استاد دانشگاه تهران این روزها حرفهای زیادی برای ارائه دارد و مشخص است که اتفاقات این روزها نه تنها در حوزه تخصصی خود که سیاست خارجی است دنبال میکند بلکه در بحثهای اقتصادی و سیاست داخلی و بهویژه موضوع زنان مواضع کارشناسانه دارد.
الهه کولایی در گفتوگویی آنلاین در یکی از صفحات مجازی به سوالات مخاطبان پاسخ داد و در ابتدای این گفتوگو اظهار داشت که «بسیار مهم است که امید را در جامعه گسترش دهیم. آنچه به آن احتیاج داریم این است که با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه امید را دنبال کنیم و تنها همراه با رویا پردازی که در مورد ایرانیان شهرت دارد، نباشد. ما باید این امید را با ظرف واقعیتها در جامعه آشتی دهیم.
ما به برجسته شدن این امید که گاهی با حماسههای بینظیر پیوند میخورد و جامعه ما را با دورههایی خاص روبهرو میکند، نیازمندیم. ما دائم با فراز و نشیبهای تاریخساز روبهرو هستیم... ما نیازمند تزریق امید به جامعه هستیم و تکلیف خود میدانیم که مرتب به دولتمردان، حفظ این امید و پاسداری از آن را متذکر شویم. به خودمان یادآوری کنیم که کجا زندگی میکنیم، در چه شرایطی هستیم و واقعیتهای جامعه ما چیست و با امید و تلاش و بهره گرفتن از فرصت، بتوانیم در اصلاح و پیشرفت جامعه نقش داشته باشیم.»
متن این گفتوگو در ادامه میآید:
اگر زمانی در خدمت به دستگاه اجرایی کشور حق انتخاب داشتید... توانمندیهای خودتان را در کدام قسمت پررنگتر میدید؟با توجه به تجربه کاری در دانشگاهها فکر میکنم در حوزه وزارت علوم میتوانستم درجایگاه مقام اجرایی ایفای نقش کنم اما چنین پیشنهادی نه در سطح مدیران و وزیران و نه در سطح ریاست دانشگاه به من نشد. ما یاد گرفتهایم که نگاه ما نگاه تکلیف محور به مسائل باشد، که اگر از ماخواستند و تکلیف بر ما شد میدانیم که حق کناره گیری نداریم. در حوزه سیاست خارجی در این 22 سال پس از فروپاشی شوروی در روابط با کشورهای حوزه اوراسیای مرکزی، برخی تصور میکردند در این حوزه مورد دعوت قرار گیرم، که چنین نشد. به نظر میرسد منابع آنقدر زیاد بوده که به امثال ما مراجعه نشد. در حوزه اقتصادی و سیاسی همکاری و مشاورهای خواسته نشد.
این زندگی خصوصی من را توسعه میدهد و میتوانم برای فعالیتهای علمی و آموزشی وقت بیشتری بگذارم. در حوزه اجتماعی با تمرکز بر کشورهای در حال توسعه که ما در شمار آنها هستیم، درباره آسیبهای دوران گذار از اقتصادهای بسته به اقتصادهای باز یا درباره سیاستهایی که به عنوان کشورهای در حال توسعه اعمال میشود، میتوانستم مشاوره داشته باشم که باز هم چنین نشد. البته فرصتهایی در حوزههای فکری تصمیمگیری و تصمیمسازی ایجاد شده که افرادی که در دانشگاهها هستند، میتوانند موثر باشند. حوزه مورد علاقهام پژوهش و تحقیق است. من در رابطه با دانشگاه بهخصوص آموزش، علاقه و تجربه بیشتری دارم و در خدمت پژوهشگران و دانشجویان هستم.
نظر شما راجع به سخنان آقای روحانی در روز زن چیست و با توجه به آن آینده زنان ایران را در دولت روحانی چطور میبینید؟نکات بسیار مهمی در سخنرانی دکتر روحانی در روز زن بود که نشان دهنده ارتباط مستقیم با بخش در حال تحول سریع در جامعه ایران است.جامعه ما یک جامعه در حال گذار است، بخشی سنتی و یک بخش مدرن دارد. آقای روحانی با آن بخش از جامعه ارتباط برقرار کردند که در معرض تحول سریع قرار دارد. وقتی رهبری جمهوری اسلامی از تطابق دین و آزادی صحبت کردند، مجوز حضور زنان را به عنوان یک مرجع اسلامی صادر کردند. رهبر انقلاب زنان را به عرصه عمومی دعوت کردند. زنان وارد صحنه شدند و از هر فرصتی برای ارتقای توانمندی خود استفاده کردند. به محض اینکه مجالی برای آنها فراهم شد، شمار آنها در دانشگاهها به سرعت افزایش پیدا کرد.
به جای اینکه از این پدیده مبارک استفاده شود، با سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاهها و تلاش برای برگرداندن زنان به خانه مواجه شدیم. آقای روحانی شجاعانه اعتراف کردند که برای زنان کار جدی انجام نشده است و نارساییهایی در این زمینه وجود دارد. این سخنان آقای روحانی میتواند راه را برای آسیبشناسی فعالیت زنان باز کند. البته ما همه میدانیم که این راه پر از مانع و چالش است چرا که دستیابی زنان برای حقوق انسانی آنها با سنتهای فرهنگی و تاریخی و اجتماعی ما نسبتی ندارد.
تاکید میکنم به نگاه ویژه اسلام به حقوق زنان که امام نیز منادی آن بودند. آقای روحانی بار دیگر این حقوق را بیان کردند، اما برای اجرایی کردن این دیدگاهها مقاومتهای جدی وجود دارد. اینها مسائلی نیست که به سادگی با سخنرانی یک مقام اجرایی حل شود. مقاومتهای سیاسی و اجتماعی فراوانی وجود دارد. در واقع گروهی از زنان برای رسیدن به شرایط مطلوب برای همه، باید گذشت و فداکاری را پذیرا شوند تا بتوانند برای فرزندان آینده این خاک شرایط بهتری را فراهم کنند، این راه طولانی است و ساده نیست.
با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای موجود، آیا امکان استفاده از بانوان توانمند به شکلی گستردهتر در عرصه سیاست خارجی وجود دارد؟خیلیها معتقدند سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، پس این دو از هم جدا نیستند. وقتی در حوزه سیاست داخلی شاهد حضور کمرنگ زنان هستیم، در حوزه سیاست خارجی هم نباید چنین انتظاری داشته باشیم. این یک انتظار اجتماعی واقعی است که زنان براساس ظرفیتهایشان دیده شوند. بحث مذهب و نژاد و جنسیت و... مباحثی هستند که در فرع ظرفیتهای یک انسان قرار میگیرد.
در این زمینه موافقت نامههای بینالمللی وجود دارد، اما در کشورهای اسلامی ما از این مرحله فاصله زیادی داریم که البته ریشه تاریخی دارد. این راه راهی طولانی است، بنابراین گسترش استفاده از توانایی زنان در حوزه سیاست داخلی در امتداد سیاست خارجی است. البته باید اشاره شود که بسیاری از زنان درکنار مردان نسبت به این قضیه ناباورند. از دولت تدبیر و امید انتظار توجه عملی به این موضوع میرود.
به نظر شما جایگاه زنان در دولت آقای روحانی نسبت به دولت قبل ارتقایی داشته است؟ و آیا استفاده محدود از بانوان در دولت (تمام دورهها)، شکل نمادین ندارد؟با توجه به اینکه یک سال هم از تصدی دولت آقای روحانی نمیگذرد هنوز نتیجهگیری زود است، البته این انتظار میرود که روند این تغییر را سرعت بخشند تا این تغییر حس شود. البته که یادمان نرود، آثار سیاستهای هشت سال گذشته هم به این راحتی قابل رفع نیست. به لحاظ حرکت سیاسی هم هنوز یک نوع تداوم را در مدیریت جامعه شاهد هستیم، نکتهای که باید توجه شود این است که برای تغییر، باید ظرفیت سازی کنیم و راهکارهای آن را بررسی کنیم. باور کنیم به تعبیر استاد بزرگ سعدی، مهری که در روزگاران بر دل نهاده شده است به این سادگی از بین نخواهد رفت. زنان در شکل دادن قدرت سیاسی در کشور ما نقش پررنگی داشتهاند. آنان در انقلاب اسلامی، جنگ، اصلاحات و... بسیار موثر ظاهر شده اند، بنابراین دولتها باید انتظارهای این بخش از جامعه را پاسخ دهند. تغییرهای اجتماعی در اصل تدریجی هستند تا ماندگار و پایدار باشند.
ما به جهت تاریخی و جغرافیایی، به ماهیت این تغییرها توجه نمیکنیم، نمیتوان فضا را با یک بخشنامه تغییر داد. به همین جهت است که باید امید را در متن جامعه بیاوریم و بدانیم تغییرهای اجتماعی، تغییر فیزیکی و شیمیایی نیست و جامعه در یک فرآیند تغییر میکند. ما نیازمند پایداری و استمرار هستیم تا بتوانیم به شرایط مطلوب دست پیدا کنیم.
با توجه به سابقه حضور شما در قوه مقننه آیا به طور کلی روند قانونگذاری در کشور ما براساس تحقیقات علمی و جامعه شناختی صورت میگیرد، مخصوصا در حوزه زنان و خانواده؟چون بحث سابقه حضور مطرح شده، میتوانم بگویم در دوره مجلس ششم مرکز پژوهشهای مجلس در فرآیند قانونگذاری نقش جدی داشت. به ویژه در حوزه زنان و خانواده اعضای فراکسیون زنان اصرار داشتند که با علمای حوزه و دانشگاه نشستهای تخصصی داشته باشند و ارتباط بسیار نزدیک بین تحلیلهای مرکز پژوهشهای علمی و تصمیمهای نمایندگان وجود داشت. البته این بدان معنا نیست که همه تصمیمات مجلس مطابق این نظرهای تخصصی بود، چرا که نظرهای کارشناسان هم متفاوت بود. من نمیدانم در دو دوره بعدی این ارتباط وجود داشته است یا خیر. من قضاوت نمیکنم. امیدوارم در آینده این ارتباط وجود داشته باشد و دانشگاهها بتوانند در تصمیمگیری مجلس از طریق مرکز پژوهشها نقش موثری ایفا کنند.
برای رسیدن به حقوق برابر تلاش در کدام حوزه مقدم است؟ تلاش برای رسیدن به عدالت اجتماعی یا تلاش برای رسیدن به عدالت سیاسی؟ و به نظر شخص شما برداشتن موانع در کدام حوزه باید در اولویت قرار بگیرد تا زنان به جایگاهی برابر با مردان دست یابند سه اولویت جامعه ما در حوزه مسائل زنان چیست؟بسیاری از بحثهایی که ما در اولویت مسائل اجتماعی مطرح میکنیم، انتزاعی است. در واقع همزمان در تعامل با سطوح مختلف شکل میگیرد. دولت و قدرت سیاسی در تغییر وضعیت زنان میتواند بسیار نقش ایفا کند به خاطر شکل دهی به باورها و... صدا و سیما در تغییر فرهنگی و بالاترین نقش را دارد. برنامههای صدا و سیما دیدگاه انسانها به خود و پیرامون خود را تحت تاثیر قرار میدهد. از الگوهای پوشش، اخلاق، تعاملات اجتماعی و... اگر دولت میخواهد حضور اجتماعی زنان را بالا ببرد، باید در این جهت حرکت کند. در کشورهای در حال توسعه دولت نقش مهمی دارد و عوامل فرامرزی هم نقش مهمی دارد. اینکه در کدام حوزه اول فعالیت شود، به نظرم بخش سیاسی بیشترین نقش را دارد. در پاسخ به این نیاز احتیاج به تعامل با جامعه و کمک گرفتن از ظرفیتهایی که دراختیار نهادهای دارای قدرت است وجود دارد. سازماندهی سیاستها بر مبنای نگرشهای سیاسی حاکم است.
از این رو عنصر سیاست بسیار برجسته است آن مدل نوسازی که میخواهد اجرا شود چه نگاهی به زن دارد و به همان نسبت ابزار آموزش به کار برده میشود، مهمترین ابزار آگاهی است و در نتیجه زنان اطلاعات لازم برای رسیدن به حقوقشان را به دست میآورند آگاهی، سازماندهی و تبدیل این آگاهی به نیروی اجتماعی و حضور فعال در احزاب و در جریانهای سیاسی را به ترتیب عنصرهای مهم و تاثیر گذار میبینم.
با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه، کدامیک از دستاوردهای کشورهای توسعه یافته در حوزه زنان برای ما قابل استفاده است؟طبیعی است که تفاوتهای جدی در مبنای ارزشی در کشورهای مختلف جهان آنها وجود دارد. من فکر میکنم بحث زنان را از بحث کلی توسعه نمیتوان جدا کرد. وقتی از کشور توسعه یافته صحبت میکنیم، یعنی این کشور از تمام منابع خود استفاده کرده است که مهمترین آنها منابع انسانی است.
یعنی توانستهاند فرصتهای برابر را به آحاد جامعه خود بدهند. بنابراین فکر میکنم رفع تبعیضها، تبعیضهایی که فرصت برابر را از بین میبرد و امکان فعلیت یافتن تواناییهای زنان را از بین میبرد، شاید مهمترین دستاوردی باشد که در کشور توسعه یافته- به طور نسبی- برای زنان به دست آمده است. کشورهایی که بیشتر توسعه یافته اند، کشورهایی هستند که زنان را در فعالیتهای اجتماعی خود بیشتر وارد کرده اند، کشورهایی که زنان را به جرم زن بودن از ادامه تحصیل و تصدی امور کنار نگذاشته اند. در واقع این حق جامعه است که از بهترین نیروهای توانمند خود استفاده کند (چه زن و چه مرد) و تحقق چنین آرمانهایی در کشوری مثل ما با مشکلات بسیاری روبهرو است، ولی در حال حرکت به پیش هستیم.
در حال حاضر مهمترین چالش دولت در عرصه اجتماعی چیست؟جامعه ایران به سرعت در حال تحول است و این تحول به این معناست که ما نیازمند ساختارهای مدیریتی متناسب با این الگوی تغییر هستیم. یعنی ارزش ها، نیازها و باورهای مردم در حال تغییر دائمی است. شرایط اجتماعی امروز با شکلگیری فضای مجازی، با 20 سال پیش تفاوت بنیادی پیدا کرده است، لذا ظرفیتهای تغییر باید شناخته شود. بنابراین عوامل موثر در تحولات ایران باید بررسی شود. به ویژه در حوزه اجتماعی. ضرورت توجه به مطالعه علمی و آسیبهای اجتماعی باید مورد توجه دولت قرار بگیرد. به عنوان مثال، در بحث اعتیاد. تغییر الگوهای رفتاری، گاه از نتایج تحمیل الگوهای خاص به جامعه و مقاومتهایی است که در این زمینه وجود دارد.
دولت باید با مطالعات علمی این آسیبهای اجتماعی را ریشهیابی کند تا به کمک آن بتواند مشکل را کاهش داده، به تدریج از بین ببرد. بخشی از این آسیبها ناشی از فضای بیرونی و بخشی به سبب مسائل داخلی است. ریشه یابی این آسیبها بدون کمک کارشناسان به نتیجه نخواهد رسید. من چالش اصلی دولت را انفعال علوم اجتماعی میدانم که میتواند در صورت برطرف شدن،به رفع موانع انجام وظایف دولت کمک کند. پس از دوره اصلاحات، مطالعات اجتماعی به حاشیه رانده شد بنابراین مهمترین چالش دولت این است که بتواند بدنه علمی جامعه را شناسایی کند و با کمک آنها به خصوص در شرایط تحریم، راهکارهای لازم جهت رفع مشکلات را انتخاب و به کار بگیرد
بزرگترین اشتباه و همین طور بهترین تصمیم جمعی جریان اصلاحات از آغاز شکلگیری تا به امروز چه بوده است؟بزرگترین اشتباه جریان اصلاحات نادیده گرفتن نقش آقای هاشمی در به قدرت رسیدن آقای خاتمی بود و اینکه بسیاری از اصلاح طلبان و هواداران آنان، اصلاحات را با انقلاب اشتباه گرفته بودند. نه تنها اصلاح طلبان بلکه متاسفانه در متن جامعه نیز چنین رویکردی وجود داشت. بهترین تصمیم جریان اصلاحات، واکنش دولت و مجلس نسبت به حوادث 11 سپتامبر بود.
در واقع دولت و مجلس و در مجموع اصلاح طلبان همدردی خود را با مردم آمریکا اعلام کردند و از اینکه توسط نو محافظه کاران آمریکایی ایران را در یک اجماع بینالمللی، هدف مبارزه بینالمللی علیه تروریسم قرار گیرد، نجات داد. ما دشمنان زیادی در منطقه حتی در خود آمریکا داشتیم که برای هدف قرار دادن ایران بسیار تلاش کردند. در آن زمان من در کمیسیون امنیت ملی بودم. گزارشهایی از آمریکا به ما میرسید که لابی کشورهای عربی چقدر تلاش میکنند که ایران به جای عراق، هدف حمله قرار بگیرد. البته پس از آن ایران به عنوان محور شرارت از طرف آمریکا معرفی شد. این خطای آمریکا سبب شد که بهانهای به دست مخالفان ارتباط ایران و آمریکا داده شود.
چه مانعی بر سر راه زنان شایسته ما وجود دارد که به طور کلی در سطح کشور مدیریت دانشگاهها را مردها برعهده دارند؟در طی سه سالی که من مدیر آموزشی دانشگاه تهران بودم بسیاری میپرسیدند که چرا چنین مسئولیت دشواری را پذیرا شدهاید یا چرا چنین مسئولیت سختی را قبول کرده ای. واقعیت این است که قرنها در جامعه ما زنان در نقشهای خانگی حیات اجتماعی داشتند، هرچند استثناهایی هم وجود داشته است. اما تاریخ ما یک تاریخ مردانه است و حوزه عمومی(اقتصادی و سیاسی) مردانه است. در جهان هم، همچنان حوزه سیاست مردانه است و مختص ایران نیست.ولی در دهههای گذشته یک باور جهانی نسبت به انسان بودن زنان گسترش یافته است. ولی ما شاهد هستیم که در بسیاری موارد، مردان دانشگاهی ما به دلیل سطح فرهنگ جامعه حتی زنانی را که توانایی خود را به اثبات رسانده اند، برای ریاست دانشگاهها مناسب ارزیابی نمیکنند.
روند پرونده هستهای ایران و تیم مذاکره کننده دولت دهم و یازدهم را چگونه ارزیابی میکنید؟در دوره دولتهای نهم و دهم یک رویکرد غیر سازنده در سیاست خارجی وجود داشت و بنابراین برنامه هستهای هم بدون در نظر گرفتن الزامات بینالمللی آن دنبال میشد. ما شاهد نوعی ماجراجویی در سیاست خارجی بودیم. یکی از نتایج دیپلماسی دولتهای نهم و دهم صدور قطعنامه تحریم علیه دولت جمهوری اسلامی ایران بود. رفتاری که اینقدر کوبنده علیه هیچ کشوری اعمال نشد، بر کشور ما اعمال شد. آن هم برای کشوری که منادی صلح برای همه جهان بود و این چنین به عنوان یک تهدید بینالمللی معرفی شد.
اما این دولت اعتماد سازی و رفع شبهات و تعامل سازنده بینالمللی را بر اساس ضرورتهای واقعی عملی ( و نه شعاری ) در جهت دفاع از منافع مردم ایران دنبال میکند بنابراین فکر میکنم نتیجه دیپلماسی دولتهای نهم و دهم تحریم بود و در دولت اعتدال، دیپلماسی اعتدالگرا همراه با اعتمادسازی و در راستای بازگرداندن ایران به جامعه جهانی است، به عنوان بازیگری که به قواعد بینالمللی احترام میگذارد و ضمن اعتراض به بی عدالتیها تلاش میکند، از ساز و کارهای قانونی و رسمی برای تغییر این وضعیت استفاده کند.
آیا به نظر شما دولت و وزارت علوم میتوانند ساز و کاری برای جلوگیری از روند فرار مغزها از کشور اتخاذ و اجرا کنند؟ شما ایدهای در این خصوص دارید؟مساله مهاجرت نیروهای متخصص یک موضوع بینالمللی است. اما در کشورهایی که بی ثباتی سیاسی، اقتصادی وجود دارد، مثل افغانستان، عراق این موضوع اهمیت مییابد. تحولات سیاسی مشکلات اقتصادی در ایران باعث خروج برخی از تحصیلکردهها شد. تعداد بسیار زیادی از آنها که میخواستند و میتوانستند علمشان را در خدمت به جامعه به کار گیرند مهاجرت کردهاند. دولت اکنون میتواند با روشهای مناسب، فضای خوبی را برای استفاده از نیروهای متخصص فراهم کند، برای نمونه میتوان به افزایش تعامل با جامعه جهانی، جذب سرمایه دیگر کشورها، تلاش برای خروج از تحریم و فعال شدن ایران در تعامل سازنده با نیروهای منطقه و جهان نام برد.
خیلی از این افراد آرزو دارند به کشور خدمت کنند، اما وضعیت و فضای فعلی را مناسب حضور در کشور نمیبینند، از اینرو نیروی عظیمی از ایران در امریکا و کانادا تجمیع شده است. البته قرار نیست این عده حتما به صورت فیزیکی به ایران برگردند، همین که بتوانند از همان موقعیت تاثیرگذار باشند نیز بسیار کمک کننده است. عملکرد تیم سیاست خارجی میتواند به درستی در جهت بهبود روابط خارجی و نیز برقراری رابطه بهتر و موثرتر با جامعه جهانی، در کند کردن روند فرار مغزها موثر باشد.
مدتهاست که دیگر خبری از تقسیم آب دریای خزر نیست مخصوصا بعد از زمان آقای متکی و پیشنهادات آن زمان که مورد تایید بسیاری از صاحبنظران داخلی هم نبود..بههرحال وضعیت این تقسیم به کجا کشید و راهکار ایران درمورد آن چیست؟مساله تقسیم آب دریای خزر یا درواقع مباحث رژیم حقوقی دریای خزر، با اینکه فنی و حقوقی است، ولی بسیار تحت تاثیر مسائل سیاسی منطقه است. با اینکه کشورهای ساحلی که از فروپاشی شوروی ماندند اعلام کردند به قراردادهای سالهای 1921 و 1940 پایبند هستند. ولی بر اساس تشخیصی که از منافع خود داشتند به سمت تقسیم رفتند. روسیه با قزاقستان و آذربایجان 64 درصد از منابع آب دریای خزر را بین خود تقسیم کردند که این خلاف است، کشورهای حاشیه این دریاچه باید با هم به توافق برسند. دولت دهم، نتوانست بهطور مطلوب از منافع ایران در این دریاچه مراقبت کند. این اشتباه بود که سهم 11 درصدی از سوی وزیر امور خارجه مطرح شد.
پوتین به تهران آمد، ولی هیچ صحبتی در این رابطه نشد و صحبت از مسائل امنیتی- نظامی شد. اکنون که آقای ظریف به مسکو رفته، وضعیت متفاوت است. او وضعیت دیپلماسی را با اعتماد سازی با جامعه جهانی پیش میبرد و توان چانه زنی ایران را بالا میبرد. اکنون ایران میتواند با استحکام بیشتری از حقوق خود دفاع کند. ما در حال تجربه تحولاتی مثبت هستیم و میتوانیم امیدوار باشیم تا با فعال شدن دیپلماسی ایران، گامهای جدی تری را در این حوزه برداریم.
آیا انتظاراتی که از شعارهای انقلاب اسلامی پیرامون مسائل زنان داشتیم، به واقعیت پیوست؟ما از جهت معنا و تجهیز و در کنار این دو، به کمک الگوهای صدر اسلام ظرفیتهای زیادی داریم. به لحاظ جامعه شناختی و توسعه فرهنگی و اجتماعی در کنار افغانستان، پاکستان، ترکمنستان و ترکیه هستیم. در این بخش از جهان که ما متعلق به آن هستیم یک سری تحولاتی از درون و نیز از بیرون وجود دارد. یک بحث مقاومت در مقابل نوشدن است، بحث دیگر تبدیل جامعه سنتی به مدرن است. سن ازدواج بالا میرود، نگاهها تغییر میکند، شرایط هم تغییرکرده است... تغییرها را نمیتوان نادیده گرفت. انقلاب اسلامی یک سری شعار درباره زنان مطرح کرد. ولی گروهی به امام گفتند زن نمیتواند طرف مشورت قرار گیرد. در بحث به خارج فرستادن دختران برای تحصیل، برخی مردان هویت مستقل زن را نپذیرفتند و همچنان زن را نیازمند حمایت دانستند. به مدد انقلاب اسلامی فضا برای تحصیل زن ایجاد شد. دختران از خوزستان میروند خراسان، یعنی از این سمت ایران به سمت دیگر آن.
پیش از انقلاب بسیاری از خانوادههای مذهبی اجازه خروج از منزل را به سختی به دختران خود میدادند. مبنا شعار نیست، عمل است. وقتی جامعه جهانی میگوید تکریم حقوق انسانی زن، زنان را به الگوهای بیرونی سوق میدهند. ما انبانی از شعار و کلمات تقدیر آمیز زیاد داریم. اما در عمل بعضا سهمیه بندی جنسیتی علیه دختران اجرا میشود. حتی اگر دختری رتبه خوبی داشته باشند، با اجرای نظام سهمیه بندی از ادامه تحصیل محروم میشود و باید در خانه بنشینند. ما چیزی گفتهایم و انتظاری ایجاد کرده ایم، اما با یک مانع تاریخی برخورد کرده ایم. این منافع انباشته شده باید بین زنان توزیع شود. چرا آمار طلاق بالاست؟ چون زن جامعه فعلی با آن آگاهی و انتظارها، دیگر حاضر به پذیرفتن همسر دوم نمیشود. تناقض بین شعار و اعمال و رفتار. آن سیاست پشت قضیه است که نفوذ کلام را کاهش میدهد. آن هنگام که دولت اعتدال حرف اعتدال میزند و فرصتی به زنان در حوزههای تصمیم سازی نمیدهد، الگوهای خارجی مورد توجه زنان ایرانی قرار میگیرد.
ما باید به مسئولان متذکر شویم و به جامعه آگاهی دهیم که: این تغییرها پیچیدگی و دشواری بسیار دارد. فرهنگ سیاسی و فرهنگ یک جامعه که زن فرد درجه دوم بوده است، به این سادگی قادر به تغییر نخواهد بود. سازماندهی و کسب قدرت میتواند ما را به الگوهای متعادل برساند. زن ایرانی دیگر به شعار تمایل ندارد. عمل و کنش را میبیند. فضایی که در عمل برای احقاق حقوق زن فراهم شد، قضاوت میشود. این باور را باید در جامعه رسوخ یابد که ما به آن چه میگوییم باور داریم، عمل کنیم. به همین دلیل سیاست در این باره حرف اصلی را میزند.
منبع: آرمان