arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۵۳۸۰۹
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۱۹ - ۰۷ فروردين ۱۳۹۳

میراث باستانی پاریزی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دکتر رسول جعفریان  در خبرآنلاین نوشت:  بر این بنده خدا که هشت سال، استاد باستانی را در گروه تاریخ دانشگاه تهران زیارت می کردم و از اطلاعات گرانقدرش بهره می بردم فرض بود تا چند سطری در باره آن عزیز بنویسم.

امروز پنج شنبه هفتم فروردین استاد باستانی پاریزی به خاک سپرده شد. آن هم کنار همسرش در قطعه 250 ردیف 82. برای انتخاب همراه، از خیر کرمان و سیرجان و پاریز گذشته بود. حتی از دفن شدن کنار هنرمندان هم. ترجیح داده بود کنار خانواده باشد و این هم ارزش خاص خود را دارد.

صبح که در دانشگاه رفتیم، به رغم تعطیلی نوروز، انبوهی از جمعیت فرهیخته و عالم دوست تهران آمده بودند. برنامه ای برای تشییع فراهم شده بود و به رسم عادت، بنا بود تنی چند از دوستان و آشنایان سخن بگویند. تفصیل آن در خبرگزاری ها هست و تکرار نمی کنم.

به لطف مدیر گروه تاریخ دوستم جناب دکتر زندیه که برنامه ریزی این مراسم را هم به کمک دانشجویان تاریخ و شماری از استادان و عزیزان داشت، قرار شد بنده هم چند کلمه ای بگویم. آنچه آنجا گفتم در واقع این نکات بود که در اینجا به اجمال برای آگاهی دوستان عرض می کنم:

1. این که خداوند فرموده است «انما یخشی الله من عباده العلماء»، (فاطر 28) می تواند به این معنا باشد که علم به اعتبار علم، خشیت الهی می آورد. نه فقط علوم دینی، بلکه مطلق علم. زیرا دانایی این ویژگی را دارد، مشروط بر آن که با هواهای نفسانی آمیخته نشود. هر آن کس که عالم است، خدا ترس است، و خدا ترسی یعنی این که از حد خود تعدی و تجاوز نکند و به حق پای بند باشد. اگر پژوهشگر است، اعتدال را در نگارش حفظ کند. خارج از حریم دانایی حرکت نکند. بنابرین هرچه عالم تر، خدا ترس تر و متقی تر. ما در این سالها، استاد را با این ویژگی می شناختیم و کلمه ای توهین و تحقیر و غیبت از استاد نشنیدیم. نوشته هایشان نیز عالمانه و بدون طعنه بر دیگران بود. هر کجا هم ایرادی به کسانی داشتند بسیار منصفانه و با رعایت همه اصول و احترام. این یعنی خداترسی و تقوای علمی.

2 . باستانی محصول درجه یک دانشگاه در حوزه تاریخ بود و از این جهت سخت قابل احترام. به راحتی می توان ادعا کرد که ما در سطح باستانی افراد بسیار نادری داریم. در واقع باستانی منهای مکتب خاص خود او، از این جهت که یک معلم و محقق تاریخ است، چهره ای درجه اول محسوب می شود. او اسوه و الگویی است برای همه دانشجویان و استادان تاریخ، در حد مثُل افلاطونی برای نوع آدمی تاریخی. شخصیتی که باید تلاش کنند خود رابه سطح او برسانند.

3. ما سه میراث مهم علمی داریم که از خودمان است و سهم اساسی در آن داریم. الف میراث دینی و فلسفی ب: میراث ادبی و ج: میراث تاریخی. ما در این بخش ها حرفهای زیادی برای گفتن داریم و آنها را از خارجی ها نگرفته ایم. هر سه آنها جایگاهی عمیق در ایران دارند و جز اسلام که با دیگران در آن مشترک هستیم، در میراث ادبی و تاریخی همیشه ایران و زبان فارسی محور بوده است. این را عرض کردم تا بگویم حرف تازه زدن در این سه حوزه که از خودمان بوده و فراوان در باره اش می دانیم و نوشته ایم دشوار است. اگر کسی بخواهد در حوزه ادبیات یا تاریخ مکتب تازه ای داشته باشد زحمتش بسیار زیاد است.  باستانی این کار را کرد و همه ما  می دانیم که با وجود قوت و قدرتی که در تاریخ نگاری ایرانی هست، مکتب تازه ای ایجاد کرد که باید برای تفهیم آن نشست ها و جلسات فراوان گذاشت.

4. باستانی هیچ گاه تاریخ را ابزار برای استفاده سیاستمداران نکرد. در هیچ دوره ای این کار را نکرد. او تاریخ را پای پای سیاستمداران قربانی نکرد. باستانی به علم تاریخ به عنوان یک علم وفادار بود. هر حکومتی که بخواهد از فکر و اندیشه اصولی و علمی را حمایت می کند باید از این نحوه تفکر خوشحال باشد نه ناراحت. به عبارت دیگر نباید تصور کند اگر علم تاریخ پای حکومت ذبح شود، آن وقت خوش درخشیده است! علم وقتی علم است که به درد هر ملتی و دولتی که عالمانه عمل کند بخورد. اگر جز این باشد باید در آن تردید کرد.

5. به عنوان نتیجه گیری عرض می کنم میراث باستانی منهای کارها و نوشته ها عالمانه اش این است که حرمت علم و دانشگاه حفظ شود. حرمت دانشگاه به این نیست که اسما و رسما ستایش شود؛ حرمت دانشگاه به این است که در عمل به این مرکز علمی به عنوان مرکز تولید علم نگریسته و اعتماد شود. حمایت و اعتماد بدون توقع. فقط توقع علم از دانشگاه داشته باشیم. این آن چیزی است که سبب می شود، مردم در همه نسلها و عصرها به آن و محصولاتش به خصوص از نوع باستانی احترام بگذارند. باید عرض کنم ما آدم های دیگری هم داشتیم که در این دهه ها و قبل از انقلاب برای تاریخ همراه با سیاست زحمت کشیدند. اما آن قدر جهت دار حرف زدند و نوشتند که سه روزه فراموش شدند. اغلب کتابهایشان هم باید با حمایت منتشر می شد و گاه به چاپ سی و پنجم هم می رسید. اما باید دید، آیا آنان برای آینده و برای همیشه در حافظه ملت می مانند یا خیر؟

کمترین محبت شهرداری تهران به این عزیز آن است که خیابانی را که شایسته نام بزرگ این دانشی مرد وارسته باشد به نام او مزین کند تا درسی برای جوانان جویای علم و تعصب ملی باشد.
نظرات بینندگان