تحولات منطقه خاورمیانه وارد مرحله بسیار خطرناکی شده است. شرایط موجود نشان میدهد رویه دیپلماسی تهران به یک بازخوانی نیاز دارد. صدای آزاردهنده طبل جنگ به گوش میرسد و مردم نگران. در این میان لازم است آقای ظریف دستور دهد کارخانه دیپلماسی کشور 3 شیفته و با تمام ظرفیت کار کند. بدون تعطیلی!
داشتن انعطاف در فرآیند تصمیمگیریها یا تجدید نظر در آنها نه امرمذموم و ناپسندیست - سهل باشد اگر بگوییم که پسندیده هم هست - و نه نشانی از بیثباتی و مزبزبی و بیتدبیری فرد یا افراد در ارزیابی شرایط تلقی میشود. انسانها بر همه امور خود تسلط ندارند و چه خوب که ندارند.
به نیکی و سعادتمندی، ابناء بشر از تسلط بر همه شئونات مرتبط با خود (چه رسد به دیگران) محرومند و آن را به طور کامل در اختیار ندارند؛ لذا وقتی منطقا و شاکرا، چنین تسلطی وجود ندارد پس به طریق اولی حق این است، در آنچه زمانی درست تصور میشد یا فکر میکردیم آن را تحت کنترل داریم و بر آن مسلط هستیم، اینک که به دلیل عوامل بیرونی خارج از اراده یا تاثیرات جدید و ناخواسته، تسلط و اختیار موضوع را از دست داده یا اشتباه تصور کردهایم، تجدید نظر نموده و متناسب با شرایط به وجود آمده تصمیم یا مواضع جدید و عاقلانهای اتخاذ کنیم. این کار هیچ عیب و اشکالی ندارد و قاعدهای عقلی و بدیهی است.
نظام عقل به ما حکم میدهد و فرمان میراند که در ارزیابی هر پدیدهای محکوم به رعایت 4 قاعده کلی باشیم:
1- پدیدهها همانگونه که هستند منطبق با ساختار ملکولیشان دیده شوند، نه آنگونه که آرزو یا آرمانگرایانه است. (واقعبینی)
2- از امر قابل مشاهده و پدیده روبرو صورت و تعریفی منطقی و مستند تنظیم، آماده و ارائه کنیم و دقت نماییم گزارش بالینی وارونه و برعکس نوشته نشود. (تعریف و تدوین استراتژی راهبردی)
3- متناسب با شرایط زمانی، حصول امکانات، میزان نفوذ در عوامل واقعی و نیز روند تاثیرگذاری و تاثیرپذیری در موضوع متدها تعیین و پایش شوند. (اتخاذ تاکتیکهای عمل)
4- در کنار عاقبتاندیشی که شرط بلامنازع حاکم بر هر پدیده عملیاتی تلقی میشود ضروری است به اندازه کافی فضا و مکان برای اعمال مانور، جابجایی و انعطاف تاکتیکها در نظر گرفته شود. البته مشروط به اینکه استراتژی بهدرستی تعریف و تعیین شده باشد، در غیر اینصورت برای آن نیز باید چنین فضایی در نظر گرفته شود. (واقعگرایی)
آیا استراتژی تهران در قبال تحولات منطقه بر گرفته از این مولفههاست؟
بحران تقریبا سه ساله سوریه یک طرف، وقایع یک هفته اخیر این کشور یک طرف. به نظرم هیچگاه تا بدین حد شرایط خطرناک و انفجاری بر منطقه حاکم نبوده؛ حتی در اوج مناقشات و بحرانهای اعراب و اسرائیل. از دیگر سو منافع و امنیت ملی ایران نیز کمتر (اگر نگویم اصلا) تا به این اندازه به چالشهای امنیتی و حیاتی کشیده شده بود. وضعیت به گونهای شده که دیگر نمیتوان و نباید در خوانش نقشه تحولات منطقه و در شرایط امروز آنچه مربوط به سوریه میشود از خطکش فلزی و متعینهای معمول غیر قابل انعطاف استفاده کرد. به همین دلیل دقیقا ضرورت دارد متناسب با وضع موجود، دستگاه دیپلماسی ایران به یک بازنگری اساسی و منطقی قابل دفاع در مناسبات فرامرزی خود اقدام نماید. خوشبختانه آثار و علائم این بازنگری از نحوه کلام و منطق دیپلماسی مواضع آقای ظریف (در مقیاس وسیعتر دولت) و یا اظهارات عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پاسخ به اظهارات معاون وزیر خارجه سوریه در حال مشاهده شدن است؛ بهویژه آنجا که آقای ظریف میگوید، بشار اسد مرتکب اشتباهات گسترده و غیر قابل جبرانی شده (قرین به مضمون) یا سخنان آقای احمد شوهانی که میگوید انتظار مقامات سوری انتظار درستی نیست. موضعگیریها از این مهم حکایت دارد که رویکردی قابل تامل، واقعبینانه و آیندهنگر بر امر سیاست خارجی از نوع ایرانی در حال شکل گرفتن و حاکم شدن است.
نمیدانم در انتظار چه شرایطی هستیم اما این را میدانم در آرام نگه داشتن کشور در شرایط بسیار حساس و شکننده کنونی، دستپاچه نکردن متولیان امر دیپلماسی مقیم خیابان باغ ملی تهران امری حیاتی و ضروری است. بهویژه از سوی کسانی که سیاست خارجی ایران را به دلیل عدم تندروی یا درگیری مستقیم و حضور رسمی در مناقشات منطقهای بدهکار خود دانسته و دولت را متهم به انفعال میکنند. اما آقایان بیدارید؟ حواستان هست؟ صدای طبل جنگ بلند و نائرههای آتش زبانه میکشد. بگذارید عقلا کار خود را بکنند.
بیایید صحنه مناقشه را با حضور عوامل بازی یک بار دیگر مرور کنیم. چین را فراموش کنید!!! آنها در قبال تحولات سوریه تابع روسها هستند، ادعایی هم ندارند. در این سو کرملین قرار دارد که بنا به دلایل خود با زیرکی و روحیه سنتی روسی کماکان مشغول عملیات آکروباتیک و رقص پاست. در طرف دیگر فرانسه اعلام آمادگی جنگی کرده، بریتانیا هم زیرکانه خود را از تیررس گلولهها در امان نگه داشته است اما مسلما به همکاریهای اطلاعاتی و جاسوسی با ائتلاف ضد سوری مبادرت خواهد ورزید. (تا پایان جنگ که بهموقع واشنگتن به حساب کامرون خواهد رسید و به قول تحلیلگر فارن پالیسی تلافی کبودی زیر چشم را سر او خالی خواهد کرد) و در نهایت ایالات متحده سر صحنه حاضر است، به همراه متحدانش از عرب و اروپایی گرفته تا ترک و بالکانی و غیره که سرگرم تمرین عملیات راپل هستند. در نهایت صحنهگردان اصلی یعنی گاوصندوق منطقه، عربستان چهار زانو نشسته و سخاوتمندانه کلیه صندلیهای صحنه نمایش را تا روز آخر پیشخرید و رزرو کرده است.
پس میبینیم شرایط آنگونه که ما تصور یا آرزو میکنیم نیست و باید مطابق با منافع ملی فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو در اندازیم. راه آن هم تولید و ارائه محصولات جدید و قابل رقابت در بازار رقابت دیپلماسی است. در این شرایط برای کارخانه دیپلماسی تهران راهی جز ارائه محصولی با کیفیت مطابق استانداردهای 4گانه باقی نمانده است. محصولاتی که متضمن کسب سهم واقعی بازار سیاست و متقابلا تامین و محافظت از منافع و امنیت ملی در برابر واردن آمدن ضربهای جبرانناپذیر و اساسی به آن باشد.
اما از همه مهمتر تلاش دستگاه دیپلماسی باید "تاکید میکنم باید" معطوف و مصروف تلاش برای بر کشیدن دامن کشور از آتش رو به اشتعال باشد. تحرکات دیپلماتیکی فراگیر و نه یکجانبه مهمترین قدم و ارائه محصولات باکیفیت و بازاریابی برای آن بلندترین گام است. چه راهی جز این باقی مانده است؟ تولید محصول خوب در دنیای دیپلماسی و بازاریابی برای آن گرانتر تمام میشود اما تولید انبوه، ارزش افزوده آتی و مشتریان کیفیتر در نهایت قیمت تمامشده را کاهش خواهد داد. آقای ظریف کارخانه دیپلماسی را 3 شیفته فعال کنید و زیر بار ببرید. این کار از شما ساخته است.
متین مسلم / خبرآنلاین
1- ايجاد يك كميته بحران سوريه در داخل شامل نمايندگان كليه جريانهاي مؤثر داخلي شامل نهاد رهبري، شوراي عالي امنيت ملي، كميسيون امنيت مجلس شوراي اسلامي، وزارتخانه هاي خارجه، دفاع، اطلاعات و ...، سپاه پاسداران، ارتش و ساير نهادهاي ذيربط بنا به تشخيص مقامات عالي كشور. اعضاي محترم اين كميته بايد جلسات منظم روزانه برگزار نموده و هر اظهار نظري از سوي كشورمان در خصوص بحران سوريه فقط و فقط از سوي سخنگوي اين شورا مطرح گردد تا حداقل در گرداب قريبالوقوع جنگ سوريه، كشور و مردم ايران همانند ساير بحرانهاي گذشته، كمترين هزينه ممكن را بپردازند.
2- سفر آقاي ظريف و يا مكالمه مستمر با كليه كشورهاي مهم و مؤثر در بحران سوريه چه موافقين بشار اسد و مخالف جنگ (مانند روسيه و چين و عراق و اردن و لبنان و ...) و چه موافق معارضين و متحدان آمريكا (مانند عربستان و قطر و تركيه و فرانسه و ...). آقاي ظريف بايد حداقل به يك چارچوب مشخص بينالمللي برسد كه بر مبناي آن هر اتفاقي هم كه در سوريه افتاد عليرغم گفتارهاي تند طرفين، باعث ايجاد چالش واقعي در روابط قديمي طرفهاي منازعه (مثلاً مانند روابط گسترده تجاري ايران و تركيه) نگردد.