زمانی که شما دفتر موسیقی را تحویل گرفتید،شرایط عموميو اداری دفتر به چه شکل بود؟
بگذارید در ابتدا عرض کنم هدف من از انجام این گونه مصاحبهها رسیدن به
شناخت آسیبهادرسیستمهای مدیریت فرهنگی و رفع آنهاست و امیدوارم براي
دوستانی که احتمالانامياز آنها در این مصاحبه خواهد آمد رنجش خاطری حاصل
نشود.در ابتدای شروع به کاردولت یازدهم متاسفانه ساختمان هفت طبقه پنجاه
ساله دفتر موسیقی به بنیاد رودکی واگذار شد و زمانی که آن دفتر تحت مدیریت
من قرار گرفت مدتی بود به ساختمان کوچک کانکسی غیر استاندارد منتقل شده
بود؛ بعضی دوستان به مزاح ميگفتند دفتر موسیقی شده دفترچه موسیقی.
راهروهای شلوغ دفتر و ارباب رجوعی که از روند کند گردش کار عصبی بودند و
دلالانی که خانه دومشان دفتر موسیقی بود.تعداد زیادی پرونده از قبل باقی
مانده بود و روزی بین 500 تا 600 نامه و پرونده را امضا ميکردم که در واقع
بعدها با اصلاحات اداری و راه اندازی سامانه این تعداد به رقم بسیار پایین
تری تقلیل پیدا کرد. بعضی از نیروها سر جای خودشان نبودند، کارشناس خبره
بخش کنسرت در بخش جشنوارهها شاغل بود، کسی که ميتوانست در آرشیو کتابخانه
باشد در جای دیگر بود. نبودآیین نامهها و دستورالعملهای لازم به هرج
ومرج جامعه موسیقی دامن ميزد. به هر حال با وضعیت بههم ریخته و عصبی
دفتر، کار بسیار سختی برای به روز رسانی کارها و تکریم ارباب رجوع داشتیم.
خوشبختانه با همکاری همان همکاران ساعی،دفتر سر و سامانی پیدا کرد و همه
مراجعان و مخاطبانمان به سرعت و نظم و تغییر رویه برخورد با ارباب رجوع در
این مدت اذعان دارند.
زمانی که دولت تدبیرو امید سرکار آمد و آقای جنتی به عنوان وزیر معرفی
شد،صحبتهایی به گوش ميرسید که پیروز ارجمند از سوی خانه موسیقی به وزارت
ارشاد برای تصدی پست مدیر کل دفتر موسیقی پیشنهاد شده، این موضوع صحت دارد؟
در دولت دهم دو باراز من تقاضا شد که به دفتر موسیقی وزارت ارشاد بروم و
هردو بار هم مخالفت کردم و تصورم این بود که در آن دوره نميشود کار
کرد.دردولت آقای روحانی وقتی مجددا این پیشنهاد مطرح شد تصورم این بود که
با تغییر رویکردها میتوانم منشأ تحولات مثبتی باشم.تصور میکنم خانه
موسیقی هم بالاجبار از حضور من حمایت کرد چون در همان زمان میدانستم که
کاندیدای خانه موسیقی برای مدیر کلی دفتر موسیقی آقای دکتر سریر رئيس هیات
مدیره و آقای نور بخش مدیر عامل خانه موسیقی هستند.اواخر حتی گزینه تهمورس
پور ناظری هم توسط سهراب پورناظری به مدیرعامل خانه موسیقی مطرح شده بود.
این چینش کاندیداها و از طرفی رفتار خانه موسیقی با من با محاسباتم جور در
نميآمد که من کاندیدای خانه موسیقی باشم. اما ظاهرا وقتی که دیگر انتخاب
من قطعی ميشود و شاید جز تنها گزینههای باقی مانده در لیست بودم، خانه
موسیقی من خواست من را وامدار خود و کاندیدای خودش معرفی ميکند.اینکه من
کاندیدای یک نهاد صنفی باشم باعث افتخار من است اما واقعیت ماجرا این نیست؛
چرا که در تمام محاسبات من و برخوردهایی که خانه موسیقی با من داشت همه
حاکی از آن بود که خانه موسیقی اصلا من را در جایگاه واقعی ام به رسمیت
نميشناسد.
این رسمیت نشناختن به چه معنی است؟
در کارت خانه موسیقی، من عضو وابسته 2 معرفی شده بودم، بعضی از اعضای با
نفوذ در شورای عالی یا هیات مدیره مثل استاد گنجه ای اصلا من را
نميشناختند. در تمام سالهایی که خانه موسیقی تاسیس شده فقط در یک دوره و
آن هم، زمانی که مدیر کل مرکز موسیقی حوزه هنری بودم، برای جشن خانه موسیقی
دعوت شدم و تا آن زمان هیچ گاه من در خانه موسیقی رسمیت نداشتم و قطعا جزو
حلقه مدیران همیشگی خانه موسیقی هم نبودم که بخواهند من را معرفی کنند و
طبیعتا آقای دکتر سریر و آقای نوربخش در اولویت بودند.بنابر این قبول ندارم
که کاندیدای واقعی خانه موسیقی بودم. هرچند از طرف هنرمندان شاخص حمایت
شدم.از استاد علیزاده و استاد منظميواستاد هنگامه اخوان تا استاد شجریان و
اساتید دیگری که سوابق من را ميدانستند در جلسات از من حمایت کردند و از
انتخاب من ابراز خرسندی کردند.
کميعجیب شد،شماگزینه خانه موسیقی نبودید اما انتخاب ميشوید،سوال
اینجاست چرا شما را کاندیدای خودشان معرفی کردند،آیا از شما خواسته ای
داشتند؟
بله،خواستههایی داشتند که وقتی این خواستهها محقق نشددرمقابل من جبهه
گیری کردند.مثلاميخواستند از انتصابات و تغییرات نیروی انسانی که در دفتر
موسیقی داشتم در آن دخالت کنند تا حوزههای دیگر و تکلیف ميکردند که باید
در همه کارها از آنها مشورت بگیرم و ازهمه تغییرات مطلع باشند.حتی
ميخواستند به من خطمشی بدهند و این با شرح وظایف مدیر کل دفتر موسیقی
وشیوه مدیریتی من ناسازگار بود.همیشه مستقل بودن و فراجناحی بودن یکی از
ویژگیهای شخصیتی من بوده ومن اجازه نميدادم مدیران خانه موسیقی خارج از
دایره اختیارات آنها که حوزه صنفی بود دخالت کنند ولی این که چرا آنها چنین
رفتاری تحکم آمیز را با مدیر کل موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميداشتند
باید خودشان جواب دهند. من اتوبوسی به دفتر موسیقی نیامدم؛ با دوچرخه آمدم
و تنها یک نفر مشاور با خودم به دفتر موسیقی وزارت ارشاد آوردم و یک نفر
هم با استعفای من از آن دفتر بیرون آمد. سایر مشاوران من مثل حوزههای
انتظاميو مذهبی فی سبیل ا... به مددمن آمدندوباوجود تمام همتی که برای
فرهنگ موسیقی این سرزمین داشتند، حتی حق الزحمه اندک این عزیزان هم پرداخت
نشد.
چه پیشنهادی برای آسیب شناسی این موضوع و حل مسائل شما با خانه موسیقی دارید؟
پیشنهاد ميکنم جلسه مناظره ای با حضور شورای عالی و هیات مدیره و اصحاب
رسانه بین من و آقای نوربخش تشکیل و فایل صوتی کلیه جلسات بنده درطی این
مدت با هیات مدیره و مدیر عامل هم منتشر شود. معتقدم اعضاي موثری در شورای
عالی حضور دارند که در جریان این مسائل نیستند و نهایتا قضاوت به عهده
جامعه موسیقی و مردم خواهدبود.
وزیریا معاون هنری اش در جریان این مشکلات قرار گرفتند؟
در جلسه ای که حدود یک سال پیش با آقای جنتی داشتم این موارد را مطرح کردم و
ایشان هم با حسن نظر و تایید بسیاری از دغدغهها و مشکلات اعلام داشتند که
موارد راحل وفصل ميکنند. امیدم این بود که این مسائل حل شود که متاسفانه
نشد.
مشخصا دلیل اینهمه تنگ کردن فضا برای شما و مشکلات چه بود؟
به نظرمن دودلیل داشت.دلیل اول اینکه تناسبی بین اختیارات ومسئولیتها وجود
نداشت.تا قبل از دوران مدیریت من حیطه اختیارات و تکالیف و مسئولیتهای
مدیر کل مشخص بود. حیطه اختیارات مدیران کل قبل از من بسیار بیش از آن چیزی
بود که من داشتم در حالی که وقتی من مدیر کل دفتر موسیقی ميشوم این
اختیارات به حداقل و ناسازگار با حیطه مسئولیت واگذار ميشود. مثلا مدیر کل
موسیقی، رئيس جشنوارههای دفترموسیقی است و بر اساس همین مسئولیت
اختیاراتی از جمله پیشنهاد دبیران جشنوارهها را دارد در حالی که من در
انتخاب دبیران جشنوارههای دوره خودم مثل جشنواره جوان و فجر برای اولین
بار بعد از انقلاب هیچ نقشی نداشتم.مدیر کل، ناظر مالی و اداری بر کل
فعالیتهای دفتر است در حالی که من هیچ نقشی در امور مالی نداشتم ودربخش
منابع انسانی هم که بسیار محدود بودیم تا قبل از من بر اساس عرف رایج در
معاونت هنری ودرهمه ا نجمنها مثل نمایش و تجسمی، همیشه مدیر کل موسیقی حکم
عضویت در هیات امناي انجمن موسیقی را از وزیر دریافت ميکرده و در تعیین
مدیر عامل نقش داشته در حالی که دردوره من باوجود بارها درخواست این اتفاق
نیفتاد. اساس رفتارمن و کارمندان دفتر موسیقی تکریم ارباب رجوع، اعتدال و
عدالت بود.هیچکس درانجام امور بر دیگری برتری نداشت و روال کار همه بر اساس
قانون بود و به هیچ فردی امتیاز خاصی داده نميشد. اینکه من به شهرستانها
برای حل مشکلات ميرفتم هم بر اساس همین نگاه بود.تنها مدیر کل دفتر
موسیقی پس از انقلاب بودم که به تمام استانهای کشور سفر و با هنرمندان
حوزه موسیقی دیدار و مشکلاتشان را از نزدیک ارزیابی کردم. پست مدیر نظارت و
ارزشیابی دفتر موسیقی تا انتها جایش خالی ماند و به من اجازه انتصاب هیچکس
را در این سمت ندادندودر اواخر من حتی راضی شده بودم که شخصی را به عنوان
مشاور نظارت و ارزشیابی منصوب کنم که اجازه این کار را هم به من ندادند.
اماآقای مهدوی یک نقد به شما داشتندوآن این بود که مدیر کل باید دردفترش باشد.
کسانی که ظرفیت عظیم هنرمندان استانها را بشناسند و به مدیریت یکپارچه
اعتقاد داشته باشند چنین حرفی را نميزنند. تماميموسیقی محلی ما در
شهرستانهاست و اتفاقا بخشی از مدیریت جهادی در مدیریت میدانی نمود پیدا
ميکند بعضی از مدیریتها در بطن مشاهده یک اتفاق رخ ميدهد وشما باید با
یک هنرمند بنشینی، صحبتها و مشکلاتش را بشنوی تا بتوانی تصمیم درست
بگیری.بخشی از سفرهای من به این خاطر بود که در بعضی از استانها مشکلاتی
در اجرای کنسرتها پیش ميآمد طبیعتا حضور من ميتوانست آن مشکل را حل
کند.البته اگر من مدیر نظارت داشتم ميتوانستم او را برای حل مشکل بفرستم
ولی چون نتوانستم شخصی را برای این پست بگمارم، اجبارا خودم باید برای حل
مشکل به آنجا سفر ميکردم.
دلیل دوم را نگفتید.
دلیل دومتنگ شدن فضای کار دردفتر موسیقی ،هم این بود که اصول کنونی در
حیطه برنامههای موسیقی این وزارتخانه جوابگوی ظرفیت کنونی موسیقی کشور
نیست و به اعتقاد من ساختار وزارت ارشاد نیازمند یک بازنگری و تغییرات
اساسی است.این را به عنوان یک نفر که 30 سال سابقه کار مستمر فرهنگی و هنری
و مسئولیتهای مختلف را در اختیار داشته و همیشه در داخل وزارت ارشاد
نبودم و از بیرون هم آن را دیدم ميگویم، به طور خاص و مرتبط با حیطه تخصص
خودم، باید تحولاتی در حوزه موسیقی این وزارتخانه صورت بگیرد.دفتر موسیقی
هیچ چشم اندازی برای خودش ندارد. یعنی هیچ افق دراز مدت و سند توسعه و
استراتژی مدونی ندارد. نگاه جدیدی لازم است که چشمها را بشوید و جور دیگر
ببیند. یک بخش از مشکلات هم به این بر ميگردد که سیستم وزارت ارشاد سنتی
است و هنوز به توسعه ای همسان در حوزه نظارت ارزشیابی و حمایت نرسیده است و
در مجموع بايد زیست چند گفتمانی مبتنی بر فرهنگ ایران اسلاميدر حوزه
موسیقی برسد.
مصداق مشکل این سیستم سنتی راهم ميآورید؟
مثلا فرض کنید وقتی ماميتوانیم طی یک ساعت مجوزآلبوم استاد شهرام ناظری را
بدهیم ونه تنها مشکلی ایجاد نشود بلکه آرامشی را به او به عنوان یک هنرمند
ببخشیم که بتواند بافکری آرام به کارش ادامه دهد، چرا باید این کار چند
ماه طول بکشد؟
یعنی سرعت کار پایین بود؟
سرعت کار خیلی پایین بود.در واقع در وزارت ارشاد هرنوع تغییرو اصلاحی
نیازمند صرف انرژی بسیارزیادوصبرایوب است. بعضی از کارهای کوچک عمرانی که
درعرض یک روز قابل انجام بود چند ماه طول ميکشید. این زیبنده وزارت فرهنگ
و ارشاداسلاميبه عنوان متولی اصلی فرهنگ و هنر ایران اسلامينیست.
پس شما چه اختیاری داشتید؟
من گفتار درمان خوبی بودم.باید با هنرمندان با زبان هنر صحبت ميکردم و این
من راتبدیل به یک گفتار درمان خوب کرد.در این مدت راننده خوبی شدم و
راننده نخواستم و 90 هزار کیلومتر به همه استانها سفر کردم.دراین 18 ماه
به سختی دفتر موسیقی اداره شد.
شما در مصاحبه ای گفته بودیدکه زیر ساختهایی را فراهم کردید،منظورشماهمین دستور العملهاوتسریع درامرصدورمجوز است؟
نخیر،تنها این نبود.ما دربحث موسیقی مشکل عمده داریم،مسیر حمایت دولتها از
موسیقی نواحی به شکلی پیش رفت که این نوع موسیقی را از یک میراث معنوی به
یک میراث مادی تبدیل کرد.آیینی که باید به شکل معنوی حفظ ميشد درگیر
مادیات شده و یک جا باید در این ساختار تجدید نظر ميکردیم. سند توسعه
موسیقی محلی و جشنوارههای موسیقی نواحی را نوشتیم و آسیب شناسی کردیم. قصد
داشتیم از سال 93 تغییراتی را در بخش مدیریت موسیقی نواحی ایجاد کنیم که
نشد.زیر ساختهایی که در زمینه موسیقی سنتی ایجاد شد و رشد چهار تا هشت
برابری در تولید و اجرای این سبک موسیقی را شاهد بودیم و این نشان ميداد
ما در راه حمایت از موسیقی ملی گام موثری برداشتیم.
عده ای معتقدند که در دوره شما موسیقی رپ وپاپ نسبت به موسیقی ملی پررنگ تر شد،خودتان قبول دارید؟
ما کار ویژه ای برای این موسیقیها نکردیم،مثلامرکزی را برای این موسیقیها
تاسیس کردیم؟حمایت مادی از هنرمندی کردیم؟دراین زمینه چه کردیم که این نوع
نگاه به وجود آمده است؟در زمینه رپ ما گفتیم هرکس کار کند و موسیقی خوب
تولید کند ما بررسی ميکنیم.اما زیر ساختهایی که در بحث ساخت سالنهای
تخصصی موسیقی شروع شده بود را نميگویند.آزمونهایی که برگزار و زمینه سازی
و بررسی و آسیب شناسی کردیم تا در نهایت به تاسیس مجدد ارکستر سمفونیک
تهران و ارکستر موسیقی ملی رسید را نادیده ميگیرند.
بحث ارکستر سمفونیک شد،یکی از وعدههای رئيسجمهور راه اندازی همین
ارکستر ملی بود که در زمان شما به ثمرنشست،اما زمانی که راه اندازی شدهیچ
اسميازدفتر موسیقی وپیروزارجمند درهیچ کجا نبود،دلیل خاصی داشت؟
به نظرم بهتر است این سوال رااز آقای فخر الدینی و خیلی ازدوستانی که همراه
ما بودندبپرسیدتا جواب کامل بگیرید.من راه اندازی ارکسترها را حاصل دوره
خودم و تلاشهایی که من و همکارانم در دفتر موسیقی انجام دادیم ميدانم. به
هر حال این ارکسترها باید راه ميافتاد، ماشینی بود که ساخته شدورانندگی
آن به بنیادرودکی داده شد.بنیادرودکی زمانی ازارکسترها بهره برداری کرد که
تمام ساختار ارکسترها شکل گرفته بودواگربنیاد رودکی نبودوانجمن موسیقی هم
بود این ماشین به همین شکل حرکت ميکرد.شاید حتی قدرتش بیشتر هم ميشد ولی
ارکستر سمفونيك نتوانسته در جهت حمایت از هنرمندان موسیقی ایران خصوصا
آهنگسازان ایرانی حرکت کند.
دلیل این امرچیست؟
مثلادر یک فصل چند بار سمفونی 9 بتهوون اجراميشود ولی هزاران صفحه از
آهنگسازان ایرانی در خانههایشان خاک ميخورد.سمفونی 9 بتهوون چقدر ضرورت
زمانی ماست که در آخرین کنسرتهایش 20 تا 30 بليت فروش رود؟یعنی ما
میلیاردها هزینه ميکنیم که بليت 150 هزار تومانی بفروشیم و 20 نفر
تماشاچی داشته باشیم؟ رئيس جمهور محترم 10 میلیارد تومان بودجه به ارکستر
اختصاص دادند آیا ما هزینههای میلیاردی کردیم که در نهایت بليت 150 هزار
تومانی بفروشیم که مخاطبان واقعی را هم از دست بدهیم؟بليت ارکستر سمفونیک
باید 15 تا 20 هزار تومان باشد که همه بتوانند از این برنامهها استفاده
کنند.همیشه ميگفتیم بخش خصوصی موسیقی را تبدیل به کالای لوکس کرده ولی
الان ميبینیم که مدیران ارکستر سمفونيك تهران هم بر خلاف روال مرسوم حمایت
دولتها از موسیقی هنری و فاخر، سیاست گذاری غلطی دراین زمینه دارند.
این یک ایرادی است که گرفته ميشود،هزینه تهیه بليت کنسرتها بالاست و
قشر ضعیف جامعه نميتوانند از این کنسرتها استفاده کنند، آیا در زمان
خودتان هم به این امر فکر کردید؟ باید در این زمینه چه کرد ؟
ما طرح ارزان سازی قیمت بليتها را شروع کرده بودیم و خوب هم پیش رفت.
اینکه مدیر بعد بخواهد این را ادامه دهد یا نه را نميدانم ولی امیدوارم
این طرح را ادامه بدهند.اما تمام زمینههای لازم و قوانین آن صورت گرفته
بود.تفاهم ما با بسیاری از خوانندگان و شرکتها انجام شده بود.
یعنی سرمایه گذاران صنعت موسیقی هم موافق بودند؟چون به نظر ميرسد با اجرای این طرح ضرر مالی برایشان به همراه داشت.
بله.قیمت بلیت از دو فاکتور مهم تبعیت ميکند.قیمت اجاره سالن و دستمزد
خواننده.یعنی کافی بود ما اجاره سالن و دستمزد خواننده را به حد متعادلی
برسانیم که که هزینهها کمتر شود.با این کار قیمت بلیت شکسته ميشد.از سویی
دیگر اگر تعداد کنسرتها و تنوع آنها بیشتر ميشد به یک تعادل بین عرضه و
تقاضا ميرسیدیم.هماکنون عرضه موسیقی کم و تقاضا زیاد است. وقتی این
تعداد زیاد و همه سبکها وارد صحنه شوند، این عرضه و تقاضا به حد متناسب
ميرسد.بهار 94 کنسرتهای پاپ تهران عموما شکست خوردند. دلیلش هم بحث عرضه و
تقاضا بود.دریک دوره به دلیل عرضه زیاد فضا اشباع شد و هنرمند نتوانست اثر
جدید خلق کند و قیمت کنسرت هم بالا رفت و مخاطب ریزش کرد. ما با طرحی که
انجام داده بودیم، قطعا قیمت بلیتها پایین ميآمد.این در بخش خصوصی
بود.امادر بخش هنری و کارهایی که در تالار وحدت و سایر سالنهای دولتی اجرا
ميشود نیز ما نیاز به حمایت دولتی داریم.
چه شد که شما نتوانستید تغییرات مد نظر خودتان را درباب ارکسترها و کنسرتها لحاظ کنید؟
دفتر موسیقی و مدیر کل آن به عنوان صاحب رسميارکسترها و جایگاه حاکمیتی
بر نحوه مدیریت ارکسترها باید نقش داشته باشد که متاسفانه بعد از شکل گیری
ارکسترها و بر خلاف قانون این اتفاق نیفتاد.
پس جای شما چه کسی بود؟ در واقع تیم مدیران ارکستر و تصمیم گیران اصلی چه کسانی هستند؟
هیچکس،از دفتر موسیقی و کارشناسان هیچکس نقشی نداشت. در واقع ارکسترها را
آقای جلال مشفق، مشاور آقای مرادخانی و آقای جمالی مدیر عامل بنیاد رودکی
مدیریت ميکردند. مدیریت هنری ارکستر سمفونیک را آقای علی رهبری و مدیریت
هنری ارکستر موسیقی ملی را استاد فرهاد فخرالدینی انجام میدهند.در بخش
ارکسترها ما نیازمند به یک تیم قوی از موسیقیدانان و صاحبان صنعت موسیقی
به عنوان شورای فنی هستیم، کاری که همه جای دنیا انجام ميشود.اما زمانی که
من این موضوع را با آقای علی رهبری مطرح کردم آقای رهبری گفتند هیچکس در
ایران بالاتر از من نیست که من بخواهم در کنار خودم به عنوان شورا بنشانم و
تنها کسی را که قبول کرد آقای احمد پژمان بود.در حالی که ارکستر نیاز به
شورای فنی دارد . اگر این شورا بود، قطعا این اجازه را نميداد که 6 بار
سمفونی 9 بتهوون روی صحنه برود و اولویت را به آهنگ سازان ایرانی ميداد.به
هرحال دولت 10 میلیارد تومان هزینه نکرده که صرفا آثار باخ و بتهوون اجرا
شود. باید آثار آهنگسازان ایرانی دیده شود و ارکسترها تحت نظارت شورای فنی
وتخصصی متشکل از هنرمندان تحصیلکرده و با تجربه باشند.
اعضاي شورای فنی که قبل از حضور آقای رهبری در ایران وظیفه ساماندهی
ارکستر سمفونیک تهران را داشتند چه کسانی بودند که با حضور آقای رهبری این
شورا منحل شد؟
آقایان؛ هوشنگ کامکار، جاوید مجلسی، دکتر محمد سعید شریفیان، دکتر حمید عسکری، ارسلان کامکار، نادر مرتضی پوروکریم قربانی.
یعنی شما هیچ نقشی در پروسه اجرای کنسرتها نداشتید؟
از زمانی که من به دفتر موسیقی آمدم تا شکل گیری ارکسترها و شروع به کار
رسمی، مدیریت با دفتر موسیقی بود،بعد از آن ارکستر از دفترگرفته شد و به
بنیاد رودکی واگذار و نقش حاکمیتی و قانونی دفتر موسیقی کاملا نادیده گرفته
شد.
بگذارید بحث را ببریم سمت محل مناقشه بین وزارت ارشاد با خیلی از گروهها
و حتی مجلس،بحثی که خیلی در فضای مجازي ایران مطرح است، موضوع لغو
کنسرتهاست. مشخصا دلیل لغو کنسرتها چه بود؟
یک روز قبل از استعفا نشستی را برگزار کردیم و به آسیبشناسی کنسرتها
پرداختیم. من معتقدم که 80 درصد لغو کنسرتها نه ربطی به وزارت ارشاد ونه
جای دیگری دارد.ربط مستقیم به صنعتگران و اهالی صنعت موسیقی نظیر تهیه
کنندگان، خوانندگان و... دارد که مسائل صنفی خودشان باعث لغو کنسرتها
ميشود.20 درصد آنها خارج از این مسائل بود که این را هم ما مهار کرده
بودیم.این را قبلا گفتم باز هم ميگویم اگر تلاش شخص من برای پیگیری
کنسرتها نبود ما در سال 93 در حالی که فقط 4 کنسرت لغو شد،ميتوانستیم 200
کنسرت لغو شده داشته باشیم و همان 4 مورد هم به دلایل فشارهای خاص لغو
شد. دوره مدیریت بنده، دوره طلایی همکاری با نیروي انتظاميبود که ما در
صدد حل مشکلات با کمک نیروي انتظاميبودیم.در دوره من هیچ کنسرتی توسط
نیروی انتظاميلغو نشد بلکه همکاری کامل را با هم داشتیم. این جفا در حق
نیروی انتظامياست اگر نگویم که همکاری کامل را با ما داشتند و چند کنسرتی
که لغو شد توسط نهادهای دیگری صورت گرفت.من اینجا باید در این بخش از
نیروی انتظاميدفاع کنم.البته در بخش کنسرتهای خارجی اختلافاتی داشتیم که
به دنبال رسیدن به تفاهماتی بودیم.من مدعی هستم که 2000کنسرت طی یک سال با
نهایت تلاش برای اجرایی سالم انجام شد و لغو 4 یا 5 کنسرت در مقابل برگزاری
2000 کنسرت رقميناچیز و طبیعی بود.
در بحث خارجی شرایط به چه شکل بود؟مثلا کیتارو به ایران آمد یا جیپسی
کینگ و یانی درخواست داده بود،اما آنها با مشکلاتی روبهرو بودند.
کیتارو سرشناس ترین هنرمند خارجی بود که در ایران اجرا کرد اما تنها کیتارو
در ایران اجرا نکرد.عالم قاسم اف و انور ابراهیم و افراد و گروههای خوب
دیگری به خصوص در بخش موسیقی کلاسیک هم در ایران اجرا کردند.
در دوره من حدود 50 کنسرت خارجی در قالب جشنواره و خارج از جشنواره برگزار
شد و همه 50 مورد یا کلاسیک جهانی یا کلاسیک شرق و یا موسیقی الکترونیک مثل
کیتارو بود.ما هیچ اثر خارجی پاپ،راک،متال و رپ غربی نداشتیم.سعی کردیم
الگوی ارزشمندی از موسیقی غرب و شرق در ایران اجرا شود.خوشبختانه در بخش
ماهیت کنسرتهای خارجی مشکلی نبود وآنچه انجام شد به ارتقاي سطح دانش
نوازندههای ایرانی کمک کرد.نوازنده فلوت باید اجرای یک فلوتیست خوب را
ببیند تا بتواند خوب فلوت بزند و این رفت و آمدهای فرهنگی به نوازندههای
ما کمک کرد و من از این آثار اجرا شده دفاع ميکنم.
کل موسیقی که اجرا ميشود این نیست،برای گروههای کوچک و جوانترها چه کاری انجام شد؟
ما در دفتر موسیقی توانستیم یک اعتماد و ایمنی به هنرمندان جوان ارائه
بدهیم.مثلا یک گروه بود که موسیقی راک اجرا ميکرد و گروه خوبی بود واز دست
رئیس جمهور برای کارهایش در جهت حفظ محیط زیست جایزه گرفت.این نشان داد
موسیقی راک ميتواند یک موسیقی اعتراضی در جهت حفظ محیط زیست باشد.من طرحی
را با عنوان "طرح ساماندهی موسیقی خیابانی" شروع کرده بودم که هیچ وقت
مطرح نشد و اینجا اولین بار است که مطرح ميشودو با شهرداری تهران هم
جلساتی گذاشتیم و این طرح را آغاز کردیم. اولین گروهی که ما ساماندهی
کردیم گروهی به نام slow yellow(زرد یواش) بود که ثبت و این گروه تبدیل به
یک گروه رسميبا بنیانهای فکری طرح و حل مسائل اجتماعی مانند مبارزه با
اعتیاد شد و در پارکها با همین رویکرد ضد اعتیاد اجرا ميکرد.یکی از نقاط
قوت دوره ما نیز همین بحث بود که معدودی از گروهها به نتیجه رسیدند.به
هرحال بخشی از موسیقی ما در موسیقی خیابانی متجلی ميشود و قصدم این بود که
در جشنواره موسیقی فجر بخش موسیقی خیابانی را وارد کنم که قسمت نبود.در کل
سبکهایی که ما مجوز ندادیم وخیلی هم روی آن تاکید نکردیم موسیقی رپ و
متال به شیوه غربی بود.
اینکه ميگفتند تتلو در خواست مجوز داده بود درست است؟
نه تنها تتلو، بلکه خیلی از خوانندههای دیگر رپ هم درخواست داده بودند به
هر حال ما بررسیهای فنی را انجام ميدادیم و برای ما مهم این بود که
آثارشان خلاف شئونات و اخلاقیات نباشد.خیلی از گروهها که در زیر زمینی
ميخواندند در دوره ما کارشان را شروع کرده بودند.خیلی از این
گروههاکارهای ارزشمندی داشتند.یک گروه در برج آزادی اجرا داشت. قبل از
اجرا شب نامه پخش شد که اعضای این گروه شیطانپرست هستند.در حالی که این
گروه نه تنها شیطان پرست نبودند بلکه کارهایی را برای ائمه اطهار علیه
السلام تولید کرده و هنرمندان خوبی بودند گروهی که با متن انگلیسی آثار ضد
صهیونیستی تولید کرده بود.ولی صرف یک شایعه و شب نامه، داشتیم آنها را
خودمان دور ميکردیم. ما از آنها خواهش کردیم که آن کنسرت را اجرا نکنند و
بعد مشکلشان را حل کردیم و اجرایش را انجام داد.حتی صدا و سیما و اخبار
نیز این گروه را نشان داد که آثار ضدصهیونیستی تولید کرده است.حساب کنید یک
گروه که ميتواند یک فرصت باشد را با یک شب نامه و مسائلی از این دست به
تهدید تبدیل ميکنیم.
این شب نامه ها از سوی چه کسی
یا چه کسانی توزیع می شد؟
خیلی از همین سایت هایی که رسمی هم نیستند به این مسائل دامن می زدند و
متاسفانه خیلی از نهادها به این سایت ها به عنوان مرجع خبر نگاه می
کردند.در حالی که سایت ها و خبرگزاریهای رسمی در کشور وجود دارد و باید
به آن ها توجه شود.
آقای دکتر! ما در این سال ها شاهد بازگشت تعدادی از خواننده ها مثل حبیب
وهمای به ایران بودیم و خبر هایی هم منتشر شد که شادمهر هم می خواهد به
ایران برگردد.اول اینکه شایعاتی مبنی بر درخواست حبیب برای آلبوم و کنسرت
مطرح شده بود آیا صحت دارد؟دوم اینکه همای چه شد برگشت و مجوز گرفت و سوم
اینکه اخبار بازگشت شادمهر عقیلی تا چه اندازه صحت دارد؟
خیلی از هنرمندان ایرانی خارج نشین علاقهمند هستند که به کشور برگردند.این
ها به نتیجه ای رسیدند که مشخص بود روزی می رسد که میخواهند به کشور
خودشان بازگردند.هم اکنون فضای فرهنگی ایران فضایی سالم و پرنشاط است.آقای
حبیب تقاضایی به ما نداد البته من شنیده بودم که علاقه مند به فعالیت است
اما تقاضایی از سوی ایشان به ما نرسید.ایشان کارهای خوبی تولید کرده. عموم
کار های این هنرمند چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن کار های خوبی است و
حتی اثری در رثای مقام والای مادر دارد که در سبک خودش کار زیبایی است.
درخواستی از سوی ایشان برای ما نیامده بود .همای حدود 14 سال پیش در
دانشگاه دانشجوی من بود و اتفاقا دانشجوی خوبی هم بود،در همان دوره حتی یک
کار هم در استودیو با هم ضبط کردیم و جواب آواز های او را با ساز نی
دادم.جوان زحمت کشیده و خوشفکری است و به هر حال موسیقیدانی است که از
گنجینه موسیقی سنتی ایران بهره مند است. حیف است از هنرمندان جوانی که می
توانند در خدمت موسیقی ایران در داخل کشور باشند، استفاده نکنیم. دربارهی
حضورشادمهر عقیلی بی اطلاعم.
افراد دیگری هم بودند؟
بله خیلی از افراد دیگر هم بودند که من به این خاطر که نمی خواستند اسمشان
مطرح شود نام نمی برم.بعضی از آن ها هنرمندان خیلی شاخصی هم نیستند و می
خواستند برای زندگی به ایران بیایند و فعالیت هنری هم نداشته باشند.
بحث انجمن ها سوال دیگر من از شماست،خانه موسیقی، انجمن موسیقی و انجمن
صنفی هنرمندان موسیقی،لزوم وجود سه انجمن با کارهایی شبیه به هم چیست؟
این مکان ها ماهیتشان با یکدیگر فرق می کند.تنها انجمن رسمی صنفی ثبت شده
در وزارت کار انجمن صنفی هنرمندان موسیقی است که تاریخ ثبتش دو سال قبل از
خانه موسیقی است. من نظرم این است که خانه موسیقی با عملکرد کنونی و آنچه
دارد به آن عمل می کند، یک باشگاه فرهنگی است.برگزاری مراسم برای اموات،
عروسی و جلسات دور هم نشینی ماهانه و کار هایی از این دست و در واقع چیزی
بیش از این نمی بینیم در آخر هم یک تعاونی مسکن تشکیل می دهد که هزار حرف و
حدیث از آن در می آید.اما آنچه در ماهیت یک صنف وجود دارد و کار صنفی می
کند انجمن صنفی هنرمندان موسیقی است.اگر قانون وزارتارشاد بخواهد از
انجمنی حمایت کند باید از انجمن صنفی هنرمندان موسیقی حمایت کند. این انجمن
باید پر و بال بگیرد و باید به عنوان تنها انجمن صنفی به حیطه کاری صنفی
اش برسد و بیمه ها به این انجمن واگذار شود و اگر کمبود یا مشکلی هم دارد
در جهت رفع آن کمک کنند وخانه موسیقی در حد باشگاه باقی بماند. انجمن
موسیقی هم در تهران یک بال اجرایی برای دفتر موسیقی و در شهرستانها حلقه
واسط بین ادارات کل و هنرمندان باشد.
چند ماه قبل از استعفای شما،یک معاون در دفتر موسیقی با حکم شما منصوب میشود،گویا شما با این انتصاب مخالف بودید،دلیل چه بود؟
با حکم من نبوده و با حکم آقای مرادخانی بود.من اصلا آقای طالبی را نمی
شناختم.در واقع تمام کسانی که من به عنوان معاون یا اواخر حتی مشاور معرفی
کردم رد شدند وحتی خیلی از نامه های من بی جواب ماند. یک روز من شنیدم که
نامه ای از سوی آقای مراد خانی صادر شده است مبنی بر انتقال آقای طالبی به
دفتر موسیقی و یک روز هم ایشان منصوب شد.
پس در واقع آمده بودند تا جایگزین شما شوند؟
این عین جمله ای بود که من به آقای مرادخانی در روز انتصاب آقای طالبی گفتم
و ایشان گفتند نه،چنین چیزی نیست و من با کسانی که عهد دوستی می بندم تا
آخرین لحظه پای عهدم خواهم ماند و آقای طالبی آمده که به شما کمک دهد. الان
می بینیم همین شد که من در دفتر آقای مرادخانی به ایشان گفتم. معاونی را
ازچند ماه قبل به دفتر موسیقی آوردند تا بعد از استعفای من جایگزین من
شود.هنوز من ازاتاق آقای مراد خانی بیرون نیامده بودم خبر استعفای من روی
سایت ها بود و جانشین من هم تعیین شده بود.
بگذارید راحت بپرسم، شما استعفا دادید یا استعفا داده شدید؟
اجازه دهید سکوت کنم و از این فرصت حرف نگفته ای که بسیار برایم آزار دهنده
است بزنم و آن هم این است که بعد ازگذشت دوماه از استعفای من هنوز وزیر
محترم ارشاد، آقای دکتر جنتی نخواستهاند بدانند که چرا مدیر یکی از بخش
های پرتلاطم وزارت ارشاد که حیطه فعالیتش به موضع گیری روسای محترم قوا هم
می رسد، استعفا داده و در دوره خدمتش چه کرده؟من در این مورد یک گله از
برادر بزرگوارم، وزیر محترم ارشاد دارم که برای شخصیت ایشان همیشه احترام
ویژه ای قائلم. همیشه انصاف و عدل و جدیت دکتر علی جنتی را از تمام
همراهانش شنیده بودم،گفتند که دکتر جنتی انسان منصفی است و اگر درجایی
بپذیرد که اشتباهی کرده آن اشتباه را رفع می کند.هنگامی که کتاب خاطرات این
مبارز گمنام را خواندم احترامم به ایشان چند برابر شد و بر اساس همین
روحیه آزادگی و صبوری که از ایشان سراغ دارم بسیار شگفت زده و در تعجب و
تاسف هستم. ایشان می توانست به مشاوران مورد وثوقش برای بررسی عملکرد و
قضاوت جامعه موسیقی درباره عملکرد بنده ماموریت بدهد. دکتر علی جنتی هیچگاه
از مدیرش که 18 ماه در سختترین شرایط بحرانی موسیقی کشور را مدیریت کرد و
شخص ایشان بارها از عملکرد دفتر موسیقی ابراز رضایت کردند، نپرسیدند که
چرا یکی از مدیرانش که سابقه اش در زمینه هنر انقلاب اسلامی روشن است
استعفا میدهد و استعفایش در عرض چند ثانیه پذیرفته می شود. این مدیر
هنرمند نمی توانست ذخیره ای برای مدیریت هنری کشور باشد؟
مشخصا خواسته شما از ارشاد چه بود؟
من فقط یک خواسته داشتم و آن هم اختیاراتم به شکل تمام و کامل بود نه ذره
ای کمتر و نه بیشتر.زمانی که آقای مراد خانی 14 سال مدیر کل دفتر موسیقی
وزارت ارشاد بود،اختیاراتی داشتند.همان اختیاراتی که آقای مرادخانی در 14
سال مسئولیتشان داشتند را من هم طبق قانون داشته باشم. وقتی مدیری در جایی
منصوب می شود تمامی اختیارات آن مجموعه در چارچوب قانون اعم از مالی،تعیین
استراتژی و اداری به آن مدیر داده می شود.باید از وزیر محترم ارشاد پرسید
که شما خودتان حاضر بودید در وزارت ارشاد بدون اختیارات مدیریت کنید؟