میرمحمود موسوی، مدیرکل پیشین آسیای غربی وزارت خارجه ایران و تحلیلگر مسایل خاورمیانه از همان دو سال پیش که تحولات مصر آغاز شده بود، آنچه رخ داد را انقلاب نمی دانست به علت اینکه صاحب اصلی قدرت یعنی ارتش با زیرکی و به توصیه حامیان خارجی، به سایه خزید و از تحول در امان ماند. او امروز در ارزیابی از وقایع مصر، با کودتا خواندن برکناری مرسی معتقد است مردم از روی استیصال از کودتا و دخالت زشت نظامیان در سیاست استقبال کرده اند و به زودی متوجه اشتباه بزرگ خود خواهند شد. میرمحمود موسوی در گفت وگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با تاکید بر اینکه دخالت نظامیان، طرفداری ارتش و زور و فشار مساله مصر را حل نمی کند، گفت وگو را تنها راه حل موجود خواند. او با اشاره به اینکه اخوان متوجه اشتباهات خود خواهد شد معتقد است، درون اخوان اتفاقاتی خواهد افتاد و اخوان، سیاست های گذشته خود را بازنگری خواهد کرد. مجموعه اخوان المسلمین در حال طی مرحله گذار است و در آینده، اخوان المسلمین متفاوتی را خواهیم داشت.
متن گفت وگوی شفقنا با میرمحمود موسوی را می خوانید:
* برخی معتقدند در حادثه ای که در مصر اتفاق افتاد، آنچه منجر به برکناری مرسی شد کودتا نبوده زیرا دخالت ارتش منجر به سرکار آمدن یک حاکم نظامی نشده و رییس دادگاه قانون اساسی مصر به قدرت رسیده است. برخی دیگر هم معتقدند، همین که ارتش مداخله و یک رییس جمهور قانونی را برکنار کرده است، می تواند کودتا نامیده شود. البرادعی در مصاحبه با اشپیگل در رابطه با دخالت ارتش اشاره می کند که اولا این عملکرد یک پشتوانه بیست میلیونی در خیابان ها داشت و ثانیا برای پیشگیری از جنگ داخلی بوده است. آنچه در مصر اتفاق افتاد از نظر شما چه نام دارد، کودتا یا انقلاب دوم؟
میرمحمود موسوی: اینکه در حال حاضر ظاهرا یک حاکم نظامی در مصر نیست، پوسته بیرونی قضیه است و آن اتفاقی که در عمل افتاد، بیانیه ای که خوانده و تصمیمی که گرفته شد، توسط افراد غیر نظامی نبود؛ شاید با مشورت هایی نیز همراه بوده است اما به طور مشخص توسط نظامیان صورت گرفته و در عرف سیاسی و معنا و مفهوم کودتا، وضعیت مشخصی است هر چند ممکن است گاهی اوقات شکل های متفاوتی بگیرد. من تصور می کنم براساس مبانی علم سیاست، چیزی غیر از کودتا رخ نداده است، هر چند شخص تعیین شده نظامی نباشد اما همه افرادی که در حوزه سیاست، فعال هستند می دانند که قدرت اصلی در دست ارتش مصر است. در شرایط حاضر ارتش مصر تصمیم می گیرد. سهم و نقش ارتش به طور مشخص آشکار بود، هر چند می توان گفت ارتش، در طول دوسال اخیر صبوری کرد، شاید منتظر بود به موقع مناسب اقداماتی انجام دهد و شاید بتوان اتفاق صورت گرفته را به عنوان همان قدم بعدی از سوی ارتش به حساب آورد. هر چند که بخش بزرگی از مردم نیز خواستار تغییر بودند اما تردیدی نیست که این تغییر، توسط ارتش صورت گرفت و اسم اتفاق رخ داده در مصر، کودتاست.
*در سوال قبل هم اشاره کردم به گفته آقای البرادعی این عمل، برای پیشگیری از جنگ داخلی بوده است اما برخی ناظران مصری هم معتقدند خود برکناری مرسی به این شکل می تواند منجر به شعله ور شدن جنگ داخلی شود. شما هم اشاره کردید که در گام های بعدی، باز هم ارتش یک نیروی تعیین کننده و موثر خواهد بود. آیا موضوع جنگ داخلی در مصر واقعا منتفی یا همچنان به عنوان یک تهدید بالقوه وجود دارد و روز به روز شعله ورتر می شود؟
میرمحمود موسوی: صحنه های خیابان های مختلف مصر از جمله قاهره گویای احوالات مصر هستند. به نظر می رسد حرکت اخیر ارتش و کنار گذاشتن مرسی، مساله را حل نکرده و جریانی دو قطبی که در دو سال گذشته به تدریج در مصر به وجود آمده بود، شکل علنی تری به خود گرفت.
درگیری های حال حاضر در مصر، کشته های جمعه گذشته و حرکت هایی که در بعضی شهرهای مصر مشاهده می شود، حاکی از آن است که متاسفانه ارزیابی آقای البرادعی، چندان به حقیقت نپیوسته و هر چند درگیری ها فعلا در مراحل و مراتب محدودی قرار دارد اما واقعا نگران کننده است. اگر جامعه مصر به این شکل دو قطبی باقی بماند، یقین بدانید که ارتش هم نمی تواند در این میان کاری انجام دهد. مساله دوم اینکه ارتش در این جریانات دو قطبی، یکی از طرف ها را انتخاب کرده و در میانه نایستاده است؛ همین موضوع، وضعیت درگیری را سخت تر می کند، چرا که ارتش، آتش گرم دارد و این می تواند مصر را که در شصت سال گذشته، همواره تکیه بر قدرت ارتش داشته است واقعا تهدید کند یعنی اصلا ثبات مصر را تهدید کند. خود تهدید ثبات مصر، بحثی دیگر است. من تصور نمی کنم انتخاب مناسب برای سیاسیون، بدون دخالت دادن ارتش، گفت وگو و پیدا کردن راهی مرضی الطرفین بود (پیدا کردن راهی بود که هر دو طرف راضی شوند) نه این که یک طرف را کلا کنار بگذارند و طرف دیگری را انتخاب کنند. به اعتقاد من این حرکت، بنزینی بود بر آتش ایجاد شده و آن را شعله ور کرد.
*در بررسی سناریوهای پیش روی جامعه مصر، سه سناریو مطرح می شود. نخستین آنها، تداوم وضع موجود است یعنی همچنان نظامی ها در مسند امور و تعیین کننده باشند. سناریوی دوم حرکت به سمت آشتی ملی است که تمام گروه های سیاسی اعم از اخوان و دیگر گروه های سکولار نیز دور هم بنشینند، سریعا به یک قانون اساسی برسند، انتخابات جدید را برگزار کنند و فضا مجددا سیاسی شود. سناریوی سوم نیز بازگشت اخوان المسلمین و مرسی است. با توجه به فضایی که اکنون بر مصر حاکم است و نگرانی ای که حتی کشورهای پیرامون و دیگر کشورها دارند، کدام یک از این سه سناریو را می توان محتمل تر دانست؟
میرمحمود موسوی: شرایط صحنه به گونه ایست که پیش بینی وضعیت آینده مصر را تقریبا غیرممکن می کند یا حداقل از نظر من پیش بینی آینده مصر به دلیل این که در حال حاضر طرفین در وضعیت دو قطبی، در مراحل اولیه هستند، غیر ممکن است. من اظهار آرزومندی می کنم برای این که کاش به جای این صف کشی های خیابانی، عقلای قوم راهی را انتخاب کنند که حاصل آن آرام کردن فضای ملتهب فعلی، از طریق گفت و گو بین تمام طرف ها باشد. ارتش هم بستر این گفت وگو ها را آماده کند، نه این که خود ارتش، طرفی از این گفت و گو باشد. سیاسیون، مذاکره و گفت وگوی خود را داشته باشند. ممکن است در آن وضعیت، راه حل سوم باشد که مرسی موقتا بازگردد. ممکن است جمع شوند، به راه حل میانه ای برسند برای اینکه قانون اساسی جدید را بنویسند. من یقین دارم از طریق دخالت نظامیان، طرفداری ارتش و با زور و فشار، این مساله حل نخواهد شد؛ گفت وگو تنها راه حل است، همانطور که گفتم، آرزو می کنم این طور باشد اما امید چندانی ندارم. هر خونی که ریخته می شود، کینه ها را شعله ورتر می کند و حل مشکل، سخت تر می شود.
*باراک اوباما و جان کری (وزیر خارجه آمریکا) در بین سیاسیون مصر با البرادعی تماس گرفته اند و البرادعی اخیرا به نوعی به مرجعی برای گفت وگو با رسانه ها تبدیل شده است. آیا می توان گفت که غربی ها بخصوص قدرت های بالادستی مثل ایالات متحده به دنبال ریاست جمهوری شخصی مثل البرادعی هستند که هم یک چهره شناخته شده جهانی و برنده صلح نوبل بوده و هم بین جوانان پر شور شر مصری نیز طرفدار دارد؟
میرمحمود موسوی: ممکن است این مطلب درست باشد و میل درونی آمریکایی ها بر این باشد که فردی سکولار و خارج از اخوان المسلمین به ریاست جمهوری مصر برسد اما این تنها بخشی از مطلب است، قسمت دیگر این است که آیا این مساله، شدنی است و با توجه به جو مذهبی مصر، امکان دارد چنین کاری صورت بگیرد؟ چنین شکلی می تواند راه حل نهایی باشد؟ من خیلی تردید دارم. براساس مجموعه نظرسنجی ها و آمار و ارقام به دست آمده که اتفاقا بخشی از آنها نیز توسط دستگاه های نظرسنجی آمریکایی انجام شده است، جو غالب در مصر، گرایش شدید به اسلام و شریعت دارد. ورود البرادعی از خارج از این حوزه به جریان، خیلی سخت به نظر می رسد. هر چند از نظر آمریکایی ها یک گزینه مطلوب باشد اما این یک واقعیت است که در مصر علاوه بر قدرت ارتش، قدرت دومی تحت عنوان مجموعه نهادهای دینی وجود دارد که در بالاترین آنها، سازمان اخوان المسلمین با یک سابقه طولانی قرار دارد و نمی توان این را نادیده گرفت. همانطور که همه حکومت هایی که در طول 50 سال گذشته در مصر به قدرت رسیدند، می خواستند که سازمان اخوان المسلمین نباشد اما مشاهده شد که اخوان المسلمین در عرض مدت کوتاهی در مصر در همه جا حضور پیدا کرد و بال های خود را بر همه جا، نه تنها در داخل خود مصر بلکه در کل منطقه گسترد. من ارزیابی ارزشی نمی کنم که این خوب است یا بد اما این یک واقعیت است که تصور می کنم آمریکا هم متوجه این واقعیت باشد. یقین دارم اگر بخواهند این واقعیت را نادیده بگیرند و البرادعی یا شخص سکولاری را در مصر انتخاب و تلاش کنند به کمک ارتش، حکومتی را در مصر نگه دارند، مساله مصر حل نخواهد شد و بعید می دانم بتوانند این را برای مدت طولانی عملی کنند.
*بحث دیگری که مطرح است و شما نیز به آن اشاره کردید، وجود دو قدرت هژمونی در مصر است، یکی ارتش و دیگری اخوان المسلمین است؛ علاوه بر آن، گرایش به اسلام هم در میان جامعه وجود دارد اما در صحبت با موافقین کودتا، اکثر آنها از خودرایی و زیرپا گذاشتن ارزش های دموکراتیک توسط مرسی حرف می زنند. به نظر می رسد موافقان اخوان المسلمین نیز قدرت کمی نداشته باشند یعنی آنها هم قدرت زیادی دارند. علاوه بر اینکه در اولین روز، الازهر هم از اقدام ارتش حمایت کرد. این مساله را چگونه می توان در معادله ای که شما ترسیم کرده اید تفسیر کرد؟
میرمحمود موسوی: درست است. تعداد مخالفان قابل توجه است. اخوان المسلمین خطاهای بسیاری داشته تا این تعداد مخالف را در میدان التحریر دور هم جمع کرده است. واقعا شرایط فعلی را باید از خطاهای اخوان المسلمین دانست. اگر این سازمان می توانست با عقلانیت بالاتری با مسایل برخورد کند و انحصارگرایی نمی کرد، این اتفاق در مصر نمی افتاد. اگر اخوان، حقوق اقشار و گروه های مختلف و حتی گروه هایی که کاملا غیر دینی و سکولار هستند را درست رعایت و مطابق شئونات آنها رفتار می کرد، باید یقین دانست که چنین اتفاقی نمی افتاد، این اصلی ترین گره کار است اما این یک واقعیت است که آن مجموعه مخالف، سازماندهی ندارند؛ و نمی توانند از تجمع و تظاهرات مسالمت آمیز خود نتیجه مطلوب بگیرند این دسته از مردم از روی استیصال به سراغ برخی چهره ها می روند. همانطور که این گروه از مردم از روی استیصال از کودتا و دخالت زشت نظامیان در سیاست استقبال کرده اند. هرچند که به زودی متوجه اشتباه بزرگ خود خواهند شد.
از آن طرف به گمان من اخوان هم متوجه اشتباهات خود خواهد شد و رفتار خود را تغییر خواهد داد.
اجازه بدهید من به مطلب دیگری هم اشاره کنم. دوسال پیش که تحولات مصر آغاز شد در ارزیابی خود، آن را انقلاب ندانستم. به علت اینکه صاحب اصلی قدرت یعنی ارتش با زیرکی و به توصیه حامیان خارجی، به سایه خزید و از تحول در امان ماند. اکنون دو قدرت اصلی در میدان هستند. ارتش از یک سو و اخوان در سوی دیگر. اگر اخوان نتواند بر ارتش غلبه کند انقلاب مصر هیچ معنایی نخواهد داشت. ممکن است ارتش برای حفظ خود و منافع مختلف خود باز هم به سایه برود ولی مردم مصر و اخوان باید بدانند که انقلاب، صوری خواهد بود و نه یک تحول جدی و اساسی.
*اشاره کردید که اخوان المسلمین به عنوان یک قدرت، جدا از ارزش گذاری آن که خوب است یا بد، توانسته خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای نشان دهد، در حال حاضر اتفاقات مصر تا همین نقطه که امروز قرار دارد، چه تاثیری بر معادلات قدرت در منطقه و دیگر کشورها دارد بخصوص کشورهایی مانند سوریه که درگیر بحران هستند و قطر که اخیرا یک جابجایی قدرت در آن اتفاق افتاد با توجه به گرایش پادشاه سابق آن به اخوان المسلمین؟
میرمحمود موسوی: در این مرحله بخش کوچکی از قضیه را می توان مشاهده کرد، بخش بزرگتر از آن برای آینده می ماند که ببینیم از این آشوب، چه در خواهد آمد. آن بخش کوچک به این ترتیب است که اخوان المسلمین به عنوان سازمان بزرگی که فراتر از مرزهای مصر هم رفته و عمل کرده و حضور داشته، به همراه بعضی از هسته های دیگر به یک وضعیت جدید برده شده است. آن وضعیت جدید این است که تا همین سال های اخیر اخوان المسلمین به عنوان اپوزیسیون عمل می کرد. در حال حاضر در حاکمیت قرار گرفته و تجربه ای را ارائه داده است. این تجربه، امروز برای داخل خود سازمان اخوان المسلمین و نیز برای خارج از آن، در مرحله ارزیابی است. یکی از تجربه ها در ترکیه است که دولت اردوغان گرایشات اخوانی دارد. مجموعه «حزب عدالت و توسعه» تجربه بسیار موفقی را در ترکیه داشته است. برخلاف ترکیه اخوان در مصر تجربه نامطلوبی داشته است. تجربه ناموفق مصر هم وجود دارد. این گسترش تنها به اینها محدود نمی شود، اخوانی ها تا منطقه پاکستان هم سابقه دارند یا در افغانستان نیز از حدودچهار دهه قبل سابقه دارند. هر کدام این گروه ها در حال رصد وقایع هستند که این مرحله جدید تجربی چه جوابی می دهد .به اعتقاد من درون خود اخوان اتفاقاتی خواهد افتاد و اخوان، سیاست های گذشته خود را بازنگری خواهد کرد. آنچه به شکل تیوری و ذهنی بود امروز در عمل جواب داده یا نداده است. اینها باید توسط متفکرین اخوان در دستگاه محاسبه گذاشته و سنجیده شود. به این دلیل احساس می کنم که مجموعه اخوان المسلمین در حال طی مرحله گذار است و در آینده، اخوان المسلمین متفاوتی را خواهیم داشت. نسل بعدی که بخواهد کار کند، همه این قضایا را به تجربه خواهد گرفت و استفاده خواهد کرد. در نگاه به نمونه ترکیه، زمانی که در76-1375، اربکان، پدر اسلام گرایی ترکیه، حکومت را در ترکیه به دست گرفت و نخست وزیر شد، نوعی از رفتار را داشت که مشابه مصر کنونی بود. پس از یک سال نخست وزیری با یک کودتا کنار رفت اما همان دوره، تجربه ای شد برای حزب عدالت و توسعه در ترکیه که گرایش اخوانی داشتند زمانی که در 1382، حکومت را در ترکیه به دست گرفتند به نحو معقول تر و با یک رویکرد متفاوتی عمل کردند و توانستند تاکنون حدود بیش از یک دهه در ترکیه به نحو موفقی عمل کنند. من تصور می کنم در مجموع در کل منطقه، این تحول اتفاق خواهد افتاد و اخوان المسلمین یک بازنگری در مجموعه تمام مبانی، اهداف، برنامه ها، رویکردها و سیاست هایش خواهد داشت. این دستاورد، دستاورد مبارکی خواهد بود.
*یعنی می توان این گونه برداشت کرد که ممکن است اخوان در آرمان، اسلامی بمانند اما در عمل به سمت یک حزب سکولار حرکت کنند؟
میرمحمود موسوی: نه به این شکل. اما میزان دخالت دین در سیاست، یکی از اصلی ترین موضوعات خواهد بود. شاهد ترکیه را برایتان آوردم که در دهه هفتادخورشیدی، اربکان تفسیر دیگری از رابطه دین و سیاست داشت .در حالیکه حزب عدالت و توسعه، هفت سال بعد بسیار بسیار ملایم تر از آن عمل کرد. نظرسنجی های موجود در چند کشور اسلامی نشان می دهد جامعه مصر بالاترین طرفدار سیاست بر مبنای شریت بودند اما گمان می کنم در طول یکی دو سال اخیر با توجه به تجربیات به دست آمده، این میزان باید درصد قابل توجهی افت کرده باشد چرا که دخالت دین در مجموعه حکومت توسط اخوان المسلمین در این جامعه، امتحان خوبی پس نداده است. هر چند که مردم، اسلام خود را دارند و جامعه مصر یک جامعه مسلمان و متدین و بسیار وابسته به دین در مجموعه ارکان زندگی هستند اما وقتی به حوزه حکومت و سیاست می رسد، تصور می کنم بخش زیادی در جامعه دچار بازنگری شده باشند. این تحولی است که در آینده می تواند روی راهبردهای مصر و اخوان المسلمین تاثیر بگذارد.
* با توجه به اینکه فضای کشورهای مسلمان در ماه رمضان، معنوی تر می شود، فرارسیدن این ماه در کشور مصر می تواند برای این کشور اتفاقات خوبی را به همراه آورد؟
میرمحمود موسوی: شما مرا به یاد روزهای ماه مبارک در انقلاب 57 انداختید. ممکن است بعضی از بزرگان، توصیه هایی اخلاقی یا دینی دهند اما وضعیت و صحنه هایی که امروز در تلویزیون ها مشاهده می شود، صحنه های بسیار بد و نگران کننده ای است که گمان نمی کنم معنویت ماه مبارک بتواند این فضا را تغییر دهد. البته از قدرت حضرت حق نباید غافل شد.