پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : توسعه فرآيند تحول همه جانبه و حرکت از یک مرحله تاریخی به مرحله ای جدید به منظور خلق ظرفيتهاي جديد و ارتقاء قابليت ها و توانايي هاي انساني، آموزشي، اقتصادي و ... است. تحقق چنین فرآیندی مستلزم تحول جوامع است. مطالعات و تجربيات بينالمللي، مبين اين امر است که توسعه پايدار و همه جانبه، از بستر نيروي انساني می گذرد و پيش شرط رخداد و تداوم هر توسعه و تحولي، سرمايه گذاري در نیروی انساني و به منزله رکن و هسته اصلي و محوري هر جامعه ای است.
به گزارش «انتخاب»آموزش و دانش، رکن اصلي توسعه و نظام آموزشي نیز گذرگاه رسیدن به دانش بشمار مي آيد. بر اين اساس، بر خلاف پيشگامان نظريه توسعه که همواره بر اهميت ايجاد و گسترش منابع مادي و کالبدي تاکيد داشتند، امروزه، به لحاظ اهميت آموزش و پرورش در زندگي افراد و جوامع، از هزينه هاي آموزشي به عنوان يک سرمايه گذاري بنيادي ياد مي شود. نظريه سرمايه انساني، ضمن تاکيد بر بهرهور بودن سرمايه گذاری در منابع انساني، استدلال مي کند که اين سرمايه گذاريها، سبب افزايش ظرفيت و توان توليد و بهرهوري افراد مي شود. از نقطه نظر اقتصادي، گرچه بازگشت سرمايه گذاري در نيروي انساني، اغلب مستلزم فرايندي طولاني و بلند مدت است، ليکن بازدهي آن بسيار عميق و گسترده بوده و در تمام کنش هاي فردي و جمعي افراد آموزش ديده انعکاس مي يابد.
یکی از شاخصه های توسعه پایدار، درونی کردن مفهوم توسعه در نسل های جامعه است؛ از این رو سرمایه گذاری و برنامه ریزی در آموزش و پرورش انسان هایی علم گرا، با مهارت، نظام مند، پژوهشگر و به بیان دیگر دارای انعطاف ذهنی و تحرک اندیشه، قادر خواهد بود فرایند توسعه را در تمامی ابعاد جامعه گسترش داده و افراد جامعه را به عنوان اصلی ترین عوامل توسعه به بهترین شکل آموزش داده و به ارتقای کمی و کیفی جامعه کمک کند. از منظر دیگر، آموزش باعث می شود که افراد در برابر تغییرات نه تنها مقاومت نکنند، بلکه به دلیل داشتن انعطاف پذیری لازم، استقبال نیز کنند؛ این پدیده خود از شاخصه های مهم در رابطه با توسعه پایدار است.
اهمیت آموزش در مقوله توسعه پایدار به گونه ای است که در مجامع بین المللی نیز به آن توجه بارزی می شود. به عنوان نمونه سازمان ملل از زمانیکه مفهوم توسعه پایدار برای اولین بار در این سازمان مطرح شد، به نقش آموزش در توسعه پایدار پرداخته و در این حوزه مطالعات، کنفرانسها و همایشهای متعددی را نیز برگزار کرده است.
اما در ایران، دغدغه معلمان، توسعه آموزشی نیست؛ در سال های اخیر، دلیل اعتراض معلمها برای همه مشخص بوده است؛ حقوق پایین این شغل و عدمرسیدگی مسئولان به معیشت این قشر. بزرگترین مطالبه معلمان در سالهای اخیر اصلاح سیستم حقوقی آنها است.
در سال های اخیر ساعات کاری و به تبع حقوق آنها نیز کاهش پیدا کرد. به دلیل جمعیت زیاد این قشر درصد افزایش حقوق آنها به نسبت دیگر شغلها کمتر بود. بهطورکلی دستمزد این شغل در مقایسه با شغلهای دیگر دولتی پایینتر است. علاوه بر دستمزد مشکلات بیمه تکمیلی، نداشتن مزایایی برابر با سایر شغلهای دولتی و مسائلی از این دست همواره معلمان را ناراضی نگه داشته است.
بسیاری از معلمهای رشتههایی مانند فیزیک، زبان انگلیسی و غیره میتوانند کلاس خصوصی داشته باشند و درآمدشان را افزایش دهند، اما دیگر معلمها حتی اینکار را نیز نمیتوانند بکنند. زمانی افراد نخبه و با علاقه به شغل معلمی میآمدند و این شغل منزلت و جایگاه بالایی داشت، اما متاسفانه امروز آن جایگاه را از دست داده است، که یکی از دلایل آن زیادشدن تعداد معلمان بهدلیل بیکاری بود.
میزان کاری که معلمها و کارمندان ادارات دولتی میکنند، اصلا قابل مقایسه نیست؛ در حالی که حقوق آنها حالت معکوس دارد. حقوق معلمی کفاف زندگی را نمیدهد. اگر در یک خانواده مرد خانواده تنها کار کند و شغلش معلمی باشد، امکان ندارد بتواند زندگی را بچرخاند. به همیندلیل است که همسر خیلی از مردهای معلم نیز به شغل معلمی مشغولند.
معلمها در طی این سالها همواره از حقوق مالی و دستمزدشان ناراضی بودهاند. اما به طور کلی، اقتصاد یکی از ایرادات نظام آموزشوپرورش ماست. زوجهایی را می بینیم که به دلیل حقوق پایین معلمی، هر دونفر، یعنی هم زن و هم مرد کار میکنند تا بتوانند هزینه زندگی را تامین کنند.
حقوق و مزایای کم معلمها بر پایین آمدن کیفیت آموزش و پرورش موثر بوده است. مشکلاتِ پیرامون مدارس، از سیاستهای آموزش و پرورش و اهمیت ندادن به این نهاد آغاز شده است. در حالی که این نهاد یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است. در همین راستا بسیاری از معلمان از تغییر نسل و تفاوت دانشآموزان فعلی با دانشآموزان گذشته گلهمندند، در حالی که این معلمها هستند که باید خود را با شرایط تغییر دهند. و تغییر هر نوع شرایطی همگی به آموزش و پرورش بازمیگردد. ما باید برای تغییر وضعیت نظام آموزشی مدارس به صورت سیستماتیک عمل کنیم، نه فردی. کمااینکه تلاشهای فردی زیادی وجود دارند که به دلیل آسیبهای سیستم نمیتوانند به نتیجه برسند
بنابراین ما باید به این نکته توجه کنیم که اگر هر مشکلی حول محور یک نهاد شکل میگیرد، ما باید آن را نتیجه مجموعهای از عوامل اجتماعی بدانیم. از نظر من اگر مشکل اقتصاد معلمان نیز حل و فصل گردد، ما با مشکلات دیگری باید دسته و پنجه نرم کنیم. بنابراین باید در نظام و آموزش و پرورش، از شکل تدریس گرفته تا مسائل اقتصادی بازبینی صورت گیرد. به گمان من مشکل آموزش و پرورش ما، تنها مشکلی اقتصادی نیست، بلکه باید به همه وجوه توجه شود.