arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۴۹۵۸
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۱۷ - ۲۲ تير ۱۳۹۴

مهدوی کنی می‌خواست در انتخابات 88 از هاشمی و ناطق دفاع کند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

هفته گذشته حجت الاسلام مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز و عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس مهمان کافه خبر خبرآنلاین بود.

او در گفت و گوی مفصل خود با خبرآنلاین درباره وحدت اصولگرایان و وضعیت امروز اصولگرایان و اصلاح طلبان و همینطور انتخابات مجلس سخن گفت و در این میان گهگاه بازگشتی هم به سالهای 84 و 88 و رویدادهای آن موقع داشت.

به گفته مصباحی مقدم اصولگریان در این دوره به اندازه قبل نگران پایبندی جبهه پایداری به فرآیند وحدت نیستند. چرا که پایداری ها فهمیده اند این دوره اصلاح طلبان فعال هستند و رقابت آنها با اصولگرایان به نفع اصلاح طلبان خواهد بود. با این حال مصباحی مقدم این را هم می گوید که پایداری ها سعی دارند در این روند الگوی خودشان را حفظ کنند و به دیگران بقبولانند. مصباحی مقدم درباره حضور آیت الله مصباح در کنار جامعتین هم می گوید تاکید خود آیت الله مصباح محوریت جامعتین در فرآیند وحدت اصولگرایان است. با این حال ما شاهد اصرار دوستان پایداری هستیم که می گویند برویم اصرار کنیم آیت الله مصباح تشریف بیاورند. معلوم می شود خود ایشان راضی نیست.

به اعتقاد مصباحی مقدم، احمدی نژاد اگرچه هرگز نتوانسته جریان سازی کند اما او هنوز پایگاه رای مناسبی دارد و ازهمین رهگذر می گوید جبهه یکتا با کنار گذاشتن احمدی نژاد دور هم جمع شدند تا شاید بتوانند آرا معطل احمدی نژاد را برای خود جمع کنند.

اما بخش مهم سخنان مصباحی مقدم مربوط به توضیحات او درباره گله مندی های ناطق از جامعه روحانیت و عدم حضورش در جلسات این تشکل سیاسی است. مصباحی مقدم دراین باره گفت منشا فاصله گرفتن آقای ناطق همان داستان سال 88 است اما امروز مسئله متفاوتی را مطرح می کنند. ایشان می گوید هر رجل سیاسی یک دوره ای دارد و دوره ما هم گذشته و من نمی خواهم به هیچ حزب و جمعیتی بپیوندم.

اما سخنگوی جامعه روحانیت درباره اینکه چرا جامعه روحانیت حاضر نشد بعد از حملات احمدی نژاد به هاشمی و ناطق نوری از آنها حمایت کند گفت: مرحوم آیت الله مهدوی علاقه مند بودند که موضع گیری بکند ولی این را هیچ وقت علنی نکردند. خاطرم هست در نشستی که در حرم امام بعد از آن مناظره رخ داد ایشان به شدت با آقای احمدی نژاد برخورد کرده و نسبت به آن رفتار گلایه کرده بود. این نشان می دهد که او می خواست موضع گیری کند اما نمی خواست این موضع گیری روی انتخابات اثری بگذارد. بعد از 88 هم که دیگر آب ها از آسیاب افتاده بود و موضع گیری فایده ای نداشت.

مصباحی مقدم یک توصیه انتخاباتی هم برای اصلاح طلبان داشت. آنجا که گفت اصلاح طلبان امروزفاقد لیدر قوی و مورد حمایت همه هستند و اگر بخواهند در انتخابات به وحدت برسند باید به دنبال لیدر مقبول باشند.

مشروح گفت و گوی خبرآنلاین با غلامرضا مصباحی مقدم را در ادامه می خوانید:

 

شما ساز و کار انتخاباتی اصولگرایان را در شرایط فعلی چطور ارزیابی می کنید و نقش جامعتین را تا چه میزان وحدت بخش می بینید؟

محوریت جامعتین با سابقه و تاریخی است. هر وقت مجموعه اصولگرایان این محوریت را مبنا قرار داده اند و تا آخر به آن پایبند بوده اند نتیجه بخش بوده و هر وقت از این محور عدول کرده اند دچار تشتت شده اند و نتوانسته اند در انتخابات ریاست جمهوری به کاندیدای واحد و در انتخابات مجلس به لیست واحد برسند. تصور می کنم این اصرار و علاقه خود مجموعه تشکل های اصولگراست که این محوریت را مجددا مبنا قرار بدهند و فعالیتهای خود را با محوریت جامعتین دنبال کنند. مرادم این نیست که جامعتین وارد تعیین مصادیق برای انتخابات شوند. بلکه مراد این است که حمایت کلی خودشان را از این جریان داشته باشند. تبعا گفت و گو های میان خود گروه های اصولگرا آنها را به لیست واحد می رساند و در مواقعی هم که اختلاف پیدا می کنند جامعتین را برای داوری به کمک می طلبند.

در شرایط حاضر شاهد این هستیم که به دلایلی مجددا همه اول بر وحدت و دوم بر موکول کردن داوری به جامعتین تاکید دارند. البته برخی نظرات متفاوتی دارند اما اکثر قریب به اتفاق گروه های اصولگرا بر این مسئله تاکید دارند. امیدواریم همچنان بر این مبنا باقی بمانند تا به زمان تعیین لیست های انتخاباتی برسیم.

الان مشخص است چه گروه هایی با این محوریت مشکل دارند؟

نمی شود گفت مشکل دارند. ما کسی را نداریم که با این محوریت مشکل داشته باشد. اما برخی از گروه ها مانند جبهه پایداری تاکیدشان بر محوریت سه ایت الله است و بقیه به طور عمده بر محوریت جامعتین تاکید دارند.

بنابراین در این مرحله از اقدام برای همگرایی اصولگرایان اساسا صحبت بر سر محور وحدت است که جامعتین باشد یا مثلث سه آیت الله...

بله الان یکی از مسائل ما همین است.

فکر می کنید به زودی تفاهمی ایجاد خواهد شد یا موضوع چالش برانگیز خواهد بود؟

ما بنا را بر ائتلاف حداکثری گذاشتیم. معنای ائتلاف حداکثری هم این است که هر چه تشکل های اصولگرا بیشتر به هم نزدیک باشند و مواضعشان به هم نزدیک باشد ما آن را مبنا قرار دهیم. اگر در این بین برخی از تشکل ها مایل به ائتلاف نباشند نگران نیستیم و فرض را بر این می گذاریم که با ائتلاف حداکثری می توانیم به نتایج خوبی برسیم.  

غالب تحلیل ها درباره جناح اصولگرا بر عدم وحدت و چند دستگی درونی اصولگرایان تاکید دارند. تصور می کنید این یک جنگ روانی از سوی رقبای اصولگرا است یا تحلیلی مبتنی بر واقعیت های موجود در اردوگاه اصولگرایی؟

به اعتقاد من اصلاح طلبان دو کار را همزمان انجام می دهند. یکی ایجاد وحدت بین خودشان ودیگری ایجاد انشقاق بین اصولگرایان. این که اختلاف بین اصولگرایان وجود دارد یک حرکت القایی است.

اما نشانه هایی وجود دارد که به مشکلاتی که در راه وحدت اصولگرایان است اشاره دارد؟ مثلا فراکسيون رهروان ولايت  عملا در مسائل مربوط به وحدت اصولگرایان کاملا ساکت است و به عنوان یک تماشاچی فقط نظاره گر است. به علاوه در حال حاضر برخلاف انتخابات مجلس هفتم و هشتم از فرمول های وحدتی مثل 7+8 یا 5+ 6 خبری نیست. به نظر می رسد اصولگرایان در مسیر وحدت کمی نسبت به 8 یا حتی 12 سال پیش هم عقب تراند...

یک نکته این است که اولا کمیته انتخابات جامعه روحانیت با آقای لاریجانی جلسه داشتند و ایشان از همگرایی و ائتلاف میان مجموعه اصولگرایان با محوریت جامعتین استقبال کرد. ایشان مکرر مسئله جایگاه روحانیت را در نطق های خودش هم مطرح کرده و به روشنی گفته است که ما از روحانیت فاصله نخواهیم داشت. پس جای نگرانی ندارد اگر فراکسیون رهروان ولایت موضع گیری نکرده باشد. به علاوه رهروان ولایت، یک فراکسیون درون مجلس است و نه یک تشکل سیاسی یا حزب. نکته دوم این است که شکل گیری مدلی برای همگرایی نیازمند گفت و گو و پذیرش مجموعه است. 5+6 و یا 7+8 در اثر یک چنین گفت و گویی پدید آمد. الان هم مشابه این مدل مطرح است. البته تصمیم گیری نشده است اما از ناحیه گروه ها مطرح می شود. این امید وجود دارد که ما به مدلی برسیم که در قالب آن مدل مجموعه را جمع کنیم. چراکه الان با همه این تشکل ها به صورت منظم جلساتی تشکیل می شود و نمایندگان این تشکل ها می آیند و مسائل خود را مطرح می کنند. این ها نشانه های خوبی است که نشان می دهد اصولگرایان برای رسیدن به وحدت آرام و متین حرکت می کنند و تا به حال نشان جدی مبنی بر شکست این حرکت وجود نداشته است.

من فکرمی کنم با توجه به اینکه انتخابات اسفندماه است زمان کافی داریم برای اینکه بتوانیم به لیست های واحد در کلان شهرها برسیم. چون داشتن لیست واحد در کلان شهر ها مهم است وگرنه در شهرستان ها که یک نماینده لازم دارند نیاز به لیست وجود ندارد. به هر حال من معتقدم هنوز دیر نشده و زمان داریم.

آنطور که از ظاهر امر پیداست بعضی از قطب های اصولگرایی به شدت مخالف اند که جبهه پایداری به عنوان یکی از اضلاع این وحدت حضور پیدا کند به این دلیل که آنها معمولا بازی را بهم می زنند .

الان هم این نگرانی وجود دارد. اما نه به اندازه قبل. جبهه پایداری قبلا در انتخابات مجلس نهم این احتمال را می داد که در نبود اصلاح طلبان، اگر دو گروه رقیب درون اصولگرایان تشکیل بدهند خودشان برنده انتخابات می شوند. اما الان که حضور اصلاح طلبان در انتخابات قطعی است دیگر چنین تحلیلی معنی ندارد وحالا به این نتیجه رسیده اند که باید به جمع بپیوندند. اما سعی شان این است که الگوی خودشان را بتوانند حفظ کنند و به دیگران بقبولانند.

تا پیش از درگذشت آیت الله مهدوی به نظر می رسید جامعه روحانیت محور معتدلین اصولگرا بود. اما بعد از فوت ایشان به سمت جبهه پایداری رفت. چرا چنین چرخشی اتفاق افتاده؟

هیچ گونه چرخشی در مواضع جامعه روحایت مبارز بعد از رحلت آیت الله مهدوی کنی رخ نداده است. واقعا اینطور است اما گاهی رسانه ها مایل اند طور دیگری مطرح کنند. مرحوم آیت الله مهدوی تشکل را موضوع فعالیت خودشان قرار داده بودند. اگر هم نظر متفاوتی داشتند در نهایت ترجیح می دادند نظر تشکل مبنا قرار بگیرد. خوب آن تشکل باقی و فعال است. در گذشت آیت الله مهدوی کنی ماهیت این تشکل را هیچ تغییری نداده است. حتی در اولین جلسه بعد از رحلت ایشان بعد از بحث و بررسی جمع بندی این بود که مواضع جامعه روحانیت ادامه مسیر آیت الله مهدوی بدون کم و کاست است.

ببینید آیت الله مهدوی در جریان تلاشش برای رساندن اصولگرایان به وحدت تاکید داشت همه جریان ها از جمله جبهه پایداری باید بیایند و محوریت جامعتین را بپذیرند.

الان هم همینطور است.

اما الان ما می بینیم که آقای تقوی با پایداری ها جلسه می گذارد و سخنران هم آیت الله مصباح است.

درست است همانطور که اشاره کردید مرحوم آیت الله مهدوی کنی می گفتند پایداری ها باید بیایند و به مجموعه بپیوندند. الان هم موضع همین است. اما برای این پیوستن به تبع باید با آنها گفت و گو کرد. پس دعوت می کنیم و آنها به دفتر جامعه روحانیت می آیند و گفت و گو می کنیم. استفاده از آیت الله مصباح هم برای رسیدن به وحدت حداکثری است. وقتی دعوت کننده جامعه روحانیت یا شخص آقای تقوی است که به نمایندگی از جامعه روحانیت حرکت خود را شروع کرده است، این خیلی روشن است پذیرش دعوت ما از سوی آیت الله مصباح، یعنی اینکه ایشان می پذیرند که در یک محفل و مجلسی حضور پیدا کنند که برگزارکننده آن مجلس شخصی مثل آقای تقوی است و همه گروه ها و احزاب و شخصیت ها را دعوت می کند تا بر محوریت جامعتین بپیوندند. این همان مسیر آیت الله مهدوی کنی بدون تغییر است.

 اما حضور آقای مصباح در رده های تصمیم گیری نهایی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین به این معنا است که محور بودن جامعتین به مثلث 2+1 تبدیل می شود. اگر آقای مصباح به عنوان یک فرد حقیقی در آن مجموعه حضور دارد که چون ایشان عضو جامعه مدرسین است در این صورت چنین حقی برای بقیه اعضا هم ایجاد می شود. اما اگر ایشان به عنوان رهبر معنوی جبهه پایداری حضور دارد که در این صورت این با روش آیت الله مهدوی تفاوت دارد.

ببینید هنوز چیزی به نام 2+1 شکل نگرفته است. بعضی ها پیشنهاد می کنند اما بهتر است از دیدگاه خود آیت الله مصباح موضوع را دنبال کنیم. وقتی که بعد از پیگیری های زیاد جلسه سه جانبه ای شکل گرفت آیت الله مصباح گفته بود چرا مرا دعوت کردید. اگر به حساب این است که من یک حزب دارم که خوب من حزبی ندارم. ایشان گفته بود اگر می بینید دوستان پایداری می آیند و از من سوالاتی می کنند و من پاسخ می دهم به این معنا نیست که من لیدر این جریان هستم. پس به حساب حزب مرا دعوت نکنید. اگر مقصود شما این است که من به عنوان یک شخص بخواهم ورود کنم من عضو جامعه مدرسین هستم. درست است که بعضی از جلسات را شرکت نکردم اما این جامعتین هستند که از گذشته تا کنون محور بوده اند.

بنابراین اینطور به نظر می رسد که ایشان بر محوریت جامعتین تاکید می کنند. با این حال و با وجود اینکه چنین مسئله ای از جانب ایشان مطرح می شود اما ما شاهد اصرار دوستان پایداری هستیم که می گویند باید نشست سه جانبه ای که یک بار شکل گرفته تکرار شود. پایداری ها می گویند برویم اصرار کنیم آیت الله مصباح تشریف بیاورند. معلوم می شود خود ایشان راضی نیستند. در طرف دیگر هم آیت الله یزدی آیا با عنوان شخص خودشان وارد خواهند شد؟ خبرهایی که ما داریم این را تایید نمی کند. آیت الله یزدی رییس جامعه مدرسین است و در اغلب موارد بر اساس مواضع جامعه مدرسین عمل می کند. این تشکل هم اولا ورود به مصادیق کاندیداها نخواهند کرد.  ثانیا باید دید امادگی دارند وارد فعالیتی شوند که حمایتگرانه است. تجربه گذشته نشان می دهد آنها همیشه از کلیت جریان اصولگرا حمایت کردند. امیدواریم همین موضع را هم آنها دنبال کنند. اگر اینطور شد شکلگیری چیزی با عنوان محوریت سه گانه بعید به نظر می رسد.

 

اما غیر از پایداری جریان دیگری که در روند وحدت اصولگرایان ممکن است چالش هایی ایجاد کند جریان آقای احمدی نژاد است. اخیرا هم شاهد شکل گیری جبهه یکتا بودیم. اول اینکه فکر می کنید چقدر این دو یک جریان محسوب می شوند؟

ظاهرا یکی نیست. چون غالبا این ها وزرایی هستند که یا استعفا دادند و یا احمدی نژاد آنها را کنار گذاشت. البته خودشان هم شخصیت های برجسته ای بودند. این ها احساس کردند می توانند جریان سازی کنند و به همین دلیل وارد شدند. آنچه من می فهمم این است که جبهه یکتا با جریان آقای احمدی نژاد فرق دارد. آنها با کنار گذاشتن احمدی نژاد دور هم جمع شدند  و برخی از هواداران جدی احمدی نژاد نسبت به این تشکل موضع منفی گرفتند.

به علاوه من معتقدم احمدی نژاد یک شخصیت است که دو دور رییس جمهور بوده است. اما ایشان نتوانسته جریان سازی کند. او تنها توانسته تعدادی از افراد را به خود جذب کند و با همان ها هم کار می کند. برخی به او نزدیک ترند و برخی دورتر. از این جهت درک ما این است که آقای احمدی نژاد جریان ساز نبوده و نتوانسته جریان سیاسی ایجاد کند. البته همچنان خیلی از توده های مردم به او علاقه مندند که البته این به معنای جریان سازی نیست.

موضوع همین است که بعضی از تحلیل ها بیانگر این هستند که در جبهه اصولگرایی پایگاه رای حامیان احمدی نژاد بالاتر از بقیه طیف های اصولگراست.

بله زمینه رای بیشتری فراهم است. این بابت خدماتی است که ایشان داشته است. درست است که این خدمات  در کنار حواشی ایجاد شد اما برخی از این خدمات خیلی قابل توجه است.

مثلا کدام خدمات منظور شماست؟

مثل اصلاح ضریب جینی در دوره مسئولیت ایشان. اگر به آمار مرکز آمار ایران و بانک مرکزی مراجعه کنید می بینید که در دوه ایشان ضریب جینی تا حدودی اصلاح شد و تا حد زیادی توانست فقر فقرا و نیازمندان را برآورده کند. این برای همان فقرا و نیازمندان و طبقه پایین جامعه بسیار جذاب و موثر بوده است. این همان پایگاه توده ای است که ایشان دارد. موضوع توزیع یارانه بین مردم گرچه همراه با خطای بزرگی بود اما اصل مسئله که رسیدگی به فقرا بود کار بزرگی بود. یک روز هم ایشان ادعا کرد ما هیچ فقیری به معنای گرسنه نداریم که ادعای مهمی بود و این حرف دروغ نبود. بنده شخصا معتقدم باید یارانه را به همین فقرا داد. اما این توزیع یارانه بین نیازمندان و البته غیرنیازمندان تا حدود زیادی نیازهای آنان را برطرف کرد. همه نگاه مثبتی به ایشان دارند.

البته دور دوم دولت احمدی نژاد به خاطر تورم افسارگسیخته ای که ایجاد شد قدرت خرید به شدت کاهش پیدا کرد..

با همه این ها بخش مهمی از کسانی که یارانه بگیرند روستاییان هستند که نیاز پولیشان بسیار اندک است. چون نیازهای آنان به صورت مبادلات غیرپولی تحقق پیدا می کند. برای آنها الان هم این درآمد مهم است. یک خانواده که هشت سر عائله دارد دریافت 8 تا 45هزارتومان برای او اهمیت زیادی دارد. آنها این را یادگار احمدی نژاد می دانند و برایشان مهم است. یا کسانی که از مسکن مهر خانه دار شدند با همه مشکلاتی که مسکن مهر دارد اما بالاخره عدد بزرگی در کشور از بی خانمان ها را خانه دار کرد. این امر کوچکی نیست. اما این ها را جریان سازی سیاسی نمی دانم. این ایجاد جریان توده ای و مردمی است که محبوبیتی را برای احمدی  نژاد به وجود آورده اما معنای آن جریان سازی سیاسی نیست.

اگر الان بخشی از حامیان ایشان با نماد احمدی نژاد وارد انتخابات شوند شما فکر می کنید شانس رای خوبی داشته باشند؟

پیش بینی من این است که آنها با نماد آقای احمدی نژاد به میدان نمی آیند. آنها سعی می کنند با نماد دیگری وارد شوند.

تشکیل جبهه یکتا را می توان بخشی از همین ترفند در نظر گرفت؟

خود جبهه پایداری به دنبال یازده روز خانه نشینی آقای احمدی نژاد شکل گرفت. استدلال دوستان این بود که آقای احمدی نژاد سبد رایی دارد و ما می خواهیم آرا او پراکنده نشود. آنها می گفتند ما می خواهیم آرا او را جمع کنیم برای این جبهه پایداری را شکل دادیم تا منهای احمدی نژاد بتوان پیش رفت. پس به عبارت دیگر مسئله به کنار نهادن آقای احمدی نژاد و حفظ جریان رای است. خوب اگر گروه دیگری هم شعارهایی را که احمدی نژاد داشت مطرح کند، هیچ بعید نیست که بتواند علایق کسانی را که به خاطر شعارهای درست احمدی نژاد به او رای دادند مجددا جمع کند. البته حالا احمدی نژاد آن موقعیت و موضع قبلی را برای آنها ندارد.

خود احمدی نژاد و حامیانشان در روند وحدت میان اصولگرایان حضور ندارند؟

آنها حزبی ندارند که بخواهند در این مسیر شرکت کنند.

تشکل یکتا چطور؟

آنها هم در روند وحدت حضور ندارند چون تازه تشکیل شده است.

حضور آیت الله موحدی کرمانی در اولین نشست جبهه یکتا به چه معنایی است؟ آیا جامعه روحانیت آنها را به رسمیت می شناسد؟ در این صورت چرا آنها در جلسات وحدت اصولگرایان حضور ندارند. اما اگر آنها را به رسمیت نمی شناسد در این صورت چرا ایشان در جلسه آنها حاضر شده بود؟

این یک نشانه است که آن مجموعه دبیرکل جامعه روحانیت و شخص آیت الله موحدی کرمان را محترم می دانند و به حضور ایشان اهمیت می دهند و سعی می کنند به این وسیله ارتباط خودشان را اعلام کنند.

یک زمانی محور اصولگرایان چهره هایی مثل آقایان هاشمی و یا ناطق بود. منتها امروز دیگر اصولگرایان نه تنها به این چهره ها رجوع نمی کنند بلکه بعضا آنها را تخریب هم می کنند. این ناشی از تغییر این چهره هاست یا تغییر اصولگرایان؟

البته محوریت اصولگرایان آقای ناطق یا هاشمی نبوده اند. این ها دو شخصیت بزرگ و مهم جریان اصولگرا بوده اند. البته آقای ناطق همیشه برای فعالیت های اجرایی انتخاباتی با تمام وجود به میدان می آمد و خیلی هم کار می کرد. به این معنا تعبیر شما درست است. اما آقای هاشمی هیچ وقت چنین نقشی را نداشت و همیشه سعی داشته فراجناحی شناخته شود. اگرچه ایشان از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز بوده است. الان هم اظهار کرده اند اگر جلسه بخواهد با حضور من باشد من در دفترم می پذیرم و مشکلی نیست. یعنی خودشان را از جامعه روحانیت جدا نمی دانند. ولی نگاه ایشان نگاه فراجناحی است.

منظورتان از "جلسه"، جلسات جامعه روحانیت مبارز است؟

بله. من دیدم برخی از رسانه ها ایشان را کنار آقای ناطق گذاشته اند و حتی از قول من گفته اند که ما سعی کردیم آقای هاشمی حضور پیدا کنند و قبول نکردند. در حالی که اصلا اینطور نیست. جلسه ای که بعد از رحلت آیت الله مهدوی کنی برگزار شد و از آقای هاشمی دعوت شد ایشان پاسخ دادند که اگر در دفتر من تشکیل شود من هستم. مرادشان هم بیشتر آن موقعیت امنیتی است که برای ایشان قائل اند. من یادم هست که در زمان حیات مرحوم مهدوی کنی تاکید ما بر این بود که آقای هاشمی در جلسات حضور پیدا کنند. ایشان فرمودند هر وقت جلسه در دفتر من باشد مانعی ندارد و من هستم. اما اگر بخواهم جای دیگری بیایم تیم حفاظت من برای کنترل آن محل سخت گیری هایی دارد که محل را بهم می ریزد. یک بار هم جلسه در دفتر آیت الله مهدوی کنی گذاشته شد و برای حضور آقای هاشمی تیم حفاظت ایشان طوری عمل کرده بود که خاطرم هست آقای مهدوی مکدر شدند و گفتند همه چیز را بهم ریختند. حتی برخی درها را پلمب کردند. این برای شخصیتی مثل آیت الله مهدوی کنی قابل قبول نبود. بنابراین این عذر را همیشه ما پذیرفته ایم که آقای هاشمی رفسنجانی در جلسات روحانیت به دلیل محذوری که به لحاظ امنیتی دارند شرکت نمی کنند.

ملاحظه خود جامعه روحانیت چیست که در این مدت یک بار هم جلسات خود را در دفتر ایشان تشکیل نداده اند؟

تبعا بعد از انتخابات 88 فاصله زیاد شد و دیگر انگیزه قوی برای اینکه حتما جلسات در دفتر ایشان باشد وجود نداشت و جامعه روحانیت چنین تصمیمی نگرفتند. البته این لزوما معنی خاصی هم ندارد که بخواهیم مسئله خاصی را از آن موضوع انتزاع کنیم.

اما درباره اینکه این ها تغییر کرده اند یا جامعه روحانیت تغییر کرده باید بگویم جامعه روحانیت هیچگاه یک رفتار حزبی خشک را نداشته است. آیت الله مهدوی کنی بر این موضع اصرار داشت که ما حزب نیستیم. به همین دلیل هم در کمسیون احزاب ثبت نام نکردیم. ما یک تشکل روحانی هستیم و مبنای اصلی این تشکل این است که وظایف دینی مان را انجام دهیم. ما وظایف سیاسی را هم جدا از وظایف دینی نمی دانیم. جامعه روحانیت طیف سیاسی گسترده ای دارد و  از آقای دکتر روحانی در یک سر طیف تا امثال آقای شجونی در سر دیگر طیف را درون خود جا داده است. مهم این است که این مجموعه با هم کار می کردند و با حفظ مواضع شخصی شان به نقاط مشترک و جمع بندی هایی می رسیدند. الان هم این را داریم. بنابراین نمی توانیم بگوییم تغییری در جامعه روحانیت ایجاد شده است.  

اتفاقا اگرچه جامعه روحانیت کار سیاسی می کند و دست کم در مجالس سوم و چهارم و پنجم  کاندیدا معرفی می کرده اما در مواضع خود اظهاراتی از این قبیل دارد که ما حزب نیستیم. انتقادی که همیشه به جامعه روحانیت وارد بوده این است که گویا جامعه روحانیت میخواهد فعالیت حزبی انجام دهد و منافع آن را کسب کند بدون اینکه پای معایب و هزینه های آن بایستد.

اگر از مجالس چهارم و پنجم بگذریم، دیگر از آن به بعد جامعه روحانیت و جامعه  مدرسین لیستی نداده اند. ثانیا همان وقت هم موضع این بود که اگرچه ما در انتخابات وارد می شویم و سیاسی هم هستیم اما اینکه می گوییم حزب نیستیم مقصود این است که یک حزب مانند حزب موتلفه با نام حزب جامعه روحانیت نداریم. این یعنی هم عرضی. به علاوه احزاب برای دست یافتن به قدرت شکل می گیرند. ما قصدمان این نیست. ما برای دست یابی به قدرت تشکیل نشده ایم. بلکه برای حفظ انقلاب تشکیل شده و به عنوان بازوی رهبری می خواهیم ایفای نقش کنیم. اهتمام ما حفظ این دستاوردها است. جامعه روحانیت هیچ گاه یک دولت تشکیل نداده است چون اگر بخواهد این کار را انجام دهد معنایش این است که اعضای کلیدی آن دولت از اعضای جامعه روحانیت باشد. ما هیچ گاه چنین چیزی نداشتیم.

خاطرم هست که آیت الله مهدوی کنی با تشکیل حزب جمهوری هم موافق نبود و حاضر نشد عضو شورای مرکزی حزب جمهوری باشد. این نشانه روشنی است. چون تبعا حزب کارکردهایی دارد و این کارکردها با جامعه روحانیت به عنوان مجموعه روحانی و علمایی انطباقی ندارد. وقتی حزبی تشکیل می شود دلبستگی هایی ایجاد می شود و به دنبال آن رفتارهایی شکل می گیرد که بر مبنای اصول نیست و برمبنای حب و بغض های حزبی است. جامعه روحانیت نمی خواهد به موضع گیری های حب و بغضی بدون منطق آلوده شود. بنابراین خودش را در چهارچوب حزبی قرار نمی دهد. من معتقدم موضع آیت الله مهدوی کنی موضع درستی بود و الان هم ما از این موضع عدول نکرده ایم. برخی مانند آقای ناطق نظرشان این بود که ما برویم ثبت نام کنیم و به عنوان یک جایگاه رسمی مواضع جامعه روحانیت را دنبال کنیم. اما اکثرا با این موضع موافق نبودند. بنابراین اینطور نیست که ما نمی خواهیم هزینه ای بابت فعالیت سیاسی خودمان بدهیم. ما اتفاقا هزینه می دهیم و از گروه ها و جریان ها یا اشخاصی که حمایت می کنیم در شکست هایشان هم  شریک هستیم.

بحث پارادوکسیکالی وجود دارد اینکه می فرمایید جامعه روحانیت نمی خواهد در قدرت حضور داشته باشد اما همیشه در لیست هایی که برای انتخابات بسته می شود جامعه روحانیت سهم مشخصی دارند و حدود 5 یا 6 نفر از اعضای جامعه روحانیت در لیست سی نفره تهران وجود دارند.

هیچگاه چنین چیزی مورد تاکید نبوده است. در دوره نهم روحانیونی که وارد مجلس شده اند فقط سه نفرشان عضو جامعه روحانیت مبارز بودند. بنده و آقایان ابوترابی و صالحی. در حالی که در تهران معمولا 6 نفر روحانی انتخاب می شوند. ما چنین اصراری نداشتیم. کسانی که حتی در لیست تهران می آیند از اعضای جامعه روحانیت باشند. اما اصرار داشته ایم جمعیت روحانی مجلس کاهش پیدا نکند، که البته کاهش هم پیدا کرده است. در کل کشور به دنبال این هستیم که در مجلس به عنوان نماد ملی شخصیت های معتبر روحانی هم حاضر باشند.

برگردیم به بخش قبلی گفت و گو. آقای هاشمی از قبل از رویدادهای سال 88 هم در جلسات جامعه روحانیت حاضر نمی شد. حالا شما می گویید علت این موضوع صرفا بحث امنیتی است و نه اختلاف نظرها.

بله همانطور که گفتم آقای هاشمی از زمانی که مسائل امنیتی برای ایشان حاد شد تعداد حضورشان بسیار کاهش پیدا کرد. غالبا هم می گفتند من حاضر هستم شرکت کنم اما جلسات در دفتر من باشد. آقای هاشمی؛ آقای هاشمی است. ایشان چه در جامعه روحانیت حضور پیدا کند و چه نکند چه جلسات ما در دفتر ایشان تشکیل شود و چه نشود شخصیت مستقلی است. این در قالب همان نکته ای می گنجد که اشاره کردم. طیف های مختلفی عضو جامعه روحانیت هستند. بنابراین بعد و قرب با جامعه روحانیت مثل این است که ما یک موضع فیکس و قالب شده داریم و بعد می گوییم به این موضع قالب گیری شده آقای هاشمی نزدیک است یا دور . یا آقای ناطق نزدیک است یا دور.

اما بعضی از اعضای جامعه روحانیت به شدت به آقای هاشمی حمله می کنند و در حد یکی از سران فتنه و یا در حد فحاشی و ...

این درست است. اما اشاره به همان طیف های مختلف دارد. به هر حال دو سر طیف رفتار مشابهی ندارند. شما چندبار دیدید شخصیت هایی مثل آیت الله موحدی کرمانی یا آیت الله امامی کاشانی و یا آیت الله شبستری و امثال این ها موضع تندی نسبت به آقای هاشمی بگیرند. اصلا نداریم. اگر یک نفر موضع گیری کرد نباید به حساب جامعه روحانیت گذاشت.

اما در مورد آقای ناطق؛ ایشان گله مند است که چرا جامعه روحانیت مبارز در قضایای سال 88 و مسائلي که در مناظره ها مطرح شد، از ایشان حمایت نکرد. آن موقع نه بیانیه ای داده شد نه سخنگو و نه دبیرکل هیچ کدام حمایتی نکردند. دلیل این کار چه بود؟ الآن هم آقای ناطق به همین دلیل در جلسات شرکت نمی کند؟

من از نزدیک چند بار با ایشان صحبت کردم. دوستان دیگر هم با ایشان حرف زدند. منشا فاصله گرفتن آقای ناطق همان داستان سال 88 است اما امروز مسئله متفاوتی را مطرح می کنند. ایشان می گوید هر رجل سیاسی یک دوره ای دارد و دوره ما هم گذشته  و من نمی خواهم به هیچ حزب و جمعیتی بپیوندم. این مسئله متفاوتی است. چون الآن دیگر جای گلایه های آن زمان نیست.

اینکه آن زمان موضع گیری نشد هم نسبت به حمایت از آقای هاشمی و هم نسبت به حمایت از آقای ناطق مسئله از این قرار بود که دادن بیانیه و موضع گیری کردن می توانست اثر مهمی روی انتخابات بگذارد. گرچه مرحوم آیت الله مهدوی علاقه مند بودند که موضع گیری بکند ولی این را هیچ وقت علنی نکردند. خاطرم هست در نشستی که در حرم امام بعد از آن مناظره رخ داد ایشان به شدت با آقای احمدی نژاد برخورد کرده بود و نسبت به آن رفتار گلایه کرده بود. این نشان می دهد که او می خواست موضع گیری کند اما نمی خواست این موضع گیری روی انتخابات اثری بگذارد. بعد از 88 هم که دیگر آب ها از آسیاب افتاده بود و موضع گیری فایده ای نداشت.

آقای هاشمی اخیرا در اظهار نظری گفته اند روحانیت در معرفی و حمایت از احمدی نژاد مقصر است. ارزیابی شما از این اظهار نظر چیست؟

باید نشان داد روحانیت چه نقشی در روی کار آمدن احمدی نژاد داشت. مقصود از روحانیت توده روحانیت است یا جامعه روحانیت. اگر مراد توده روحانیت باشد اتفاقا توده روحانیت بیشتر نسبت به آقای هاشمی ابراز تمایل می کردند با همه مسائلی که بود. ما همان روزها در هر محفلی که با روحانیون مواجه می شدیم می گفتند انتخابشان آقای هاشمی است. اما اگر مرادشان جامعه روحانیت باشد که تصور نمی کنم مقصودشان این بوده باشد جامعه روحانیت موضع حمایتگرانه ای نسبت به آقای احمدی نژاد اعلام نکرد.

البته جامعه روحانیت در انتخابات سال 84 خیلی تلاش کرد که آقای هاشمی به میدان نیاید و گفت ما این را به مصلحت شما نمی دانیم و شرایط برای انتخاب شما فراهم نیست. و شما را نه به عنوان آقای هاشمی رفسنجانی بلکه به عنوان یکی از ارکان مهم نظام می شناسیم که صدمه خوردن این جایگاه صدمه خوردن شخص نیست. البته اگر ایشان به میدان نمی آمد آقای احمدی نژاد هم برنده نمی شد. بلکه شاید مجموعه اصولگرایان به فرد دیگری می رسیدند و می توانستند کار را مدیریت کنند. اما چون آقای هاشمی آمد ساز و کار مدیریت انتخابات هم بهم ریخت. همه می گفتند اگر آقای هاشمی بیاید تمام تدابیر بهم ریخته است و دقیقا همینطور هم شد.

منظور کدام تدابیر است؟

تدابیری که اصولگرایان داشتند برای رسیدن به فرد واحد. آنها 5 کاندیدا را جمع کرده بودند و آنها هم قسم شده بودند که در نهایت یک نفرشان بماند. اما وقتی از آن طرف آقای هاشمی آمد و ثبت نام کرد از این طرف هم آقای احمدی نژاد وارد شد و کوس استقلال زد و گفت من در قالب آن 5 نفر نمی گنجم. در نهایت تصمیم ها و تدابیر اصولگرایان بهم ریخت و  آن 5 نفر هم همه وارد شدند و هیچ کدام هم موفق نشدند.

البته تجربه انتخابات سال 92 نشان داد که در سال 84 هم واقعا معلوم نبود تلاش ها برای همگرایی اصولگرایان به نتیجه می رسید.

بنده معتقدم سال 84 اگر آقای هاشمی می پذیرفتند و نمی آمدند، بعد به عنوان یک شخصیت اثر گذار پشت جریان اصولگرا قرار می گرفتند و شخصیتی مانند آقای ولایتی را که قبول هم داشتند به میدان می فرستادند و بر روی او تاکید می کردند حتما اتفاق دیگری می افتاد و این مسائلی که بعدا پدید آمد پدید نمی آمد.

شما تحرکات انتخاباتی اصلاح طلبان را چطور ارزیابی می کنید؟ بعد از انتخابات 92 در مجلس بعدی اصلاح طلبان را به عنوان یک رقیب جدی به نسبت مجالس قبلی می بینید؟

اولا انتخابات 92 پیروزی اصلاح طلبان نیست. به این دلیل که کاندیدای اصلاح طلبان 8 درصد رای داشت و نه بیشتر. آنها احساس کردند اگر قرار باشد با همین کاندیدا وارد انتخابات شوند بازنده کامل هستند. تحلیل های خود اصلاح طلبان حکایت از این داشت که حالا که نمی توانیم به صدر در صد برسیم پس به درصدی پایین تر اکتفا کنیم و آن اینکه از کسی حمایت کنیم که او را به خودمان نزدیک تر ببینیم. ای بسا فرصتی پدید بیاید که ما در آن فرصت بتوانیم اقدامات بعدی خودمان را انجام دهیم. پس از آقای روحانی به عنوان یک نقطه فرصت استفاده کردند و با اجماعی که زیر چتر ایشان داشتند و حمایتی که آقای هاشمی رفسنجانی از آقای روحانی کرد (آن هم بعد از اینکه صلاحیت ایشان برای ورود به انتخابات تایید نشد) تاثیر گذار شد. همزمان در جریان اصولگرا هم به فرد واحد نرسیدند. ما دو سه روز مانده به انتخابات دیدیم که چرخش عظیمی در آرا رخ داد. قبل از آن این حرف ها نبود. بخش قابل توجهی از جریان اصولگرا به آقای روحانی رای دادند.

اما هیچ کدام از کاندیداهای اصولگرا حاضر نشدند به نفع ایشان کنار بکشند و یا هیچ کدام از تشکل های اصولگرا رسما به حمایت از ایشان برنیامد...

اتفاقا به صورت خیلی شفاف و روشن به حمایت از ایشان برآمدند.

مثلا بیانیه ای در این خصوص صادر شد؟

آقای سیدرضا اکرمی که عضو جامعه روحانیت مبارز است ستاد حامیان اصولگرای آقای روحانی را تشکیل داد و روحانیون زیادی هم با ایشان همکاری کردند. این را نباید مورد غفلت قرار دهیم. آرا جناح اصلاح طلب به آرا اصولگرایان و آرا شخص آقای روحانی ضمیمه شد که بالاخره به عنوان یک شخص با سابقه وبا تجربه و مورد اعتماد امام و رهبری و هم به عنوان یک روحانی آرا قابل توجهی را به خود جلب کرد.

آن تعداد رای بالای 50 درصد و البته سلامت انتخابات و دقت در شمارش آرا و حفظ حق الناس در رای موجب شد که آقای روحانی رای بیاورد. وقتی هم رای آورد مورد استقبال خیلی ها قرار گرفت از جمله آیت الله مهدوی کنی و جامعه روحانیت مبارز که بیانیه دادند.

که البته بعد از انتخاب ایشان بود و نه قبل آن...

 بله. اما به هر حال خیلی شفاف و روشن نشان دهنده حمایت بود. بنابراین تصور نکنیم که رای آوردن آقای روحانی حاصل حمایت همه جانبه ای است که اصلاح طلبان از آقای روحانی کردند و ایشان به این دلیل بالاترین رای را آورد.  

این را از این جهت می گویم که اصلاح طلبان دچار غرور نشوند چون گاهی غرور مایه شکست است. ما گرچه رقیب هستیم اما در عین حال رقیب نامردی هم نیستیم. من همیشه گفتم حتی بعد از انتخابات 88 وقتی برخی گفتند اصلاح طلبی مرده است گفتم اشتباه می کنید. گفتم آنها زنده هستند و اگرچه مدتی به لاک خودشان رفته اند اما از لاک درآمده و فعال خواهند شد. آنها مدتی متفرق شدند اما دوباره مجتمع می شوند. کمااینکه الان این احتمال وجود دارد که این ها دوباره گرد هم جمع شوند. هرچند اختلافاتی میانشان وجود دارد. به خصوص در باره لیدرها اختلافات عمیق است. آقای عارف از یک طرف مدعی لیدری است از یک طرف حزب کارگزارن مدعی لیدری هستند و از آن طرف باید ببينيم احزابی که با نام و نشان نمی توانند فعالیت کنند قرار است پشت کدام یک از این ها قرار بگیرند. به علاوه مدتی است حزب ندا شکل گرفته و جوان ترهای اصلاح طلب آمده اند. اینکه آیا واقعا به وحدت برسند یا خیر باید منتظر ماند و دید اما خودشان مدعی هستند که می رسند. ما هم امیدواریم که به وحدت برسند.

اخیرا به من گفتند نگران نیستید که اکثریت مجلس آینده اصلاح طلب باشد. من پاسخ دادم اگر اصلاح طلبان معتدل روی کار بیایند ما نگرانی نداریم. نگرانی ما شکل گیری مجدد مجلس ششم است که تندروها اکثریت را داشتند و چالش درون نظام را دنبال کردند. نگرانی ما از این است وگرنه بده بستان قدرت میان دو جناح هیچ نگرانی ندارد.

به هر حال اگر اصلاح طلبان بخواهند وارد فضای انتخابات شوند اولا لیدر قوی نیاز دارند. الان آن لیدر قوی را ندارند. اصلاح طلبان امروزفاقد لیدر قوی و مورد حمایت همه هستند.

منظورتان از لیدر دقیقا چیست؟ منظور شما فردی است که بتواند همه طیف ها دور هم جمع کند یا سرلیست؟

نه منظورم لیدری است که مجموعه را جمع کند. الان این متفرقات را در میان اصلاح طلبان داریم که اگر بخواهند این ها جمع شوند نیازمند لیدر مقبول هستند و این لیدر مقبول را امروز ندارند. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند همچنان موضع آنها در انتخابات موضع ضعف است و نمی توانند امید داشته باشند که در انتخابات مجلس نتیجه خوبی به دست آورند. این را من دلسوزانه می گویم و تحلیل من اینطور نیست که بخواهد ایجاد تفرقه کند. من می گویم اگر بخواهند مجتمع شوند باید به دنبال لیدر مقبول باشند. اما نکته مهم دیگر مواضع سیاسی آنها نسبت به گذشته است. الان برخی از حرف ها شنیده می شود که تکرار بازآفرینی جریان فتنه است و این جای نگرانی دارد.

اشاره شما به سخنانی است که آقای کرباسچی در افطاری رییس جمهور بیان کرد ؟

بله. این آقایان باید قبول کنند اتفاق بدی در سال 88 رخ داد. جایگاه جمهوری اسلامی را هم در داخل و هم در خارج به شدت افت داد. در داخل وحدت ملی ما بهم ریخت و آسیب دید. خاطرمان باشد همان اتفاق دشمنان مارا واداشت تا مواضع سخت تری نسبت به ما و انرژی هسته ای بگیرند و تحریم ها را تشدید کردند. اتفاقات 88 برای یک دستمال قیطریه را آتش زدن بود. این خیانت بزرگی به نظام و ملت بود. الان باید این ها بگویند خطایی رخ داد و ما اشتباه کردیم اما این را نمی گویند. همان موقع هم وقتی یک سری از حرکت ها را در خیابان انجام دادند کسی نگفت این حرکت ها اشتباه است.

بعد از شعارهایی که در روز قدس سال 88 داده شد؛ آیت الله شبیری زنجانی برادر مرجع بزرگ تقلید از من خواستند به اتفاق نزد آقای کروبی برویم تا ایشان را قانع کنیم که از این موضع عدول کند. وقت گرفتیم و نزد آقای کروبی رفتیم. آقای کروبی با دیدن من استقبال گرمی از من کرد و گفت من حرف های شما را می شنوم چون شما کارشناسانه حرف می زنید. من بلافاصله گفتم مرا قبول دارید که معقول رفتار می کنم؟ گفت بله. گفتم آقای کروبی منسوب امام در بنیاد شهید و سازمان حج، آقای کروبی که دو دوره رییس مجلس بوده ای این شعارهایی که می دهند شعارهای هوادارن شما نیست و معلوم است هواداران شما به خانه رفته اند و این ها که به میدان آمده اند کسانی هستند که با نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه مسئله دارند. چرا تصور می کنید حامیان شما در میدان هستند. این اشتباه است و تجدید نظر کنید. ایشان تامل کردند و به من پاسخی ندادند. من امیدوار بودم در مواضع ایشان تعدیلی مشاهده کنیم اما اتفاقی نیفتاد.

به هر حال جریان اصلاحات چطور بدون اینکه بخواهد نسبت به این وقایع مرزبندی داشته باشند می خواهند به میدان بیایند و تصور کنند یک اعتماد عمومی را بر می انگیزند و رای بزرگی را به دنبال خود خواهند داشت. مردم ما همیشه نشان داده اند نسبت به اصل انقلاب و رهبری وفادارند. اگرچنین است جریان اصلاحات نیاز به موضع شفاف و خط روشن نسبت به ماجرای فتنه دارد. اگر این کار را کردند من فکر می کنم بتوانند در رقابت حاضر شوند و بتوانند اقلیت قابل توجهی از مجلس آینده را داشته باشند.

در آن جلسه برای اولین بار اصلاح طلبان و اصولگرایان زیر یک سقف جمع شدند و مصداق وحدت کلمه بود. اصولگرایانی که آنجا حاضر بودند مثل آقای توکلی، حدادعادل و ... جلسه ترک نکردند و ترجیح دادند اعتراضی هم اگر داشتند به نوع دیگری دنبال کنند. این نقد شاید وارد باشد که می توانستید به نوع دیگری واکنش نشان دهید که اصل موضوع زیر سوال نرود.

آدم ها متفاوت اند. من اگر اینطور واکنش نشان نمی دادم که جلسه را ترک کنم واکنشم این بود که بایستم  و با تندی پاسخ بدهم و جلسه بهم بخورد. این را به مصلحت ندیدم. چون اگر نسبت به یک خلاف بین(آشکار) موضع گیری نکنیم گناه کاریم.

می خواهم درباره رابطه مجلس و دولت بپرسم. هفته گذشته ما استیضاح آقای فانی را داشتیم شما به عنوان موافق صحبت کردید اما صحبت های شما دو پهلو بود. یعنی لحنی نصیحت گونه داشت و دفاع تمام قدی نبود. اصلا چرا مجلس در سال آخر کار خود چنین رویکردی را نسبت به دولت در پیش گرفته است؟

ببینید واقعا مجلسی که بنا باشد سوال و استیضاح جدی نداشته باشد مجلس مرده است و مجلس زنده مجلسی است که نقایص را گوشزد کند. نواقصی در کار دولت وجود دارد. دولت در میدان عمل است و ضعف هایی دارد. این ضعف ها را نمایندگان مجلس که با مردم در ارتباط هستند بایستی بازتاب دهند. سوال و استیضاح از اینجا شکل می گیرد. اما باید دید از همه استیضاح هایی که وجود دارد چند مورد آن ها به نتیجه می رسد. آنچه که مهم است تا کنون دو استیضاح به صحن آمده است. یکی استضیاح وزیر علوم و یکی هم استیضاح آقای فانی. اتفاقا نتیجه این استیضاح خیلی خوب شد. بقیه استیضاح ها هنوز اعلام وصول نشده است. بنابراین نباید در مورد آنها بزرگ نمایی کرد. مکرر گفته ایم که نارضایتی از عملکرد وزرا در حد دست کم ده نفر در مجلس امر کاملا طبیعی است و برای همیشه وجود دارد. کافی است که ده نفر دور هم جمع شوند و طرح استیضاحی را امضا کنند. در این صورت استیضاح کلید می خورد. آنچه مهم است این است که آیا استیضاح به نقطه نهایی می رسد یا نه؟ پس نباید از استیضاح هایی که مطرح می شود  نگران بود و آن را پررنگ کرد.

اما در مورد نطق خودم  برداشتی که نمایندگان دولت از جمله آقایان انصاری معاون رییس جمهور و ناصری معاون وزیر گفتند قوی ترین نطق و حمایت نطق من بود. اما نطق حمایتی نماینده ای از وزیر وقتی بهتر نتیجه می دهد که در آن ضعف های آن وزیر هم به او گوشزد شود تا در صدد برطرف کردن آن برآیند. این امید را در دل نمایندگان بر می انگیزد که اگر اشکالی را هم وارد می دانیم این اشکالات در دستور است تا برطرف شود.

تحلیلی هم وجود دارد که رای اعتماد به آقای فانی زمینه سازی برای به جریان انداختن پرونده استیضاح وزاری بعدی از جمله آخوندی و زنگنه است...

این ها جریان سازی های رسانه ای است.

به هر حال در حال حاضر اقلیت کم شماری در مجلس حضور دارد که صدای بسیار رساتری از اکثریت دارد؛ برای این تحلیل که مجلس ضد دولت است و می خواهد چوب لای چرخ دولت بگذارد کدهایی هم وجود دارد که این کدها واقعی است. مثلا در مورد طرح الزام دولت به حفظ دستاوردهای هسته ای که در مجلس تصویب شد تصور عمومی این بود که این همان طرحی است که از ابتدا افراد تندرو ارائه کردند در حالی که تغییرات مهمی در آن اتفاق افتاده بود بدون اینکه درباره آن چیز زیادی مطرح شود. اکثریت مجلس در مقابل این اقلیت پرسر و صدا بیشتر منفعل است. در مجلس قبلی چنین اتفاقی در مورد اقلیت وجود نداشت...

این حرف شما درست است که این اقلیت بسیار فعالند و قبلا اینقدر فعال نبودند و اینکه سر و صدای این اقلیت بسیاربلند است. اما معنای آن این نیست که مجلس لزوما تحت تاثیر این اقلیت فعالیت می کند. به نظر من بزرگ کردن حرف این اقلیت حاصل یک اقدام رسانه ای است. رسانه ها خواسته یا ناخواسته صدای بلند آنها را بلندتر می کنند. واقعیت این است که اکثریت مجلس همان اکثریت معتدل و همراه با دولت است. همان اکثریتی است که در این استیضاح 167 نفرشان مجدد به وزیر رای اعتماد دادند و در انتخاب سایر وزرا با وجود مخالفت هایی که اقلیت داشتند رای خوبی دادند. بنابراین این یک فضاسازی برای مجلس است که بگوینداین مجلس تا آخر مخالف دولت باقی ماند پس باید مجلس دیگری انتخاب کنیم که حامی دولت باشد.

همینجا بگویم اگر مجلسی درست کنند که حامی دولت باشد فاتحه آن مجلس خوانده است. سال 84 وقتی احمدی نژاد پیروز انتخابات شد مصاحبه ای داشتم به من گفتند مجلس اصولگرا؛ دولت اصوگرا؛ حتما با هم ساخت و پاخت می کنند. گفتم خواهید دید که مجلس اصولگرا بیشترین انتقاد را نسبت به همین دولت اصولگرا دارد. چون مبنای آن اصول است و نسبت به اصول کوتاه نمی آید و سازش نمی کند. هرجا که ببیند از این اصول انحراف حاصل شد از جمله تکیه بر قوانین و از قوانین عدول شده کوتاه نمی آید. دیدیم قوی ترین برخورد را مجلس نهم و قبل از آن مجلس هشتم با احمدی نژاد داشت. برای اولین بار رییس جمهور را به مجلس کشاندیم و ده سوال در مقابلش گذاشتیم و این شوخی نیست. اتفاقا اینگونه رفتار نشان می دهد اصولگرایان محافظه کار نیستند و اصلاح طلبان در مقابل بسیار محافظه کار عمل می کنند. چون آنجایی که از خط مشی شان عدول صورت می گیرد چیزی نمی گویند و سکوت می کنند. سکوت در این موارد امضا است. قبول اینکه بله آنچه اتفاق افتاده درست است.

بنابراین مجلس باید از دولت حمایت کند و چون این دولت دولت نظام جمهوری اسلامی است. رییس جمهوری که انتخاب شد رییس جمهور همه است و باید حمایت شود. این حرف نه فقط مربوط به الان بلکه مربوط به دوره احمدی نژاد هم بود. آقای هاشمی باید در دوره احمدی نژاد هم از او حمایت می کرد و نکرد. اما در عین حال باید مراقبت کرد و اگر جایی لازم است انتقاد سازنده کرد. انتقاد سازنده هم یعنی بیان اشکال همراه با ارائه راه حل.

شما برای مجلس و خبرگان کاندید خواهید شد؟

برای خبرگان هستم اما درباره مجلس هنوز تصمیم نگرفته ام.

چرا؟ شما هم مثل آقای ناطق فکر میکنید دوره تان تمام شده است؟

خیر من هنوز احساس نمی کنم که از دور سیاسی خارج شده ام. از این بابت که نمایندگی تکلیف سنگینی است و نسبت به گذشته این تکلیف برای ما دشوار شده است.

ترکیب مجلس آینده را چطور پیش بینی می کنید؟ در آستانه مجلس نهم جبهه پایداری ظهور کرد فکر می کنید در این دوره هم جریان نوظهوری داشته باشیم؟

من فکر می کنم شرایط به همین نحو پیش برود احتمال اینکه مجلس آینده مجلسی با اکثریت اصولگرایان و اقلیت قابل توجه اصلاح طلبان شکل بگیرد بیشتر است.

پیش بینی شما درباره لیست ها چیست؟ فکر می کنید در تهران بیشتر از دو لیست وجود داشته باشد؟

احتمالش قوی است. اما به نظرم دو لیست اصلی برای اصلاح طلبان و اصولگرایان خواهد بود.
نظرات بینندگان