پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بیآبی، بیکاری، توفان شن و فقر در چشمانداز تار زندگی، فقط یک چاره پیش راه اهالی زابل و روستاهای اطراف آن باقی گذاشته: مهاجرت. مهاجرت به زاهدان، مشهد، گرگان و افغانستان.
وزش بادهای 120روزه شدت گرفته. آفتاب نیمروز غبارگرفته بیجان است. چند زن و مرد کمبزهفروش دور میدان رستم زابل بساط پهن کردهاند. خریداری نیست. دست به دامن مسافران هتل «آرام» میشوند.
فاطمه 35ساله است اما لکههای بزرگ قهوهای زیر چشمها و چینهای خطکشیده بر گوشههای لب، 55سالهاش مینمایاند. تا پنجسال پیش زمینشان اندک آبی داشت و محصولاتی دست میداد اما چند سالی است فقط در حاشیه زمین، باغچه کوچکی دارند و کمبزههای کوچکی که قرار است جبران هزینه زندگی باشد.
وزش شنهای روان شدت گرفته، آسمان رنگ عوض کرده و درختهای گز کمر خم کردهاند. فاطمه دستها را پناه کمبزهها میکند. از میان اقوامش چند خانواده به گرگان کوچیدهاند و همسایه دیواربهدیوارشان به فکر رفتن است. فاطمه خویش و قومی در گرگان ندارد، میگوید اگر وضعیت به همین شکل ادامه داشته باشد او، شوهر و سه فرزندش به زاهدان میروند.
حاشیهنشینی به جای ماهیگیری و کشاورزی
عباسعلی نورا، نماینده سابق زابل معتقد است مهمترین مشکل مردم زابل که منجر به مهاجرت میشود، بیآبی و بیکاری و تغییرات اکولوژیک منطقه است. «400هزارهکتار از بهترین مناطق به تلی از خاک تبدیل شده. بادهای 120روزه هر روز شن میآورد و مردم مجبور به کوچ میشوند؛ کوچ از روستا به شهر و از شهر به زاهدان، مشهد و گرگان. با کمال تاسف حتی شاهدیم که برخی به غرب افغانستان هم میروند. هیچکس هم مسوولیتی برعهده نمیگیرد در حالی که اگر سیستان خالی شود نقطه جمعیتی بعدی خیلی دور است. از سیستان تا کرمان و بم هیچ نقطه جمعیتی وجود ندارد پس حضور مردم در این منطقه بسیار اهمیت دارد.»
حلیمه عالی نماینده زابل، زهک و هیرمند هم شاهد کوچ مردم بوده است: «15 سال خشکسالی در استان سیستانوبلوچستان زندگی مردم را سخت و سختتر کرده تا جایی که از آغاز سال تاکنون دو تا سههزار خانوار به دلیل خشکسالی از سیستانوبلوچستان مهاجرت کردهاند. کمآبی و توفانهای مداوم باعث شده مردم کشاورزی و زراعت را رها کرده و برای یافتن کار به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند.» به گفته نورا، نماینده سابق زابل یکی از مقصدهای مردم در مرحله اول شهر زاهدان است: «جمعیت زاهدان از 70هزار نفر به بیش از 120هزار نفر رسیده است در حالی که این شهر قابلیت توسعه ندارد. زابلیها زاهدان و شهرهای همجوار را برای سکونت انتخاب میکنند و این مساله برای شهر زاهدان هم خطرآفرین خواهد بود.»
پیش از این لیلا باتمانی، رییس اداره سکونتگاههای غیررسمی مرکز امور اجتماعی وزارت کشور با تایید افزایش حاشیهنشینی در زاهدان گفته است: «۳۶ تا ۴۱درصد جمعیت شهر زاهدان در مناطق حاشیهای شهر سکونت دارند و با توجه به اینکه آسیبها و جرایم اجتماعی بیشتر از نقاط حاشیهای شهر نشات میگیرد، موضوع ساماندهی مناطق ویژه اجتماعی در اولویت کاری حوزه اجتماعی وزارت کشور قرار گرفته است.»
احمدعلی کیخا، نماینده سابق زابل و معاون سازمان حفاظت محیطزیست هم گزارشهایی از مهاجرت مردم به افغانستان را شنیده و میگوید: «عمق فاجعه بیشتر از چیزی است که فکر میکنیم.» او مهمترین عامل مهاجرت گسترده مردم زابل و روستاییان را بستن مرز و بازارچههای مرزی، خشکسالی و تعطیلی فعالیتهای کشاورزی، هجوم توفانهای شن و گرد و خاک و توقف فعالیتهای عمرانی دولتی عنوان میکند.
مرگ هامون و بیکاری صیادان
از هامون به جز بیابانی لخت که باد زوزهکشان قایقهای وارونهاش را تکان میدهد چیزی باقی نمانده است. بادها گاه تا 200روز میوزند و میوزند و منظر چشم اهالی را خاکآلود میکنند. نورا میگوید: «هامون به تلی از خاکستر تبدیل شده. مردم این منطقه پیش از این به کشاورزی، دامداری، صید ماهی و شکار اشتغال داشتند اما اکنون همه این مشاغل از بین رفته. اگر آبیاری قطرهای در زمینهای زابل انجام میشد بیش از 10 تا15هزارهکتار زمین زیر کشت میرفت و مردم هجرت نمیکردند.»
به گفته او در حال حاضر نرخ بیکاری در حوزه سیستان بسیار بالاست: «در این حوزه 70درصد مردم به کشاورزی و دامداری اشتغال داشتهاند که 55درصد از آنان به دلیل بیآبی بیکار شدهاند. اگر کمیته امداد و یارانه نباشد، زندگی برایشان غیرممکن خواهد بود. از 30درصد باقیمانده هم 20درصد شاغلان بازاری و 10درصد شاغلان دولتی هستند که الان پنجدرصدشان مشغول تجارت هستند. در حال حاضر 65درصدی که واجد شرایط نانآوری هستند، گرفتارند که اگر کمیته امداد آنجا را ترک کند و یارانه قطع شود، تشنه و گرسنه میمانند.» مدیرکل کار و رفاه اجتماعی استان نیز نرخ بیکاری را در زابل بیش از ۳۳درصد اعلام کرده است.
سیدباقر حسینی، نماینده زابل و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس میگوید بارها در جلسات کمیسیون امنیت مجلس وضعیت سیستان و تداوم مهاجرتشان را گوشزد کرده است: «همانطور که مقاممعظمرهبری فرمودهاند سیستان تنگه احد ایران است و چنانچه اینجا دچار مشکل شود کل مملکت دچار مشکل امنیتی خواهد شد. با وجود توفانهای شن و مشکلات ناشی از خشکیدن هامون، تنها عاملی که میتواند مهاجرت را کنترل کند اشتغال و حمایت از مرزنشینان است و گرنه هیچگونه توجیه عقلانی برای زندگی آنها در این محیط باقی نمانده است.»
باد در روستای قُرقُری میپیچد. مردم، آنها که هنوز ماندهاند درها و پنجرهها را بسته و کودکان را به خانه خواندهاند. زنی و پیرزنی در حاشیه جاده به انتظار ماشین ایستادهاند. زن مادر مریضش را برای رفتن به درمانگاه همراهی میکند. پیرزن درد را فراموش کرده، ردیف درهایی را نشان میدهد که قفلهای بزرگی بر پیشانی دارند، نشان مهاجرت صاحبخانهها؛ صاحبخانههایی که هر کدام در خانههای اجارهای تلاش میکنند شبها صدای توفان نشنوند و خاطرههای خاکآلود را به باد فراموشی بسپارند.
دیوار مرزی و مشکلات ناشی از آن
زمان نمایندگی عباسعلی نورا در مجلس هشتم ساخت دیوار مرزی تا 70درصد پیش رفته بود؛ دیواری که اکنون میان ایران و افغانستان ایستاده و مانع عبور و مرور قاچاق انسان و کالاست. نورا منکر تاثیرات مثبت این دیوار مرزی نیست اما هم او و دیگر نمایندگان سیستانی مجلس و هم بسیاری از اهالی منطقه از وجود مشکلات قابل پیشگیری گلایهمند هستند.
نورا میگوید: «درست است که هر کشوری برای حفظ امنیت مرز اقداماتی انجام میدهد اما این اقدامات باید سنجیده باشد. به جز ضرورت انکارناپذیر ساخت دیوار، چند اشتباه در زمان ساخت دیوار مشکلآفرین شده است؛ اول اینکه دیوار مرزی را پنجکیلومتر داخل خاک کشور کشیدند و این باعث شد که زمینهای کشاورزی مرغوب پشت این دیوار بماند و افغانها هم مدعی شوند که مرز اصلی کشور ما از همین دیوار آغاز میشود. دوم اینکه این دیوار باعث شد با وزش باد بر حاشیه این دیوار که در میانه رودخانه قرار گرفته ریگزار ایجاد شود که رودخانه را خفه و جریان آبش را تغییر داده است. تا امروز کسی پاسخ این اشتباهات را نداده است.»
او ادامه میدهد: «از طرف دیگر مردم این استان از مرز امرار معاش میکردند. اگر دولت بهدرستی برای حفظ امنیت عبور و مرور مرزی را ممنوع کرده، باید فکری هم برای بازارچه مرزی میکرد تا مرزنشینان بتوانند از این فرصت استفاده کنند و مانند بازارچه مرز آستارا اجناس مورد تایید را مبادله کنند.» نورا معتقد است هر چند اجرای اصل44 در پایتخت و شهرهای دیگر به توسعه کمک کرده، اما در این استان بازدارنده است و جوابگوی نیازها نیست.
مهاجرت جمعی به ناکجاآباد
شهلا کاظمیپور، معاون پژوهشی موسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت، دافعه مبدا را دلیل مهاجرت از زابل میداند و میگوید: «توسعهنیافتگی، جنگ، خشکسالی و بلایای طبیعی افراد را از مبدا به ناکجاآباد میراند چرا که آنان جان و مال و زندگیشان را در خطر میبینند، هر چند نمیدانند در مقصد هم چه در انتظارشان است. خشکسالی و کمآبی باعث از دستدادن شغل میشود و در نتیجه ادامه حیات با مشکل مواجه میشود و افراد مهاجرت میکنند. این مهاجرت هم ناشی از خشکسالی است و هم توسعه نابرابر.»
در زمان پهلویاول که سیاستهایی برای جابهجایی جمعیتی اجرا میشد اقوام زیادی مجبور به مهاجرت شدند. از جمله تعدادی را از کردستان به گیلان و از زابل به گرگان کوچاندند. کاظمیپور معتقد است پس از 50سال زابلیهای گلستان آنجا را موطن خود میدانند اما ارتباط خود را با زابل هم حفظ کردهاند؛ شاید این انگیزه در انتخاب گرگان بهعنوان مقصد زابلیها بیتاثیر نباشد.
این کارشناس جمعیت مهاجرت مردم از زابل به شهرهای دیگر را در شمار مهاجرتهای جمعی و زنجیرهای دستهبندی میکند: «برخی مهاجرتها جمعی است و برخی زنجیرهای. در مواردی که کسی به شهری میرود، برای خود زندگی میسازد و با تشویق خانواده و اقوام مهاجرت کلونی تشکیل میدهد. این افراد معمولا در روستاها یا اطراف شهرها ساکن شده و باعث مهاجرتهای زنجیرهای میشوند. زابلیهایی که سالها در گلستان بودهاند، میتوانند عامل این تشویق باشند. اما این مهاجرت به دلیل اینکه حیات به مخاطره افتاده و دافعه مبدا وجود داشته، مهاجرت جمعی هم هست.»
او ادامه میدهد: «اگر در مبدا عوامل دافعه وجود داشته باشد، تاثیر مهاجرت در شهر مبدا این است که میزان بیکاری کم میشود و قیمت ارزاق پایین میآید و اگر تداوم یابد، ممکن است حتی باعث شود مبدا خالی از سکنه شود. در مقصد هم اگر میهمان ناخوانده باشند میزان بیکاری و قیمت مسکن افزایش مییابد و به دلیل بالارفتن تقاضا در آموزش و بهداشت ـ اگر توسعه زیربنایی در مقصد داده نشود و نیروی میهمان باسواد و ماهر و سرمایهدار نباشد ـ معضلات اجتماعی افزایش مییابد.»
به گفته این جمعیتشناس، مهاجرت زابلیها به زاهدان بر افزایش قیمت مسکن و افزایش بیکاری موثر است، اگر گروه مهاجر در مقصد جذب نشوند (که معمولا در شهرهای بزرگ نمیشوند) حاشیهنشینی و افزایش انحرافات اجتماعی هم افزایش مییابد. مسکن غیرمتعارف و مشاغل زیرزمینی شکل میگیرد و حداقلهای زندگی با دشواری به دست میآیند. از سوی دیگر در حال حاضر وضع اقتصاد افغانستان رو به بهبود است در نتیجه مراودات گذشته مردم دو منطقه و کسب اطلاع از وجود روزنههایی برای کسب و کار افغانستان هم بهعنوان مقصد مهاجرت انتخاب میشود.»
صدای پای آب
80درصد دریاچه هامون خشکیده و پس از سالها بیتوجهی، تلاشهای تازهای برای گرفتن 820 میلیونمترمکعب حقابه از افغانستان صورت گرفته تا شاید تلفشدن 600میلیاردتومان خسارت سالانه متوقف شود. پس از سفر معصومه ابتکار، رییس سازمان حفاظت محیطزیست و گری لوییس، هماهنگکننده سازمانملل به استان و دیدارهای مسوولان با مقامات کشور افغانستان خبرهایی از آزادسازی آب رودخانه هیرمند شنیده میشود. پایگاه خبری گندمپرس از حرکت سیلاب از سمت فراه رود به سوی تالاب هامون صابری خبر داده است. کارگروه احیای دریاچه هامون هم شکل گرفته و طرحهایی برای انتقال آب مطرح است اما تاثیر سالهای تشنگی بر سیستانوبلوچستان به آسانی جبران نمیشود.
معاون محیطزیست طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست معتقد است طرحهای انتقال آب از خلیجفارس و دریایعمان به تالاب هامون منطقی نیست. به گفته احمدعلی کیخا حوزه سیستانوبلوچستان یکی از نقاطی است که در آینده بیشترین تنش آبی را به دلیل بارندگی کم، تبخیر بالا، بیابانی و گستردهبودن منطقه خواهد داشت. وی با بیان اینکه موضوع تامین آب شرب سیستانوبلوچستان مهمترین مساله در این منطقه است، افزود: «دولت باید هر چه سریعتر طرحی برای تامین آب شرب شهرهای منطقه با تکیه بر منابع داخلی تهیه کرده و به اجرا دربیاورد.»
شهر خالی، خانه خالی، کوچه خالی
غروب آسمان زابل را تیره کرده. جنبوجوشی که در بازار است ساعتی دیگر جایش را به سکوت و تعطیلی مغازهها میدهد. در حاشیه خیابان فردوسی کامیونی پر از اسباب و اثاثیه پارک کرده است. کنار راننده مرد جوانی نشسته که دستار سفید را روی دهان و بینی پوشانده و چشمها را از شر باد و شن تنگ کرده. امشب قرار است زار و زندگی را بردارد و به جاده بزند. مقصدش مشهد است؛ جایی که پدرزن و مادرزنش پیش از این کوچیدهاند. کمی ترسیده. قسم میخورد که مجوز فرمانداری را برای جابهجایی گرفته.
میگوید زندگی در زابل دیگر فایدهای برای او ندارد. زن و بچههایش از یک سال پیش اصرار به رفتن دارند. کشاورز بوده، خشکسالی کارگرش کرده و حالا بیکار است. دخترش آسم دارد وگرنه به هر زحمتی زندگی در زادگاهش را تحمل میکرد. چند مغازهدار جلو کامیون حلقه میزنند. بحث بالا میگیرد. همه از رفتن حرف میزنند و از آوارگیای که سخت است. میگویند پلیسراه به کسانی که مجوز جابهجایی نداشته باشند، اجازه خروج از شهر نمیدهد.
مسوولان استان تا امروز لزوم داشتن مجوز را تایید نکردهاند، اما آنچه در صورت عریان شهر و روستاهای زابل هویداست، باربستن و مهاجرت است. روند مهاجرت همچنان ادامه دارد؛ تنها با این امید که راهی برای سیرابی سیستانوبلوچستان پیدا شود تا مردم دوباره به زابل برگردند و پلیکانهای مهاجر به هامون.
منبع: روزنامه شرق