arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۵۹۸۱۶
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۱۰ - ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳

مشروح سخنان رییس جمهوری در مراسم تجلیل از اساتید نمونه کشور

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 دکتر حسن روحانی رییس جمهوری با تأکید براینکه استادان دانشگاه باید برای کمک به دولت در پیدا کردن راهی برای مهار رکود تورمی بشتابند، گفت: ما با دنیا راه تقابل را در پیش نگرفته ایم،بلکه سیاست دولت تعامل سازنده با دنیا است.
 

به گزارش ایرنا، مشروح سخنان رییس جمهوری در بیست و سومین دوره تجلیل از اعضای هیات علمی نمونه کشور که از سوی پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری انتشار یافت، چنین است:



بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین



هفته تجلیل از شخصیت های والایی را که کلید دانش، علم، پژوهش و توسعه و پیشرفت کشور در دستان پرتوان آنان است تبریک می گویم و به همه استادان و معلمان عزیزی که افتخار استاد نمونه را از آن خود کردند- گر چه استاد همواره نمونه است و شخصیت های فرهیخته، نمونه کشور هستند، اما استاد نمونه، نمونه نمونه است- نیز تبریک می گویم. انشاء الله برای آنها و برای ملت بزرگ ایران که همه ما افتخار خدمتگزاری نسبت به این ملت عزیز و فرهیخته را داریم مبارک باشد، یاد استاد عزیز و شهید و والا مقام آیت الله علامه مطهری را گرامی می داریم که به راستی او نمونه بود و هست؛ خوب فهمید و درک کرد و درس خود را خوب خواند و همه افتخارات از همین پایه نشأت می گیرد، آنکه خوب می خواند و خوب می فهمد، می تواند نمونه ای باشد که برای نسل جوان ما، راه فهم و علم و درک و دانش را هموار کند.



**تاکید رییس جمهوری بر کاربردی کردن دانشگاهها

اما بالاتر از فهم، درک، ایمان و ایثار او، آمادگی اش برای حل معضلات و مشکلات فکری، دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی جامعه بود. حل المسائل و حل المشکلات بودن اهمیت دارد. اصلاً مهم نیست کجاست و در کدام کلاس و دانشگاه و شهرستان و در کدام درجه علمی؛ مهم این است که مشکل امروز کشور و جامعه کجاست تا آستین را بالا بزند و در رشته ای که تخصص دارد و دانش اوست، به گونه ای شاگرد تربیت و پرورش دهد و افکار نسل جوان فرهیخته را هدایت کند تا مشکلات به حداقل برسد. مهم این است که امروز جامعه ما و کشور ما به چه دانش و چه رشته و راه حلی نیاز دارد. به بیان دیگر، علم را کاربردی کنیم. دانشگاه ما انباشت اطلاعات را برای دانشجویان دارد، آن هم برای شب امتحان و برای نمره و در نهایت برای اینکه روزی مدرکی را دریافت کنند. برای اینکه دانشگاه مدرک گرا نباشد و مراکز دانشگاهی مافقط آموزشی نباشند و پژوهشی هم باشند و برای اینکه دانشگاه بتواند مطالبات اجتماعی و کشوری را پاسخ گوید و به عنوان بهترین و قوی ترین یار برای دولت و حل مشکلات جامعه باشد، نیازمند تغییرات و تحولات فراوان است. نیاز دارد تا از این صورت و پوسته به آن مغز و معنا دست یابد.

همه ما می دانیم که از دید قرآن، بالاترین افتخار انسان این است که او بر فرشته ترجیح دارد و فرشته نمی تواند جایگزین او باشد. به بیانی دیگر، بعد ازاین که هزاران هزار سال، فرشته در جهان خلقت وجود داشت، جهان به خلقتی نو و برتر به نام انسان نیاز داشت. آن خلقت برتر و بهتر که در مقایسه با فرشتگان برتر بود، تنها قدرت تعلم و سپس تعلیم بود؛ وعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. این هم مهم است که چگونه انسان در یک کلاس آنچنان استعدادی دارد که می تواند همه چیز را بیاموزد که آنچه ما می آموزیم جز اسم چیز دیگری نیست؛ کلماتی است که می آموزیم. این کلمات در کنار خود مفاهیمی دارد و این ذهن است که با این کلمات به معانی منتقل می شود. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ ان کنتم تعلمون قالوا سبحانک لا علم لنا الا... امتیاز انسان آن است که می آموزد، آن هم از طریق علامت. اسم همان علامت است. لازم نیست معنا در حضور ذهنی اش عرضه داشته شود. من از این آیه این طور استفاده می کنم که فرشتگان علم شان علم حضوری اشیاء بود، نه از طریق اسم و از طریق علامت گذاری. و این انسان است که از طریق علامت به معنانی بلند دست پیدا می کند. یک کلمه عشق است که یک واژه بیشتر نیست، اما وقتی گفته می شود به ذهن شما برق می زند و دنیایی از معانی ردیف می شود. آنچه از طریق علامت و اسم به تمام دانش های جهان می رسد، انسان است وعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. خُب اگر این چنین است و خداوند این استعداد را در ما قرار داده و به بیانی، وقتی خداوند در برابر فرشتگان می خواهد به تعبیر ما به این خلقت ببالد، فتبارک الله احسن الخالقین این به تعبیر ما شاهکار خلقت خداوندی است. علم این انسان را به رخ فرشتگان می کشد که موجودی آفریده ام که می فهمد، می آموزد و می تواند تعلیم دهد؛ آن هم از طریق علامت ها و اسماء و کلمات . خُب، وقتی این چنین است دنیایی بزرگ و فخری بزرگ در اختیار ماست به نام آموختن، آموزش یافتن و آموزش دادن. منتها دنیای علم و آموزش دنیای بیکران است. هر آنچه را بیاموزیم ،آموخته ایم و خواهیم آموخت و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا ، ناچیزی در اختیار انسان است از دنیای علم و دانش و در همین ناچیز که دنیایی بیکران است، باید برگزینیم که هیچ صفتی شاید برای انسان برتر از صفت انتخاب و گزینش و برگزیدن نباشد و امروز ما باید هم رشته علمی را گزینش کنیم که این خیلی مهم است.

امروز صدها و هزارها متخصص نیاز داریم تا معضلات کشور را حل کنیم. آقای وزیر اشاره کردند که ما از لحاظ استاد و هیات علمی آنچه نیاز داریم طبق استعداد مقایسه استاد و دانشجو 70 درصد است. همه ما به عنوان مسئولان کشور مکلف و موظفیم این نقص ها را جبران کنیم. اما من می پرسم این دانشجویی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شود، جذب کجا می شود و از این بالاتر کجاها در انتظار هستند که این دانشجو زودتر دوران تحصیلی اش تمام شود و جذب کار برای آن کارآفرین شوند و یک قدم بالاتر، کجاست که برای جذب یک دانشجو بین چند موسسه رقابت وجود داشته باشد؟ اینها را که می گویم نمونه هایش را هم در عمل سراغ دارم؛ دانشجوی با استعدادی که از سال دوم در پی او بودند که زودتر دوران تحصیلش تمام و جذب شود. رقابت هم برای جذب او بود. ما باید دانشگاه را به مقام و منزلتی برسانیم که در پایان تحصیل دانشجو، دل های فراوانی خوشحال شوند که او مهندس، دکتر و متخصص یا معماراست و می خواهند جذبش کنند و در خدمتش باشند. اما اگر پایان ترم تحصیلی ما تبدیل شود به اندوهی برای دانشجو و پدر و مادر و نزدیکان او که دوره درسی تمام شده و چه شغلی پیدا کنیم و به چه کسی متوسل شویم، پایان غم انگیزی خواهد بود. این مسیر علم و دانش در کشور ماست و باید برایش چاره اندیشی کنیم. امروز صدها و هزارها متخصص نیاز داریم تا معضلات کشور را حل کنیم.



** حوزه و دانشگاه باید به کمک نظام و دولت بپا خیزند

به همه استادان و بزرگان و دانشگاهیان احترام می کنم. در حد خودم هم حوزه و هم دانشگاه را می شناسم. بیش از ده سال درس خواندم و کمی کمتر از ده سال در دانشگاه بوده ام. پس در حد یک دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه را می شناسم. حوزه و دانشگاه باید به کمک نظام و دولت بپا خیزد. اگر دولت اعلام می کند من در وضعیت رکود تورمی هستم و راهی نمی بینم جز اینکه در مرحله اول تورم را کاهش دهم و سپس به دنبال رکود بروم، این استاد دانشگاه است که باید نقد و راهنمایی کند. از دانشگاه است که باید ده ها مقاله و نامه به وزیر اقتصاد و ستاد اقتصادی دولت، معاونان رییس جمهوری و شخص من ارسال شود. من در کل 8 ماهی که بحث پیچیدگی های اقتصاد را مطرح کردم، تعداد نامه ها و راهنمایی ها از طرف استادان دانشگاه زیاد نبود. نمی خواهم رقم را الان بگویم. لااقل آن نامه هایی را که خواندم و ورق زدم - همه آنها محترم بود؛ بعضی از استادان با لحن تشویق و امید و بعضی ها با لحن نقد- همه شان محترم بود. اما تعدادشان کم بود و اشکال من این است. اشکالی در لحن نامه ندارم، تعداد آن ها کم بود.

نکته ای را بگویم و آن این که از دید شرعی، قانونی، ملی یا انقلابی، استاد در سر کلاس وظیفه اش این است که متنی را به دانشجو بیاموزد یا آن متنی را که قبلاً به صورت کتاب چاپ کرده در اختیار دانشجو بگذارد؛ حالا به صورت کپی یا جزوه هایی که در اختیار دانشجو گذاشته می شود. و یا استادی که یکی دو کتاب را معرفی می کند و می گوید از این فصل ها بخوانید. زمانی که ما دانشجو بودیم استادها این چنین به سر کلاس می آمدند. آیا تمام وظیفه استاد همین است که فصولی را از کتاب در 15، 16، 17 جلسه که معمولاً ترم ها 17 جلسه می شود درس بدهد و همان ها را تبیین کند. فقط وظیفه همین است؟ گاهی استاد آنچنان مشغول است، - به خاطر گرفتاری، مشکلات یا تقاضای زیاد یا احساس وظیفه- که فرصت ندارد. شنیده ام استادانی هستند که در هفته 35 ساعت درس می د هند. شاید هم من اشتباه شنیده ام. چند گزارش به من رسیده که استادانی هستند که در هفته بین 25 تا 35 ساعت، آن هم نه در یک شهرستان که در چند شهرستان به تدریس مشغولند.

استادی که در هفته 25 یا 35 ساعت، آن هم در چند شهرستان تدریس می کند اصلاٌ می رسد که ببیند بر سر علم چه آمده است. زمانی که او دانشجو بوده و درس می خوانده و حالا که دارد درس می دهد و یک فاصله قابل ملاحظه ای شده است، علم ساعت به ساعت در حال پیشرفت و تحول بوده است. اگر در رشته خودش در هفته دو مقاله سطح بالا نخواند معلوم است نمی داند چه خبر است و در حقیقت به گذشته تعلق دارد. باید بخواند و بفهمد و پژوهش کند و دانشجو را وادار به پژوهش کند. نه این که دانشجو فقط متنی را بیاموزد و موقع امتحان، امتحان بدهد... بعد چه؟ وقتی فارغ التحصیل می شود آن دانش لازم را دارد؟

نمی خواهم نقد کنم. می خواهم بگویم راه حل چیست؟ شما بگویید. شما استادان که تجربه دارید. آنچه من می فهمم این است که در دنیای سیاست خارجی که حالا تا حدودی اطلاعات دارم، در دنیای پیچیده ای قرار گرفته ایم. در منطقه پیچیده ای هستیم. قدرت های بزرگ هر روز نه تنها برای ما که حتی برای دوستانشان، همسایگانشان، رقبایشان و صد البته برای ما برنامه، نقشه و طرح دارند. باید چه کنیم؟



** در هیچ علمی مشکل با شعار حل نمی شود

چه جور دانشجوی ما باید بداند که در دنیا چه می گذرد. چه جور باید با مسایل سیاسی جهان و منطقه برخورد کنیم. حل معضلات سیاسی شعار نیست. راه حل را باید پیدا کنیم و از طرق راه حل وارد شویم. والا اگرصبح تا شب شعار بدهیم مشکلی حل نمی شود. در هیچ علمی مشکل با شعار حل نمی شود. من با شعار مخالف نیستم. بلکه یک زمانی می رسد که فرصتی است و شعار داده می شود اما راه حل نیست. ما باید بفهمیم در دنیا چه خبر است و چه می گذرد و چه راه حلی داریم. راه حلی که در گذشته رفتیم چقدر غلط بوده است. نگویید از گذشته انتقاد نکنیم. از گذشته خودم می گویم. همین هشت ماهی که در این کشور مسئول بودم. مگر ما معصومیم؟ ما غلط و اشتباه داریم. منتها یک نفر بیاید انتقاد کند. دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسد. عظمت این ملت را هم بفهمد و زجر این ملت را هم بداند. بداند مشکل این مردم چیست و راه حل چیست. اشکالی ندارد که بیاید نقد و انتقاد کند و بگوید این راه غلط بوده و راه صحیح این است. حق اوست. فقط حق استاد نیست، حق همه است اما حق استاد بالاتر است. چون در شأن و مقامی است؛ تجربه علمی، هم آموزشی و هم پژوهشی دارد. او بهتر می تواند جامعه و مردم را لمس و درک کند.

ما وقتی دانشجو بودیم دانشجوهای بخش های فنی همیشه سیاسی بودند. معمولاً بخش های سیاسی، سیاسی نبودند. در انقلاب هم در دانشگاه تهران همیشه از فنی شروع می شد، آن دانشکده های دیگر بعدا پشت سرشان می آمدند. ترتیبش را نمی گویم که غیبت می شود. اما حالا، دانشجویی که حتی رشته اش علوم انسانی است، باز هم شما اطلاعاتش را می بینید. همه رشته های علوم انسانی چه اقتصاد و علوم سیاسی و چه حقوق و جامعه شناسی و روانشناسی و... . شما همه اینها را کنار هم ردیف کنید. بعد می گوییم که اینها باید اسلامی شود که حتما باید اسلامی شود. کجایش باید اسلامی شود. اشتباه نپیماییم راه را.

مبانی علم در هر علم و دانشی پایه علم است. مبانی و پایه ها اسلامی و مسیحی و یهودی نداریم. علم پایه هایش جهانی است. جغرافیا نمی شناسد، یک بخش متد است که متد هم جهانی است. متد تحقیق و پژوهش، ممکن است متدی را کم و زیاد کنید، به هر حال متد و شیوه است. درست است که یکسری اهداف داریم. آن اهداف فرق می کند؛ هر کشوری اهدافی دارد. اگر به دنبال اهداف خاص هستیم آن اهداف متفاوت است . اگر می خواهیم آن علم کاربردی باشد در کشور، باید بومی سازی کنیم. اگر می گوییم بخش هایی از این علم از بنیان برای مبارزه با اسلام ساخته شده بوده، باید بررسی کنیم و اگر اینطور است برویم و با آن بخش مبارزه کنیم. مثلا در اقتصاد اساساً بانکداری از اول درست شد برای مبارزه با اسلام. باید کلاً بانک را از بین ببرند؟ اگر بگوییم نه، این بانکداری هم می تواند بانکداری اسلامی باشد، خیلی خُب، پس یک مبانی و شیوه ها و اهدافی دارد و ما بر مبنای فرهنگ و اهدافمان بومی سازی می کنیم و پیش می رویم. 35 سال است در دانشگاه ها شیوه هایی داریم و تابلو و شعاری داریم راجع به مسایل سیاسی و سیاست خارجی که اصلاً تغییر نمی کند. 35 سال همینجور ادامه پیدا می کند. صدا گاهی بلندتر و خفیف تر می شود آهنگ ها فرق می کند. شعارها 2، 3، 4 پله ای می شود. اینها مهم نیست. چه خبر است در منطقه و دنیا.

چه کسی دوست و دشمن و متخاصم است. بشناسیم آن را که دشمن یا دوست است و ببینیم راه حل کدام است. شناخت موانع لازم برای آن کسی است که می خواهد به منافع ما تعرض کند. مسیر درست برای آنجایی که روابط ما با دنیا به کشور ما کمک می کند.



** دولت راهی جز اعتدال، عقلانیت و دوری از افراط و تفریط نمی شناسد

از آغاز هم گفته و امروز هم تأکید می کنم که این دولت راهی جز اعتدال، عقلانیت و دوری از افراط و تفریط نمی شناسد. با تجربه ای که در دنیای سیاست دارم از دوران نهضت اسلامی، از پیروزی انقلاب تا امروز که همیشه هم مسئولیتی بر دوش داشتم یا در زمینه قانونگذاری یا در زمینه مسایل تحقیقی کشور یا در زمینه امنیت کشور راهی جز اعتدال نمی بینم. تند روی و افراط به ما لطمه زده است. راست و چپ فرقی نمی کند؛ کاری به جناح ندارم.

تندروی و افراط، نفعی برای این مملکت و این کشور نداشته است. ما باید مسیر اعتدال، عقلانیت، فضای آرام و فضای بحث را ایجاد کنیم. دانشگاه جای بحث و نقد و گفت وگو است. کسی اشکالی دارد بگذاریم بگوید. اشکالی را اگر مطرح کرد، باید به آن پاسخ دهیم یا باید به کمیته انضباطی برود؟ کدام یک؟ کسی اگر اشکالی را مطرح می کند باید اشکال پاسخ داده شود و باید قانعش کنیم. از اشکال باید استقبال کنیم. حتی باید از نقد استقبال کنیم و به آن پاسخ دهیم. شما صاحب نظران و استادان می توانید پاسخ دهید و معضل را حل کنید.



** تقابل با دنیا نمی تواند راه موفقی باشد، راه، تعامل سازنده با دنیاست

آنچه در این کشور می فهمم این است که تقابل با دنیا نمی تواند راه موفقی باشد. راه، تعامل سازنده با دنیاست. تا می گوییم تعامل سازنده، می گویند عجب، می خواهید با دنیا بسازید. نخیر می خواهیم خنجر بکشیم. خوب بله با دنیا می خواهیم حرف بزنیم و صحبت کنیم. با منطق صحبت کنیم. مسایل را می خواهیم حل کنیم. ممکن است یک جایی حل نشود، حل نشد راه دیگری دارد. اما جایی که راه حل دارد ما باید دنبال راه حل بگردیم.



** دولت تحریم را ظلمی بزرگ علیه ملت ایران می داند

این دولت معتقد است تحریم، ظلم بزرگ برای ملت ایران است. اگر کسی از تحریم خوشش می آید بیاید استدلال کند و دلیلش را بگوید. ما می گوییم تحریم یعنی اینکه ما اگر می خواهیم جنسی صادر کنیم نمی توانیم، حتی اگر بخواهیم وسایل آزمایشگاهی وارد کنیم یا نمی توانیم یا باید به چند برابر قیمت یا حداقل با درصدی بالا وارد کنیم. ما می گوییم تحریم معنایش این است که رفت و آمد و تماس استادان و حضور آنها در مراکز علمی محدود است. مگر می تواند کشوری بگوید من بی نیاز از علم دنیا هستم. هر چقدر آن کشور بزرگ باشد و هر چقدر شما استعداد داشته باشید، باید از دیگران بیاموزید. باید سمینارهای علمی و کنفرانس ها در کشور ما و کشورهای دیگر باشد. باید دوران مطالعات و رفت و آمد باشد.

هر استادی با یک خارجی حرف می زند نگوییم چه جوری حرف می زند، از کجا حرف زد. نکند یک وقت جاسوسی شد. او که اطلاعات محرمانه ای نداده است. استاد دانشگاه است و در رشته خودش تخصص دارد و حرف می زند. باید اعتماد کنیم. اینها استاد ها و بزرگان ما هستند.

بگذارید بروند بیاموزند و یاد بگیرند، ارتقاء پیدا کنند، یکی از راه های ارتباطی ما با دنیای اسلام این است که برخی از کشورهای آسیایی دانشگاه هایشان پیشرفته شده، بخاطر اینکه به یک معنا بین المللی هستند. با همه دانشگاه ها در تماس هستند. به مالزی و اندونزی نگاه کنید یا به چین نگاه کنید. مگر اشکال دارد؟

یک آقایی درجلسه ای خیلی مهمی که حالا نمی خواهم اسم ببرم می گفت باید کاری کنیم که اصلاً زبان انگلیسی در هیچ جا تدریس نشود، این خطر بزرگ است. من بعضی حرف ها را نمی فهمم. استعداد بعضی از حرف ها را گویی ندارم. در دنیای امروز تربیت دانشجو به مفهوم آموزش متدهای تحقیق و متد مطالعه مهم است. چون یک کتابی را به کسی می دهیم ، از آن باء بسم الله تا آن آخر بنشیند و بخواند چند ماه طول می کشد. باید یادش بدهید که کجایش را بخواند. خواندن کتاب متد و راه دارد. کما اینکه اگر در دادگاه هم بخواهیم پرونده بخوانیم و ورق بزنیم متد دارد. پرونده 500 صفحه ای که قاضی بخواهد بخواند باید 3 ماه وقت بگذارد. اما متد دارد. به هر حال پژوهش متد دارد، استادی یعنی یاد دادن متد، یعنی نحوه استفاده از اینترنت. چه جوری ما بتوانیم از این دنیای علم و دانش بهره ببریم و استفاده کنیم و البته با یک زبان علمی.

من غیر از این نمی فهمم. درک نمی کنم. من به عنوان کسی که سال ها در کار پژوهش بوده ام و سال ها در حوزه و دانشگاه بوده ام به نظرم کلید اینهاست؛ باید به دانشجو متد یاد بدهید. زبان یاد بدهید. راه تحقیق و راه خواندن و راه پژوهش آموزش بدهید. متد یاد بدهید که برود مجتهد شود. مجتهد یعنی همین. در حوزه ها هم همین کار را می کنند علما و مراجع که ما در پای درسشان می نشینیم متد به ما یاد می دادند. والا مسایل اصولی و فقهی را که آنها بحث می کنند اگر بخواهد ادامه پیدا کند صد سال هم عمر باشد تمام نمی شود. یک طلبه می رود پای درس استاد 5 الی 8 سال می نشیند و متدش را یاد می گیرد و تمام می شود. وقتی یاد گرفت و تمام شد، منابع اسلامی وجود دارد و متد را هم که یاد گرفته، بنابراین می رود دنبال استنباط.

باید در شرایط امروز دانشگاه مان ببینیم دانشگاه چگونه می تواند برای کشور مفیدترباشد که در نهایت به تولید و خدمات کارآمد منجر شود. البته در نهایت به ثروت ملی، قدرت ملی و بهبود زندگی مردم منجر می شود.

این پایان کار است. اگر به این منتهی می شود کلاس و دانشجو، استاد و بحث و لیسانس و فوق لیسانس، دکتر و فوق دکتری، همه درست است. اگر تبدیل به یک کاغذی به نام مدرک شود، آن هم می شود یک مدرک دار بیکار در جامعه که معلوم است یک جای کار ما اشکال و ایراد دارد. ما باید این ایرادها و اشکال ها را رفع کنیم. چرا در این مجلس مهم، این نکات را که درد دل مانند بود مطرح کردم، برای اینکه برای حل اش به شما امید دارم.

می دانم شما قادرید و تجربه لازم را دارید. همه باید دست به دست هم بدهیم؛ از شورای عالی انقلاب فرهنگی گرفته تا دولت، دانشگاه ها، هیأت های علمی و شما استادان بزرگوار. همه باید دست به دست هم بدهیم و راه بهتر را یاد بگیریم و بیاموزیم که از آن طریق ان شاء الله به کشورمان، مملکت مان، نظام و انقلابمان و تاریخ مان خدمت بیشتری کنیم.به حول و قوه الهی.



والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
نظرات بینندگان