arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۱۸۸۲
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۱۱ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۴

نسل به نسل آزادی و آزادگی

*احمد مسجدجامعی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. این روزها در شهر و کوی و برزن که قدم می‌زنی چهره‌ مردانی را بر آویزهای شهر می‌بینی که از جان و مال و خانه و خانواده خود گذشته‌اند و در سوریه غریبانه با آدم‌خوارهای تکفیری جنگیده‌اند و اینک «شهید» بازگشته‌اند؛ شهیدانی که اگر نبودند امروز دشمن پشت دروازه‌های ایران‌شهر، عربده می‌کشید.

٣٧‌سال پیش نیز مردانی از همین تبار در برابر دژخیمانی که این مرزوبوم را ملک طلق خود گمان بردند، ایستادند و خون سرخشان را فدای خاک زمردگون این وطن کردند. یکی، دو سالی پس از آن بود که دلیرمردمان ایرانی، شجاعانه و جوانمردانه در آزمونی دیگر، این سرزمین مینوی را از ذهن و دهان جهان‌خواران و نمایندگان منطقه‌ای آنها بیرون کشیدند تا این وطن اهورایی بماند و بماند و بماند. تا مردم در آسایش و آرامش در وطنشان زندگی کنند و این جریان تا زندگی هست، ادامه دارد.

٧٠ سال پیش از انقلاب نیز، عارف قزوینی، شاعر و ترانه‌سرای عصر مشروطه چنین سروده بود: 
«از ابر کرم خطه‌ ری رشک ختن شد» و بعد یادی کرده بود از مردان شهیدی که کار را به «حکومت قانون» و «رسیدن به آزادی» و تأسیس «مجلس شورا» کشیدند و گفته بود: «از خون جوانان وطن لاله دمیده، از ماتم سرو قدشان سرو، خمیده» و تا پایان تصنیف درد شهیدان رهایش نکرده بود و آخر به خود نهیب زده بود: «اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است».

داستان، یک داستان است که تکرار می‌شود. «سیاوش» در عین مظلومیت، تنها داشته‌ خود یعنی خون و جانش را می‌دهد تا اهریمن و تورانیان را بتاراند و از خونش، لاله‌های داغدار بر خاک می‌روید. بهار نزدیک است، خون سیاوش‌ها می‌جوشد و از خاک، کران‌تا‌کران لاله خواهد رست. به قول «ابتهاج»:

بهارا! بنگر این خاک بلاخیز
 که شد هر خاربن چون دشنه خون‌ریز
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله‌گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
 مزار کشتگان را غرق گل کن
دگربارت چو بینم، شاد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم

*شرق
نظرات بینندگان