arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۱۷۱۸
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۴ - ۲۸ آذر ۱۳۹۲

یک پاپ کاملا مارکسیست

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محمدعلی عسگری در سرمقاله القدس العربی نوشت: یک روز پس از آنکه مجله تایم پاپ فرانسیس اول را به‌عنوان «شخصیت سال جهان» معرفی کرد، او طی سخنانی که به مناسبت روز جهانی صلح داشت از مسیحیان خواست اینقدر به دنبال کسب سود یا قدرت نباشند. او در سخنانش انواع سوءاستفاده از دیگران ازجمله بردگی، روسپی‌گری، تجارت انسان، تجارت موادمخدر و فساد را محکوم کرد و خواستار ایجاد صلح جهانی و خلع‌سلاح در تمام جهان شد.

پاپ خشم خود را از رسوایی «گرسنگی در جهان» ابراز داشت و به سرمایه‌داری حمله کرد و حتی از بقیه ارباب کلیسا نیز خواست بر سر مقامات رسمی فریاد بزنند و از این دردهای بشریت و نقض اساسی‌ترین حقوق‌بشر شکایت کنند.

در واکنش به این انتقادات بود که محافظه‌کاران آمریکایی سخنان پاپ را «کاملا مارکسیستی» توصیف کردند. پاپ در گفت‌وگو با یک مجله ایتالیایی گفت اگر او را مارکسیست بخوانند، به آن افتخار می‌کند زیرا در طول زندگی‌اش بارها با مارکسیست‌ها برخورد کرده و آنها را انسان‌های خوبی می‌داند.

اظهارات فردی که ریاست یکی از کارآمدترین نهادهای دینی در جهان مانند کلیسای کاتولیک را برعهده دارد، بیانگر سرزندگی و توان این نهاد در برخورد با تغییرات به‌وجود آمده در جهان است. از آن گذشته اینگونه سخنان می‌تواند مثل یک قطب‌نمای اخلاقی در تغییر دیدگاه بشریت به این موسسه به‌ویژه بعد از چند دهه پیوند بین کلیسا و سیاست‌های محافظه‌کارانه سرمایه‌داری تاثیر داشته و اوضاع کلی بشریت را بهبود بخشد.

پاپ این بار شخصی است که از آمریکای‌لاتین می‌آید و حضور او درواقع به نوعی نماد قاره‌ای است که سال‌ها پیش در آن کلیسای جدیدی به ظهور رسید که به صورتی ریشه‌ای با رویکردهای محافظه‌کارانه مشکل داشت و به تعبیری دیگر آمدن او نوعی آشتی بین واتیکان اروپایی‌محور و واتیکان جهانی‌محور است که در همه‌جای کره زمین حضور دارد.

برخورد پاپ به طور طبیعی مقایسه‌ای را پیش می‌کشد بین او و برخی از علمای تراز اول اسلام به‌خصوص در رابطه با شرایطی که مسلمانان و به‌ویژه اعراب در آن زیست می‌کنند.

برای مثال در مصر شاهد آن هستیم که نهادهای مذهبی ازجمله الازهر به‌عنوان ابزاری در خدمت نزاع‌های سیاسی درآمده است به‌گونه‌ای که چهره اسلام را در این کشور و در سایر نقاط جهان لکه‌دار می‌کند. درحالی که تاریخ نشان می‌دهد علمای بزرگ اسلامی به جای اینکه در کنار حکام باشند در کنار مردم و در برابر قدرت‌های مسلط بودند. برای مثال، ابوحنیفه، مالک‌بن‌انس، شافعی، احمدبن‌حنبل و (امام) جعفرصادق(ع) در این راه مشقت‌های زیادی را متحمل شدند زیرا حاضر به جانبداری از نظام‌های مسلط در دوران خودشان نشدند. به نظر ابوحنیفه - که تحت‌تاثیر قیام زیدبن‌علی قرار گرفته بود - قیام علیه حاکم اموی شرعا مجاز بود. ابوحنیفه نپذیرفت که یک فقیه سلطان باشد و به همین دلیل خلیفه عباسی دستور داد او را به زندان انداخته و هر روز 10ضربه شلاق بزنند تا بپذیرد که قاضی خلیفه باشد اما او هرگز تسلیم به این کار نشد.

یا مالک‌بن‌انس که شلاق خورد و آنقدر دست‌هایش را کشیدند تا از کتف درآمد چرا که متهم شده بود با محمد نفس‌زکیه (یکی از علویان برجسته) بیعت کرده است. یا شافعی که متهم به طرفداری از اهل‌بیت شد و نزدیک بود به قتل برسد. یا ابن‌حنبل که 28ماه به زندان افتاد و هر روز آنقدر شلاق می‌خورد تا بیهوش می‌شد. درباره (امام) جعفرصادق(ع) نیز گفته می‌شود سرانجام به دست منصور مسموم شد.  با این میراث گرانبها، انسان تعجب می‌کند که امروزه چگونه برخی در عالم اسلام به جای تاکید بر وحدت و دفاع از مظلومان پرچم طایفه‌گری برافروخته و پیروان‌شان را به جنگ با هم تحریک می‌کنند. علمای ما در گذشته کارشان جهاد با ظلم بود و این در تناقض با احوالات بسیاری از علمای ما در این روزگار است.

منبع: روزنامه شرق
نظرات بینندگان