اولین بارفیلمنامه «چ»چه زمانی به شماپیشنهادشدودرچه مرحلهای بودکه شمابه این پروژه ملحق شدید؟
بازیگرانی مثل من که بیشترمتکی برزبان بدن هستندبرایشان پیشنهادچنین نقش
هایی عجیب نیست و اتفاقابرای این گونه ازبازیگران این نقش هاخیلی هم جذاب
است.زمانی هم که آقای حاتمی کیا ازمن دعوت کردوبه دفترایشان رفتم ونقش
رابرای من توضیح دادخیلی برایم جذاب بود.به خصوص این که فیلم مربوط به
دورهای بودکه من آن دوره رابسیارخوب میشناختم .نقش هم برای من نقشی بودکه
میتوانستم اصطلاحاحریف آن باشم ودرصحبتهای اولیه به توافق رسیدیم
ودرمرحله بعدفیلمنامه رابه من دادندکه بعدازخواندن فیلمنامه مطمئن ترشدم.
تعدادی ازکاراکترهای مهم سینمای ایران مانند فیلم هایی که
بانادری یاکیمیایی کار کردیددر حافظه تاریخی سینمای ایران باقی مانده
است.وقتی هم در سال 1383 باردیگرواردسینمای ایران شدیدهم بانقشی خاص به
عنوان کاراکتر چندوجهی دردوئل وارد شدیدوتافاصله «چ»دیگر این گونه
نبود.زمانی که«چ»پیشنهادشدخودتان این تصورراداشتیدکه یک نقش تاثیرگذارو
یگانه دیگرخواهید داشت؟
دقیقا،من فکرمی کنم زمانی که آقای حاتمیکیا این پیشنهادرابه من
دادندبسیارفکرشده وباهوش این پیشنهادرامطرح کردند.یک دلیل آن شباهت صورت من
باشهید فلاحی بودوالبته آقای حاتمی کیابسیار تاکیدداشت برروی توان بدنی من
که بتوانم نقش سرلشگرارتش رادرآن زمان داشته باشم.
فیلمهای زیادی درژانرجنگی داشته ایم اماهمیشه این مشکل هم وجود داشته
که یابه ارتشیها دراین فیلم هابی توجهای شده یادرحاشیه بودنداما«چ»نوع
دیگری ازارتش را نشان میدهد.
مظلومیت ارتش درآن زمان واقعا موردهدف و نگاه کارگردان بود.
یعنی همدلی نسبت به ارتش داشتند؟
فضای آن زمان رابه خوبی آقای حاتمیکیا میشناختندوباهمان شناخت وآن مدل
نگاه منفی که نسبت به ارتش وجودداشت را میخواست نشان دهد.جدال بین«فلاحی»و
«وصالی»درطول فیلم نیزخودنشان ازاین نگاه وشناخت حاتمی کیاداشت.یک چیزی که
بایددراین جنس فیلمها که به واقعیت نزدیک است و کاراکترهامابه ازای
بیرونی دارندرعایت شود این است که بازیگر هم بایدنقش رابشناسدوهم حس
کند.اگر بازیگری آن نقش را نشناسدیاحس نکندبه اصطلاح نقش درنمیادو متاسفانه
این اتفاق درسینمای ایران میافتد یعنی بیننده با نقش ارتباط برقرار نمی
کندچون نه نقش راونه فضارا درک نکرده ودرنهایت بیننده نیزبابازیگروفیلم
ارتباط برقرار نمیکند چون میدانندبازی دروغ است وبازیگرشناخت نداشته است
نقش رابشناسدودرک کندواین به نوعی بحران بازیگری درسینمای ایران است.
خاطرم هست درمصاحبهای که بعد ازبرگشت دوباره خود به سینما با مجله فیلم انجام دادید گفته بودید در پشت جبههها حضور داشتید.
در مناطق جنگی من جزوگروهی بودم که درسوسنگرد زمانی که عراقی هابه آن جا
پاتک زده بودندوبعد هم ایرانیها پاتک زده بودندوآن زمان دست نیروهای
ایرانی بودوزخمیها رامی آوردیم ودارو و یخ میبردیم ولی جزو گروه جنگنده
نبودم.
در همین حدی که میرفتید، چقدرفضای فیلم رابا آن چه که خود درجبهه دیدیدواقعی وشبیه میبینید؟
من فیلمهای جنگی زیادی بازی کردهام حتی قبل از رفتن به مناطق جنگی، مثل
عقاب هاو عبور از میدان مین. اما جالب بود که در ورود دوباره ام به سینمای
ایران هم بادوئل که فیلم جنگی بود شروع کردم.
«دوئل»پروژه بزرگی بود،درمقطع زمانی اکرانش که اوایل دهه 80
بودنیزاتفاق تازهای محسوب میشد.تفاوت این دوفیلم به فاصله یک دهه وتفاوت
دوکارگردان برجسته را چگونه میبینید؟
من شاید از معدود بازیگرانی باشم که بتوانم در مورد این قضیه اظهارنظر کنم
وحرفم سندیت داشته باشد ولی این دوکارگردان که نام بردیدآن قدرکارهایشان
درست وحساب شده است که جای حرفی نمی گذارد.اسکندرفیلم دوئل یکی ازبهترین
وماندگارترین نقش هاوبازیهای من است وخاطرم هست آقای درویش در مصاحبهای
گفت که زمانی که سعید به ایران بازگشت من دوئل را شروع کردم. آقای حاتمی
کیا نیز واقعا روحیه بسیار خوبی برای این فیلم به من دادند.ایشان صریحا
گفتند که خوشحال هستندنقش شهید فلاحی را من بازی میکنم وفکر میکنم برای
رسیدن به نقش هم من باآقای حاتمی کیابیشترازسه جلسه صحبت نکردم ونقش رادرک
کردم.درمورد این دوکارگردان توانابه خودم اجازه نمی دهم تفاوتهای این دو
کارگردان را مورد آن صحبت کنم.هرکدام از این کارگردانان ویژگیهای
واقعامنحصربه فردی را دارند.
شمابه عنوان بازیگرحرفهای سینمای ایران خیلی راحت باکارگردانان
فیلم اولی یا کارگردانانی که یک یادو فیلم درکارنامه دارندهمکاری
میکنید.ازتجربههای تازه نمیترسید آن هم باکارگردانانی که شایدتجربه
زیادی نداشته باشند؟
من در همین مدت پانزدهمین فیلم اوليام «پایان خدمت» را بازی کردم وبا
اطمینان به شما میگویم اگر سناریو را بخوانیدمثل من خواهید گفت اعجاب
انگیز است اما وقتی از دید من فیلم «درنمی آید» یا وقتی فیلم «گیرنده» به
خاطر کمبود امکانات و اختلافات شدید کارگردان تهیه کننده آن چه باید بشود
نمی شود تقصیر من نیست.فضایی که فیلم تهیه و فیلم برداری میشود باید فضایی
شاد و همدلانه وپرازحرکت باشدولی متاسفانه به خاطر فضای بسیارنامانوس و
غیر حرفهای که در پشت سینما به وجود آمده فیلمبرداری هایمان سخت شده
است.همین الان 50 درصد آنانی که پشت صحنه سینما هستندحرفهای نیستندوبه
اصطلاح دستمزدبگیرهستند.خیلی وقتها درپشت صحنه سینما در مورد انان میشنوی
که میگویند این عوامل گناه دارند،اما سینما است که گناه دارد.با کمال
تواضع و با کمال شناخت میگویم که این موضوع درسینما اثرمی گذاردومثل یک
تیم فوتبال است که بایددروازه بان و فورواردوحمله ودفاع همه خوب باشندتاتیم
موفق شودویکی از آنهادرست عمل نکند تیم موفق نمی شود و سینما هم همین گونه
است. متاسفانه این مشکل بزرگی در حال حاضر سینما شده که ما آن را جدی
نمیگیریم. وقتی مدام در پی ارزان تهیه شدن فیلم باشیم و کمبود نیروی
انسانی در سینما وجود داشته باشد نهایتا سینما کوچک میماند. سینمای ما
تحقیر میشود و مهجور میشود و نتیجه این که سینمای ما غیر حرفهای
میشود.حالا هم که مد شده است فیلمبردار و موزیسین را از کشورهای دیگر
میآوریم و این خود تحقیر تازهای برای سینمای ما است. کارگردانانی که با
فیلمبردار و موزیسینهای ایرانی تبدیل به کارگردان حرفهای شدندحالا
میروند سراغ نمونههای خارجی آن و این حقیقتا اتفاق بدی است.
تجربه یاخاطره خاصی در مورد فیلم «چ» برای شما پیش آمده است؟
فیلم چ به خاطر لوکیشن آن فیلم بسیار سختی بود.من فیلمهای بسیار سختی
بازی کردم اما فکر کنید در مورد فیلم چ گاهی 5 یا 6 ساعت بازیگر باید روی
هلیکوپتر بازی میکرد و اتفاقاتی که وجود داشت و جلوههای ویژه خاصی که
داشت و این همان حرفهای بودن و شدنی است که من میگویم. به عقیده من
بازیگران سینمای ایران در این بخش نابغه هستند. این که این همه در
پروداکشنها ضعف وجود دارد که حتی ما در این مسیر و برای رسیدن به سینمای
حرفهای کشته میدهیم خود نشان دهنده این ضعف در سینما است. بسیاری از
بازیگران سینمای ایران در حالی سر صحنهها حاضر میشوند که میدانند هر
امکانی از شکستن پا تا سر برای آنان پیش بیاید. بسیاری از این تلاش
بازیگران و عوامل به عنوان عشق و علاقه نام میبرنداما من میگویم این از
ناچاری است. میگویند طرف عاشق کارش است اما من میگویم خوب اگر این کار را
نکند چه بکند؟ حالا من در مورد خودم میگویم من همیشه ورزش میکنم و بدن
من جوابگو است اما آیا واقعا باید پذیرفت سینمای ما آماده این کار نیست.
توی دنیا اصلا کمپانی فیلمسازی خودش اجازه چنین کاری را به بازیگر نمی دهد.
در مورد همین فیلم «چ »یک بار به خاطر در رفتن میله پرچم کم مانده بود من
یک چشمم را از دست بدهم و حقیقتا خدا با من بود و فکر کنید بعد از آن استرس
من در مقابل دوربین بودم و تازه این فیلمی بود که آقای حاتمی کیا و گروهش
تمام همت خود را برای فیلم به کار بردند و بودجه خوب و امکانات خوب وجود
داشت و این خود نشان میدهد در بقیه پشت صحنه فیلمها چه خبر است و این همه
نشان از عدم حرفهای بودن سینمای ما دارد.دربسیاری از فیلمها شما اصلا
هماهنگی بین نقش و بازیگر نمی بینید. بعضی فیلمها که این تطابق نقش
وبازیگر وجود داردهم مربوط به کارگردانانی چون حاتمی کیا و کیمیایی و امثال
آنان است وگرنه بخشی بزرگ از این سینما هربازیگری نبود برای نقش یا
قرارداد داشت میروند سراغ بازیگر بعدی. بازیگردیگر.پس تطابق نقش وبازیگرچه
میشود؟اصلا میپرسم این بازیگر به درد این نقش میخورد میگویند نه آقا ،
میخواهیم بگیریم دیر شده است و خب این سینما میشود نتیجه این رفتار. خدا
رحمت کند جلال مقدم کارگردان سینمای ایران را، میگفتیم بریم بگیریم،ایشان
میگفت:« مگه کفتراست که میخواهید بگیرید.» سینمای مابه تعلیم احتیاج
دارد.هنرپیشه نقش اصلی ما در فینال حاضر نمی شود و این اصلا کمدی است.به
همین راحتی هنرپیشه به هر دلیلی تصمیم میگیرد سر صحنه نیاید.هر مشکلی هم
که وجود داشته باشدباید بازیگر سرکارش حاضرشودومشکلات رابعداحل کند،سینمای
ایران سینمای مقدسی است ،سینمایی که برای آن زحمت کشیده شده است و زندگیها
پای آن گذاشته شده است و هیچ بازیگری حق ندارد فینال یک فیلم را تعطیل کند
و بعد ادعا داشته باشد.مسئله پول ومالی حل میشود اما این رفتار که سنگ
روی سنگ بند نمی شود و این است که میگویم این سینما به تعلیم و تربیت
احتیاج دارد.
به پایان بندی فیلم «چ» اشاره کردید،این پایان خیلی تغییرکرد؟
اصلا فیلم اکنون پایان ندارد.جدا آقای حاتمیکیا بسیارانسان بزرگی است ودل
بزرگی دارد.من ایشان را تحسین میکنم از این همه بزرگواری وصبری که نشان
دادند.باسعه صدرو صبر ایوب وار که نشان داد اجازه نداد به هیچ کس بربخورد
حتی اگر فیلم همه آن چیزی كه ميخواست، نشد.بالاخره سینما یک حرمتهایی
دارد .این که گردن کلفت هستی،دانشمندی،روشنفکری،فیلسوفی،بایددرفینال فیلم
حاضرباشی نمی شودباهمه این ادعاهافینال یک فیلم راتغییردادیاخراب کرد.من
نوعی که نمی شود بااین همه ادعاهاوبا این مصاحبههای تلویزیونی درقامت
بازیگرمردمی ظاهر شوم وبعد به این راحتی درفینال فیلم حاضر نشوم وادعای
روشنفکری و مردمی بودن داشته باشم. مردم ما بسیار باهوش هستند متوجه فرق
این گونه اداهاورفتار واقعی آدمها میشوند.
من به عنوان سینماگری که سال هاست زحمت کشیدم وبیش از 60 فیلم بازی کرده
ام وگوش من کشیده شده تا کار یاد گرفتم وهمچنان هم به همه کارگردانان
ازقدیمی تا فیلم اولی احترام میگذارم میگویم سینما حرمت داردوحرمت آن
باید حفظ شود.من درک نمی کنم چطوربرای پول میشودصحنه فیلم راترک کرد؟این
بازیگر اصلا هنرمند نیست وحق نداردازهنرحرف بزند.
من این بازیگر رادوست داشتم وسه ماه باهم زندگی کردیم وبا هم ورزش
میکردیم امانمی توانم نگویم چقدرازاین رفتارتعجب کردم . قرارنبودما به
سینمای ایران لطمه بزنیم.من آقای عرب نیارادوست دارم وخودش هم
میداندولزومی برای گفتنش نیست و برای کارهایش احترام قائل هستم و به قول
خودشان تماشاگر سینمای حرفهای بوده است که من هم در آن سینما حضور
داشتم.من دلم میخواست روز آخرحال آقای حاتمی کیا را فیلمبرداری میکردم
ودرنهایت بزرگواری آقای حاتمی کیا،حقیقتا بزرگواری.حرف من این است که به
عنوان بازیگری که سالها کنار گذاشته شدم سعی میکنم جوری رفتار کنم حتی
کارگردانی که شایدروزگاری من رادوست نداشت بامن کارکندامادرمقابل
بازیگرتربیت شده همین سینما رفتاری میکندکه ازهیچ بازیگری توقع آن نمی
رود.سینمای ایران را عصبانی کردند.حقیقتا پیش از حضور تیم جدید سینمایی و
آقای ایوبی سینما مدام دروضعیت جنگ ودعوا بود.پناه ماسینما بودوسینما
اخلاقیات خودش را دارد و هیچ کس نمی خواهدهیچ بازیگری را تخریب کند،مشکل من
هیچ بازیگری نیست مشکل این سینمای عصبانی است.سینمایی که آن قدر آزار دید
که عصبانی شده است.این که بازیگری که مختاربازی کرده و حالا داردچمران بازی
میکند باید رفتار متفاوتی داشته باشد.آقای حاتمی کیا واقعا انسانی دراین
فیلم ورود کردندومن میگویم هراختلافی هم باشدنبایدبه سینماآسیب برساند.
شاید مدیران سینمایی عصبانی وخشمگین که گاها اصلا سینما را دوست نداشتند سینمای عصبانی درست کردند؟
درست میگویید.من این حرف راکاملا قبول دارم.ولی درنهایت هم ما هم
برخودمان نام هنرمند گذاشتهایم ما نباید در مدیران حل شویم باید آنان را
باسینماوهنر همراه کنیم.
خود شما از فیلم «چ» راضی بودید؟
بله قطعا ، از بازی و اعوامل و کارگردان بسیارهمگی درست و بجا بودند.من
همیشه سعی میکنم مسلح باشم به تفکردرست تابتوانم دیالوگ خوش دستی باشم
تاهمه بتوانندبامن خوش بنوازند.
-
سر صحنه فیلم «چ» نزدیک بود یک چشمم را از دست بدهم.
-
حاتمی کیابسیارانسان بزرگی است ودل بزرگی دارد
-
درک نمی کنم چطوربرای پول می شودصحنه فیلم راترک کرد؟
-
هنروری که قرار است فقط به دوربین نگاه کند هم باید حرفه ای باشد
-
فیلم «چ» تجربه متفاوت و خطرناکی برای من بود
-
ما نباید در مدیران حل شویم باید آنان را باسینماوهنر همراه کنیم
-
مد شده است فیلمبردار و موزیسین را از کشورهای دیگر می آوریم
انگار خودش کیه...
من اصلا نفهمیدم چه مطلب یه دفعه چطور شد اون بدبختو مطرح کرد...