پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : با وجود این که چهار سال از آغاز درگیریها در لیبی میگذرد و دولتهای مختلفی در این کشور روی کار آمدهاند، اما لیبیاییها نه تنها به خواستههای خود جهت دستیابی به کرامت و دموکراسی نرسیدهاند، بلکه آرامش و ثبات در کشورشان را هم از دست دادهاند. اما نکته قابل توجه این است که غرب که همچون پدرخوانده خود را در بحرانها و مسائل کشورهای مختلف دخیل میداند، چرا سکوت معناداری در لیبی کرده است؟ گویا اوضاع نابسامان لیبی چندان هم به مذاق غرب بد نمیآید.
در سال 2011 بود که جنگ داخلی در لیبی کلید خورد که به دیکتاتوری چندین و چند ساله معمر قذافی پایان داد و مردم این کشور امید داشتند که پس از وی تحولی عظیم در سرنوشت کشورشان رخ دهد، اما نمیدانستند که اوضاعی بسیار پیچیده و مبهم آینده لیبی را فرا میگیرد.
هرچند معمر قذافی امتیازات فراوانی را به مردم خود میداد اما کمرنگ بودن حضور و نقش مردم در تحولات قدرت باعث شد تا مردم لیبی امتیازات اقتصادی را با خواستههای خود جهت دموکراسی عوض کنند. اما در حال حاضر مردم لیبی در کشوری بسیار فقیرتر از دوران قذافی زندگی میکنند و در عین حال به خواستههای خود نیز دست نیافتهاند.
از زمان تلاش برای براندازی نظام قذافی، بیش از نیمی از لیبی تحت تصرف القاعده و دیگر گروهها درآمد. در حال حاضر نیز داعش در این کشور سربرآورده و بیشتر مکانهایی که تحت تصرف القاعده بود، اشغال کرده است.
قذافی
اکنون لیبی دارای دو دولت و پارلمان یکی در طرابلس و دیگری در شهر طبرق است و اختلافات بر سر گروههای مسلح و تشکیل دولت فراگیر مانع از برقراری ثبات سیاسی در این کشور شده است. همچنین دخالت کشورهای بیگانه چون آمریکا، ترکیه، عربستان، مصر و قطر باعث شده است تا جنگ میان لیبرالها و اسلامگرایان سرنوشت لیبی را به خطر بیاندازد.
اما در شرایطی که تمامی تمرکزها بر جنگ و تحرکات در سوریه و عراق است، آنچه که در لیبی صورت میگیرد، نادیده گرفته میشود و این امر سوالی را در ذهن مطرح میسازد که گویی توافق ضمنی برای ادامه ناآرامیها در این کشور وجود دارد.
کشورهای غربی اخیرا با صدور بیانیههایی اقدامات داعش در لیبی را محکوم کرده و در عین حال مداخله نظامی برای حل درگیریها در این کشور را رد کردند.
در این میان، محمد الدایری، وزیر خارجه لیبی در دولت طبرق گفته است که اقدام انگلیس یا دیگر کشورهای غربی برای مداخله نظامی در لیبی را بعید میداند. وی با بیان این مطلب، از کشورهای عربی برای حملات هوایی به مواضع داعش در لیبی کمک خواسته است.
این در حالی است که وزیر خارجه ایتالیا نسبت به تبدیل شدن لیبی به سومالی دوم در صورت عدم دستیابی طرفهای لیبیایی به توافق هشدار داده و گفته است، در صورتی که مذاکرات در لیبی هرچه سریعتر به نتیجهای نینجامد، باید لیبی در دستور کار ائتلاف ضد داعش قرار بگیرد و در آن هنگام هدف از این اقدام تلاش برای برقراری ثبات سیاسی در لیبی نخواهد بود، بلکه تلاش میشود تا تروریسم در این کشور مهار شود.
در همین حال، ابراهیم دباشی، نماینده دائم لیبی در سازمان ملل اظهار کرده است، حتی اگر داعش تمام لیبی را اشغال کند و سر تمام لیبیاییها را قطع کند، اما شورای امنیت با مسلح کردن ارتش لیبی پیش از تشکیل دولت توافق ملی موافقت نخواهد کرد.
همزمان، غرب به دنبال گشودن کانالهای دیگری جهت دست درازی در لیبی است که برجستهترین این کانالها تلاش برای مداخله در لیبی با نام مقابله با مهاجرتهای غیر قانونی است، اما این تلاشهای غرب با پاسخ منفی دولت لیبی مواجه شده است. نماینده لیبی در سازمان ملل (نماینده دولت طبرق) گفته بود که کشورش با پیشنویس قطعنامهای در سازمان ملل مبنی بر طرح نظامی اروپا جهت توقف مهاجرتها از طریق دریای مدیترانه موافقت نمیکند.
وی گفته بود: موضع لیبی مشخص است، تا زمانی که اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای دیگر با دولت لیبی به عنوان تنها نماینده مردم لیبی تعامل نکنند، از هیچ موافقتی از جانب ما برخوردار نخواهند بود.
دولت لیبی (طبرق) از کشورهای عربی خواسته است تا حملات هوایی علیه داعش در شهر ساحلی سرت داشته باشند. این دولت جامعه بینالملل را به سکوت شبهه برانگیز نسبت به جنایتهای داعش در لیبی متهم کرده و از کشورهای دوست نیز خواسته است تا فشار بیشتری را بر جامعه بینالملل جهت لغو ممنوعیت ارسال سلاح برای ارتش لیبی اعمال کنند.
دولت لیبی در طبرق از کمبود تسلیحات گله دارد که علت این امر عدم ارسال سلاحها، ممنوعیت بینالمللی است که از هراس قرار گرفتن سلاحها به دست گروههای مسلح در این کشور صورت میگیرد.
این در حالی است که آمریکا و کشورهای غربی حمایت بی چون و چرایی را به افراد مسلح سوری ارائه میدهند که بعضا این حمایتهای ارائه شده در نهایت به دست تروریستها میرسد.
در حال حاضر کشورهای غربی و در راس آنها فرانسه، انگلیس و آمریکا مکانیزم تعلل را در مورد لیبی در پیش گرفتهاند و نشستهای صلح و مذاکراتی را برگزار میکنند.
در واقع این سکوت غرب نسبت به حضور القاعده در لیبی از پیش از کشته شدن معمر قذافی تا به کنون ادامه داشته است. اما این نظارهگری غرب بر اوضاع لیبی بدون واکنش خاصی نسبت به تحولات در این کشور سوال برانگیز است.
در این میان شاید سخنان معاون پیشین خزانه داری آمریکا در مورد جنگ در لیبی پاسخی به این سوال بدهد. به گفته دکتر پال کریگ رابرتس، معاون پیشین خزانه داری آمریکا، نزاع نفتی آمریکا و چین باعث ایجاد جنگ لیبی شده است.
این مقام آمریکایی میگوید: آمریکا جنگ لیبی را به منظور بیرون انداختن چین از این کشور نفت خیز شمال آفریقا به راه انداخته است. آمریکا از اعتراضهای کشورهای عربی به عنوان سرپوشی برای تلاش به منظور بیرون راندن روسیه و چین از منطقه مدیترانه استفاده کرده است.
لیبی کشوری است که در چارچوب استراتژی نوین نظامی آمریکا انتخاب شده تا صحنهای برای یکی از "جنگهای پی در پی" باشد.
لیبی با سه و نیم درصد از کل ذخایر نفتی جهان یکی از پر اهمیتترین کشورها بوده و این حجم معادل دو برابر کل ذخایر نفتی ایالات متحده آمریکا است.
با ذخیره 46.5 میلیارد بشکه نفت (10 برابر مصر) لیبی بزرگترین ذخیره نفتی قاره آفریقا را دارا است و نیجریه و سپس الجزایر در مقامهای دوم و سوم قرار دارند.
کارشناسان نفتی، ذخایر نفتی لیبی را 43 میلیارد و 600 میلیون بشکه پیش بینی میکنند که پس از عربستان سعودی، دارای بیشترین ذخایر نفتی در جهان است.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نیز در گزارشی شرکتهای نفتی آمریکایی را ایفاگر نقش اصلی در توسعه صنعت نفت عظیم و ناشناخته لیبی معرفی کرده و نوشته بود: این شرکتهای نفتی به دقت نظاره گر ستیزه نظامی در این کشور هستند.
اهداف پشت پرده چیزی بجز تصاحب ذخیره نفتی لیبی و بی ثبات ساختن شرکت ملی نفت به نفع خصوصی سازی ثروت نفتی لیبی و منتقل کردن آن به دست شرکتهای خارجی نیست.
نه عربها و نه ناتو برای حمایت از غیرنظامیان یا حمایت از کشورهای همجوار لیبی دخالت نمیکنند. غرب و به طور مشخص آمریکا به دنبال سلطه بر نفت هستند و نفت لیبی اکنون در اختیار شرکتهای آمریکایی است.
هر چند آمریکا بنا به دلایلی چون بحران مشروعیت در لیبی، موج خشونتهای سازمان یافته، وقوع جنایت علیه بشریت اقدام به تصویب قطعنامه و ایجاد منطقه پرواز ممنوع با نام حفاظت از جان غیرنظامیان نمود، اما نقش آمریکا در مدیریت بحران لیبی انگیزهای فراتر نیز میطلبید که همانا احیا مناسبات نفتی با این کشور بود، چرا که در دوره قذافی روبط نفتی خوبی میان آمریکا و لیبی برقرار نبود.
تمامی رخدادها در لیبی در آرامش و با جلب نظرها به رخدادها در سوریه و عراق صورت میگیرد و گویی که کشتارهای دسته جمعی در لیبی نادیده گرفته میشود، اما این در حالی است که لیبی به کشوری خطرناک و به عنوان منبعی برای پرورش تروریست تبدیل میشود.
گویی تمامی مقدمات در حال چیده شدن است تا لیبی به کشوری چون سومالی یا افغانسان و احتمالا بدتر تبدیل شود تا راه را برای غارت این کشور فراهم کند یا این که این کشور همچون کیکی میان طرفهای مختلف تقسیم شود.