پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : طبقات مختلف در هر جامعه ای تقسیم بندی های ویژه ای را به خود اختصاص داده اند و به اعتقاد بسیاری تحلیلگران گروه میانه یا متوسط جزو مهم ترین طبقات در هر جامعه ای محسوب می شود. اما در این میان به نظر برخی پژوهشگران و جامعه شناسان این طبقات در جامعه ایران طی سال های اخیر دچار دگرگونی هایی شده است. از بعد اقتصادی ریزش کرده و از بعد اجتماعی و فرهنگی نیز دچار ناهمگونی هایی شده است. در این راستا و برای بررسی این فرضیه با دکتر ناصر فکوهی، استاد انسان شناسی دانشگاه تهران و مدیر «انسان شناسی و فرهنگ» به گفت و گو پرداختیم.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا زندگی با دکتر فکوهی به شرح زیر است:
[B]* اگر بخواهیم تعریفی از طبقات مختلف در جامعه ایران حاضر داشته باشیم و بخواهیم این طبقات را در قالب ثروتمند، متوسط و ضعیف تعریف کنیم، وضعیت این طبقات در شرایط کنونی جامعه ما چگونه است؟ طبقه ثروتمند، متوسط و ضعیف نسبت به گذشته (حداقل 10 سال پیش) چه تغییرات اساسی و بنیادینی داشته و چه ویژگی هایی را می توان برای این طبقات برشمرد؟[/B]
فکوهی: واژه «طبقه» در جامعه شناسی دارای دو تعبیر است: یکی تعبیر اروپایی و مارکسی آن که دیگر چندان مورد استفاده قرار نمی گیرد و پذیرفته نیست، جز به وسیله گروهی از نظریه پردازان نومارکسی؛ اما یک تعبیر دیگر هم که در جامعه شناسی آمریکایی وجود داشته است و به صورت گسترده ای وارد ادبیات عمومی شده و همین تعبیر است که جامعه را از لحاظ درآمدی به سه طبقه پایین و متوسط و بالا و هر یک از این طبقات را هم در سه رده پایین و متوسط و بالا تقسیم می کند. این تعبیر افزون بر نوشته ها عمومی و مطبوعاتی، تا حدی به وسیله برخی از جامعه شناسان و به خصوص سایر متخصصان علوم انسانی نیز به کار می رود. اما فاقد دقت است. زیرا اساس این «طبقه» بندی بر پایه درآمد و دارایی های مالی بنا شده است. این در حالی است که پیر بوردیو جامعه شناس به نام فرانسوی، که نظریاتش امروز به صورت گسترده ای در حوزه علوم اجتماعی غالب هستند، از سال های دهه 1980، شیوه جدیدی را برای طبقه بندی جامعه مطرح کرد که بر مبنای نه فقط سرمایه مالی و دارایی آنها، بلکه همچنین بر اساس سرمایه های فرهنگی (تحصیلات و امتیازات علمی)، اجتماعی (روابط) و نمادین ( آبرو و حیثیت) بنا شده است. به همین جهت او به جای واژه طبقه از گروه های حرفه ای اجتماعی (در فرانسه Catégories Socio-Professionnelles) استفاده می کند که دقیق تر است.
در ایران نیز باید این نگاه جدید را با تحلیل های کلاسیک از طبقات تلفیق کرد، تا بتوان به سئوال شما پاسخ داد وگرنه پاسخ ما تنها شامل تقسیم بندی جامعه از لحاظ میزان ثروت و دارایی ها می شود. به گمان من، با توسعه جامعه ایرانی و به خصوص دو امر بسیار مهم که پس از انقلاب اتفاق افتاد، یعنی گسترش بسیار زیاد نظام آموزش عالی و ورود گسترده زنان به جامعه، داده های اجتماعی به کلی تغییر کرده اند و امروز اگر در زبان کلاسیک بدون شک نمی توان انکار کرد که فاصله «طبقاتی» میان اقشار ثروتمند و فقیر در جامعه افزایش یافته و حجم طبقه متوسط کوچکتر شده است. اما اگر با نگاه بوردیویی به قضیه نگاه کنیم گفتن این حرف به این سادگی نیست. در حقیقت ما هر چه بیشتر گروه های اجتماعی بزرگتری داریم که سرمایه های اجتماعی و فرهنگی بیشتری دارند، اما از لحاظ سرمایه اقتصادی در تنگنا هستند (مثل فرهنگیان و جوانان تحصیلکرده) و این خود اگر چاره ای برای آن نیاندیشیم می تواند بسیار تنش زا باشد و میزان آسیب ها را در جامعه از همه نظر افزایش دهد.
نکته دیگری که در طول سال های اخیر با آن برمی خوریم و دلیلش تزریق مالی شدید به جامعه و پول درمانی در اغلب مواردی است که با مشکلات اجتماعی روبرو شده ایم، ظهور یک قشر بزرگ از نوکیسگان اشراف زده و متظاهر و بسیار مصرف گرا است که در حال ضربه زدن شدید به جامعه هستند، زیرا با هزینه هایی که از راه پول های بادآورده خود می کنند، از عوامل اصلی به هم ریختن بازار و تورم به شمار میآیند.
[B]* از آنجا که اثرات و تبعات بسیاری از تحولات و چالش های عمیق اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر روی طبقه متوسط جامعه نمایان می شود و از طرفی هم این طبقه خود نقش آفرینی مهمی در تحولات اجتماعی و سیاسی دارد لذا در این میان به گفته برخی جامعه شناسان طبقه متوسط در جامعه امروز ایران دستخوش تحولات شگرفی شده؛ با این تفاسیر به نظر شما فشارهای اقتصادی در چند ساله اخیر چه اثراتی می تواند بر طبقه متوسط در ایران داشته است؟»[/B]
فکوهی: همانگونه که گفتم آنچه شما طبقه متوسط می نامید، در واقع طبقه متوسط از لحاظ میزان ثروت است در حالی که این طبقه اتفاقا از لحاظ سرمایه های فرهنگی و اجتماعی اغلب از طبقه بالای جامعه با همان تعبیری که گفتم، وضعیت بهتری دارند. این ها افرادی تحصیلکرده، با فرهنگ، آبرومند و پایبند اخلاق هستند. اما در عین حال آنچه این گروه را تهدید می کند آن است که ممکن است زیر فشارهای مالی که عمدتا به دلیل رفتارهای طبقه بالای ثروتمند و به خصوص نوکیسگان و کسانی که از راه سوداگری های پولی و مالی به ثروت رسیده اند، خرد شده و متاسفانه شاهد آن باشیم که نظام های ارزشی و اخلاقی و دینی خود را از دست بدهند تا بتوانند در چنین جامعه ای که سهم و قدرت نوکیسگان اشراف زده دائما در آن بیشتر می شود، راهی برای بقا بیابند. اینجاست که باید سیاست های اعتدال به میان بیایند و با بازتوزیع درست ثروت، فشار را از روی اقشار متوسط و پایین جامعه برداشته و به آنها امکان دهند که در زندگی خود پایبندی بیشتری به نظام های اخلاقی خود داشته باشند. قربانیان آسیب هایی که بر شمردید در ایران کنونی اغلب همین گروه های کم درآمد و یا با درآمد بسیار پایین هستند، زیرا زیر فشار خرد کننده یک جامعه مصرف گرا قرار دارند و همین باعث می شود که نظام های مصونیت دهنده به خود را از لحاظ اخلاق و دینی به تدریج رها کنند، و این امر باز هم آنها را بیشتر در وضعیت نامساعد فرو می برد(مهم است و در متن بولد شود) و در چرخه هایی از مسائل و مشکلات اجتماعی قرار می دهد که گاه خروج از آنها در حد ناممکن است.
[B]* با توجه به توضیحاتی که فرمودید[/B][B]٬ طبقه متوسط در ایران در حال حاضر چه مطالباتی دارد و این قشر از جامعه چه ظرفیت هایی را برای کشور ایجاد می کند؟[/B]
فکوهی: به نظر من در طول چند دهه اخیر هر چند هم ما از کیفیت نظام آموزش عالی راضی نباشیم و آنرا بیشتر کمٌی گرا بدانیم اما نمی توان انکار کرد که گسترش این نظام و ورود گسترده زنان به صحنه اجتماعی و اکثریت یافتن جوانان در ترکیب جمعیتی، نگرش های مردم را نسبت به زندگی آینده، جهان و تقریبا همه امور تغییر داده است. از این لحاظ برغم تمام مشکلات و موانع و مسائل ساختای که بر سر راه درک جهان و پیچیدگی هایش برای جامعه ما وجود دارد، اکثریت مردم ما امروز دارای همان مطالباتی هستند که در توسعه یافته ترین کشورها وجود دارد. یعنی کاهش تصدی گری دولتی، حرکت به سوی دولت مشارکتی، آزادی بیشتر، کاهش کنترل ها، قدرتمند تر شدن جامعه مدنی، رعایت کامل حقوق اجتماعی ، مدنی و سیاسی به ویژه برای اقلیت ها و افراد ناتوان و ضعیف جامعه، برخورداری همه از حق کار و درآمدی متناسب با منابع و ثروت هایی که در این کشور وجود دارد و غیره... این خواسته هایی حداقل هستند و هر دولتی با هر ایدئولوژی که بر سر کار بیاید، باید بداند که گریزی از این خواسته ها ندارد و با شعار و ادعا نمی تواند از زیر این مسئولیت ها خارج شود. بنابراین باید با هر وسیله ای که می تواند مشکلات را از سر راه بردارد و البته مردم نیز باید بدانند که بهترین روش و رویکرد امروز مشارکت و همکاری و کمک به مسئولان است. از این رو مخالف خوانان بدون شک با این کار هدف سودجویی اقتصادی و محتکرانه و شاید جلوگیری از پایان یافتن هژمونی قدرت های بزرگ را در نظر دارند که امری ناممکن است؛ زیرا نظام اجتماعی، تنها با این امر یعنی ایران مستقل و دارای اراده و قدرتمند می تواند تقاضا های آتی اقشار گسترده را برآورد کند.
ما امروز جامعه ای داریم که هر چند به دلیل فضاهای اقتصادی به شدت شکننده شده است و در تهدید از دست دادن نظام های اخلاقی و ارزشی خود است، اما بسیار مقاوم است و می توان به سرعت آن را به جایگاه قدرتمندی باز گرداند. اما برای این کار باید همدلی و همبستگی میان مسئولان بیشتر شده و جامعه را جدی تر بگیرند و تصور نکنند که با کسانی سروکار دارند که از جهان بی خبرند و هر چیزی را می توان به آنها قبولاند. امروز، سخن گفتن با منطق و اعتدال و عمل کردن بدون زور و الزام و فشار، راز موفقیت قدرت های سیاسی در همه جای دنیا و از جمله در ایران است.
*با ارتقاء سطح آگاهی های عمومی و آشنایی با روند توسعه درکشورهای مختلف و نقشی که که تکنولوژی ارتباطات در این مهم ایفا کرده است، توقعات و انتظارات اقتصادی و فرهنگی جامعه به خصوص نسل جوان نسبت به گذشته تغییرمحسوسی داشته است. این نسل تجربه دوران های مختلف جنگ، اصلاحات و سپس 8 سال اخیر را داشته است که در هر دوره نیز متناسب با شعارها و وعده های ارائه شده و همچنین تحولات جهانی، توقعات لایه های مختلف جامعه بالاتر رفته است. با توجه به تغییراتی که در دهه های اخیر در جامعه رخ داده مانند گسترش طبقه متوسط٬ ساختار سنی جوان کشور و ظهور تکنولوژی های نوین ارتباطی آیا ضرورت دارد در روش های مدیریتی کشور و مسئولان تحولی ایجاد شود؟[/B]
فکوهی: صد در صد چنین است، چیزی که ما هر روز به مسئولان می گوییم این است که هیج کشوری را نمی شود با جمعیتی چنین جوان و با سطح فرهنگی بالا (به دلیل گسترش نظام آموزش متوسطه و عالی و همچنین گسترش شدید شبکه های ارتباطاتی) با روش هایی مدیریت کرد که بیست، سی یا پنجاه سال پیش ممکن بود. تصدی گری دولتی، تمایل به قانون گزاری برای همه چیز و همه کارها، و عدم واگذاری تصمیم گیری در بسیاری از موارد زندگی روزمره به خود مردم، اموری ناممکن در چنین کشوری هستند و اگر هم با زور و الزام بتوان به مدتی کوتاه آنها را ایجاد کرد، بدون شک پس از مدتی از کار افتاده و به دلیل رفتارهای واکنشی درست به نقطه معکوس با اهداف مورد نظر می رسند.
مسئولان باید تلاش کنند، جامعه را درک کنند و به خصوص باید درک کنند که بدون هیچ استثنایی، تاریخ جوامع انسانی نشان داده است که نظام اجتماعی، قدرتمندترین نظامی است که در هر جامعه ای وجود دارد و همه قدرت های دیگر باید خود را با این نظام هماهنگ کنند؛ چرا که در غیر این صورت نظام اجتماعی می تواند واکنش های مخربی از خود نشان دهد و از کنترل خارج شود. برای جلوگیری از این وضعیت که همه جامعه شناسان آن را یک آسیب به حساب می آورند، باید جامعه را درک کرد و همگام با آن جلو رفت، قانون تعیین کرد و روش های مدیریتی را به کار برد. در عین حال باید با زبانی سخن گفت که جامعه قانع شود و نباید یک جامعه ای که در حال حاضر در آن پنج میلیون دانشجو وجود دارد و شاید همین تعداد هم فارغ التحصیل وجود دارد، جامعه ای تصور کرد که هر چه به آن گفته شود، می پذیرد. چنین جامعه ای، شانس بزرگی برای کشوری است که از آن برخوردار است، زیرا می تواند به سکوی پرشی برای پیشرفت های بزرگ تبدیل شود، اما باید قدرش را دانست و با آن درست رفتار کرد. چه در غیر این صورت همین امتیاز به بزرگترین خطر برای جامعه تبدیل می شود.