arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۲۱۶
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۰ - ۱۶ اسفند ۱۳۸۹

تصاویری تكان دهنده از زیرپوست شهر

اینجا دیوارها بلندتر از تنهایی نیست، اینجا چشم‌ها خیره به دستان دیگری نیست، هرچند نگاهش كم نور و تار است اما لبخند كش آمده بر روی لبانشان حكایت از این دارد كه "هر چه خدا خواهد". این جمله آنهاست كه شاید برای همیشه در ذهنم نقش می بندد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اینجا دیوارها بلندتر از تنهایی نیست، اینجا چشم‌ها خیره به دستان دیگری نیست، هرچند نگاهش كم نور و تار است اما لبخند كش آمده بر روی لبانشان حكایت از این دارد كه "هر چه خدا خواهد". این جمله آنهاست كه شاید برای همیشه در ذهنم نقش می بندد.



آنها پر از یگانگی‌اند پر از زندگی. آری درست است كه در دنیایی كه همه دندانهایشان را تیز كرده كه تنها برای لقمه نانی آماده دریدن هم باشند این خانواده در زیر پوست شهر در حالی روزگار می‌گذارند كه شاید.. شاید.. شاید.


مادر در این خانه تمرین فرشته بودن می‌كند و فرزندانش در زیر تكه سقفی با ذره هوایی برای نفس كشیدن راضی اند، نگاه خیره ام را از روی چهره بیمارگونه‌اشان بر روی فرش دستبافت فرزند بزرگتر می‌دوزم و طنین صدای فرشته خانه را به نجوا می‌شنوم . این یك بیماری پوستی است به اسم " گزرودرماپیگمن توزا ".



از هفت سالگی گریبانگیر پسر و دو دخترم را گرفته است، نگاهم را بلند می‌كنم و به دستهای پرمهر خواهر كوچك نگاه می‌كنم، او كك و مك‌های صورت برادر را كرم می‌زند و لبخند را از صورتش دور نمی‌كند، حالم بد می‌شود از آدمهایی كه تو فكر یك سقفند، یك سقف بی روزن!



خواهر بزرگتر می‌گوید: این بیماری اختلال مادرزادی است و با قرار گرفتن در برابر نور آفتاب، پوست پر از كك و مك می‌شود و صورت ما می‌شود همینی كه می‌بینی!



برادر از بیماری به شدت رنج می‌برد یك چشمش را از دست داده و تنها صداهای دنیا را از یك لاله گوش می‌شوند اما مثل یك كوه بلنده. او یك مرد است، یك مرد! این را از جمله‌اش كه به آرامی در گوشم زمزمه می‌كند می‌فهمم: خانم كار عبادت است اما هیچ كس به من كار نمیده تا كمك خرج باشم." اشك در یك چشمم جمع می‌شود و با دستهایش اعتراض را فریاد می‌كند.



غمگین و خسته می‌گوید ،‌می دونی راز جاودانه شدن چیه؟! اینكه ما هیچ كمكی از بهزیستی نمی‌گیریم، هان این جمله‌ای است كه بر دلم می نشیند، حال نوبت من است كه تو چشمام ابرهای سنگین ببنیم.



می‌خندد و ردیف دندان‌هایش در صورت كمك و مكی اش نمایان می‌شود، انگار رمقی برایش نمانده، دلتنگی‌ را می‌توان از یك چشمش خواند.

آری درد است درد. اما كاش این درد به همین سقف محدود می‌شد، كاش من و تو و ما مقصر نبودیم، درد آنها فقط زیر سقف آنها نیست زیر سقف تو هم هست مسئول،‌ ملت، مردم! چطور آسوده بخوابیم وقتی در جنوبی‌ترین منطقه تهران این خانواده به نانی و گندمی و لبخندی محتاجند.



فرشته خانه می‌گوید: هزینه‌ها كمر شكن است خسته‌ام مادر! طنین مادر آتش به جانت می‌كشد انگار گرد تنهایی و بی كسی و غم پاشیده‌اند در تن صدایش.



 برای درد این مادر، برای رنج این پسر برای لبخند رج‌های رنگارنگ خواهر و برای دست‌های غرق كرم كوچكترین عضو خانه. پس دلخوش می‌كنیم كه روزی خورشید از غرب طلوع كند و آنها از این سر شهر تا آنور شهر فریاد زنند كه خدایا، كجای آسمانی تا ببوسمت ؟



اما .... حالا نوبت شماست ، شاید این روزها چاره فقط انتظار باشد وانتظار و ... اینجا بر در زیر پوست شهر، پشت بیماری پوستی مادرزادی، انسانیت نمرده؟ مرده؟



***
شماره و ایمیل روابط عمومی فردانیوز برای كمك به این خانواده عزیز
02188933461
09196460927
09196844814
fardanews.com@gmail.com
نظرات بینندگان