تشکیل دولت یازدهم، نویدبخش روزهایی کم تنش تر در حوزه سیاست خارجی است. رئیس جمهوری جدید ایران، خود، یکی از باسابقه ترین دیپلمات های ایرانی است و می داند درمان زخم های روابط بین الملل ایران تنها به دست یک وزیر توانمند است. محمدجواد ظریف را از باسابقه ترین و توانمند ترین دیپلمات های ایرانی می دانند؛ فردی که می تواند از عهده اداره روابط ایران و جهان بربیاید. کیهان برزگر، مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات، در گفت و گو با «بهار » به چالش های پیش روی روابط بین الملل ایران اشاره می کند؛ چالش هایی که باید با تدبیر حسن روحانی و وزیر امور خارجه اش حل شوند.
سیاست خارجی ایران در چهار
سال آینده با چه چالش هایی مواجه است؟ آیا انتخاب آقای محمدجواد ظریف می
تواند به رفع این چالش ها کمک کند؟
به نظرم مهم ترین چالش سیاست خارجی ایران مربوط به مسئله رفع تحریم های اقتصادی و تقویت روابط ایران در سطح منطقه است. مسئله تحریم ها ارتباط مستقیم با موضوع هسته ای ایران دارد؛ چون تحریم ها ارتباط مستقیم با وضعیت معیشت مردم دارد. بنابراین مسئله سیاست خارجی ارتباط مستقیم با سیاست داخلی پیدا کرده ا ست. اتفاقا معیار و شاخص ارزیابی مردم در موفقیت دولت آقای روحانی همین مسئله است. در این شرایط نقش وزارت خارجه و نامزد مورد نظر دولت یعنی آقای ظریف بسیار مهم است. البته باید توجه داشته باشیم آقای ظریف در صورت کسب رای اعتماد از مجلس وزیر خارجه دولت اعتدال آقای روحانی است. مهم ترین ویژگی آقای روحانی شناخت همزمان از ساخت و ماهیت نظام در سیاست داخلی و شناخت از سیاست بین الملل است. چالش اصلی آقای ظریف این است که چگونه بین خواسته ها و محدودیت های داخلی درباره روند پیشرفت برنامه هسته ای و خواسته های پرتوقع غربی ها به خصوص آمریکایی ها که روز به روز بیشتر هم می شود تعادل برقرار کند؛ به عبارت دیگر، چگونه می توان روند تحریم ها را متوقف کرد، برداشت یا حداقل کم کرد و همزمان فعالیت های هسته ای ا یران را به شکل پرتوقع کنونی نزد نیروهای سیاسی داخلی ادامه داد. به هر حال این کار سختی است. البته به نظرم همزمان فرصت خوبی هم برای آقای ظریف است تا بتواند تجربه و مهارت دیپلماتیک خود را نشان دهد.
کدام ویژگی های محمدجواد ظریف امیدواری برای حل مسئله تحریم ها و بهبود روابط منطقه ای را ایجاد کرده است؟
او از لایه ها و نهادهای قدرت در غرب، به خصوص در آمریکا شناخت دارد. این آشنایی ناشی از شناخت میدانی، تجربه کار کردن مستقیم و شناخت تئوریک و عملی از نهادهای غربی و سازمان های بین المللی است. به هرحال سرنوشت پرونده هسته ای ایران اکنون در دست این هاست. تحریم های آمریکا ارتباط مستقیم با کنگره آمریکا دارد. نمایندگان کنگره هم شدیدا تحت تاثیر لابی ها و اندیشکده های آمریکایی تصمیم می گیرند. آن ها شناخت کافی از تاریخ، هویت و خواست منطقه ای و نگرانی های امنیتی- سیاسی ایران ندارند. کسانی که به نوعی در واشنگتن تاثیرگذار هستند آقای ظریف را از نزدیک می شناسند. مقالاتی هم این روزها می نویسند و از این انتخاب به شکل مثبت یاد می کنند. از این نظر آقای ظریف می تواند در انتقال نگرانی ها و تقاضاهای ایران به آن ها هم موفق عمل کند. به هر حال به نظرم مهم ترین وظیفه آقای ظریف شکستن ائتلاف شکل گرفته ضد ایرانی در کنگره آمریکاست. ایجاد یک فضای مثبت افراطیون کنگره را به انزوا می برد و به طرفداران مماشات با ایران فضای لازم را برای طرح ایده های خود می دهد. اروپایی ها هم آقای ظریف را خوب می شناسند. اگرچه دیپلمات های اروپایی و آمریکایی در عمق استراتژیک درباره مسائل ایران به هم نزدیک هستند و برای راضی کردن مردم و پارلمان های خود بعضی موقع ژست استقلال رای را می گیرند، اما این روزها علایمی وجود دارد که اروپایی ها خواهان ایفای نقش فعال تری هستند. آن ها می خواهند از تجربه قبلی خود به عنوان یک فرصت استفاده کنند. به نظرم فرصت برای دو طرف فراهم است؛ اما بازگردم به نکته اولم. ایجاد تعادل بین خواسته های دو طرف کار سختی است اما غیرممکن نیست.
درباره مسائل و سیاست منطقه ای ایران چطور؟
درباره مسائل منطقه ای هم این گونه است. وزیر خارجه جدید ایران باید بتواند بین حفظ جریان های ایدئولوژیک در منطقه که با تحولات بهار عربی روابط با آن ها پیچیده تر هم شده و شکل گیری نوعی همکاری های منطقه ای از جمله تقویت روابط با عربستان، مصر پس از مرسی و ترکیه تعادل برقرار کند. به عبارت دیگر، سیاست خارجی ما در منطقه ای شکل می گیرد که از یک طرف برداشت های هویتی و حس تهدید بازیگران نسبت به یکدیگر قوی است و از طرف دیگر نافع مشترک ناشی از ایجاد ثبات و حفظ وضع موجود، جلوگیری از افراط گرایی و مهم تر از همه جلوگیری از مداخله نظامی خارجی قدرت های اصلی را به هم نزدیک می کند. آقای روحانی هم در تبیین سیاست اعتدال خود به همین مسئله اشاره کرد. به نظرم آقای ظریف از این نظر هم تجربه خوبی دارد، یعنی درک می کند چگونه و در چه زمانی از ابزارهای قدرت ملی مثل ژئوپلیتیک و اصول ارزشی ایران بهره بگیرد و همزمان به این نکته واقف است که در سیاست خارجی باید منافع سایر بازیگران درگیر را هم در نظر بگیرد؛ یعنی یک دیپلماسی خوب آن است که منافع همه با درجاتی حفظ شود. آقای ظریف تجربه هدایت مذاکرات در افغانستان در کنفرانس بن در سال 2001 را دارد. همین مسئله مورد تمجید آمریکایی هاست. مقالات متعددی هم در این زمینه نوشتند. توجه داشته باشیم که هر مسئله منطقه ای به هر حال یک موضوع بین المللی هم هست. نمی توان بدون نادیده گرفتن نقش دیگران منافع خود را جلو برد.
آیا تغییر وزیر امور خارجه ایران و تغییر نحوه اجرای سیاست های خارجه جمهوری اسلامی می تواند رویکرد غرب را درباره ایران تغییر دهد؟
آمریکا با اعمال تحریم های جدید نشان داد که چندان هم در بند سیاست های ایران نیست. دولت های غربی ها طبیعتا زمانی که احساس کنند ایران به آن ها نیاز دارد، سعی می کنند برای کسب منافع حداکثری خود پافشاری کنند. با وجود شعارهایی که غربی ها و مخصوصا آمریکا سر می دهند، در حوزه سیاست بین الملل بسیار امنیت محور و منفعت محور عمل می کنند. آن ها انتظار دارند که ایران اولین قدم ها را برای اعتماد سازی بردارد. دیگر به محدودیت های دولت جدید فکر نمی کنند. برای همین این نگرانی وجود دارد که این فرصت هم از دست برود؛ یعنی آمریکایی ها دچار اشتباه محاسبه وضعیت ایران شوند. البته آقای روحانی در مراسم تحلیف به صراحتا شاره کرد که آن ها با زبان تحریم و زور نمی توانند به خواسته های خود برسند. به هر حال نباید از دولت یازدهم این انتظار را داشته باشیم همه قدم ها را برای ایجاد اعتماد غرب بردارد. از یک نگاه واقعگرایانه هم ایران نباید این کار را بکند.
تا چه حد به رفع تحریم ها و موفقیت سیاست خارجی ایران خوشبین هستید؟
با توجه به شرایط مثبت در کشور و حمایت عمومی نخبگان و مردم و ویژگی های آقای روحانی فکر می کنم رسیدن به نتیجه قابل قبول در این امر ممکن باشد. به هر حال قبل از هرچیز ما باید آسیب پذیری خود را در داخل کم کنیم تا طرف مقابل هم بفهمد که با یک ملت متحد روبه رو است. آقای روحانی خیلی خوب از پیچیدگی های سیاسی ایران آگاه است و مرزها را می شناسد. همانگونه که گفتم او می تواند نظام را نسبت به رعایت منافع ملی و وضعیت فعلی کشور و ضرورت گفت و گو ها قانع کند. از سوی دیگر او تجربه لازم برای درک مناسبات بین المللی را نیز دارد و می داند که چگونه و کجا از آن ها امتیاز بگیرد. به هر حال طرف مقابل هم باید یک قدمی بردارد تا در شرایط برابری سیاسی اعتماد سازی اولیه شکل بگیرد. مهم ترین مسئله اکنون خروج از برداشت تهدید متقابل است.
در هشت سال گذشته، به دلیل سیاست های دولت احمدی نژاد، بخش عمده ای از قدرت وزارت امور خارجه بین شورا ی عالی امنیت ملی و معاونان رئیس هیات دولت در امور بین الملل تقسیم شد. آیا وزیر امور خارجه جدید، می تواند این وزارتخانه را به جایگاه قانونی اش بازگرداند؟
آقای ظریف شخصیتی بین المللی دارد، اما به هر حال همانگونه که در ابتدا گفتم در چارچوب دولت عملگرای آقای روحانی باید سیاست خارجی را پیش ببرد. اولویت این دولت بازتعریف چهره بین المللی ایران، تکیه بر تامین منافع و امنیت ملی و بیشتر رویکرد توسعه ای است. اتفاقا شرایط منطقه و جهان هم به نوعی به دنبال همین مسائل است. ترکیب این ویژگی آقای ظریف با عملگرایی دولت می تواند به پویایی وزارت امور خارجه در عرصه سیاست خارجی ایران کمک کند. وزارت خارجه ا یران به صورت سنتی ساختار کارشناسی خوبی دارد و افراد مجربی در آن مشغول به کار هستند. در زمینه رابطه ایران با کشورهای منطقه، خب طبیعی است که یک نگاه کارشناسی حاکم شود و می تواند به تقویت روابط کمک کند؛ نگاهی که ملزومات رابطه با تک تک کشورهای همسایه را بشناسد و در جهت فراهم آمدن آن ها حرکت کند. بازگشت پرونده برنامه هسته ای ایران که یک موضوع تخصصی در روابط بین المللی به وزارت امور خارجه است، می تواند رویکرد سیاست خارجی ایران را به سمت عملگرایی سوق دهد.