پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سفر ناگهاني نخست وزير انگليس به لبنان در سايه ادامه بحران لبنان و موضوع آوارگان سوري اهداف و انگيزه هاي پشت پرده زيادي داشت.
روزنامه الاخبار لبنان در مقالهاي به بررسي اهداف پشت پرده سفر ديويد کامرون نخست وزير انگليس به لبنان پرداخته و مينويسد: بر کسي پوشيده نيست که ديويد کامرون از بيروت مجموعه اي از اظهارات و ادبيات را دنبال کرد که محوريت آن ايجاد ارتباط منطقي بين سه موضوع بود: اول آوارگان سوري در لبنان، دوم: ايجاد ثبات در اين کشور و سوم تعيين رئيسجمهور جديد براي لبنان.
اين اولين بار نيست که سه گانه مذکور در قاموس ديپلماسي بينالمللي در کنار يکديگر قرار ميگيرند. حتي برخي از ديپلماتها اين موضوع را از مدتها پيش به صورت محرمانه در بيروت مطرح کردند. برخي از آنها نيز به صورت صريح و خشن اعلام کردند که تمام آن چيزي که غرب در لبنان به دنبال آن است، ايجاد ثبات در اين کشور است تا غرب دچار چالشي جديد نشود، چرا که اوضاع از نابسامانيهاي امنيتي گسترده يا انفجار نظامي فراتر رفته است. استدلال آنها اين است که چنين اوضاعي قطعاً به دو پيامد خطرناک براي غرب منتهي خواهد شد: اول: تأثير منفي در قدرت لبنان براي ادامه پذيرش تعداد زيادي از آوارگان و دوم احتمال انتقال لبنان از محلي براي پذيرش اين تعداد به منطقه اي ديگر براي اعزام مهاجران خود به کشورهاي اروپايي.
دو پيامد مذکور امروزه خط قرمز غرب به شمار مي رود. سران غرب معتقدند که بحران آوارگان سوري که در شرايط کنوني اروپا را درنورديده است، از بزرگترين بحران هايي است که در دهههاي اخير پيش روي اروپاييها قرار داشته است، آنها حتي از بروز برخي شکافها در مؤسسات و اقداماتي که ساختار اتحاديه اروپا را تشکيل داده، صحبت ميکنند. به اين ترتيب رهبران غربي در بالاترين حد به دنبال عدم حصول تحولات جديد براي بدترشدن اين بحران هستند. يکي از اين تحولات ميتواند ايجاد انفجار در اوضاع لبنان باشد، به اين ترتيب اين کشور کوچک پذيرش تعداد بيشتري از آوارگان سوري را متوقف خواهد کرد و اين به معناي روند رو به رشد مهاجرت به اروپا خواهد بود، بدتر از همه اينکه ممکن است حدود يک و نيم ميليون سوري مقيم لبنان به سمت اروپا گرايش پيدا کنند. در اين صورت پديدهاي فراتر از مهاجرت سوري ها به اروپا بروز پيدا ميکند.
به اين صورت است که ميبينيم گرايش به اهتمام منفي غرب به لبنان تکرار ميشود، اين عرصه است که همواره دوگانگيهايي را در مورد سياستهاي غرب در قبال اين کشور ايجاد ميکند: الزامِ لبنان و قيمومت خارجي. در سال 1975 گرايش منفي ايجاد شده بر ضد لبنان با عنوان ترس از سلاح فلسطينيها دنبال ميشد، اين اولين رويکرد الزامآور غرب در قبال لبنان نسبت به حوادث سوريه بود. در سال 1988 اهتمام منفي غرب به لبنان با محوريت نگراني از هرجومرج مشهور موجود در اين کشور بود. در الزامات بعدي که - به صورت تصادفي يا عمدي - ايجاد شده، موضوع تعيين رئيسجمهور اين کشور مطرح بوده است. انتخاب رئيسجمهور لبنان در دو برهه بخش اساسي الزامات غربي بر ضد اين کشور را تشکيل داده بود. در سال 1976 الياس سرکيس به عنوان تضميني براي الزامات مطرح شده براي لبنان روي کار آمد و در مرحله دوم نيز در سال 1989 الياس هراوي به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد تا نگراني هاي غرب ناشي از دوره رينيه معوض را برطرف کند.
اين موضوع به صورت شفافتر سومين رويکرد مطرح در گفتمان ديويد کامرون - و تمام محور غرب- که ديروز در بيروت مطرح شد را نشان ميدهد. به اين معني که غرب به دنبال تعيين رئيسجمهور است که بتواند ثبات را در لبنان حفظ کند و مانع از عزيمت آوارگان سوري مستقر در لبنان به خارج از اين کشور شود و از سوي ديگر لبنان قدرت پذيرش آوارگان جديد را نيز داشته باشد.
مشخص است که اين بار در سايه انفجار اوضاع در سوريه و ناتواني طرفهاي منطقهاي و بينالمللي ديگر از انجام اين مأموريت، تضميني در اين رابطه وجود ندارد. بنابراين اين مشکل تاکنون راه حلي پيدا نکرده است. مشخص است که در شرايط کنوني کسي قادر به ايجاد تعهد جديد در مدت زمان مورد نظر نيست، البته تفکراتي در راستاي ايجاد معادله اي با طرفهاي متعدد مطرح است که جايگاه يک طرف متعهد را پر کنند.
اين معادله را ميتوان بر اساس زير مطرح کرد:
اول: اينکه راه حل لبناني همراه با محاسبات ويژه غرب در موضوع آوارگان در اين رابطه و راه حل موجود مبتني بر مجموعه محاسبات مطلوب براي حل بحران سوريه مطرح باشد. به اين ترتيب راه حل انجام شده بايد مطابق با محاسبات تمامي طرفهاي درگير در بحران سوريه باشد. سوريه قطعاً به اوضاع قبل از مارس سال 2011 برنميگردد، در اراضي اين کشور اعمال منافع غرب و کشورهاي عربي و سوريه و عربستان و ترکيه و چه بسا ايران مبتني بر ترسيم نقشه اين کشور مطرح است. به اين ترتيب راه حل لبنان و کشورهاي غربي براي بخشي از آوارگان آن مکمل راه حل بحران سوريه خواهد شد، در غير اين صورت مسائل مطرح شده از سوي غرب براي حل بحران آوارگان به صورت همزمان با طرح پيشنهادات بينالمللي جهت تحقق سازش و توقف جنگ در اين کشور چه انگيزه اي خواهد داشت؟
دوم: اينکه راه حل لبناني متناسب با محاسبات اسرائيل مطرح شود، به ويژه در صورتي که رئيسجمهور جديد براساس اين راه هم مطلوب بوده و بتواند مقاومت را منزوي کرده يا لااقل بخشي از مواضع قدرت آن را از بين برود. اين اوضاع ميتواند جايگزين طرف متعهد خارجي براي پروژه قيمومت جديد بوده و ساختار بينالمللي متناسب با طرفهاي منازعه را تأمين کند.
چيزي که ديويد کامرون ديروز به صراحت مطرح نکرد، اين بود که نگراني غرب در شرايط کنوني نسبت به لبنان در روي کار آمدن رئيس جمهوري است که بتواند باقي ماندن آوارگان سوري در اين کشور را پوشش داده و ادامه ورود آوارگان لبناني را تأمين نموده و به غرب در محاصره مقاومت بر اساس معادله چوبين جديد کمک نمايد. چيزي که مهمان بريتانيايي ما مطرح نکرد، همان چيزي بود که خبرگزاريها به نقل از اظهارات رسمي وي مطرح کردند که آنچه از آنان خواسته ميشود تعيين رئيسجمهور جديد براي اين کشور است.