سر منشأ و ریشه اصلی آرمانگرایی نهفته در بستر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نظرات و دیدگاه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی _امام خمینی(س)_ که در حقیقت حقانیت عقلی و دینی یک بسیج عمومی جهانی بر اساس آموزههای اسلامی علیه زیاده خواهیها و یکه تازی و سلطه طلبی آمریکا و صهیونیسم در روابط بینالملل است. بنابراین آرمانگرایی سیاست خارجی ایران نه تنها ذاتا" مذموم نیست بلکه عناصری از مقاومت واقع گرایانه را در بر دارد. اما آنچه بدفهمی ایجاد میکند و نباید دامن زده شود توصیف و تجویز عناصر و بستر این آرمانگرایی از طریق راه حلهای غیر واقع گرایانه است. لذا جهتگیری کلی سیاست خارجی ایران ذاتاً ساختارشکن است؛ نظام جهانی موجود را غیرعادلانه تلقی میکند، در پی ایجاد گفتمان، قطب و مناسبات جدید قدرت است و در این کار همچون سایر انقلابها ی در طول تاریخ برای خود رسالتی جهانی قائل است.
پدیده انقلاب، ایده تأسیس یا ولادت جهان جدیدی از روشها، معیارها، ارزشها و نگرشها را در فضاهای گستردهای میپراکند (آرنت، 1361)[1]. بدون شک پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن مرهون دو عنصر شجاعت و خلاقیت است. شجاعت رهبری امام خمینی(س) در اتخاذ مواضع قاطع در طول نهضت و انقلاب بر اساس شناخت صحیح ایدئولوژی اسلامی، مردم و نیاز جامعه ایرانی و خلاقیت مردمی و رهبران حاضر در صحنه در تداوم انقلاب تا پیروزی. تباین ذاتی میان جوامع غربی و شرقی براساس دو عنصر «شجاعت» و «خلاقیت» قابل تحلیل و تفسیر است و آنچه برای تسریع روند نوسازی در شرق نیاز است، فرهنگ خلاقیت و ابتکار میباشد (لرنر، 1985)[2]. اگرچه او گمان میبرد که بستر زایش این فرهنگ وجود ندارد و وارد کردن آن نیز ممکن نیست ولی هم این دو عنصر در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند و هم در خیزش مردم مسلمان خاورمیانه و شمال افریقا در سال 2009.
سیاست خارجی علم پیدا کردن جایگاه و سطح قدرت ملی کشورها در صحنه جهانی است و راهبردﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻫﺮ ﮐﺸﻮر ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﺟﺎﯾﮕﺎهﺶ در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻧﻈﺎمﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ است. نظامی که مهمترین مشخصههایش علاوه بر ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺮ شکل گیری و ﻫﻮﯾﺖ دوﻟﺖﻫﺎ، ﺑﺨﺸﯽ از رﻓﺘﺎرﻫﺎ، اﯾﺴﺘﺎرﻫﺎ و اﻫﺪاف ﺳﯿﺎﺳﺖ خارﺟﯽ آﻧﻬﺎ را نیز ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ. لذا اولین وظیفه طراحان سیاست خارجی دستیابی به ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﻄﻠﻮب و ﮐﺎرآﻣﺪ راهبرد ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ کشور در ﺑﺴﺘﺮ ﻧﻈﺎم کنونی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ اﺳﺖ. و اما سیاست خارجی کشورها را بدون فهم نظام انگیزشی آنها نمیتوان درک کرد زیرا دلایل رفتاری یک کشور را باید در داخل آن جستجو کرد و فراتر از این فهم رفتاری، از بعد تجویزی نیز، این که یک کشور چگونه باید رفتار کند ریشه در نظام ارزشهای آن دارد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی صرفاً در چارچوب ساختارهای از قبل موجود ژئوپولیتیک، بوروکراتیک و غیره قابل تبیین نیست، اگرچه اینها هم عوامل مهمی هستند و هم عناصر شکل دهنده آن بلکه بیش از هر چیز نتایج برآمده از انقلاب اسلامی بوده که به آن هویت و جهتهای خاصی بخشیده و تقویت کننده عناصر ثابت نیز هستند.
از آنجا که اصلیترین هدف انقلاب اسلامی پیوند استقلال از طریق آزادی به تأسیس یک دولت مدرن دینی بود بدین طریق، یکی از مبانی اساسی دولت جمهوری اسلامی را میتوان تمایل به نهادینه کردن استقلال و آزادی، در قالب تأسیس سازمان جدیدی برای دولت و نهادهای سیاسی جدید دانست و طبیعی است که این مبنا در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب نمود پیدا کند. پس دقت در مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی یعنی ریشههای درونی یا فکری رفتارهای سیاست خارجی و درک آسیب شناسانه، امکانات، پتانسیلها و توانمندیها، زمینه های مورد نیاز برای تحقیق و نظریه پردازی و نواقص آنها کمک بزرگی به فهم سیاست خارجی ایران میکند. لذا خمیر مایه و ملات چسبندگی اصلی طراحی و یا تفکر سیاست خارجی جمهوری اسلامی حاوی اصول اصلی انقلاب اسلامی ملهم از نظرات و دیدگاههای امام خمینی(س) که در قانون اساسی کشور ثبت و ضبط شدهاند به عنوان ثوابت و از سوی دیگر، ضرورتهایی که در پرتو مقاومتها و اعمال محدودیتهای عملی و نظریههای حاکم بر روابط بینالمللی علیه آن اصول پدید میآیند به عنوان متغیرهای این معادله هستند. و تا زمانی که درک عمیق و درستی از دلایل زلزله وقوع انقلاب اسلامی و مهمتر از آنها دلایل پس لرزهها و اثرات این زلزله در تغییر معادلات روابط بینالملل که سبب درک الزامهای خارجی ناشی از انقلاب اسلامی در سیاست خارجی به دست نیاید درک محتوای اصلی و نهایی یا بنیاد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عملی نیست.
برای فهم تحرکات در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز طبق این قانون کلی ابتدا باید از فعل و انفعالات و زیربناها و نظام انگیزشی سیاست خارجی ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی درکی پیدا کنیم و سپس با توجه به بعضی عوامل ثابت که عموماً ویژگیهای ژئو پلیتیکی کشور هستند به تجزیه و تحلیل سیاست خارجی کشور بنشینیم. از جمله این عوامل استفاده از عوامل ژئوپلیتیکی نحوه تولید قدرت ملی است به گونهای که به هر میزان سطح قدرت ملی یک کشور با توجه به مقیاسهای بینالمللی کمتر باشد، تأثیرپذیری آن کشور از جریانهای بینالمللی عمیقتر خواهد بود و بالعکس. برای عملیاتی کردن مفهوم تأثیرگذاری نظام داخلی در سیاست خارجی، چند متغیر را باید درنظر گرفت: 1) نظام ارزشها 2) فرهنگ سیاسی و عمومی انباشته شده، 3) ماهیت اجتماعی، فکری و طبقاتی نخبگان ابزاری، 4) چشم انداز، راهبرد ، اهداف و سیاستهای کلان. که در این میان، متغیر چهارم نتیجه تابعی از متغیرهای قبلی است.
در زمینه درک اصول ثابت سیاست خارجی ایران باید توجه داشت که هر کشوری در تدوین استراتژی خود نسبت به محیط بیرونی همسایگان، منطقهای و بینالمللی خود تحت تأثیر عوامل و متغیرهایی است. آنچه که برای ایران در این زمینه عناصر مهم و حیاتی تلقی میشود عبارتند از جغرافیای سیاسی، منابع عظیم انرژی ایران و قرابت جغرافیایی کشور با غنی ترین منابع انرژی جهان در شمال و جنوب کشور، حساسیت به استقلال و حاکمیت ملی و علاقه ایرانیان به فرهنگ، علم، فن آوری نوین. اهداف کلان ایران ریشه در ارزشها و میراث سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 دارد که میتوان آن را در سه قسمت تقسیم بندی کرد: 1) رشد و توسعهی اقتصادی، حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و تبدیل ایران به یک قدرت منطقهای، 2) دفاع از مسلمانان و نهضتهای آزادی بخش 3) استقرار یک جامعه مدرن و پیشرفته بر اساس مبانی اسلامی (سریع القلم ، 1379)[3]. البته اگر چه به نظر میرسد که این اهداف از یک سنخ و جنس نبود و برای اجرا، هریک از منطق فکری و منطق اجرایی خاص پیروی میکنند ولی ضرورتاً و از لحاظ منطقی نیز در طراحیهای راهبردی سیاست خارجی شرط لازم برای موفقیت اهداف یکدست و یا یک جنس بودن آنها نیست.
________________________________________
[1] آرنت، هانا (1361). انقلاب. ترجمه عزتا... فولادوند. تهران: انتشارات خوارزمی :26.
[2] لرنر، دانیل (1383). گذر جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه. ترجمه غلامرضا خواجه سروی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
[3] سریع القلم، محمود (1379). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف. تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.