پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شهروند نوشت:
۱۰سال از روزی که موزه «پرویز تناولی» را تعطیل کردند، میگذرد. احمدینژاد که شهردار تهران شد، گفتند «نمیخواهیم او در تهران موزهای داشته باشد.» قرارداد خرید خانهاش را که قرار بود با مجموعهای از مجسمههایش موزه شخصی او باشد، معلق کردند. او گلایهها کرد، نامهها نوشت اما هر روز سنگ تازهای جلوی پایش گذاشتند. نامهها که اثر نکرد، نامهای سرگشاده نوشت و شکایت پیش مردم برد. دردهای او اما تمامی ندارد، ۲روز پیش شهرداری تهران در عملیاتی حیرتانگیز جرثقیلهایش را سر وقت مجسمههای او فرستاد. قفل در خانهاش را شکستند و مجسمههایش «هیچ»ها و «دیوار»هایش را جلوی چشمانش روی زمین کشیدند، شکستند و بردند. «تناولی» میگوید: «با چنان وضع فجیع و وحشیانهای آثار هنری را بردند که یکی از «دیوارهای ایران» از طناب جرثقیل جلوی چشم خودم افتاد. من دیگر جانم به لب رسیده است. آثار من دست بد کسانی افتاده. نمیتوانم این آثار را دوباره تولید کنم. اینها شناسنامه عمر من است. کجای دنیا با هنرمندانش اینطور رفتار میکنند که اینها با من کردند؟» او میگوید، ۸سال است که برای پیگیری ۵۷اثر هنری که شهرداری تهران برای نمایش در موزهاش آنها را در اختیار گرفته به «محمدباقر قالیباف»، شهردار تهران نامه نوشته است، نامههایش اما همه بیجواب ماندهاند. شهرداری برای پاسخ گفتن به هنرمندی که آوازه افتخارش جهانی است، وقت ندارد، او باید کفش پولادین بپوشد و در انبارهای شهرداری تهران دنبال آثارش بگردد و وقتی هم آنها را با حکم قانون پس گرفت، جرثقیلها و وانتهای شهرداری دست به کار میشوند!
آقای تناولی خبرهایی درباره جابهجایی آثار شما منتشر شده و گفتهاند که شهرداری تهران این مجسمهها را از خانه شما برده است، برای ما شرح میدهید که دقیقا چه اتفاقی افتاده است؟پرونده خانه من و مشکلاتی که شهرداری برایم ایجاد کرده بحث امروز و دیروز نیست. سالهاست که من درگیر همین پرونده هستم. زمانی که دولت آقای روحانی روی کار آمد فکر کردم دوباره شکایتی کنم و آثارم را پس بگیرم چون ۸سال هرچه به قالیباف نوشتم جواب نداد حتی یکبار. در این نامه نوشته بودم که این ۵۷اثر متعلق به این خانه و موزه بوده و حالا که موزهای نیست مطابق قرارداد باید آن آثار را برگردانید. قرارداد ما با سازمان فرهنگی وقت یک ساله بود. این موزه خرداد۸۲ افتتاح شد و چند ماه بعد هم رسما تعطیل شد، همه روزنامهها هم نوشتند. موزه که تعطیل شد آثار مرا به انبارهای شهرداری منتقل کردند. ۶سالی سرگرم دوندگی بودم که خانهام را پس بگیرم. بعد گفتند آثار را به جاهای مختلف منتقل کردیم و من هیچوقت نفهمیدم آثارم کجاست. سه، چهار ماه پیش به قوه قضائیه شکایت کردم و گفتم داستان به این صورت است و باید آثارم به من برگردانده شود. پرونده به جریان افتاد و قاضی به نفع ما حکم داد که تعدادی از این آثار را که مشخص بود کجاست و در موزه امام علی(ع) به نمایش گذاشته بودند از آنجا بیرون بیاوریم. ۲هفته پیش ۱۱اثر را که در موزه امام علی(ع) بود با حکم قضایی تحویل گرفتیم و درنهایت دقت به خانه منتقل کردیم، یکشنبهشب هم افرادی که خود را ماموران سازمان فرهنگی و هنری شهرداری معرفی میکردند آمدند و آنها را با وضعی اسفناک و فجیع بردند.
آقای تناولی زمانی که برای گرفتن مجسمهها به موزه امام علی(ع) رفتید، کسی ممانعت نکرده بود؟نه با حکم قضایی و مامور رفته و آثار را آورده بودند چرا باید ممانعت میکردند. من ایران نبودم و دخترم رفته آثار را آورده و پرسیده بود که آن ۴۶اثر دیگر کجاست؟ گفته بودند در انبار است. البته انباری که نامعلوم است کجاست. در این سالها نه جایی به نمایش درآمده و نه اینکه میگویند کجاست.
شما حکم کدام دادگاه را داشتید؟ حکم شعبه۳۸ همان دادسرایی که در خیابان میرعماد است. حکمش را هم ما داریم میتوانیم در اختیار رسانهها قرار دهیم.
مطمئن هستید که ماموران سازمان فرهنگی و هنری شهرداری بودند؟بله. گفتند از سازمان فرهنگی و هنری آمدند، سازمانی که رئیس آن آقای شهاب مرادی است. تعدادشان هم زیاد بود. آمدند حتی زنگ هم نزدند، قفل خانه را شکستند و آمدند داخل. از در پایینی که آیفون تصویری هم ندارد وارد شدند. ما پرسیدیم حکم شما کجاست، هیچ جوابی ندادند. هیچ حکمی به ما نشان ندادند. بعد که ما پیگیری کردیم گویا آنها حکمی بالای دست ما از همان شعبه حکم دیگری گرفتند. وکیل من گفت گویا اینها ادعا کردند که ممکن است از این آثار کپی شود درحالیکه این حرف اساسا بیمبناست، ساخت هرکدام از این آثار یکی دوسال طول میکشد، این نشان میدهد اینها هیچ سر رشته و شناختی از هنر ندارند که آمدند با چنین وضع فجیعی آثار هنری را حمل میکنند، روی زمین میکشند. چنان خسارتی به بعضی از آثارم زدند که فقط ترمیم آنها سالها طول میکشد، این است نگاه فرهنگی شهرداری به یک اثر هنری، من واقعا نمیدانم چه بگویم.
مشخصا کدام آثار بیشتر آسیب دیدند؟با وضعی که آنها مجسمهها را بردند، همه آنها... چه چیزی میخواهید بشنوید؟ اینکه بگویم یکی از دیوارهای ایران از طناب جرثقیل جلوی چشم خودم افتاد و خرد شد؟
آقای تناولی احتمالا شهرداری تهران با توجه به مفاد قرارداد فیمابین ادعا میکند که مالکیت این آثار را در اختیار دارد، دراینباره چه پاسخی دارید؟ببینید قراردادی بین من و شهرداری برای تبدیل خانهام به موزه بسته شده بود، این قرارداد باید سالبهسال تمدید میشد و قرارداد خرید بیع نبوده است بعد هم کل ماجرا یعنی اینکه شهرداری تهران خانه من را به موزه تبدیل کند منتفی شده، اگر شهرداری خرید قطعی کرده بود نیازی نبود که سالبهسال تمدید شود. من هم پول همه مجسمهها و خانه را مدتها پیش به شهرداری برگرداندم. حرف من درباره ارزش مالی این آثار نیست، اینها ارزش مالی ندارند، اینها شناسنامه عمر من هستند. تعداد این مجسمهها روزبهروز درحال کم شدن است، من نگران آثارم هستم، چقدر باید بگویم که حداقل به من بگویید آثارم کجاست، یکبار آنها را ببینم.
شما میگویید آثار شما درحال کم شدن است شما که نمیدانید این آثار کجا نگهداری میشود، چطور میگویید از تعداد آنها کم شده است؟اخبارش به من میرسد.
از کجا؟ از داخل شهرداری کسی به شما چنین خبری داده است؟نه. آثاری را که در اختیار شهرداری بود در خانههای افراد مختلف دیدهاند! من که از یک اثر ۱۰ نمونه ندارم، آثارم را میشناسم وقتی به من میگویند فلان مجسمهات را در خانه یا در مجموعه فلانی دیدیم من میدانم کدام اثر است. براساس اخباری که دارم دهها مجسمه من فروخته شده است، مجسمهای که در اختیار شهرداری بوده در خانه فلان نفر چه میکند؟ همین آثاری که تازه در موزه نگهداری بوده را در بدترین شرایط ممکن نگهداری کردند اگر ببینید گریهتان میگیرد، قطعاتش جدا شده، کاشیهایش نیست. این حق من نیست که بدانم مجسمههایم کجاست؟ حق من نیست که آثارم را ببینم؟ من به آقای مسجدجامعی هم گفتم که آثارم را پس بدهند که خودم موزهام را درست کنم نمیخواهم تابلوی شهرداری بالای این موزه باشد. ایشان هم گفتند اگر اینطور است ما هم حرفی نداریم با من همدلی کردند.
این ماجرای رفت و آمد ماموران شهرداری و بردن آثار شما چقدر طول کشید؟چهار، پنج ساعت.
شما اقدامی نکردید؟اقدام کردیم اما فایدهای نداشت. آنها به کسی پاسخی ندادند اصلا مگر پاسخی هم میدهند؟ من واقعا جانم به لب رسیده است من نمیتوانم این آثار را دوباره تولید کنم. اینها شناسنامه عمر من است، آثار من دست بد کسی افتاده. ۱۰سال است دارم با شهرداری مکاتبه میکنم یک بار جواب ندادند. همیشه گفتهام و الان هم میگویم این آثار غصبی است و مطابق قرارداد متعلق به شهرداری تهران نیست.
با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تماسی نگرفتید، با آقای مرادی بعد از این ماجرا صحبتی نکردید؟چه صحبتی با ایشان دارم، بعد از این اعمال بعد از این رفتار، خواستند خون به دل من کنند، مجسمهها را جلوی چشم من روی زمین بکشند و بشکنند همین کار را کردند با این آدمها چه حرفی میتوانم داشته باشم.