پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : نتیجه نشستهای شورای هماهنگی اصلاحات گزارشهای تخصصی بود که نشان میداد
کشور در هشتساله دولت نهم و دهم تا چه میزان از اهداف چشمانداز 1400 و
برنامه توسعه پنجم و دیگر برنامههای بالادستی فاصله گرفته است. شاکله دولت
اصولگرای احمدینژاد در مفاهیمی چون فرار از قانون، عدم پایبندی به تعهدات
و مصوبات خلاصه شده که همینها ضربه زیادی به اقتصاد و سیاست و مسایل
اجتماعی و فرهنگی کشور وارد آورده است.
میراث شکست در
انتخابات هشت سال پیش به دلیل عدم اجماع و کار تشکیلاتی منسجم، امروز
اصلاحطلبان را به جایی رسانده که در مقایسه با گذشته پختهتر، صبورتر و
فراجناحیتر شدهاند. اصلاحطلبان امروز به یک بلوغ سیاسی رسیدهاند و
اهمیت وضعیت «ایران» در اولویت تصمیمگیریهاست.
در شورای
مشورتی همه متفق القول بر حضور آقای خاتمی تاکید داشتند. استدلال این بود
که آقای خاتمی بهخوبی میتواند وفاق ملی ایجاد کرده و رای حداکثری به دست
بیاورد. ایشان هم از همان آغاز میگفتند، حضور من واکنش شدید ایجاد میکند.
البته جمع مقاومت میکرد، تحلیل این بود که چهره ملی دیگری نداریم تا
بتوانیم جناحهای سیاسی مختلف را کنار هم داشته باشیم و نوعی آشتی ملی شکل
گیرد.
تحلیلگران و سناریست های اصلاحطلب بر این باور بودند
که بر اساس شرایط بهوجودآمده در کشور، مردم بدون شک به گفتمان «تغییر» رای
خواهند داد. بنا بر این بود که اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف، شریعتمداری
و مهرعلیزاده در انتخابات شرکت کنند. شورای مشورتی تنها روی هاشمی و خاتمی
پافشاری داشت و حاضر نبود روی کاندیدای دیگری سرمایهگذاری کند. تحلیل
شورا این بود که دیگران رایآوری لازم را ندارند و قادر به جریانسازی
نخواهند بود. البته ثبتنام ناگهانی آقای هاشمی شوری در جامعه بهوجود آورد
و حرکتی فداکارانه بود.
پس از ردصلاحیت هاشمی، شورای مشورتی و
شورای هماهنگی اصلاحات برای حضور و مشارکت مصمم تر شد. البته تاکید بر
این بود که تا پایان راه باید اجماع شکلگرفته میان «هاشمی» و «خاتمی» حفظ
شود. برخی چهرهها مانند آقای ناطق نوری یا حسن خمینی نیز مدنظر بود. البته
خبر داشتیم که آنها برای ورود به انتخابات عزمی ندارند و به همین دلیل
تنها در حد ایده باقی ماند.
آقای خاتمی همیشه بهطور مرتب در
نشستهای دوهفتهیکبار ما شرکت و نتایج را به آقای هاشمی منتقل میکرد.
یعنی از همان اوایل سال 91 به اینسو ارتباط سازندهای میان آقای هاشمی و
خاتمی شکل گرفته بود که خروجی آن بدون شک در اجماع تاریخی سال 92 به اثبات
رسید.
«هیات ائتلاف» 10روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری
سال 92 تشکیل شد تا میان نامزدهای نزدیک به طیف اصلاحطلب حکمیت کند. بنا
بر این شد که آقای عارف و روحانی در نظرسنجیها مورد ارزیابی قرار گرفته و
بر اساس مستندات بهدستآمده، هیات ائتلاف، نامزد نهایی را معرفی کند،
فردی که امکان رایآوری بیشتری داشته باشد. نتایج این رایگیریها دیرهنگام
منتشر و بر اساس آن اجماع بر سر حسن روحانی قطعی شد. نتایج نخست
نظرسنجیهای صورتگرفته نشان از آن داشت که در صورت حضور سید محمدخاتمی او
از استقبال 64درصدی مردم برخوردار خواهد شد. بخش دیگری از نظرسنجیها نشان
از آن داشت که در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از نامزد خاص اصلاحطلبان، 26
تا 40درصد در آرای نامزد موردنظر تغییر ایجاد خواهد شد.
{ در
واکنش به اینکه بیانیه آقای عارف تا حدودی نشان از دلخوری ایشان داشت}
ببینید بخشی از رفتار ایشان کاملا طبیعی است. ایشان برای شرکت در انتخابات
سرمایه گذاری کرده بودند و خب طبیعی است که در گام نخست چندان با رغبت
برخورد نکنند اما نکته درخور توجه اینکه آقای عارف پس از اعلام نظر آقای
خاتمی بهخوبی هم راستا با ایشان بودند و بر عهدشان پایبند. رفتار پخته
سیاسی محمدرضا عارف بهعنوان یک سنت تصمیمگیری در میان اصلاحطلبان در
تاریخ معاصر ما ثبت خواهد شد و قابل ارجاع است. نکته درخور اهمیت اینکه پس
از انصراف ایشان نیروهای ستادیشان به ستادهای آقای عارف پیوستند.
تقریبا 26 نفر از فهرست نخست اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات شورای شهر
تهران ردصلاحیت شدند اما نیروهای اصلاحطلب با کمترین امکانات برای حضور
در انتخابات شوراها وارد عمل شدند و اگر مساله ردصلاحیت گسترده بهوجود
نمیآمد، قطعا موفقیت بیشتری حاصل میشد.