نادر شاه افشار در پایان زندگانی زیر فشارهای روانی كه
بیشتر آن از نابینا ساختن فرزندش رضا قلی میرزا سرچشمه می گرفت، رفتار و
كرداری سنگدلانه و بی خردانه در پیش گرفت. نخست پنجاه تن از سران لشگری و
بزرگان دربار را از خشم این كه هنگام نابینا كردن پسرش در آنجا بوده اند و
به میانجیگری بر نخاسته بودند، كشت.
سپس فرمان داد توانگران و زمامداران بزرگ كشوری را از هر گوشه و كنار به
پایتخت خواسته و به دلخواه، تاوان كمر شكنی از آنها گرفتند و كسانی را كه
از پرداخت تاوان كوتاهی می كردند و یا خود را از پرداخت آن ناتوان می
دانستند، به زور چوب و شكنجه چندان در فشار می گذاشتند كه یا از جان خود
سیر شده تن به مرگ دهند و یا آنچه به نامشان نوشته شده بدون اندك كوتاهی
تسلیم نمایند.
گماشتگان دولت نیز چون بازار آشفته را دیدند دست به آزار مردم بدبخت دراز
كرده از هر كه هر چه می توانستند به زور و به نام تاوان، افزایش مالیات و
یا سرپیچی از فرمان دولت دریافت و به مكیدن خون مردم بیگناه پرداختند.
ولی، با این همه آتش خشم نادر شاه فرو ننشست و فرمان داد چند تن از
بازرگانان مسلمان، هندی و ارمنی را در میدان نقش جهان اصفهان زنده در آتش
بسوزانند.
منبع: خبرآنلاین به نقل از كتاب سخت كشی/ بخش آتش زدن های تاریخی