موج مرده
وقتی صحبت از اعتراض حاتمیکیا به یک موضوع به میان میآید، پیش از هر چیز تصویر سینمایی که او در جلسه مطبوعاتی «موج مرده» در جریان نوزدهمین جشنواره فیلم فجر ساخت، در ذهنها نقش میبندد. نگاتیوها روی میز پراکنده میشوند تا فیلمساز برآمده از سینمای انقلاب و دفاع مقدس بگوید از کسانی که فیلمش را سانسور کردهاند ناراضی است. شاید در همان سال و یا سالهای بعد فیلمسازان دیگری هم از حذف بخشهایی از فیلمشان آزردهخاطر شدند و اعتراض علنی هم داشتند، اما هیچیک نگاتیو روی میز نریخت تا تصویری تازه از اعتراض را ثبت کند.
به رنگ ارغوان
وقتی حاتمیکیا برای ساخت «به رنگ ارغوان» در شمال کشور مستقر بود، حرف و حدیثهایی در مورد فیلم او در تهران شنیده میشد. با آنکه گروه کاملا توجیه شده بودند موضوع فیلم از آن داستانهایی نیست که حرفش را در هر مجلسی بتوان مطرح کرد، اما با درز موضوع از گوشه و کنارهایی شنیده شد که داستان فیلم حاتمیکیا به یک مامور وزارت اطلاعات بازمیگردد و نه چیزی بیش از این.
حاتمیکیا در سال 1383 فیلمی ساخته بود که وقتی پنج سال بعد فیلمش به نمایش عمومی درآمد، نه تنها کسی از کهنگی آن گفت بلکه این تصاویر و نشانههای فیلم در سال 1388 بودند که مخاطب را غافلگیر میکرد، اینکه چطور فیلمساز پنج سال قبل تصویری مشابه آن روزهای جامعه دیده بود.
حالا این فیلم حاتمیکیا به جشنواره رسیده بود و از آنجا که این کارگردان سالها فرزند محبوب جشنواره بوده، بعید به نظر میرسید جشنواره از «به رنگ ارغوان» خالی شود، اما چنین شد. فیلم حاتمیکیا از نمایش در جشنواره بازماند، اما قطعا نه به دلیل توقیفی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا ضعف مدیران آن مقطع برای دفاع از فیلم، بلکه ماجرا به نامهنگاریهای حاتمیکیا و وزیر اطلاعات وقت بازمیگشت، آنان برادرانه به هم نامه نوشتند که فیلم از جشنواره خارج شود و حاتمیکیا سکوتی را آغاز کرد. هرچقدر سیدجمال ساداتیان تهیهکننده فیلم از اکران نشدن این فیلم ابراز نارضایتی میکرد، حاتمیکیا از فیلمش حرفی به میان نمیآورد تا اینکه زمانش را یافت و در بزنگاهی به یاد «به رنگ ارغوان» افتاد.
دعوت
وقتی نوبت به «دعوت» رسید، این برخی از منتقدان بودند که مقابل ابراهیم حاتمیکیا ایستادند و سعی کردند به او یادآوری کنند، فیلم تازهاش فاصلهای بعید با ساختههای قبلیاش دارد و توقع دوستداران سینمایش را برآورده نمیکند. جواب این اعتراضها که اغلب در نشست خبری فیلم در دفتر تهیهکننده مطرح شد، این پاسخ بود: « فیلمساز اجازه دارد آنگونه که دوست دارد، آثارش را خلق کند و منتقدان به جای اصرار به اینکه هنرمند چگونه باشد، بهتر است به تحلیل و نقد خود اثر بپردازند. بنده بهعنوان فردی که دیکتههای نوشته شدهی واضحی دارم و به احترام آن کارهایی که تاکنون انجام دادم، حق انتخاب ندارم؟! این چه دیکتاوری که وجود دارد، شما دیکتاتورهای کاملا مهربان هستید که تصمیم میگیرید آنطور که خودتان میخواهید ما را تعریف بکنید.»
او برخی گفتههای پیشین منتقدان را هم چنین به خاطرشان آورد: «همانطور که بر سر «به نام پدر» میگفتند، چون حاتمیکیا بر سر فیلم «به رنگ ارغوان» کتک خورد ـ به زعم خودتان ـ یک فیلم بیبو خاصیت مثل «به نام پدر» ساخت. من ابراهیم حاتمیکیا «دعوت» را ساختهام، من انسان هستم و حق انتخاب دارم. من حاضر نیستم پشت مخاطب بایستم، جلوتر از مخاطب هستم. قرار نیست آنطور که او دوست دارد من همیشه یا همان شکل ظاهر بشوم. اتفاقا تمام تلاش خود را انجام میدهم که این قواعد را به هم بزنم.»
او که امروز میگوید اگر از جنگ نگوید به زعم خودش فیلم نساخته نسبت «دعوت» را با سینمای دفاع مقدس چنین تعریف کرد: «من حق دارم از جویهایی حرف بزنم که بعضی وقتها به خاطر جنینهایی که در آنها هست، گیر کرده است. به نظرم این همان حرفهایی است که از جنگ آوردم.»
هدف پیش روی حاتمیکیا و یا به تعبیری مخالفان جدی این فیلمساز در جریان «دعوت» منتقدان بودند و آنان پاسخشان را این طور دریافت کردند: «همیشه احساس میکردم باید یک فاصلهای به شکل یک حریم بین من و منتقد باشد، که هم منتقد آزاد باشد که حرفهای خودش را بزند و من هم آزاد باشم تصمیمات خودم را بگیرم. سه دهه دارم در این عرصه کار میکنم و واقعیت این است که در دنیایی کار میکنم که کاملا دنیای فردی خودم بوده و هست و طبیعتا با این شرایط منتقد نمیتوانست و نمیتواند به من کمک بکند. پس من زاییدهی شکلگیری دوستان منتقد نیستم و هیچوقت آنها نتوانستند مرا شکل بدهند. در حالیکه متاسفانه خیلی از کارگردانها جریاناتی که از طرف منتقدین برای آنها ایجاد میشد را پشتوانهی کارهای بعدی خود کردند و شکست هم خوردند، اما این اتفاق برای من نیفتاد تا چشم باز کردم، دیدم خیلی از تماشاگران با کارهای من ارتباط دارند.»
به رنگ ارغوان
هنوز جواد شمقدری مدیر سینمای ایران نشده بود و شاید هم فکر نمیکرد یک سال بعد او سکان سینما را در دست بگیرد، او مخاطب جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر بود و حاتمیکیا هم فیلمسازی بود که براساس صلاحدید دبیر جشنواره مورد تقدیر قرار میگرفت. در آن دوره از جشنواره یک بازیگر جوان سینما به خارج از کشور مهاجرت کرده بود و دوستداران سینمای اصغر فرهادی نگران «درباره الی...» و سرنوشت این فیلم بودند. مراسم بزرگداشتهای جشنواره برپا بود و در بخش تجلیلها رسول صدرعاملی روی سن رفت و این طور گفت که چه خوب است بزرگان سینما دست دخترمان را که سفر کرده بگیرند و به ایران بازگردانند؛ حرفهای او مورد تشویق حضار قرار گرفت و برزگواری و بزرگمنشی صدرعاملی در وضعیتی که شاید حرف زدن درباره آن بازیگر دردسرهایی برای گوینده به همراه داشت، ستایش شد. فضا اینگونه بود که حاتمیکیا روی سن رفت و گفت حالا که همه درخواستهایی دارند، او هم مایل است زمینهای فراهم شود تا فیلمش از توقیف خارج شود، همان توقیف خودخواسته سال 1383.
شمقدری که سال بعد دیگر خود را همهکاره سینما فرض میکرد، «به رنگ ارغوان» را از توقیف خارج کرد و در بخش بینالملل و سینمای ایران فیلم حاتمیکیا را سیمرغباران شد.
بعد از آنکه «گزارش یک جشن» در دوره شمقدری ساخته شد و در همان دوره نیز توقیف شد، نظر حاتمیکیا در مورد وضعیت سینما به این ترتیب از قول او بیان شد: «فضای فیلمسازی در کشور به هیچ وجه برای بیان محتوای بسیار غنی هشت سال دفاع مقدس مناسب نیست. از جنگ هشت ساله تحمیلی، هیچ چیزی را برای مردم از دریچه سینما بازگو نکردهایم.»
وقت جدایی
اینکه اصغر فرهادی در نوشتن فیلمنامه «ارتفاع پست» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا چقدر نقش داشته و بین کارگردان و فیلمنامهنویس در آن مقطع آشتی برقرار بوده یا دلخوری، در سازوکار سینمایی اهمیتی ندارد. موضوع آن فیلم و همکاری فرهادی و حاتمیکیا زمانی زمانی در سینمای ایران مطرح میشود که فیلم فرهادی با افتخاراتی در سطح بینالملل مواجه میشود. صحبت در مورد حواشی تا جایی پیش میرود که فرهادی خود ابهاماتی را برطرف میکند.
در سال 1389، جشنواره فیلم فجر میزبان اصغر فرهادی با «جدایی نادر از سیمین» و ابراهیم حاتمیکیا با «گزارش یک جشن» بود. در آن سال سیمرغ بهترین کارگردانی و بازیگر نقش مکمل به فیلم فرهادی اختصاص یافت و «گزارش یک جشن» جایزهای کسب نکرد. در نهایت روزهای پرافتخار «جدایی...» فرا رسید و حاتمیکیا در برنامه «راز» درباره «جدایی...» گفت: «باید در فیلم امید داده شود. من نمیبخشم خودم را که در فیلمم مخاطب را ناامید کنم. در این کائنات و جهان به این بزرگی من چه کسی هستم که یخی را به جان جامعه بیاندازم و نوید پوچی به جامعه بدهم. یا القا کنم که آسمان ابری است و هیچ سوراخی جهت عبور نور امید وجود ندارد. این کار خیلی بیانصافی است و خیلی بیاخلاقی است. خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد میکند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است. نباید در فیلممان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ میگویند. بچه و بزرگ دروغ میگویند. همه جبرا دروغ میگوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجهگیری کنیم که برویم آن سوی آب. متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیدهایم.»
این اظهارات حاتمیکیا با پاسخهای سربستهای از سوی فرهادی مواجه شد با این مفهوم که او تمایلی به ادامه یافتن این بحثها ندارد.
«سفارت خرس نشان» نیز اصطلاحی بود که حاتمیکیا یک بار در مورد فیلمسازی فرهادی و نگاهش به حضور در جشنوارهها به کار برد.
و حالا چ
«چ» به واسطه امتیازهای کارگردانی در جشنواره سی و دوم مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت، اما از روز نخست نیز مشخص بود که تقسیم جوایز این دوره از جشنواره بسیار دشوار خواهد بود و حاتمیکیا با آنکه جوایزی هم از بخش بینالملل و سینمای ایران جشنواره گرفت، اما به نظر ناراضی میآمد. او نه تنها در مراسم اختتامیه جشنواره حاضر نشد، بلکه در ادامه روز به روز بر انتقادهایش از وضعیت موجود سینما افزود.
با این حال او بارها تاکید کرد که به خاطر جایزه این حرفها را نمیزند. در مقابل هم هر چه حاتمیکیا بیشتر حرف میزد، منتقدان بیشتری هم پیدا میکرد، چه در بین مدیران سینمایی و چه در بین همکاران فیلمسازش. در نهایت او مجبور شد، از مواضع سیاسیاش و رایی که به موسوی در انتخابات 88 داده سخن بگوید و به این هم اشاره کند که در انتخابات امسال به روحانی رای داده و بعد از همه رسانهها بخواهد که حرفهایش را آن طور که هست بازگو کنند.
منبع: خبر