پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : وقتی سخنرانی بود همه میآمدند، نمیشد جلودارشان شد، با حجاب و بیحجاب،
آنوقت مخالفین خرده میگرفتند که: چرا عدهای دختر با مینیژوپ میآیند
پای سخنرانیتان؟!
دکتر هم جواب زیرکانهای میداد:
ـ آخه اونا بد میان، شما چرا نگاه میکنین؟
آن روز هم یکی رو به دکتر ایستاد و گفت: «آقا، شما نمیخوای هیچکاری بکنی؟! یه عده نسوان جلوی در جمع شدن، با یک وضع بدی!»
دکتر پرسید: یعنی باز هم یکی بیحجاب آمده؟
ـ نه آقا! ولی زیر چادرش دامن پوشیده!
دکتر خندید و در حالی که زیر چشمی نگاهش میکرد، گفت:
ـ مومن! زیر چادر دامن پوشیدن منکر است یا از توی جمعیت زیر چادر مردم رو دید زدن!؟
زنِ روز
با هم رفتیم اطراف سبزوار، گشتزنی توی یک
دهِ کوچک. آنجا بود که چشممان افتاد به پیرزن کشاورز. با مختصری آب و ملک
و گوسفند، صبح تا شب آبیاری و وجین و چرای گوسفندها کارش بود. شوهرش مرده
بود. زن، دست تنها، چندتا پسر و دختر را فرستاده بود سر زندگیشان. اول علی
سرصحبت را با پیرزن باز کرد و همه این حرفها را از زبانش کشید؛ بعد رو
کرد به ما و با اشتیاق و سرخوشی گفت:
«زنِ روز اینه، نه اون قرطیها و عروسکها و دختر و زنهای بیکاره که به اسم زنِ روز،قالبمون میکنن!»
*
منبع: «کتابدانشجویی» با عنوان «علی شریعتی» به همت الهام یوسفی