arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۳۶۶۲۶
تاریخ انتشار: ۳۴ : ۰۷ - ۲۵ آبان ۱۳۹۴

نگاهی جامعه‌شناختی به ریشه‌های تراژدی پاریس

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

کشتار و ارعابی که جمعه شب در پاریس، عروس شهرهای جهان و در قلب اروپا اتفاق افتاد و تعداد زیادی از شهروندان عادی و بیگناه را کشت و زخمی کرد، در کنار تحلیل‌های سیاسی نیازمند نگاهی جامعه شناختی نیز است.

این واقعیت که همواره در چنین اتفاقات تروریستی دست شهروندان فرانسوی با تبار مسلمان و مهاجر در کار است، نشان دهنده مسأله شکاف‌های اجتماعی- اقتصادی میان مردم فرانسه است که به سبب ترمیم نشدن در طول سال‌ها، چنین خونبار و خشن خود را نشان می‌دهد و بستر آماده‌ای را برای گروه‌های تروریستی القاعده و داعش فراهم می‌کند تا به آسانی از میان فرانسویان طرد شده از سوی جامعه اصلی یارگیری کنند.

بخشی از ریشه های روانی و اجتماعی حوادث اخیر در تاریخ فرانسه و روابط آن با مستعمراتش نهفته است. دولت فرانسه برای سده‌ها روابط نابرابر و استثماری با مستعمرات خود داشته است. این مسأله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که جمعیت‌های وسیعی از مستعمرات پیشین به کشور استعماری برای کار، جنگیدن و بهره‌کشی مضاعف مهاجرت کنند و بار ضعف نظامی فرانسه در حین جنگ‌های جهانی و بازسازی خرابی‌های آن را پس از جنگ بر دوش کشند؛ زحمت و تلاشی که به ندرت از سوی جامعه اصلی فرانسه شناخته و قدردانی شد. کشور میزبان مهاجران برای پرهیز از پیامد شکاف‌های اجتماعی- اقتصادی به طور معمول از دو راهبرد «ادغام اجتماعی» (استراتژی کوره ذوب) یا پذیرش تکثرگرایی فرهنگی و اجتماعی استفاده می‌کند. سیاست‌های ادغام می‌کوشند تا با نادیده گرفتن تفاوت‌های بنیادی، جماعت مهاجران را با هر قیمت و با ابزارهای چماق و هویج با جمعیت اصلی یکی کنند.

همدین‌سازی، همزبان‌سازی و همشکل‌سازی بخشی از اقداماتی است که انجام می‌شود. سیاست‌های ادغام از آنجا که ظالمانه هستند، معمولاً موجب واکنش مهاجران در معرض این سیاست‌ها شده و سبب نتایجی برعکس اهداف خود می‌شوند. آنها مقاومت فرهنگی، بازتولید هویت‌های بومی مهاجران و روش‌های مقابله را در پی خواهند داشت.

به نظر می‌رسد این مسأله‌ای است که در فرانسه اتفاق افتاده باشد و حدود ٦ میلیون مسلمان ساکن در آنجا با وجود آنکه رسماً و ظاهراً شهروند فرانسه محسوب می‌شوند اما در جامعه اصلی جذب و ادغام نشده‌اند و بدل به جماعت‌های سرخورده و معترض شده اند. مقصر اصلی این وضعیت سیاست‌های تبعیض‌آمیز و نابرابری فرصت‌های آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که ساختار تحرک اجتماعی را برای مهاجران و اقلیت‌ها صلب و تغییرناپذیر می‌کند. نسل اول مهاجران در جست‌وجوی تثبیت و به امید آینده بهتر برای فرزندان خویش تاب تحمل نابرابری و ستم را معمولاً دارد اما نسل‌های بعدی در شرایطی که امید به آینده بهتر نسل اول را ندارند، در بی طاقتی و بسته بودن ساختارها و نهادها بستر مناسبی را برای خشونت و اعتراض می‌سازند. مسأله زمانی بدتر می‌شود که نظام اقتصادی در آغوش سیاست‌های بازاری افتاده و در هیجان ثروت‌اندوزی طبقه حاکمه، تهیدستان و شرایط وخیم آنها را از یاد ببرد.

چنین نظامی با بازتولید پایدار نابرابری، ناپایداری نظام اجتماعی را سبب می‌شود و در چنینی شرایطی انتظار صبوری و تحمل برای جوانان نسل‌های دوم و سوم مهاجران بیهوده است. جامعه فرانسه هر از گاه نشانه‌هایی در مورد وخامت اوضاع اجتماعات مهاجرنشین و مطرود مانند شورش‌های شهری چند سال پیش در محله‌های مهاجرنشین پاریس و برخی شهرهای بزرگ و خشونت‌های ابراز شده از سوی همین گروه‌ها و استعداد آنها برای جذب در اندیشه‌های افراطی داعشی به مانند حمله به هفته‌نامه شارلی ابدو در سال گذشته دریافت کرده است اما ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن و چشم بینایی برای دیدن در نزد سیاستمداران این کشور نبوده است.

در صورت عدم اقدام جدی برای باز کردن هرم اجتماعی برای شهروندان درجه دو و سه و عادلانه کردن شرایط زیست، انتظار می‌رود چنین خشونت‌هایی ادامه یابد و تداوم آنها می‌تواند موجبات به قدرت رسیدن راست‌های افراطی را در فرانسه ممکن سازد.
 
*حسین ایمانی جاجرمی / استاد دانشگاه / ایران

نظرات بینندگان