیرون رانده بودند، ولی پیامبر گرامی اسلام در ماجرای حدیبیه، اولاً پذیرفت که تا ده سال آینده، جنگ با مشرکان را کنار بگذارد.
ثانیاً پذیرفت که اگر کسی از مکه و از میان قریش گریخت و به مسلمانان پناه آورد، او را به قریش بازگرداند ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت، قریش موظف به بازگرداندن او نیست.
ثالثاً پذیرفت که بت‌پرستان قریش در انجام عبادات مذهبی خود در مدینه، آزاد باشند.

علاوه بر این‌ها، زمانی که قرار بود متن قرارداد صلح حدیبیه را بنویسند، پیامبر به علی (ع) فرمود قرارداد را با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع کند ولی نماینده مشرکان قریش به این امر اعتراض کرد و گفت: " من که رحمان و رحیم نمی شناسم. همان بسمِکَ اللّهم {به نامت ای خدا} را که همیشه می‌نوشتی بنویس."
پیامبر با این خواسته موافقت کرد و به علی (ع) فرمود: "بنویس بسمک اللهم." این در حالی بود که بعضی از صحابه پیامبر، به شدت با تحقق خواسته نماینده قریش مخالفت کردند و فریادهای اعتراض برکشیدند، ولی پیامبر به سازش‌ناپذیری آنها وقعی ننهاد.

در ادامه، پیامبر این‌گونه به املاکردن متن قرارداد ادامه داد: " این مواد قرارداد بین محمد رسول خدا و  سهیل بن عمرو است." اما نماینده قریش باز اعتراض کرد و گفت: "اگر تو را رسول خدا می‌دانستیم که نه تو را از خانه {خدا} منع می‌کردیم و نه با تو می‌جنگیدیم؛ بنویس محمد پسر عبدالله."

علی (ع) کلمات "رسول الله" را نوشته بود و وقتی پیامبر گفت آن را خط بزن، علی گفت شرم دارد که نام رسول الله را پاک کند. پس پیامبر از علی خواست آن کلمات را به او نشان دهد و خودش واژه مقدس "رسول الله" را حذف تا معاهده صلح با مشرکان منعقد شود و منافع جامعه اسلامی تامین شود.

باری، پیامبر (ص) این همه در برابر دشمنِ مشرک کوتاه آمد تا قرارداد صلح و سازشی منعقد شود که به سود مسلمانان و جامعه اسلامی نوپای مدینه بود.    

پس از انعقاد قرارداد، عمر بن خطّاب که این همه سازش‌پذیری و کوتاه‌آمدن پیامبر در برابر دشمن قریشی را دیده بود، خشمگین به سوی پیامبر آمد و گفت: "مگر تو پیامبر خدا نیستی؟"
 پیامبر گفت: "بله."
عمر گفت: "مگر ما بر حق نیستیم و دشمنان ما بر باطل؟"
 و باز پیامبر جواب مثبت داد.
 عمر گفت: "پس چرا برخلاف عزت دینمان چنین ذلیلانه تسلیم می‌شویم؟"
پیامبر گفت: " من رسول خدایم و از او نافرمانی نخواهم کرد و او مرا پیروز خواهد ساخت."
اما عمر همچنان پافشاری کرد و گفت: " مگر به ما نگفتی باید به زیارت خانه کعبه برویم و دور آن طواف کنیم؟"
 پیامبر گفت: "همین طور است، اما آیا گفتم که امسال این کار را خواهیم کرد؟"
 عمر اعتراف کرد که پیامبر چنین چیزی نگفته بود.
سپس عمر که هنوز خشمش فروکش نکرده بود، به سراغ ابوبکر رفت و همان سوالات را از او پرسید و تقریباً همان جواب‌های پیامبر را از زبان ابوبکر هم شنید. وقتی که پیامبر، عمر و علی و ابوبکر و عبد الرحمن بن عوف را فراخواند تا نامشان را زیر معاهده درج کنند، عمر در سکوتی که هنوز بوی ناخرسندی از آن می‌آمد، معاهده را امضا کرد و رفت.

آیا این همه سازش‌پذیری پیامبر گرامی اسلام در برابر دشمن مذاکره‌کننده، که حتی موجب شد عمر لب به اعتراض بگشاید و این کوتاه‌آمدن و تن به سازش دادن را مصداق ذلت بداند، نباید موجب تجدیدنظر ما در بار معنایی مفهوم سازش شود؟ و مهمتر از این، آیا رویه پیامبر در مذاکره منتهی به صلح حدیبیه، نباید درسی برای مذاکره‌کنندگان سازش‌ناپذیری باشد که اسلاف سازش‌پذیر خود را، که برای تامین منافع جامعه اسلامی در برابر دشمن کوتاه آمده و نرمش نشان داده‌اند، به خیانتکاری و تن به ذلت دادن متهم نکنند و از "دیپلماسی پیامبر" توشه‌ای برگیرند برای دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با دشمنان سرسختی که تحریم‌های وحشیانه‌شان جامعه اسلامی ایران را دچار فشار و تنگناهای جدی کرده است؟ آیا درک معنای تعامل هوشمندانه - که حدیبیه مصداقی از آن است - اینقدر سخت و شگرف است؟!

آیا اگر برخی مدعیان امروزی در عصر رسول الله (ص) می زیستند ، با همین ادبیات امروز ، ساحت قدسی ایشان را به انواع اتهامات نمی آلودند؟!

نظرات بینندگان