پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه الشرق قطر نوشت: تنها راه مواجه شدن با توافقهای راهبردی بزرگ،
دستیابی به توافقهای فراگیر متقابلی است که جنبه راهبردی داشته باشد.
مواجه شدن با تحولات نامأنوس و نهفته در توافق های راهبردی که منافع و شاید
موجودیت عربها را هدف قرار داده است، جز با ایجاد تحولات نامأنوس در صفوف
داخلی عرب ها در بسیاری از سطوح، امکان پذیر نیست.
به گزارش «تیک» Tik.ir، چندی پیش، جفری گلدبرگ، روزنامه نگار مجله
آمریکایی آتلانتیک گفتگویی طولانی با رئیس جمهور آمریکا باراک اوباما انجام
داد، اما وی در بررسی و تحلیل خود برای پی بردن به شاخص های راهبردی موضع
آمریکا درباره ایران و سیاست آن در کل منطقه، آن گونه که باید موفق نبود.
شاید
کوتاهی کردن رسانه های عربی در تعامل با چنین مسائلی، عادی باشد. اما
تصمیم گیرندگان و طرف های رسمی عربی به طور کلی و به ویژه کشورهای حاشیه
خلیج فارس، باید نشانه هایی که در این گفتگو وجود داشت را در تفکر خود برای
آینده و حال مورد توجه قرار دهند. زیرا این مسئله باید در اندیشه سیاسی که
برای تعامل با شرایط کنونی مورد نیاز است و در ماهیت تصمیم های سیاسی و
دیپلماتیکی که باید در جهت محقق ساختن منافع منطقه و ساکنان آن اتخاذ شود،
عنصر اصلی باشد.
در گذشته، نشانه هایی وجود داشت مبنی بر این که
دولت آمریکا از برنامه هسته ای ایران به طور کلی و مشخصا تهدید آن برای
امنیت اسرائیل، به عنوان عامل اصلی پیشبرد تحرک سیاسی جهانی به رهبری خود
در قبال ایران در هر شکل و ظاهری استفاده می کند. اما مصاحبه یاد شده می
خواهد بگوید که موضوع هسته ای به عنصر ثابتی در شکل گیری سیاست های آمریکا
در قبال کل منطقه تبدیل شده است. هر چیز دیگری غیر از این، در حکم جزئیات و
متغییرهایی است که می توان برخوردی تاکتیکی با آن داشت. منافع کشورهای
عربی که در مواردی با تضادها و تفاوت های ظاهری همراه است، از جمله این
موارد محسوب می شود.
به رغم آن که اسرائیل هنوز شک دارد که سیاست
های دولت آمریکا در قبال ایران حول این هدف دور می زند، اما دولت آمریکا از
این موضوع به عنوان زمینه محکمی برای ایجاد و به اجرا درآوردن رویکردی
فراگیرتر برای منطقه استفاده می کند. احتمالا این رویکرد شامل تلاش هایی
جدی برای ترسیم دوباره نقشه ها و اتحادها و ماهیت مناقشه ها و تناقض ها
است، به نحوی که منافع راهبردی بزرگ این کشور را در بسیاری از زمینه ها
تحقق بخشد.
آشکار بود اوباما در این مصاحبه همه ابهامات درباره این
مسئله را بی پرده برطرف می کند. او از یک سو، قاطعانه همه ادعاها را درباره
توانایی آمریکا برای برخورد موفقیت آمیز با ایران هسته ای رد کرد؛ و از
سوی دیگر، نشان داد به خوبی ایران و طرز تفکر آن را درک می کند، آنجا که
گفت: "بدون هیچ گونه توهمی درباره ماهیت نیت ایران و به دور از هرگونه
دیدگاهی ساده لوحانه درباره ماهیت این کشور، باید گفت آنان به دنبال منافع
خود هستند".
این گفته وی پیش درآمدی بود برای بیان اظهاراتی پی در
پی که نشان می داد جمله اخیر اوباما مدخلی اصلی برای توافق راهبردی با
ایران بوده است.
هنگامی که گلدبرگ درباره سخنان رئیس ستاد مشترک
ارتش آمریکا؛ مارتین دمپسی سوال کرد که اخیرا رهبران ایران را افرادی
عقلگرا نامیده بود؛ اوباما درمورد ایران بدگویی کرد. ولی طبعا این مسئله
جزء اولویت های تصمیم گیرندگان سیاسی آمریکا محسوب نمی شود. از این رو
اوباما افزود: "من این طور فکر می کنم و به نظر من منظور ژنرال دمپسی نیز
این بوده است که اگر ما به اعمال آن ها و تصمیم هایشان در سه سال گذشته نظر
افکنیم در می یابیم آنها به نجات و ادامه یافتن خود اهمیت می دهند. آنها
این توانایی را دارند که به گونه ای تصمیم گیری کنند که از پیامدهای منفی
مد نظرشان در امان بمانند. به همین علت اگر با گزینه هایی روبرو شوند که
برایشان دردسر ساز باشد و گزینه هایی که آینده بهتری برای آنان رقم بزند،
بعید نیست که تصمیم درست را بگیرند".
اوباما در پاسخ به سوالی دیگر و
پس از صحبت کردن درباره چماق تجسم یافته در مجازات ها و تحریم های بین
المللی علیه ایران و هدایت قدرتمندانه آن توسط آمریکا، درباره ضرورت تلاش
برای دستیابی به راه حل دائم و نه موقت با ایرانی ها سخن گفت. او گفت:
"میتوان درآمیخته شدن آنها در جامعه جهانی را مدیریت کرد. اگر آنها در
نتیجه معامله ای بر سر برنامه هسته ای خود بتوانند واقعا تغییر کنند،
اقتصاد آنان بیشتر در جامعه جهانی ادغام می شود و شاهد سفرها و گشایش
بیشتری خواهیم بود. قطعا این نتیجه ای است که همه ما باید برای دستیابی به
آن تلاش کنیم".
شاید این سخنان برای افراد ذیربط کافی باشد تا در
بسیاری از سیاست های کنونی در منطقه تجدیدنظر و برای ایجاد تحولاتی در وضع
سیاسی منطقه تلاش کنند.
اما محتوای این مصاحبه نشانه های بیشتری از
خطر را در خود دارد که نادیده گرفتن آن و نشانه های آن نوعی خودکشی محسوب
می شود. در حرکتی قابل توجه، این روزنامه نگار نظر رئیس جمهور آمریکا را در
این باره پرسید که به اعتقاد او افراط گرایی شیعه خطرناک تر است و یا
افراط گرایی سنی؟
اوباما در پاسخ به این سوال، دیدگاهی را بیان کرد
که نمیتوان از پیامدهای راهبردی خطرناک آن به عنوان یک دیدگاه سیاسی و
تصمیم گیری های عملی مترتب بر آن فرار کرد. اوباما از دادن پاسخ مستقیم به
این پرسش خودداری کرد، اما پاسخ او به اندازه ای گویا بود که نظر مصاحبه
کننده را در یادداشتی که بر این مصاحبه نوشت، به خود جلب کرد. اوباما گفت:
"شما اگر به رفتار ایران نگاه کنید متوجه می شوید که رفتارهای این کشور
راهبردی است نه انفعالی. ایرانی ها دیدگاهی کامل درباره جهان دارند و به
معادله سود و زیان پاسخ می دهند... ایران کشوری بزرگ و قدرتمند است که خود
را بازیگری مهم در صحنه جهانی میداند و گمان نمیکنم ایرانیها بخواهند
خودکشی کنند، بلکه به مشوق ها پاسخ می دهند".
آیا لازم بود اوباما پاسخی مستقیم به پرسش بالا بدهد؟ مطمئنا خیر، زیرا پاسخ او از هر پاسخ مستقیم دیگری گویا تر بود.
سخنان
اوباما در این مصاحبه گویای بسیاری از مسائل بود. او بارها از عقلانیت
ایرانیها و عملگرایی آنان سخن گفت و به "ایجاد موازنه بین سنی و شیعه" و
نیاز کشورهای منطقه به کنار آمدن با سیاستهای او و عادت کردن به آن و دیگر
مسائل حساس و مهم اشاره کرد.
هرچند بخش زیادی از سخنان اوباما به
زمان حال و آینده بیان شده است، ولی نگاهی دقیق به حوادث نشان می دهد آنچه
که می توان آن را معامله راهبردی بزرگ توصیف کرد، بین ایران و دولت آمریکا
صورت گرفته یا در حال تکمیل شدن است. اصلا بعید نیست بخشی از این معامله،
ارائه ضمانت هایی از طرف ایران در مورد عدم به خطر انداختن منافع آمریکا
باشد.
آری، ایرانی ها واقعا عملگرا هستند و کسی که از طرز فکر آنان و
سیاست داخلی آنان آگاهی دارد می تواند نتیجه کند که آنها چنین کاری کرده
اند.
صاحب نظران چه برداشتی از این صحنه حساس راهبردی دارند و چگونه
با آن تعامل می کنند؟ آشکار است برداشت کنونی و سیاست های ناشی از آن به
هیچ وجه برای دادن پاسخی کارآمد به آینده ای خطرناک که در راه است، کافی
نیست. بنابراین، هیچ چاره جز بازنگری خلاقانه و ریشه ای که در آن از همه
امکانات موجود برای مقابله با این چالش خطرناک استفاده شده باشد وجود
ندارد، حتی اگر لازم باشد تحولاتی نامأنوس در جهان عرب روی دهد که در سیاست
بین المللی گریزی از آن نیست. ایران و آمریکا این روزها الگویی از ایجاد
تحولات نامأنوس را به ما ارائه می دهند.