روزنامه قانون طی گزارشی با عنوان «رسوایی در استانبول، متهم در تهران»، به برخی ابعاد بزرگترین پرونده فساد مالی در ترکیه اشاره کرده است.
به گزارش ایسنا در گزارش قانون آمده است: «اِبرو گوندش، خواننده معروف ترکیهای با یک جوان ایرانی ازدواج کرد. این خبر در ابتدا شایعه قلمداد شد اما پس از مدتی و با حضور این خواننده در ایران، شایعه به یک خبر واقعی تبدیل شد. آن جوان ایرانی که 10 سال از همسرش کوچکتر بود، علیرضا ضراب نام داشت.
خبر در ابتدا از عشق ماجراجویانه این زن به جوانی حکایت میکرد که میتوانست به شهرت بیشتر این خواننده منتهی شود. آن زمان کسی تصور نمیکرد که این ازدواج به بزرگترین پرونده فساد اقتصادی در ترکیه ربط پیدا کند و به ایجاد هزاران سوال ایرانیان دامن بزند. خبر بسیار تکاندهنده است. همسر ایرانی اِبرو گوندش به اتهام پولشویی و پرداخت رشوه به مقامات ترکیه برای جابهجا کردن پول و طلا به شرکت سورینت کیش در ایران بازداشت شده است. بیش از 60 مسئول ترکیهای در این پرونده متهم و بازداشت شدهاند.
اکنون و با مشخص شدن ابعاد کوچکی از این پرونده، میتوان نتیجه گرفت که آن ازدواج یک ماجرای عشقی و حتی یک موضوع سرگرمکننده نبوده است. ازدواج پرماجرای خواننده مشهور ترکیهای با جوان ثروتمند ایرانی، معاملهای سیاسی و اقتصادی با هدف پولشویی یا به قولی برای دور زدن تحریمهای ایران بوده است.
علیرضا ضراب کیست؟
ضراب، تاجری سرشناس از یک خانواده ثروتمند ایرانی است که در ترکیه زندگی میکند و از آنجا که با اِبرو گوندش، خواننده سرشناس ترک ازدواج کرده است، در افکار عمومی این کشور شناخته شده است. رضا ضراب متولد 1362 در تبریز است و حاصل این ازدواج نوزاد دختری به نام «آلارا» است. به نوشته حریت، ضراب در سال 2012 و در جریان توقیف یک محموله طلا که قرار بود برای شرکت سورینت متعلق به بابک زنجانی به ایران منتقل شود، از سوی پلیس مورد بازجویی قرار گرفت. گفته میشود رقابتهای داخلی سیاسی در ترکیه در تحولات دو روز گذشته این کشور موثر بوده است. پروندهای که دادستانی جرایم مالی ترکیه تشکیل داده است، سه بخش دارد که بخش اصلی آن به ضراب مربوط است. به نوشته حریت، او علاوه بر انتقال پول به ایران، به پرداخت رشوه به نزدیکان اعضای دولت برای تسهیل سرمایهگذاری و تسریع دریافت تابعیت ترکیه برای خود و نزدیکانش متهم است.
خانواده ضراب، اصالتا تبریزی هستند و علاوه بر طلا، در حوزه بورس و آهن هم فعالیت میکنند. کارخانه فولاد «تیکمه داش» در تبریز و کشتیسازی «رویال» در استانبول از دیگر داراییهای این خانواده اعلام شده است. آنان در زمان جنگ ایران و عراق راهی دوبی شدند و فعالیتهای تجاری و صرافی خویش را در این شهر آغاز کردند. با وجود این، علیرضا پسر جوان خانواده، بیشتر زندگی حرفهای خودش را در ترکیه و آذربایجان گذرانده است.
روزنامه «ملیت» ترکیه گزارش داد که در حیاط ویلای ضراب در استانبول، دو چمدان بزرگ پر از اسناد محرمانه مرتبط با مناقصههای بزرگ وزارتخانهها و نهادهای اقتصادی دولتی کشف شد. برخی فعالان اقتصادی ایرانی ساکن دوبی، خانواده ضراب را متهم کردهاند که عامل ورشکستگی برخی صرافیهای ایرانی فعال در این شهر بودهاند. این شایعهها سبب شد که زندگی حرفهای ضراب بهشدت پرحاشیه باشد.
بزرگترین فساد مالی تاریخ ترکیه!
در پرونده گشوده شده علیه برخی فعالان اقتصادی، تاجران سرشناس ترکیه و فرزندان سه وزیر دولت اردوغان، اتهاماتی چون پرداخت رشوه، تبانی در مناقصهها و تشکیل شبکه فساد مالی به چشم میخورد. به نظر میرسد ضراب از راه بانک «خلق» ترکیه به آنان رشوه داده است. این بانک پیش از این به دلیل نقض تحریمها و ارسال طلا به ایران در مقابل دریافت نفت، تحت نظر قرار داشت.
اتهام دیگر ضراب این است که با تاسیس 11 شرکت صوری، عملیات پولشویی گستردهای را به مقصد ایران مدیریت و هدایت کرده است. پرونده دیگر وی، مربوط به هواپیمایی است که سال گذشته در فرودگاه آتاتورک به زمین نشست و از داخل آن یک و نیم تن طلا از کشور غنا به مقصد دوبی کشف شد.
به نوشته خبرگزاری دولتی آذربایجان، دردسرهای ضراب از دسامبر سال2011 آغاز شد؛ دو محموله پول نقد به ارزش 5/ 14 میلیون دلار و 4 میلیون یورو کشف و سه شهروند آذربایجانی و یک ایرانی در فرودگاه «وِنوکوُوا» در مسکو دستگیر شدند. پلیس ترکیه، مالک و 14 کارمند یک صرافی بزرگ در استانبول را دستگیر کرد. این صرافی برای این افراد 37 بار حوالههایی به ارزش 40 میلیون دلار و 10 میلیون یورو از ترکیه به روسیه منتقل کرده بود. پلیس دریافت که این مبلغ متعلق به سه شهروند جمهوری آذربایجان و مبدا این پولها از دوبی به ترکیه بوده است. در ادامه بازجوییها و تحقیقات پلیس ترکیه، مشخص شد که در فاصله سالهای 2009 تا 2012، سه شرکت صوری در ترکیه از سوی یکی از این سه شهروند آذربایجانی به ثبت رسیده و تمامی این شرکتها را رضا ضراب مدیریت کرده است. به نوشته روزنامه زمان ترکیه، مجموع اتهامات مالی مطرح شده درباره ضراب به 87 میلیارد یورو میرسد.
بر اساس این گزارش، این مبلغ در طول چهار سال جابهجا شده و 40 درصد آن متعلق به دولت ایران بوده و ضراب موفق شده با همکاری بانک ملی ایران، نقل و انتقالات گسترده مالی در کشورهای مختلف انجام دهد؛ نقل و انتقالاتی که عمدتا برای دور زدن تحریمها از آن استفاده شده است. پلیس استانبول طی عملیاتی جنجالبرانگیز که از دولت ترکیه مخفی نگه داشته شده بود، ۵۲ نفر را به اتهام پولشویی و فساد مالی بازداشت کرد؛ عملیاتی که با واکنش منفی شدید رجب طیب اردوغان، نخستوزیر این کشور مواجه شد و تاکنون ۲۹ مامور بلندپایه اداره پلیس ترکیه، از جمله حسین چاپکین رئیس پلیس استانبول از کار خود برکنار شدند.
اردوغان از اینکه پلیس ترکیه از یک سال پیش در جریان آنچه که مطبوعات ترکیه بزرگترین فساد مالی تاریخ کشور عنوان میکنند، بوده، اما موضوع را از دولت پنهان نگه داشته، به شدت خشمگین است.
در میان بازداشتشدگان پسران سه وزیر ترک، همچنین مصطفی دمیر شهردار منطقه فاتح استانبول و عضو حزب حاکم عدالت و توسعه به همراه سلیمان ارسلان، رئیس بانک دولتی هالکبانک نیز به چشم میخورد.
ضراب برای پرداخت رشوه متهم است اما با یک هدف متفاوت. گفته میشود ضراب موفق شده در طول یک سال گذشته، 10 میلیارد دلار را به صورت پول و طلا به ایران منتقل کند و برای انجام این کار، دهها میلیون دلار رشوه پرداخت کرده است. این در حالی است که نام این تاجر ایرانی در فهرست هیچ یک از تحریمهای اعمالشده علیه ایران دیده نمیشود.
ِاِبرو تنها عروس ترکیهای ایرانیها نیست
بر اساس برخی شنیدهها، اِبرو گوندش سال 89 به ایران سفر کرد و مهمان خواهر همسرش در کرج شد. اما روایت دیگری میگوید اِبرو در خانهای اسکان گزید که برای او در منطقه عظیمیه کرج خریداری شده بود. برخی رسانههای اصولگرا در حاشیه این سفر نوشته بودند او در کرج در مراسم افطاری به میزبانی اسفندیار رحیم مشایی، یار غار محمود احمدینژاد شرکت کرده است؛ خبری که به سرعت تکذیب شد.
ابرو گوندش تنها عروس ترک سالهای اخیر ایرانیها نیست. معصومه، عروس پروین احمدینژاد هم دیگر دختر ترک است که در سال 2008 با خواهرزاده رئیسجمهور سابق ایران آشنا شد. او بر خلاف ابرو، از خانوادهای مذهبی است. دیگر زن مشهور ترک این سالها که نامش در رسانهها شنیده شد «زینب اوزال» دختر «تورگوت اوزال» رئیسجمهور پیشین ترکیه است که بر اساس گزارشهای منتشرشده، قصد سرمایهگذاری 400 میلیون دلاری در بازار مسکن تهران را داشت. از ابعاد پروژههای «زینب» تاکنون خبری منتشر نشده است. داستان زندگی «معصومه» هم کماکان خصوصی باقی مانده است. آیا پشت پرده زندگی این دو دختر ترک نیز با ماجراهای عجیب و غریب و پرحاشیه تجاری و سیاسی چون زندگی «ابرو گوندش» همراه است؟
اکنون خبری رسمی از میزان نقش ابرو در این پرونده در میان نیست اما نمیتوان او را نادیده گرفت. این احتمال وجود دارد که وی هم طی روزهای آتی در رابطه با این پرونده بازداشت شود.
زنجانی همه جا!
بر اساس برخی اطلاعات، بابک زنجانی سرمایهدار مورد حمایت محمود احمدینژاد طرف مالی رضا ضراب بوده است که در ترکیه بازداشت شد. سال گذشته در ترکیه عکسهایی از یک هواپیما منتشر شد که مربوط به انتقال چمدانهای طلا از ایران به این کشور از سوی بابک زنجانی بود. اکنون روزنامه حریت ترکیه مدعی شده که این طلاها متعلق به رضا ضراب بود و با پرداخت یک و نیم میلیون دلار به سیاسیون ترکیه و با جعل سند آزاد شده است. ﻗﺎﭼﺎﻕ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺗﻦ ﻃﻼ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ است.
در یکی از پروندههایی که اخیرا روزنامه حریت ترکیه در مورد آن نوشته است، رضا ضراب به هولدینگی به نام سورینت در ایران ارتباط داده شده است؛ فردی که روزنامه حریت او را ثروتمندترین فرد ایران میخواند. این روزها رسانهها اخبار مربوط به زنجانی را با حساسیت بالایی دنبال میکنند. این در حالی است که نهادهای دولتی ایران نیز درباره نوع و تعداد قراردادهای وی با دولت سابق یا میزان بدهیهای این شخص به وزارتخانهها و سازمانهای ایرانی اخبار متفاوتی ارائه میکنند.
ارتباطات عجیب پروندههای مفاسد اقتصادی
چندی پیش پرونده پولشویی در اهواز مطرح شده بود که در آن علی عیاشی چند صد میلیون تومان از مردم خوزستان چپاول کرده و به کشور یونان گریخته و پناهنده شده بود. با توجه به اینکه خانواده ضراب در ایران، آذربایجان و ترکیه به کار صرافی اشتغال داشتند، شایعاتی وجود دارد که بخشی از این پول از سوی خانواده ضراب جابهجا میشده است. از سویی در سال 1389 پروندهای با نام بزرگترین فساد اقتصادی ایران در افکار عمومی مطرح شد که در نهایت به حکم اعدام و زندانهای طویلالمدت منجر شد. کل رقم آن پرونده 3000 میلیارد تومان اعلام شد؛ مبلغی که در برابر مواردی که این روزها در حول و حوش بابک زنجانی اعلام میشود، پول خرد محسوب میشود.
زمانی اگر پرونده فسادی مانند شهرام جزایری و مهآفرید امیرخسروی مطرح میشد، همگان متعجب میشدند. همچنان که در دهههای گذشته در هر دولتی، حداکثر با یک مورد فساد اقتصادی که ارتباط تنگاتنگی هم با دولت نداشت، مواجه میشدیم. اما در 4 سال گذشته به دلیل نوع مدیریت و شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور، شاهد انتشار اخبار فسادهای اقتصادی بودهایم که باور آن برای افکار عمومی بسیار دشوار است زیرا ارقامی در این پروندهها اعلام میشود که محاسبهاش در مخیله بسیاری از ایرانیان نمیگنجد.
در میان همه اینها بهنظر میرسد سرنخ بسیاری از فسادها را باید در اتفاق ویژهای یافت که در این سالها رخ داد و باعث کسب ثروتهای نجومی از سوی برخی شد. تحریم، همان اتفاق ویژه است. ایران به واسطه پرونده هستهای مورد شدیدترین و ظالمانهترین تحریمهای بینالمللی قرار گرفت اما این تحریمها تنها برای مردم عادی ایران ظالمانه بود زیرا عده اندکی درست از همین تحریمها، به چنان جایگاه مالی و اقتصادیای رسیدند که شاید بیل گیتس نیز به آنان رشک میبرد.
اکنون و با مروری بر پروندههای منتشرشده، بهویژه فساد اخیر افشاشده در ترکیه، میتوان فهمید که چرا برخی همچنان بر طبل مخالفت با هر نوع توافقی میان ایران و غرب میکوبند. کسب و کار برای کاسبان تحریم از هر چیزی مهمتر است. برای آنان مهم نیست که سانتریفیوژها بچرخد یا نچرخد و سفره مردم لقمهنانی داشته باشد یا نداشته باشد. آنچه برای آنان مهم است، کاسبی میلیاردی به واسطه عنوان مبهم دورزدن تحریمهاست.
بگو از کجا آوردی؟
بابک زنجانی نماد دور زدن تحریم به سود اقتصاد و مردم ایران است؟ ظاهرا این عنوان صحیح نیست. او به واسطه حمایتهای نامرئی و پنهان، مردم ایران و نظام اقتصادی کشور را دور زده است. جوانی که با رانت بانک مرکزی و به ادعای خودش در دوران سربازی روزی 17 میلیون تومان درآمد داشته است، از سوی دولتی که خود را پاکترین دولت تاریخ میدانست، به چنان رانتهایی دست پیدا کرد که داراییهایش از بودجه سالانه کشور هم بیشتر شده است.
افشای نقش وی در پرونده قطور سعید مرتضوی در گزارش تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی، تنها گوشههایی از فعالیتهای وی است. ثروت بابک زنجانی به حدی افسانهای است که نمیتوان تخمین دقیقی از آن ارائه کرد. بخشی از اقتصاد نمانده است که زنجانی به آن ورود نکرده باشد. نفت، گندم، طلا، انبوهسازی، سینما و فوتبال گوشههایی از تفریحات میلیوندلاری زنجانی هستند. اگر انگیزه انتقامگیری محمود احمدینژاد از برادران لاریجانی نبود، شاید امروز هم کسی بابک را نمیشناخت و در خفا، همچنان به کار خود ادامه میداد.
با وجود همه اینها، یک سوال مهم دیگر باقی است و آن اینکه واقعا چند بابک زنجانی دیگر تحت عناوین مختلف در سالهای اخیر و از سوی پاکترین دولت تاریخ متولد شدهاند؟ زنجانی میگوید نخستین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع گرفته است، ۱۷ میلیون دلار بوده؛ کارمزدی که بابت توزیع آن دریافت کرده است هم ۱۷ میلیون تومان بوده است. زنجانی پس از درگذشت نوربخش تصمیم میگیرد پوست گوسفند به خارج از ایران بفروشد. او آغاز فعالیتهای گسترده اقتصادی خود را اینگونه روایت کرده است، روایتی که در آن حلقههای گمشده بسیاری وجود دارد. هنوز جای این سوال باقی است که چگونه بانک مرکزی به یک سرباز اعتماد میکند و مبالغ هنگفت ارزی در اختیار او قرار میدهد؟ سوالی که این روزها هم مطرح است. پس از مرگ مرحوم نوربخش، رئیس کل وقت بانک مرکزی، این سالها زنجانی چگونه توانست وارد بازار دلالی نفت شود و در غیاب آن مرحوم، چه کسی دست این جوان را گرفت؟ احتمالا پاسخی که به سوال دوم داده شود، میتواند پاسخ به سوال اول نیز باشد. علی مروی نماینده مجلس میگوید: شکی در برخورداری او از رانت وجود ندارد. بدون شک تشکیلات مافیایی در کنار زنجانی وجود داشته است. حمیدرضا حسینی فعال اقتصادی و برادر وزیر ارشاد دولت محمود احمدینژاد هم میگوید: گروهی از او حمایت کرده و به نفت واردش کردهاند. او معتقد است که زنجانی «پیشانی یک جریان» است. حسینی تاکید میکند: دیگران روی او سرمایهگذاری کردهاند و شاید هم حاضر شوند قربانیاش کنند. او مهره سوخته یک جریان است. اما گویا این مهره سوخته، دودهایی دارد که هنوز به مشام مردم نرسیده است.
وقتی زنجانی تهدید میکند!
پس از اینکه شورای عالی معماری و شهرسازی مجوز برج زنجانی در ایرانزمین را لغو کرد، وی با انتشار تصویر یکی از پروژههای چند میلیاردیاش در منطقه ایرانزمین در صفحه فیسبوک خود، با لحنی ارعابگونه علیه مقامات مسئول اعلام کرد که زیر بار هیچ فشاری نمیرود. البته زنجانی در این نوشته فیسبوکی اشاره نکرده است که چگونه وقتی با استفاده از رانت دولت سابق پروژه به دست میآورد، زیر بار کار غیر منطقی میرفت اما امروز که به واسطه تحقیق و تفحص زیر سوال رفته است، زیر بار حرف منطقی نمیرود!
سازمان حمایت از زنجانی فرو ریخت
بابک زنجانی به انتهای خط نزدیک میشود. اتفاقات روزهای اخیر نشان میدهد زنجانی دیگر حامیان سابق را ندارد زیرا مردی که ادعا میکرد رئیس پاکدستترین دولت تاریخ است، رفته است. مردانی که از وی حمایت میکردند هم دیگر رفتهاند. لغو مجوز ایرانزمین نشان داد که او دیگر مردی در حاشیه امنیت نیست. رقم پروندهها و داراییهای زنجانی به حدی بزرگ است که تحصیل این مقدار دارایی به هر روشی، کمی عجیب به نظر میرسد. با توجه به فشار افکار عمومی و بر ملا شدن روزشمار تخلفات وی، میتوان حدس زد که حامیان آقای میلیاردر جوان، دیگر توانی ندارند تا برای او هزینه کنند. همه سالهایی که برخی دائما در بوق و کرنا میکردند که «ما برای دور زدن تحریمها خون دلها خوردهایم» زیاد به واقعیت نزدیک نبود. بهتر این است که بگوییم بابک زنجانی و زنجانیهای دیگر، در این سالها خون به دل مردم کردهاند و داراییهای مردم را نوش جان.»