پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بدون شک «کمالالملک» مهمترین نقاش صدسال گذشته کشور است. او در زمان مظفرالدینشاه با سفر به اروپا، نقاشی رنگ و روغن و شیوه آکادمیک هنر در اروپای اواخر قرن 19 را تجربه و تمرین کرد و بهعنوان یک نقاش واقعگرای آکادمیک، توانست شهرت و جایگاهش را در هنر ایران تثبیت کند. اهمیت کمالالملک در این دوران به دلیل مهارت اجرایش در هنر واقعگرا و آکادمیک یعنی شیوهای که در نگارگری قدیم ایرانی و مکتب زند و قاجار وجود نداشت، است.
کمالالملک یکی از نخستین مدارس هنری را تاسیس کرد و سالهای بسیاری سبک و شیوه واقعگرایی را به هنرجویانش آموخت و از این راه نقاشی آکادمی غربی را برای مدت زیادی بهعنوان تنها شیوه متداول نقاشی ایران شناساند. بنابراین مکتب کمالالملک به این شیوه اطلاق میشود که به موضوعات همیشگی نقاشی غربی همچون؛ تکچهره، مناظر، بناهای شهری و مجالس اشخاص در آثارش میپردازد. ا
لبته باید توجه داشت که سبک کمالالملک و شاگردانش به هیچوجه موجب ورود هنر مدرن به ایران نشد چون این هنر از خاستگاه دیگری میآمد. اینکه چرا کمالالملک به هنر در حال شکلگیری امپرسیونیستی اروپا در زمان سفرش توجه نشان نداد و آن را نادیده گرفت، به خاطر این است که این نقاش دربار قاجاری سعی میکرد واقعگرایی را که در هنر قدیمی ایران و حتی مکتب زند و قاجار مستتر بود، ادامه دهد.
او مبدأ آرزویی شد که پیش از او هم مطرح بود. اهمیت کمالالملک در این است که این خواست را با نبوغ و استادی خود به کمال رساند و از همکارانی چون مسببالممالک که در همین شیوه کار میکرد، پیشی گرفت.
عامل دوم نیز این بود که کمالالملک در دورانی به هنر آکادمیک فرانسه و ایتالیا توجه نشان داد که شیوه مرسوم و جاافتاده همین شیوه واقعگرایی بود و امپرسیونیستها با وجود اینکه دوران جدیدی در هنر اروپا را پایهگذاری کرده بودند اما هنوز بهصورت رسمی و سبک رسمی دوران جا نیفتاده بودند و فقط در حلقه خاصی از هنردوستان مطرح بود. بنابراین کمالالملک بهعنوان یک هنرمند بیگانه که بیشتر در کارآموزی و همراهی با شیوه دوران بود، توجهاش را به هنر رسمی دوران معطوف کرد تا به هنر تازهای که باید نزدیک به یکدهه طول میکشید که مورد قبول عموم قرار میگرفت.