پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : رسانه های پاکستانی نوشته اند: تحریک طالبان پاکستان که از دو ماه پیش با
آغاز عملیات ارتش در وزیرستان شمالی دچار وضعیت ناگواری شده است، به تازگی
یک ضربۀ محکم دیگر نیز دریافت کرده است. آن هم جدا شدن گروه بیت الله محسود
از این گروه است. در همین حال طالبان پنجاب به رهبری عصمت الله معاونیه
نیز اعلام کرده، اقدامات مسلحانه خود را کنار می گذارد.
از این رو
تحلیلگران می گویند که این شکاف می تواند آغازی برای پایان یافتن این
سازمان باشد. هرچند که گروه بیت الله محسود به راه خود ادامه می دهد، اما
کناره گیری طالبان پنجاب از اقدامات تروریستی تا به الان در قالب اظهارنظر
بوده و به عقیده کارشناسان باید منتظر رفتار عملی آنها بود. با این حال
پذیرش آشکار شکاف باعث شده است تا تحلیلگران بگویند که تحریک طالبان
پاکستان ممکن است در حال نزدیک شدن به پایان خود باشد.
کارشناسان
این رویداد را در راستای اقدامات ارتش پاکستان قلمداد می کنند. ماشاالله
شاکری سفیر پیشین ایران در پاکستان در گفت وگویی تغییر رویکرد طالبان
پاکستان را حاصل دو عامل یکی عامل درونی و شکست داخلی این جریان و دیگر
فشارهای نیروهای نظامی از بیرون می داند.
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با مشاالله شاکری سفیر پیشین ایران در پاکستان را میخوانیم:
طی
روزهای اخیر شاهد مواضع تازه ای از سوی طالبان پاکستان بودیم، گروه عصمت
الله معاویه طالبان پنجاب، اعلام کنار گذاشتن سلاح کرده است. در همین حال
اعظم طارق سخنگوی گروه بیت الله محسود اعلام کرد این گروه دیگر تحت
سرپرستی طالبان پاکستان فعالیت نمی کند. دلیل این تغییر مواضع و رویکرد
چیست؟
طالبان پاکستان یک گروه یکدست حتی از ابتدا هم نبوده است.
گروههای جنگجویی در منطقه وزیرستان وجود داشتند که تحت آموزش سنتهای
قبایلی و آموزه های افراطی سلفی گری زیر نام و بیرق "تحریک طالبان پاکستان "
انسجام پیدا کرده بودند. رهبری این گروه در گذشته بر عهده حکیم الله محسود
و سپس بیت الله محسود از طایفه و قبیله محسود بود، آنها با توجه به قدرت
کاریزماتیکشان می توانستند طالبان را تحت ریاست خود به صورت یکدست نگه
دارند.
عامل دیگر انسجام سازمانی طالبان مصونیتی بود که از آن
برخوردار بودند زیر تنها تهدیدی که در گذشته متوجه آن ها بود حملات گاه و
بیکاه پهبادهای آمریکایی بود .عملا تهدید دیگری متوجه طالبان پاکستان
نبود. اما امروز دو وضعیت تغییر کرده است. رهبری مقتدر سابق از قبیله محسود
اینک به دست ملافضل الله افتاده است. باید در نظر داشت ملافضل الله از
منطقه سوآت پاکستان بوده که از منطقه پشتون نشین وزیرستان بسیار دور است.
انتخاب او به سرکردگی طالبان پاکستان حاصل یک برنامه ریزی بود و شاید ساده
انگاری هنجارها و ارزشهای قبایلی توسط شورای طالبان. از همان ابتدا سعید
سنجا از قبیله محسود با او در رقابت بود اما او را بنا به دلایل نامعلومی
از مدار قدرت کنار گذاشتند.
با این حال سعید سنجا فعالیت های خود را
ادامه داد و حتی پادر میانی شورای طالبان و "ویا میانجی گری ملاعمر( به
اصطلاح امیر المومنین طالبان افغانستان )هم در ایجاد آشتی بین دو گروه
متخاصم کار ساز واقع نشد. بنابراین دو عامل یکی اختلافات درونی و دیگری
فشارهای نظامی بیرونی از سوی ارتش و نیروی زمینی پاکستان مسبب وضعیت امروز
شده است. این دو عامل نشان داد که رهبری ملافضل الله، رهبری جامع و
مقتدری که ضامن انسجام "تحریک طالبان پاکستان "باشد نبوده است، ازاین رو
اختلاف در درون طالبان پاکستان به وجود آمد.
این تعریف ما از "
تحریک طالبان پاکستان" به عنوان گروه ستیزه جو در مناطق وزیرستان است.
طالبان دیگری هم در پاکستان تحت عنوان طالبان پنجابی اعلام موجودیت کرده که
از شاخه همان طالبان با هدف های مشابه و تحت رهبری فردی به نام عصمت الله
معاویه است که در منطقه پنجاب به مرکزیت لاهور فعالیت می کند. این گروه
اعلام کرده که دیگر دست به مبارزه نظامی علیه پاکستان نخواهد زد. این عبارت
که " ما مبارزه ای علیه پاکستان نخواهیم داشت "، اندکی در بادی امر ابهام
دارد. زیرا اگر منظور تخاصم با ارتش پاکستان باشد، باید منتظر بود و مشاهده
کرد که آیا ارتش پاکستان نیز متقابلا نسبت به این گروه تروریستی که تا
دیروز دست به جنایات متعددی زده، همین مواضع را دارد یا نه؟
اما اگر
بعد دیگری بر گفته های عصمت الله معاویه قائل باشیم، مبنی بر اینکه سایر
اقلیت های قومی در پاکستان نیز از یک مصونیت از طرف این گروه برخوردار
هستند، مانند اقلیت های دینی و فرق غیر وهابی چون شیعیان و بریلویها کسانی
که تا دیروز در معرض حملات تروریستی آنها قرار می گرفتند، زمان این مساله
را ثابت می کند. اگر منظور این گروه ارتش پاکستان بوده ولی همچنان به
حملات تروریستی خود علیه سایر فرقه های مذهبی و اقلیت های دینی ادامه می
دهند، این وظیفه ارتش پاکستان است که با وجود ادعای مطرح شده، همچنان با
آنها مقابله کند. بنابراین این وضعیت در ابتدای راه شامل ابهام است.
البته گروه عصمت الله معاویه اعلام کرده، بیشتر هدف موعظه گرانه نسبت به مردم خواهند داشت.
اقداماتی
که دال بر ایجاد یک نوع معرفت و آگاهی بخشی بین مردم باشد و شاید بخشی هم
اقدامات بشر دوستانه باشد. این مساله تا حدودی ناشی از موفقیت های ارتش
پاکستان در سرکوب تروریسم و ستیزه جویی در این مناطق و همچنین اختلاف و
شکست درون طالبانی در پاکستان بوده که ایجاد شده است. جنگ درونی در داخل
طالبان پاکستان یکی به سرپرستی ملافضل الله و دیگری به سرپرستی سعید سنجا
در گرفت.
بنابراین شکست درون طالبان را می توان در راستای موفقیت
ارتش یا حاکمیت پاکستان تعریف کنیم. از طرفی اگر طالبان پنجابی در منطقه
پنجاب بخواهد شمشیر را از رو ببندد و با دولت از در ستیزه وارد شود، به
طور حتم دولت نواز شریف هم از در تخاصم وارد خواهد شد و این به معنی تقابل
خواهد بود. به همین دلیل به نظر می رسد آنها تجدید نظری در تاکتیک خود
انجام داده تا تخاصم را به زندگی مسالمت آمیز در پنجاب تبدیل کنند و دیگر
دولت پنجاب و نوازشریف را مشغول مبارزه با خود نکنند.
شاهد دیگری
برای این دلیل این است که حدود دو هفته پیش حزب اهل سنت و جماعت به ریاست
محمد احمد لودیا نوی( یا همان لشگر جنگوی سابق که صدها شهروند شیعه را تا
کنون در پاکستان ترور کرده است) تظاهراتی را در اسلام آباد برگزار و از
دولت نواز شریف در قبال حزب تحریک انصاف و حزب عوامی تحریک حمایت کرد. می
دانیم که لشگر جنگوی یا حزب اهل سنت و جماعت پاکستان از نظر مرام و اندیشه
قرابت های زیادی با طالبان پنجابی دارد.
تا چه حد تغییر رویکردهای
پیش آمده را می توان بحث انشقاق بر آن در نظر گرفت و همچنین متاثر از
تحولات و اعتراض های اخیر پاکستان است؟
قطعا یک نوع شکست در درون جبهه
متحد طالبان در پاکستان است. اما اینکه آیا این تاکتیک است یا تغییر
استراتژی، باید مقداری صبر وسپس مشاهد کرد چه اتفاقی در عرصه سیاسی و نظامی
پاکستان روی می دهد. آیا حاکیت پاکستان در مبارزه با افراط گرایان پا برجا
خواهند بود یا نه؟ موضوع دیگر آنکه، طالبان پاکستان برای خود سیاست کلانی
را تعریف کرده است. گرچه عصمت الله معاویه _ که یک اسم جعلی است_ گفته ما
با پاکستانی ها درگیر نخواهیم شد، اما اگر بخواهند با نیروهای خارجی مقیم
در منطقه مانند افغانستان یا با دولت افغانستان درگیر شوند و یک نوع اتحادی
را با طالبان افغانستان ایجاد کنند، باز تفاوتی در آخر خط مشاهده نخواهد
شد.
ممکن است از یک مصونیت موقتی در داخل خاک پاکستان برخوردار شوند
ولی اگر خواسته باشند از در خصومت با دولت افغانستان در بیایند یا با ارتش
افغانستان درگیر شوند، از سمتی دیگر باز به ارتش پاکستان فشار وارد می شود
که آنها را مهار کند. این موضوع در خصوص گروه های دیگر اسلامی مانند گروه
حقانی هم صادق است. بنابراین در بادی امر می توانیم یک تغییر تاکتیک یا
تغییر رفتار تلقی کنیم. اما زمان ثابت می کند که آنها چقدر بر گفته و تغییر
رویکردهای خود پایبند خواهند بود.
اگر به واقع چنین تغییری را در رویکرد شاهد باشیم، رویکرد ارتش چه خواهد بود؟ آیا همچنان به مقابله خود با طالبان ادامه خواهد داد؟
تغییر
رویکرد در گفتار معنا پیدا نمی کند، در عمل است. اگر طالبان پاکستان دست
از خشونت بردارند، ارتش، نیروهای پلیس را تهدید نکرده و همچنین اقدام به
بمب گذاری در شهرهای بزرگ و اماکن امنیتی، پاسگاههای پلیس وزیارتگاهها ی
مذهبی نکنند و همچنین اسلحه های خود را زمین بگذارند، و درعین حال رهبرانی
که در فهرست پلیس به عنوان فراری قرار دارند، خود را تسیلم کنند.
به
یاد داشته باشیم در یک حمله به زندانی در دیر اسماعیل خان در چند ماه پیش
بیش از 200 نفر از زندانیان طالبان فراری داده شدند. تکلیف این مجرمان و
جنایتکاران فراری اگر روشن شود در این صورت ارتش پاکستان نیز از در مسالمت
وارد می شود. اما اگر همه چیز فقط در گفتار "طالبان پنجابی "باشد، اما
رفتارهای گذشته را پی بگیرند، اعتمادی در ارتش پاکستان شکل نخواهد گرفت.