پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : این روزها مرتب از زبان دکتر ظریف میشنویم که باید با پروژه «امنیتیسازی» ایران مقابله کرد. آقای ظریف، هم در مقابل مجلس و هم در مصاحبههای مختلفاش با رسانههای داخلی و خارجی، همواره وعده داده که تا بر سر کار است، اجازه نخواهد داد که دشمنان ایران این پروژه خطرناک را به پیش ببرند. حتی از نگاه او، یکی از مهمترین اهداف مذاکرات هستهای - شاید مقدم بر رفع تحریمها - معکوس کردن روند «امنیتیسازی» ایران است.
اما «امنیتیسازی» چیست که مقابله با آن تا این حد در اولویتِ اهداف وزیر امور خارجه کاردان ایران قرار گرفته است؟
به زبان ساده، امنیتیسازی (یا Securitization) عبارت است از روندی که طی آن نیروهای متخاصم، کشورِِ مورد هدف را نزد افکار عمومی یک «استثناء» و یک «خطر امنیتی» جلوه میدهند. تاثیر دلخواه این پروژه نیز این است که وقتی کشوری به یک استثناء و یک خطر امنیتی تبدیل شد، از آن پس تمام تدابیری که علیه این کشور بکار میرود، تدابیری استثنائی (یعنی خارج از چارچوب قانون) و امنیتی (اعم از تحریم و جنگ و غیره) باشد.
برای ایرانیان، آثار امنیتیسازی ایران عموماً در سه سطحِ «بینالمللی»، «داخلی» و «شخصی» قابل مشاهده است:
۱ - در سطح بینالمللی، تاثیر امنیتی شدن (یا Securitized شدن) را میشود به خوبی در برخورد استثنائی و خارج از چارچوبی که طی سالهای گذشته در پرونده هستهای صورت گرفت مشاهده کرد. علیرغم اینکه در حوزه هستهای و امنیتی، کارنامه ایران بسیار روشنتر از بسیاری از کشورهای دیگر بود، پرونده ایران را به ناحق و برخلاف تمام قوانین بینالمللی از آژانس اتمی به شورای امنیت منتقل کردند، در آنجا شش قطعنامه غیرقانونی به تصویب رساندند و متعاقباً طی سالها، تدابیر بسیار خصومتآمیزی در سطح ملی و منطقهای (اتحادیه اروپا) علیه ایران و شهروندان ایرانی اتخاذ نمودند. این در حالی که در تمام این مدت، افکار عمومی و بسیاری از سازمانهای مدعی، نسبت به این برخورد استثنائی (غیرقانونی) و امنیتی که با یک عضو سازمان ملل و یک ملت ۸۰ میلیونی صورت میگرفت کاملاً منفعل و بیتفاوت بود.
در مقابل، برخی از کشورها که از موهبت «امنیتیسازی» برخوردار نبودند، بدون کوچکترین عواقب قانونی و امنیتی، به تجاوز نظامی، اِشغال، جنایت جنگی، انباشت سلاح هستهای و حمایت از جبههالنصره و داعش ادامه دادند. باز هم در سکوت افکار عمومی!
۲ - در سطح داخلی، پروژه امنیتیسازی - به دلیل تاثیر ناروایی که طی سالها بر جوّ حاکم و بخشی از افکار عمومیِ درون کشور نیز داشته - این باور را نزد برخی جریانهای سیاسی تقویت کرد که در داخل نیز برای مقابله با خطر خارجی نیاز به تدابیر استثنائی و امنیتی داریم. به تبع، فضای سیاسی، فضای نقد، فضای رسانهای و فضای دانشگاهی نیز تا حدود زیادی تحت تاثیر این باور غلط قرار گرفت. متعاقباً، صرفِ ایجاد این فضا، خوراکی برای مسببان پروژه «امنیتیسازی» در خارج از کشور فراهم آورد تا این بار به اسم «حقوق بشر» بر طبل استثناء بودنِ ایران بکوبند و سیاستها و تدابیر تنبیهی، تحریمی و امنیتی بیشتری را تجویز نمایند... و این دور باطل ادامه دارد!
۳- در سطح شخصی، همه ایرانیان - چه آنهایی که در داخل زندگی میکنند، چه کسانی که کوتاهمدت به خارج از کشور سفر کردهاند و چه آنهایی که مهاجرت نمودهاند - تاثیر اسفبار پروژه امنیتیسازی را به درجات مختلف بر کیفیت زندگی، حقوق شهروندی، جایگاه اجتماعی و امنیت روانی خود احساس کردهاند. استثناء بودن در همه جای دنیا بسترِ تبعیض است و چه بسا ایرانیان مسافر یا مهاجری که در فرودگاههای بینالمللی، بانکها، مدرسه فرزندان، محل کار و در مراودات روزمرهشان با جهان خارج طعم تلخ آن را - گاه حتی پس از خفتِ پنهان کردنِ ملیت خود - چشیدهاند.
از تاثیر پروژه «امنیتیسازی» بر منزلت ایرانی در جهان همین بس که امروز همه از فلان شهروند آمریکایی که در فلان کشور زندانی شده میگویند و کمپینها برای آزادی او راه میاندازند. اما هیچ سازمان یا فعال حقوق بشری (اعم از ایرانی و غیر ایرانی) تا بحال جرات یا رغبت نداشته از دهها شهروند ایرانی که تنها به دلیل تجارت با کشور مادریشان - و به بهانه نقض تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی کنگره - سالهاست در بدترین شرایط در زندانهای اندونزی، فیلیپین و دوبی منتظر استرداد به ایالات متحده هستند حتی نامی ببرد.
دلیل اینکه نامی از آنها - یا صدها دانشجوی ایرانی که در حین تحصیل در اروپا ناگهان از ادامه درس محروم شدهاند - برده نشده واضح است: شهروندان یک کشور «امنیتی شده»، مستحق برخورد استثنائی و امنیتی هستند، هر جا که باشند!
حال، امروز یک نفر - یک لیدر سیاسی - بالاخره به پا خاسته تا با این پروژه خطرناک به صورت اصولی و ریشهای مقابله کند و فضای مسموم ناشی از آن را - که بر تمام جوانب زندگی ما در داخل و خارج از کشور اثر گذاشته - بشکند.
آقای ظریف برای این کار ابزاری جز درایت، دانش و کاردانیِ خود در چنته ندارد. در مقابلِ او اما شبکه پیچیده و مخوفی از دولتها، جریانها و سازمانهایی ایستاده که با میلیاردها دلار پول، نفوذ و قدرت فراوان، از چند دهه گذشته صبورانه و با جدیتِ تمام این تار عنکبوت را به دور ایران تنیده است تا میوههای آن را در رقابتها استراتژیک و منطقهای بچیند.
تنها یکی از این سازمانهای ضد ایرانیِ عضو این شکبه که در واشنگتن فعالیت میکند، هر بار فقط و فقط برای تبلیغ آدرس وبسایت خود در روزنامه نیویورک تامیز، بیش از ۱۵۰ هزار دلار هزینه میکند!
جریان مقابل، در طی سالها، با هزینه و برنامهریزی فراوان، بسیاری از رسانهها، سیاستمدارن، نمایندگان کنگره، سازمانها، صاحبان صنایع، هنرمندان و دانشگاهیان را در آمریکا و جهان غرب - خواسته یا ناخواسته - در پروژه «امنیتیسازی ایران» با خود همراه ساخته است. و تمام عصبانیتاش از ظریف ناشی از این است که او با امکانات اندکاش، در مدت کوتاهی که زمام سیاست خارجه ایران را به دست گرفته، دارد این روند را معکوس میکند.
در این میان، معتقدم که وظیفه تکتک ما حمایت از دکتر ظریف در نبردش با این پروژه خطرناک است. چرا که تداوم این فضا هم برای منافع بینالمللی ایران، هم برای کیفیت "سیاست داخلی" و هم برای حقوق شهروندی همه ایرانیان آسیبهای فراوانی در پی خواهد داشت.
و اما بدانیم که کارهای بزرگ ملی عزم راسخ میطلبد. و نگذاریم عدهای هر دم به یک بهانه این عزم را خدشهدار کنند.