نرگس فولادوند، سال ۶۷ كارش را در دوبله آغاز كرد. كاري كه تا امروز هم
آن را ادامه داده است. او در همان آغاز كار، با دوبله شخصيتهاي انيميشن،
توانست توجه مخاطب را به صداي خود جلب كند. شخصيتهايي كه او دوبله كرد
هنوز هم در خاطره جمعي ما حضور دارند.
به گزارش انتخاب، شخصيتهايي چون پرين در سريال
«بيخانمان» و البته سوباسا در سريال «فوتباليست»ها.
به بهانه جامجهاني فوتبال كه و تب اين ورزش اين روزها دامن خيليها را
گرفته با نرگس فولادوند درباره سوباسا و «فوتباليستها» گفتوگويي كردهايم
كه ميخوانيد:
خانم فولادوند چطور وارد كار دوبله شديد؟
من فوقالعاده به اين كار علاقهمند بودم و يادم هست كه از زمان دبيرستان
اين حرفه را به عنوان شغل و هدف آيندهام انتخاب كرده بودم. به راحتي هم
نتوانستم البته وارد كار دوبله شوم. مراحل زيادي را پشت سر گذاشتم و بعد از
يك مدت طولاني تلاش كردن، از طريق تورج نصر توانستم وارد دوبله شوم.
شما از همان اول جاي شخصيتهايي صحبت كرديد كه هنوز هم در خاطره جمعي ما
حضور دارند و نوستالژيكاند. مثلا پرين يا همين سوباسا. اين انتخابها
آگاهانه بود؟
آن زمان هر كسي كه وارد كار دوبله ميشد چون انيميشن وسعت بيشتري داشت و
جا براي مانور دادن بچهها بيشتر بود، طبيعتا آن را تجربه ميكرد. آن زمان
من اصلا جايگاه صدايم را نميشناختم و نميدانستم كه با صدايم قرار است چه
كار كنم. اما پرين درواقع نقطه عطفي در كار من بود چون به من جايگاه صدايم
را شناساند و فهماند كه به جاي دختر جوان ميتوانم به راحتي صحبت كنم. وقتي
جاي پرين حرف زدم تقريبا چند ماهي بود كه وارد كار گويندگي شده بودم. همان
هم سرِِآغاز كار من شد و مسير كاري من را مشخص كرد.
سوباسا چطور پيش آمد؟
براي سوباسا، زندهياد آقاي شايگان پيشنهاد حرف زدن به جاي سوباسا را به
من دادند. من به شدت مخالفت كردم و گفتم صداي من دخترانه است و به هيچوجه
نميتوانم به جاي يك پسر صحبت كنم. او خيلي اصرار كرد و چندين و چند جلسه
با من گذاشت. به من گفت من اين سريال را ديدهام. كار خوبي است. خود شخصيت
سوباسا هم چهره جوان و زيبايي دارد كه بسيار دوستداشتني است. در واقع
چهرهاش به نوعي حس دخترانه را القا ميكند. به خاطر همين براي اين شخصيت
به دنبال يك صداي شيرين ميگردم و صداي تو خصوصيات مدنظر من را دارد. كافي
است فقط كمي صدايت را كلفت كني. سرانجام قبول كردم يك جلسه فقط براي تمرين
سر كار حاضر شوم. اما بعد از مواجهه با اين كار، ميتوانم بگويم عاشق شخصيت
سوباسا شدم. خيلي دوستش داشتم. يعني برخلاف اولش كه خيلي موافق نبودم بعد
سوباسا نقش مهمي در درون من پيدا كرد. هنوز هم گاهي كه بهش فكر ميكنم
احساس ميكنم يك آدمي در كنار من در درون من بوده و با من زندگي كرده است.
برايتان وارد شدن به يك دنياي كاملا پسرانه سخت بود؟ اينكه مناسبات او
مناسبات دنيايي بود كه قاعدتا شما آشنايي چنداني با آن نداشتيد؟
خوشبختانه در آن سريال اكثر دوبلورها خانم بودند و فقط سه يا چهار دوبلور
مرد با ما همكاري ميكردند. همين باعث ميشد كه خيلي احساس غريبي نكني. چون
آقايان تا قبل از اينكه به سن بلوغ برسند به خوبي ميتوانند به جاي پسرهاي
نوجوان حرف بزنند اما بعد از بلوغ اين كار واقعا سخت است. به خاطر همين
هميشه دوبله نقش پسرهاي نوجوان برعهده خانمها بوده است. ولي من خودم به
شخصه سعي ميكردم دنياي سوباسا را درك كنم هرچند مشكلات بسياري هم داشتيم.
اتفاقا ميخواستم بدانم كه سانسور چقدر به كارتان لطمه زد. يادم هست كه «فوتباليستها» موارد سانسوري هم زياد داشت.
سانسور هميشه كار ما را سخت ميكند. ما بيچاره سانسور هستيم. در مورد
«فوتباليستها» هم اين چنين بود اما آنجا با خودم كنار آمدم. به خودم گفتم
فكر كن وارد يك دنياي ديگري شدهاي و يك پسر نوجوان هستي. بايد پسر بودن را
در قالب اين نقش تجربه كني و آنها را بفهمي. به حالتهاي پسرانه بچههاي
اطرافم بيشتر دقت ميكردم و سعي ميكردم اين حس پسرانه را به خوبي به
مخاطبم القا كنم.
دوبله سوباسا برايتان بازخورد بيروني هم داشت. يعني پيش ميآمد كه آدمها
با شنيدن صدايتان حدس بزنند شما همان كسي هستيد كه به جاي سوباسا حرف
ميزنيد.
خيلي اين اتفاق افتاد و هنوز هم ميافتد. هنوز هم يك وقتهايي كه مثلا به
فروشگاه ميروم سعي ميكنم زياد حرف نزنم چون آدمها خيلي زود متوجه
ميشوند. مردم ما خيلي باهوشند. يادم هست يكبار در يك مغازه تا چند كلمه
حرف زدم فروشنده گفت شما دوبلور نقش سوباسا و پرين هستيد. الان هم داريد در
سريال «حلالم كن» حرف ميزنيد. من هاج و واج مانده بودم. باورم نميشد كه
آدمها بتوانند تنها با شنيدن صداي معمولي من بفهمند كه من دوبلور فلان
شخصيت هستم.
واكنش بچهها چطور بود؟
بچهها خيلي به اين سريال علاقهمند بودند. البته نوجوانترها وقتي
ميفهميدند كه يك خانم به جاي شخصيت همسن و سالشان حرف ميزند هم خيلي
تعجب ميكردند هم انگار بهشان بر ميخورد. انگار پذيرش اين موضوع برايشان
كمي سخت بود اما مثلا بچهها وقتي ميفهميدند من سوباسا هستم گاهي اوقات يك
پرسشهايي ميكردند كه خيلي شيرين بود. مثلا فكر ميكردند موقع دوبله
سريال فوتباليستها خودمان هم فوتبال بازي ميكنيم.
«فوتباليستها» خيلي اغراقآميز و اگزجره بود. توپ مدتها توي هوا
ميماند يا آدمها ميرفتند هوا و تا هفته بعد پايين نميآمدند. الان اگرچه
«فوتباليستها» براي ما نوعي نوستالژي است اما خيلي وقتها مايه شوخي هم
ميشود. اين غلوآميز بودن سريال اذيتتان نميكرد؟
چرا، خود ما را اذيت ميكرد ولي يادمان نرود آن وقتها ما شرايط الان را
نداشتيم. سريال و فيلم خيلي كم بود و مردم دسترسي به اين همه محصول سينمايي
و تصويري نداشتند. به خاطر همين ضعفهاي انيميشني مثل «فوتباليستها» اصلا
ديده نميشد. من يادم هست مخاطب اين سريال نه فقط بچهها كه كل خانواده
بودند. نه تنها «فوتباليستها» كه «بيخانمان» هم همينطور بود. براي خود
من هم سوال بود كه چرا مردم جذب اين كارتونها ميشوند و مثلا آن حالت
اگزجره سريال «فوتباليستها» اذيتشان نميكند. ولي واقعيت اين بود كه همه
خانواده روزهاي جمعه پاي كارتون «فوتباليستها» مينشستند و با علاقه هم آن
را دنبال ميكردند.
خودتان هم اهل فوتبال هستيد؟
زياد. با مرحوم مادرم هميشه بازيهاي جامجهاني را هر ساعتي از شبانهروز بود ميديديم. هنوز هم فوتبال را پيگيري ميكنم.
پس از حذف ايران در جام جهاني ناراحت شديد.
مسلما آدم ناراحت ميشود. در واقع خيلي حالم گرفته شد ولي آن بازي مقابل
آرژانتين آنقدر عالي بود كه اين ناراحتي را كمي پوشش ميداد. در شرايطي كه
ما داريم همين كه تيممان به جامجهاني ميرود و جلوي آرژانتين آبرومندانه
بازي ميكند به نظرم نكته مثبتي است. البته بازي آخر را اصلا دوست نداشتم.
درش يك چيزي بود كه من نميفهميدم. هنوز هم نميفهمم تيمي كه آن جور جلوي
آرژانتين بازي كرد چرا در بازي با بوسني اين شكلي شد.
خانم فولادوند اين روزها نمايشنامه «مصاحبه» محمد رحمانيان با كارگرداني
افشين هاشمي به روي صحنه رفته است. ۱۵ سال پيش شما در آن تئاتر به جاي يكي
از بازجوها حضور داشتيد و حرف زديد. آن تجربه برايتان چه كيفيتي داشت؟
تجربه خيلي جالبي بود. تا آن موقع برايم پيش نيامده بود كه در تئاتر بازي
كنم. پيشنهاد بازي در سريال و فيلم داشتم اما چون خودم علاقهاي به بازيگري
نداشتم قبول نميكردم. نميخواستم پراكنده كار كنم. ولي در تئاتر اين
اتفاق برايم افتاد. يادم هست كه محمد رحمانيان خودش به شبكه دو آمد و گفت
من فولادوند و ياكيده را ميخواهم. هرچقدر هم بهش گفتم من تجربه تئاتر
ندارم گوش نداد و گفت ميتواني از پس كار بر بيايي. يادم هست زماني كه
تئاتر اجرا ميشد دوستانم كه به ديدن نمايش آمده بودند، ميگفتند به محض
حرف زدن تو و شنيده شدن صدايت تماشاگران همه به سمت صدا برميگردند و
ميخواهند تو را ببينند. در آن كار من از اجراي زيباي مهتاب نصيرپور و حبيب
رضايي واقعا لذت بردم. ضمن اينكه خود رحمانيان و كارش را هم بسيار قبول
داشته و دارم.
منبع: خبرآنلاین