پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بهروز افخمی که این روزها درگیر ساخت سینمایی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»
است به تازگی در گفتوگویی در واکنش به این انتقاد که پروژههایش را
نیمهکاره میگذارد گفته است: نیست به نظرم کسانی که این حرف ها را می زنند
از روی حسادت و یک جور میل به خاله زنک بازی این حرف ها را درست می کنند.
خیلی ها در این حرفه حسادت می کنند به ویژه کسانی که توانی در خود نمی
بینند. من بیشتر از اینکه فیلم نیمه تمام داشته باشم فیلم های نیمه تمام
دیگران را تمام کرده ام. این کارگردانی در بخشهای دیگر این مصاحبه در خصوص
صحنه تصادف گوهر خیراندیش، مواضع سیاسیاش و آخرین دیدارش با مهدی کروبی و
... توضیحات جالبی داده است که بخشهای برگزیده را به نقل از «اعتماد» در
ادامه میخوانید:
حسرت نقش خانم خیراندیش باقی ماند
برای
من حسرت نقشی که برای خانم خیراندیش فرض کرده بودم، باقی مانده است. قرار
بود در نقش دوتا خواهر دوقلوی فیلمنامه بازی کند که یکی اش نقش همسر آقای
فخیم زاده است و دیگری نقش خواهر زن او است. این دوتا قرار بود خیلی با هم
متفاوت باشند و یکسری کارهای کامپیوتری هم که الان در ایران ممکن است می
توانست خیلی آنها را جذاب کند مثل عبور آنها از کنار همدیگر و دست زدن این
دو به همدیگر طبیعی در بیاید و دقیقا هم مثل دوتا خواهر دوقلو باشند. منتها
تصادف خانم خیراندیش باعث شد که من وحشت کنم از اینکه صحنه یی را بگیرم که
خود ایشان پشت رل باشد و این احتمال را هم می دهم که به خاطر این تصادف
خود ایشان هم تا مدتی بترسد که پشت رل باشد. چون صحنه های مربوط به خواهرزن
رانندگی دارد. به همین خاطر من تصمیم گرفتم نقش خواهر زن را به خانم
تسلیمی بدهم و به هر حال خانم خیراندیش الان فقط نقش اصلی زن را بازی می
کند. ما در این فیلم دو نقش اصلی زن داریم یکی نقش دختر خانم خیراندیش یعنی
آذر است که خود مرجان شیرمحمدی بازی می کند. یکی خود خانم خیراندیش است که
نقش شهدخت را بازی می کند .
در حادثه ثصادف رسانهها خیلی احساسات به خرج دادن
رسانه
ها خیلی مبالغه کردند و خیلی احساسات به خرج دادند. ما با سرعت
40-30کیلومتر داشتیم رانندگی می کردیم. من در این ماجرا دو اشتباه کردم.
یکی اینکه جاده را نبستم فکر می کردم با سرعت 40- 30 کیلومتر و با وجود یک
وانت نیسان که به عنوان حفاظت در جلوی ما دارد حرکت می کند تصادف شدیدی
ممکن نیست پیش بیاید یک اشتباه دیگری که کردم این بود که به خانم خیراندیش
تاکید نکردم که در صندلی عقب کمربند خودش را ببندد. من و آقای فخیم زاده که
در جلو بودیم چون کمربند را بسته بودیم هیچ طوریمان نشد. در حالی که ماشین
زد به گلگیر طرف من و با ماشین ما شاخ به شاخ شد. من نگران جوانی بودم که
در لحظه تصادف با سرعت زیاد در سربالایی آمد و خورد به ماشین ما. برای
اینکه پرت شد عقب و افتاد در سرازیری کنار جاده. البته سرعتش هم زیاد بود و
از حد مجاز هم بیشتر سرعت داشت.
اصرار داشتم که خانم خیراندیش حتما جراحی پلاستیک بشود
من
خیلی خوشحال شدم که آن جوان هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. کاملانگران او بودم
اما با حیرت دیدم که هیچ چیزیش نشده. خودم هم که صدمه یی ندیده بودم،
بنابراین برگشتم به آقای فخیم زاده گفتم تو چطوری؟ گفت: من هم خوبم. اما
وقتی به عقب برگشتم، دیدم خانم خیراندیش سرش به ستون بغل ماشین خورده و
پیشانی اش پر از خون است. او در لحظه تصادف خیلی آزاد و کج در صندلی عقب
نشسته بود و دیالوگ هایش را با آقای فخیم زاده رد و بدل می کرد. نگرانی
اولیه من این بود که این خراش از مو زده بیرون و برای یک بازیگر ممکن است
جای آن باقی بماند. امکان داشت با نخ بخیه کلفت خانم خیراندیش را بخیه
بزنند به همین خاطر اصرار داشتم که خانم خیراندیش را حتما به سرعت به تهران
برسانند و حتما جراحی پلاستیک بشود. بعدا در یکی از جابه جایی ها که برای
عکس یا ام آر آی از بیمارستان ایشان را بیرون برده بودند یک دررفتگی پشت
ویلچیر یا تخت بیمارستانی در آمبولانس وجود داشت که آن ظاهرا باعث درد زیاد
شده بود و شاید باعث شده بود که ترک کتف که ترک مشکوکی هم در عکس هاست و
مطمئن هم نیستم که ترک باشد یک خرده شدید و آشکار شود. ترک ترقوه هم که از
همان اول تشخیص داده شده بود ترک است و شکستگی نیست. یعنی الان خانم
خیراندیش این آمادگی را دارد برای کارهایی که یک بازیگر در فیلم قرار است
انجام بدهد، منتها من وحشت می کنم که ایشان یک بار دیگر پشت رل بنشیند.
یعنی در یکی از فصل ها با آن نقش فرعی باید پشت رل بشیند و هیچ کاری هم نمی
توانیم بکنیم. فکر کنم خانم خیراندیش هم تا یک مدتی از رانندگی بترسد.
نظر منتقدان را جدی نمیگیرم
من
هیچ وقت برای منتقدان فیلم نساخته ام. برای خود من این مهم است که خودم
فکر کنم که داستان را خوب تعریف کرده ام و این را از عکس العمل تماشاچی ها
بعدا می فهمم. آیا واقعا داستان را خوب تعریف کردم یا نه؟ به تدریج و بعد
از مدت ها آدم می فهمد که مثل اینکه این فیلم خوب در آمده است. اما اینکه
به حرف منتقدان اهمیت بدهم و مثلااظهارنظرهای بلاواسطه آنها را جدی بگیرم
این کار من نیست. اتفاقا من به کارگردانی در میان منتقدان معروف هستم که
نظرات آنها را جدی نمی گیرم.
نظرم فیلم دربند پرویز شهبازی بود نه استرداد
در
فیلم «استرداد» عوامل یک فیلم کار خود را خوب انجام داده بودند و همه
شایسته کاندیدا شدن بودند. وقتی فیلمی در 14مورد کاندیدای جایزه می شود به
عنوان بهترین فیلم هم می تواند کاندیدا باشد. اما رای من برای جایزه سیمرغ
بلورین بهترین فیلم، به فیلم « استرداد» نبود. من نظرم فیلم دربند پرویز
شهبازی بود. باید این فیلم به نحو شایسته یی مورد تقدیر قرار می گرفت. اما
متوجه شدم که امکان دادن سیمرغ بهترین فیلم به اثر پرویز شهبازی نیست .
«حوض نقاشی» را با «بنجامین باتن» مزخرف مقایسه کردند
«حوض
نقاشی» هم فیلم بدی نبود ولی مساله این بود که ما ایرادی به بازی شهاب
حسینی گرفتیم و بعد سعی کردند آن را رفع و رجوع کنند و حرف های عجیب و غریب
زدند مثلابا فیلم «بنجامین باتن» آن را مقایسه کردند که فیلم بسیار مزخرفی
است! بنجامین باتن فیلم بسیار مزخرفی است و من تا نصفه فیلم را دیدم و فکر
کردم چه دلیلی دارد که ما چنین داستان بی سرو ته یی را دنبال کنیم و ادامه
بدهیم. اصلابا مقایسه کردن با بنجامین باتن، نمی توان ایرادات فیلم «حوض
نقاشی» را رفع ورجوع کرد. بعد سعی کردند پزشکانی را بیاورند که همچنین
موردی امکان پذیر است و این دیگر وضعیت را خنده دار کرده بود.
قبل از حصر کروبی را دیدم
من
آخرین بار و قبل از حصر فقط توانستم یک بار با ایشان ملاقات کنم. وقتی از
کانادا برگشتم ناگهان اطلاعیه یی صادر کردند که حصر ایشان خیلی شدید شد.
دیگر نتوانستم ایشان را ببینم. من فکر می کنم همه می دانند که آقای کروبی
جزو قدیمی های انقلاب است و برای این انقلاب از جان مایه گذاشته است.
من سبز نیستم و هیچ وقت هم نبودم/ احمدی نژاد را تندروهای اصلاح طلب در کاسه اصلاح طلبان گذاشتند
من
مواضعم را همیشه به صراحت در این سال ها گفته ام و چاپ هم شده است. من سبز
نیستم و هیچ وقت هم نبودم. من جزو حامیان آقای کروبی در دو انتخابات سال84
و 88بودم. فکر می کنم آمدن احمدی نژاد نتیجه ندانم کاری و ایجاد اختلافاتی
بود که بعضی گروه های تندروی اصلاحات ایجاد کردند. انتخاباتی که احمدی
نژاد به قدرت رسید به خاطر این بود که عده یی روی آقای معین سرمایه گذاری
کردند و آقای معین چیزی حدود سه میلیون و هفتصد هزار رای آورد و کروبی با
اختلاف 200 هزار رای به احمدی نژاد باخت. به نظرم احمدی نژاد را تندروهای
اصلاح طلب در کاسه اصلاح طلبان گذاشتند.