arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۳۶۸۷
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۰ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۲

خاتمی همیشه می گفت می خواهم سیاست اقتصادی دوسال آخر هاشمی را ادامه بدهم

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


شرق - دولت روحانی در حالی آغاز به‌کار می‌کند که تیم اقتصادی ایشان، تجربه دولت‌های سازندگی و اصلاحات را پشت سر دارند. درس‌گیری و جمع‌بندی از تجربه دولت‌های سازندگی و اصلاحات یک ضرورت برای دولت روحانی محسوب می‌شود. یکی از موارد مهم در دستیابی به اهداف اقتصادی، ضرورت انسجام تیم اقتصادی دولت است. در این گفت‌وگو با حسین مرعشی به مساله هماهنگی و انسجام ستاد اقتصادی دولت آقای خاتمی، نگاهی داشتیم و در انتها نیز به ضرورت انسجام تیم اقتصادی دولت آقای روحانی پرداخته شد:

‌ در سال 76 و با آغازبه‌کار دولت آقای خاتمی، نوعی عدم‌انسجام را در تیم اقتصادی ایشان شاهد بودیم. وزیر اقتصاد دولت اول خاتمی (آقای نمازی) با رییس‌کل بانک‌مرکزی (مرحوم نوربخش) و رییس سازمان برنامه هماهنگ نبودند و این مساله صرفا ناشی از اختلافات شخصی نبود و به اختلاف‌نظرهای فکری و تئوریک مربوط می‌شد. فکر می‌کنید در این مقطع از این نوع مسایل گذر کردیم؟ 
کسانی که مسوولیت اقتصادی در ستاد اقتصادی در دولت اول آقای خاتمی داشتند؛ چهارنفر بودند. مرحوم نوربخش که رییس‌کل بانک‌مرکزی بودند، از زمان آقای هاشمی هم در این سمت بودند و تثبیت شده بودند. ایشان اقتصاددانی معتقد به سیاست تعدیل و اقتصاد بازار بودند. نوربخش به‌عنوان رییس‌کل بانک‌مرکزی تا آخر (زمانی که فوت شدند) مورد اعتماد آقای خاتمی هم بودند. درمقابلِ ایشان، آقای خاتمی، آقای نمازی را به‌عنوان وزیر اقتصاد و دارایی گذاشتند که از نظر فکری در نقطه‌مقابل نوربخش بود. البته آقای نمازی آدم نجیبی بودند و خیلی هم دخالتی در کارها نمی‌کردند ولی به‌هرحال همسو نبودند. ایشان عملا نقش چندانی در ستاد اقتصادی دولت نداشت و عموما تصمیمات توسط آقای نوربخش و همین‌طور آقای نجفی در سازمان برنامه اتخاذ می‌شد. آقای نجفی در سازمان برنامه، مدیر برجسته‌ای بود و از کارشناسان برجسته مثل دکتر طبیبیان، دکتر نیلی و دکتر مشایخی استفاده می‌کرد. دکتر نوربخش و دکتر نجفی با توجه به اینکه سابقه همکاری در دولت هاشمی را هم داشتند و هم‌حزبی هم بودند با یکدیگر بهتر کار می‌کردند. در دولت آقای خاتمی نفرچهارمی هم مداخله می‌کرد و آن آقای طهماسب مظاهری بودند. ایشان به‌عنوان مشاور آقای خاتمی بودند و آقای خاتمی ستادی ایجاد کرده بود، به‌نام ستاد اقتصادی که آقای مظاهری هدایت آن را برعهده داشت. آقای مظاهری نه اقتصاد خوانده‌اند و نه در دولت خاتمی عنصر هماهنگی بودند. آقای مظاهری ماجراجو هم بودند. به‌این‌خاطر تقریبا دوسالی به اعصاب‌خردی گذشت. 
‌ با توجه به این اختلاف‌ دیدگاه‌ها موضع آقای خاتمی درخصوص این اختلافات چه بود؟ به کدام دیدگاه گرایش داشت؟ 
خود آقای خاتمی هم آن‌موقع هنوز یک دیدگاه روشن اقتصادی نداشت. آقای خاتمی همیشه صحبت‌شان این بود که من می‌خواهم سیاست اقتصادی دوسال آخر آقای هاشمی را ادامه بدهم. سیاست اقتصادی دوسال آخر هاشمی به‌دلیل فشارهای فراوان، درواقع یک تعدیلِ تعدیل‌شده بود. به‌هرحال دوسالی آقای مظاهری وقت گرفت و بسیار مشکل ایجاد شده بود. برنامه‌ای هم تدوین کردند به اسم «ساماندهی اقتصادی» که هیچ‌چیزی از آن بیرون نیامد و فقط وقت گرفته شد. شانسی که آقای خاتمی آوردند این بود که از سال 78 درآمدهای نفتی بالا رفت و یک ثباتی در منابع ارزی کشور ایجاد شد. سازمان برنامه در زمان آقای نجفی یک سازمان نیرومند بود و درمقابل زیاده‌خواهی‌های دستگاه‌های اجرایی می‌ایستاد. درمجموع دوره اول دولت آقای خاتمی دوره خوبی شد ولی اگر از همان روز اول در کنار آقای نجفی و نوربخش، یک وزیر اقتصاد هماهنگ هم گذاشته می‌شد و در کنار مسوولان اقتصادی، یک نقش تعیین‌کننده و غیررسمی به آقای مظاهری داده نمی‌شد؛ حتما رشد اقتصادی بهتری می‌توانستیم در آن دوره به دست بیاوریم. 
‌ دولت دوم خاتمی چه وضعی داشت؟ 
در دولت دوم آقای خاتمی هم دوباره همین اشتباه شد. دولت دوم خاتمی دو بخش شد. دوسال اول و دوسال دوم. در دوسال اول طهماسب مظاهری شد وزیر اقتصاد و آقای ستاری‌فر شد رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و آقای نوربخش هم رییس‌کل بانک‌مرکزی باقی ماندند. آقای نوربخش به من زنگ زدند و گفتند که آقای خاتمی چنین تصمیمی گرفته‌اند و چنین ترکیبی را برای ستاد اقتصادی دولت مدنظر دارند. مرحوم نوربخش به من گفتند که من به آقای خاتمی بگویم به‌جای من هم یک‌نفر دیگر را تعیین کنند چون من نمی‌توانم با آقای مظاهری و ستاری‌فر هماهنگ باشم. من آن‌موقع نماینده مجلس بودم. به آقای خاتمی زنگ زدم و گفتم شما حق‌تان است که وزرا و مسوولان دولت را تعیین کنید اما آقای نوربخش هم می‌گوید من را از ادامه همکاری معاف کنید و فرد دیگری را که با وزیر اقتصاد و رییس سازمان برنامه هماهنگ باشد منصوب کنید. آقای خاتمی خیلی از این حرف من آشفته شد. گفت من اساسا آقای ستاری و مظاهری را چون می‌توانند با نوربخش کار کنند در دولت گذاشته‌ام. مگر می‌شود نوربخش نباشد؟ از نظر آقای خاتمی، نوربخش اصالت داشت. من گفتم به‌هرحال برداشت من این است که اینها هماهنگ نیستند. آقای خاتمی گفت: من با ستاری‌فر و مظاهری صحبت کرده‌ام و قول گرفته‌ام که با نوربخش هماهنگ باشند. ولی آقای مظاهری تقریبا 40روز بعد از آغاز‌به‌کار دولت دوم خاتمی به‌سوی درگیری با آقای نوربخش حرکت کرد.
 مرحوم نوربخش هم اصفهانی بسیار زرنگی بودند. نوربخش خودش را از صحنه درگیری کنار کشید و درگیری شد میان مظاهری و ستاری‌فر. نوربخش خودش گوشه نشست و آن دو نفر با هم درگیر بودند. به‌گونه‌ای که آقای مظاهری اصلا حاضر نبود به آقای ستاری‌فر درباره موجودی خزانه، اطلاعات بدهند تا براساس موجودی خزانه، سازمان برنامه بتواند تخصیص بدهد. آقای ستاری‌فر در یک دوره‌ای حسابی اعصابش به‌هم‌ ریخته بود. آقای تاجگردون که معاون‌شان بودند، به آقای ستاری‌فر گفتند که ما چه‌کار داریم که موجودی خزانه را بدانیم. موجودی خزانه را می‌توانیم حدس بزنیم. بر اساس حدسیاتمان تخصیص می‌کشیم. تخصیص‌ها را می‌کشیدند. بعد وزارت اقتصاد تخصیص‌ها را پرداخت نمی‌کرد. وزارت اقتصاد می‌گفت فلان سازمان تخصیص گرفته است اما برای پرداخت تامین وجه نشده است. برای اولین‌بار در سیستم اداری کشور واژه‌ای درست شد به‌نام «تامین وجه». خلاصه کار به‌جایی رسید که آقای خاتمی تصمیم گرفت هم آقای مظاهری و هم آقای ستاری‌فر را از این دو پست برکنار کند و این همزمان شد با فوت مرحوم نوربخش. بعد از ‌آن با تصمیم آقای خاتمی، آقای شرکا رییس سازمان مدیریت شدند. آقای صفدر حسینی هم وزیر اقتصاد و دارایی و آقای شیبانی هم رییس کل بانک مرکزی شدند. دو سال آخر آقای خاتمی، تقریبا دو سال آرامی بود و اینها با هم هماهنگ شدند. 
‌ از تجربه عدم انسجام تیم اقتصادی دولت آقای خاتمی چه درسی برای دولت آقای روحانی می‌توان گرفت تا آن تجربه تکرار نشود؟ 
الان مساله ستاد اقتصادی دولت آقای روحانی و نقشی که این ستاد باید برای اداره کشور ایفا کند خیلی متفاوت از گذشته است. ما در تمام هشت‌سال آقای خاتمی در یک دوره باثباتی بودیم. تحریمی به معنای امروزی‌اش وجود نداشت. تولید نفت چهارمیلیون و 200هزار بشکه بود که 5/2میلیون آن صادر می‌شد. قیمت نفت هم رو به افزایش بود. ثبات اقتصادی خوبی وجود داشت و رشد اقتصادی بالای پنج‌درصد بود. امروز اما کشور با مشکلات کاملا واقعی و دست‌وپا‌گیر مواجه است. امروز صادرات نفت ایران کمتر از 700هزار بشکه است. همین 700هزار بشکه‌ای که صادر می‌شود، پولش را نمی‌توانیم به داخل کشور منتقل کنیم و کشور با تنگنای ارزی مواجه است. سیستم بانکی کشور متوقف است و نقل‌و‌انتقال بسیار دشوار شده است. تامین نیازهای اساسی مردم با مشکلات زیادی مواجه است. امروز تیم اقتصادی دولت علاوه بر اینکه باید کاملا هماهنگ باشند، باید از شجاعت لازم در تصمیم‌گیری‌ها نیز برخوردار باشند. باید جسور باشند. امروز کسی که رییس سازمان برنامه می‌شود باید سازمان برنامه را احیا کند. خود احیای سازمان برنامه به‌نوعی ایجاد یک سازمان جدید است. این کار توانفرسایی است. به‌هم‌ریختگی‌هایی که وجود دارد و پس‌گرفتن اختیارات آن از استانداری‌ها کار را سنگین می‌کند. وزارت اقتصاد و دارایی هم با مشکلات بسیاری مواجه است. یکی از مشکلات بزرگ؛ نظام بانکی است. نظام بانکی 80هزارمیلیاردتومان مطالبات معوق دارد. نرخ تورم تقریبا دوبرابر سپرده‌هاست. واحدهای تولیدی اکثرا دچار کمبود نقدینگی هستند و انتظار دارند بانک‌ها منابع مالی در اختیارشان بگذارند. اگر سیاست انبساطی اتخاذ شود، کنترل تورم مشکل می‌شود. درضمن همین می‌تواند معوقات بانکی را افزایش دهد. از آن سو بانک‌مرکزی برای تامین ارز برای نیازهای کشور دچار مشکل است. کار ستاد اقتصادی آقای روحانی، کار بسیارسختی است. واقعا برای دولت ایشان آرزوی موفقیت دارم چون کار بسیاردشواری درپیش دارند. دولت آقای دکتر روحانی با مشکلاتی مواجه است و ستاد اقتصادی ایشان به یک انسجام و هماهنگی بسیار بالا نیاز دارد تا بتوانند بر مشکلات غلبه کنند. 
برای فائق‌آمدن بر مشکلاتی که برشمردید، چه راهکارهایی را به دولت آقای دکتر روحانی پیشنهاد می‌کنید؟ 
دولت تا نتواند عرصه بین‌المللی را مدیریت کند و تکلیف تحریم‌ها را مشخص نکند، نمی‌تواند جز به یک اقتصاد حداقلی و معیشتی به چیز دیگری فکر کند. یعنی با وجود تحریم‌های فعلی، دولت صرفا می‌تواند نیازهای روزانه مردم را برطرف کند. عبور از مرحله تامین نیازهای اولیه و ورود به مرحله توسعه و تقویت بخش خصوصی و ایجاد رشد بالای اقتصادی، همه‌اش زمانی می‌تواند موردتوجه قرار بگیرد که فضای بین‌المللی برای حرکت اقتصاد ایران باز شود. با این فضای بسته فعلی؛ دولت فقط می‌تواند تمام همت‌اش را بگذارد تا چند قلم کالای اساسی مردم را تامین کند که بازار دچار کمبود کالا نشود. این فضا باید عوض شود تا بتوان به اهداف کلان اندیشید و وارد مرحله رشد بالا و توسعه ملی شویم. دولت باید بتواند این خواسته ملی، یعنی رفع مشکلات سیاست خارجی و رفع تحریم‌های اقتصادی را عملی کند. ملت ایران خواستار پایان دادن به وضع فعلی سیاست خارجی و تحریم‌های اقتصادی هستند و این خواسته را در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان دادند. دولت آقای روحانی باید این مطالبه را پیگیری کند و به نتیجه برساند.
نظرات بینندگان