arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۳۶۴۰۶
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۰۹ - ۱۸ آبان ۱۳۹۲

"تهران بیابان شهری است"

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نخستين شهرهاي مدرن در كشورهاي غربي شكل‌ گرفتند، كشورهايي كه هنوز معياري براي سنجش ميزان توسعه و شهريت هستند. روند توسعه اين شهرها، خود گوياي تاريخ مدرنيسم و مدرنيته نيز بوده است. از اين رو مي‌توان براي شناسايي روندهاي پيشرفت و پويش‌هاي تاريخي، شهرها را به عنوان يك ملاك قرار دارد. به عنوان مثال، اينكه مشاركت در شهرها چگونه خواهد بود يا اينكه شهر آرماني در اين زمينه چگونه شهري است، راهي است كه انتهايش به خود شهرها مي‌رسد. در همين رابطه با رامين مستقيم، خبرنگار لس‌آنجلس تايمز در ايران گفت‌وگو كرديم. زيرا خبرنگاران داراي نگاه متفاوتي نسبت به پديده‌هاي اجتماعي از جمله شهرها هستند، نگاهي كه از خلال آن مي‌توان تفاوت‌هاي شهرهاي ايراني و ديگر شهرها را از نظر مشاركت دريافت. اين گفت‌وگو پيش روي شما قرار دارد.

به عنوان نخستين سوال، بفرماييد از نگاه شما شهر آرمانی  چگونه شهری می‌تواند باشد؟
ترجیح می‌دهم کلمه عام‌تر «روزنا‌مه‌نگار» را به جای «خبرنگار» به کار ببرم که بتواند به شغل‌های متفاوتی که در رسانه وجود دارد، اشاره کند. ما کلمه خبرنگار را معادل ژورنالیست به کار می‌بریم. اما امروزه این کلمه توسع معنا پیدا کرده و به فیلم‌بردار، تهیه‌کننده، عکاس خبری، نویسنده متن، گوینده متن، سردبیر و چند شغل دیگر اطلاق می‌شود. اگر با من موافق هستید؛ شهر تهران بزرگ را از دید یک روزنامه‌نگار ببینیم و با تهران آرمانی مقایسه کنیم.

    موافقم.
تهران بزرگ که 16 درصد مردم کشور را در خود جای می‌دهد، برای ساکنان شهرهای امروزی کشورهای صنعتی بسیار بی‌در و پیکر است. یادم می‌آید روزی، حدود 10 سال پیش، با یک هم‌کار سوئیسی با خودرو در تهران، از مصاحبه‌ای به مصاحبه دیگر می‌رفتیم. آن روزنامه‌نگار بعد از یک ساعت رانندگی پرسید: «آیا هنوز در تهرانیم؟» باورش نمی‌شد با یک ساعت رانندگی هنوز در پایتخت باشیم و مرزهای چند کشور را طی نکرده باشیم.

    این بی‌در و پیکری چه محاسن يا   معایبی دارد؟
هویت‌های خرده‌فرهنگ شاید برای من روزنامه‌نگار منبع خوبی باشد. اما اهالی شهر را از داشتن هویتی همگن و برخاسته از محلّه محروم می‌کند. کافی است چند سالی به محلّه کودکی خود سر نزنیم، وقتی دوباره به آن‌جا برویم، هیچ چیز آشنایی که گویای محلّه کودکی‌مان باشد در آنجا نمی‌بینیم. تهران برای کسانی که بخواهند آن را پیاده گز کنند، جز در بخش‌هایی از خیابان «جمهوری» «انقلاب» و «ولیعصر» تقریباً جایی برای پرسه زدن و سیر آفاق و انفس ندارد. چرا که ولع زمین‌خواران شهری و ساکنانی که از طریق تنها شغل سودآور، یعنی ساختمان‌سازی، می‌خواهند به نفع جیب‌های خود، شهر را به طور عمودی بزرگ کنند، جایی برای پیاده‌روندگان باقی نمی‌گذارد. البته جامعه‌شناسان شهری به این نوع هویت‌سازی چهل تکه و رشد عمودی «بیابان‌زایی شهری» می‌گویند. مفهوم آن این است که اهالی شهر در حالی که تنگ هم زندگی می‌کنند از لحاظ عاطفی در بیابان به سر می‌برند و با نزدیک‌ترین همسایه  خود گویی کیلومترها فاصله دارند.

    این وضعیت بر مشارکت مردم و مدیریت شهری چه اثری می‌گذارد؟
به نظر من تهران بزرگ که کتابخانه‌های آن را، اگر به تعداد کافی باشد، عمدتاً دانش‌آموزان پیش‌دانشگاهی یا دانشجویان کارشناسی، که برای ارشد مطالعه می‌کنند پر کرده است...

    منظورتان چیست! درس خواندن که بد نیست!
نکته همین جاست. در این شهر، مانند تمامی کشور، تحصیل مدرک دانشگاهی جای کسب فرهنگ و فرهیختگی را گرفته است. عمده مردم کتاب غیردرسی نمی‌خوانند، به موزه و نمایشگاه سرک نمی‌کشند و فقط بهترین کلاس کنکور را میشناسند و مستأجرانی هستند که پس از کسب مدرک مناسب و پول کافی تهران را با ونکوور، تورنتو یا هرجای دیگری تاخت می‌زنند. البته هر از چندی یک بار درانتخابات هم شرکت می‌کنند. به گمانم از همین روست که ما در تهران به ظاهر پایی در مدرنیته داریم و در واقع در مناسبات با یکدیگر و رعایت حقوق شهروندی، در عصر پیشامدرن زندگی می‌کنیم.

مثالی بزنم؛ مردم یک شهر مدرن فرضی در آمریکا یا اروپا ماهانه یا هفتگی از طریق رسانه‌ها   یا به طور مستقیم رأی می‌دهند تا فلان اتوبانی که زمانی افتخار بود به پارک، تفریحگاه   یا کتابخانه تبدیل شود، تا آنجا که حتی تبدیل چیزی مضر به مکانی مفید هماهنگی و رأی مردم را می‌طلبد. ما چطور؟! تهران که به طور ادواری در زمان انتخابات شورای شهر دستخوش هیجانی کاذب مي‌شود، برای مدتی کوتاه با روزنامه نگاران مهربان   و دسترسی به اهالی و مسئولان شهری آسان می‌شود. اما بلافاصله بعد از اعلام نتایج، صدای مردم شهر به گوش نمی‌رسد و آرای آنان جایی ندارد.

    مگر شورای شهر مرکب از نمایندگان مردم نیست؟
اعضای شورای شهر در چند فهرست که از طریق چند جریان سیاسی به مردم عرضه م‌یشود با هم رقابت می‌کنند و مردم اگر اهل پیگیری مسائل سیاسی نباشند، امکان شناخت برخی از اعضاء را هم ندارند. انتخابات از پایین به بالا نیست، یعنی آموزشی برای مشارکت در امور شهری به مردم داده نشده است. نتیجه آن چه می‌شود! اعضای شورای شهر از نیازهای دقیق جامعه شهر با خبر نیستند و در نتیجه برنامه از پیش تعیین شده‌ای هم برای برطرف کردن آنها ندارند.

    پس شورایارها چه؟
نامزدهای شورایاری در خانه  من و شما را نمی‌زنند تا خود را معرفی کنند و از انتظارات ما با خبر شوند. آنان با مقامات بالاتر و شهرداری ناحیه، هماهنگ می‌کنند و این باز هم نمونه‌ای است از انتخاب از بالا به پایین. به عنوان مثال خود شما اعضای شورایاری محله  خودتان را می‌شناسید؟

    راستش را بگویم، خیر.
اما یقین دارم دو سه نفر از اعضای شورای شهر را که به دلایل سیاسی در روزنامه‌ها توی بوق شده‌اند، به خوبی می‌شناسید. از  نظر من یک شهر آرمانی محله‌محور است و مشارکت جزئی مردم محله را می‌طلبد، به عنوان مثال اینکه با مردم مشورت شود که سطل آشغال کجای خیابان  یا کوچه نصب شود. یا فرهنگسرای هر محله  خاص به چه کلاس‌ها‌ی آموزشی خاصی نیازمند است و نه آنکه این کلاس‌ها‌ برای همه  فرهنگسراهای شهر به طور یکسان تجویز شود. در یک شهر آرمانی و مدرن مشارکت مردم روزانه و رأی دادن‌ها آنها هفتگی است.

    با این حساب چگونه می‌توان مطمئن بود که آحاد مردم، صلاح شهر را بهتر و بیشتر از یک متخصص در شهرداری یا گیریم خود جناب شهردار می‌دانند؟
 در شیوه فعلی مردم فرد متخصص را انتخاب نمی‌کنند، بلکه به قول اورهان پاموک «آدم‌های مشهور» را انتخاب می‌کنند و متأسفانه این آدم‌های مشهور الزاماً متخصص امور شهری نیستند و اشکال از همین‌جاست. یعنی می‌بینی کاراته‌کار یا کشتی‌گیری که به طور حتم در فدراسیون‌های مربوط به رشته خودشان می‌توانستند مفیدتر باشند، یا فلان کس از اهالی هنر تئاتر یا سینما سر از جایی درمی‌آورند که نه برای امور شهری می‌تواند کارآمد باشد و نه حتی برای شخص خودشان و رشته‌ای که در آن سرآمد هستند. این افراد می‌توانند  در نیازسنجی مردم تأثیرگذار باشند، به شرط آنکه در اداره  محله مشارکت کنند و نه در شورای سیاستگذاری و نه در فهرست آدم‌های مشهور. آدم‌های مشهور در ثروت و قدرت مشارکت می‌کنند و نه برای برآوردن نیازهای مردم شهر.
منبع: قانون

نظرات بینندگان