چند نفر از دانشآموزان، در پاسخ به این پرسشی درباره تصورشان از اعتیاد، پاسخهای جالب و البته قابل تأملی دادهاند.
به گزارش انتخاب، برای دهه شصتیها و حتی هفتادیها که دیر شد. روزگاری که دانستن برای کودکان جرم بود، غیرممکن بود بگذارند بچهها از چیزهایی که بیشتر از سنشان بود، سردربیاورند.
هنوز هم یکسری از آن تابوها در هیبت خودشان باقی هستند و گذر از آنها ممنوع است. با این حال در سالهای گذشته بهواسطه تغییر سبک زندگی، نقش دنیای اینترنت و فضای تبادل اطلاعات، مرز بین دانستن و ندانستن کودکان نسل ما با نسل کنونی باریک شده است، اما هنوز هم واژههایی پر رمز و راز فاصله بین دانستهها و ندانستههای کودکان با آدم بزرگهاست.
پدرها و مادرها، همان کودکان دیروز هستند، همان کودکانی که وقتی در نقش والدین قرار میگیرند، جسارت پاسخ به سوالات فرزندشان را ندارند. بسیاری از بزرگترهای سرد و گرم چشیده روزگار ما، ورود کودکان را به دنیای ناشناختهها صلاح نمیدانند و همچنان صحبتکردن از اعتیاد، حتی برای آموزشهایی که کودکان لازمدارند تا از خودشان محافظت کنند، ناهنجار به نظر میرسد. آنها بر این باورند که پاسخ به برخی سوالات، قبح مسأله را میشکند و چشم و گوش بچهها را باز میکند.
برخی هم اگر جسارت حرفزدن با کودکشان را به خود میدهند، قطعا صادقانه پاسخ نمیدهند و همین عاملی میشود تا کودک در دنیای شخصیاش دست به کنکاش بزند.
برای تهیه گزارشم دانشآموزانی را پیدا کردم که از تصویر ذهنیشان در رابطه با اعتیاد میگویند. پدرها و مادرهایشان را قانع کردم تا اجازه دهند فرزندانشان از تابوی اعتیاد، حرف بزنند. از بچهها پرسیدم که آیا میدانند موادمخدر چیست؟ اصلا از اعتیاد چیزی میدانند؟ و نکته جالب ماجرا این بود که همه آنها دانستههایشان را هیچوقت با پدر و مادرهایشان مطرح نکرده بودند. تنها موضوعی که به شکل غالب در پاسخ کودکان بود، همین است که میخوانید و ظاهرا کسی وقت ندارد به کودکیشان رسیدگی کند.
هیلا 9 ساله، دانشآموز کلاس سوم ابتدایی
صدای چقچق قیچی و سشوار صدابهصدا نمیرساند. دخترک با مادرش آمده تا موهای بلندش را کوتاه کند. نگاهش را به نقطه برخورد قیچی و شانه دوخته، از نگاهش معلوم است دلش نمیخواهد موهایش را بچینند. مادرش مجله مد را ورق میزند و برای مصاحبهام با دخترش واکنش تندی ندارد: «اشکالی نداره ازش بپرسی، خودمم کنجکاوم بدونم از اعتیاد چی میدونه، ولی یکجوری نباشه که پررو شه».
با مقدمهچینی سوالم را در ذهن دخترک 11 ساله جا میاندازم. به من نه، به مادرش نگاه میکند: «همونهایی که از بدنشون کرم درمیاد؟»
- این باور درستی نیست عزیزم، موادمخدر و اعتیاد گرفتاریهای بیشتری داره.
مادرش نگاه تندی میکند و زیر گوشم میگوید: «نه بزار همینجوری فکر کنه تا بترسه.»
- تو مدرسه راجع به موضوع اعتیاد باهاتون صحبت میکنند؟
«نه.»
- تصور خودت از اعتیاد چیه؟
«هیچکس آدمهای معتاد رو دوست نداره.»
اعتیاد در جامعه ایران تابوست و به همین خاطر منفور کردن مواد مخدر صنعتی و شیمیایی در ذهن کودکان، تنها با آموزشهای علمی و نوین شکل خواهد گرفت.
دکتر آذردخت داوری، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در اینباره به «شهروند» میگوید: «بچهها چیزی را که میبینند، باور میکنند، بنابراین نباید در رابطه با درک دنیای اطرافشان به آنها اطلاعاتی غلط داد. بیرون آمدن کرم از بدن معتادان شاید مختص به مصرف یک نوع مواد خاص باشد، در صورتی که اعتیاد پدیدهای گسترده است و مواد مختلف تاثیرات متفاوتی دارند. ما در روانشناسی کودک هیچوقت توصیه نمیکنیم که بچهها را از چیزی بترسانیم، بلکه میگوییم باید به آنها آگاهی بدهیم. پدر و مادرها بهخاطر نگرانی و ترس از اینکه مبادا فرزندشان برداشت خوشایندی از مواد مخدر داشته باشد، سعی میکنند آنها را بترسانند، درصورتی که ماهیت تبلیغاتی مصرف موادمخدر در نگاه نخست ایجاد حس سرخوشی است و اگر در طول زمان کودک با این تبلیغ اغواگرانه روبهرو شود، ممکن است نسبتبه اطلاعاتی که پدر و مادرش به او دادهاند، دچار تردید شود. پس بهتر است به جای ترساندن کودکان از آسیبها و عوارض موادمخدر برای فرزندانمان صحبت کنیم.»
شایان 10 ساله، دانشآموز کلاس پنجم ابتدایی
پسرها بعد از زنگ آخر مدرسه از سر و کول هم بالا میروند. چند دقیقه قبل، از مرد جوانی که دنبال پسرش آمده بود، اجازه مصاحبه با فرزندش را گرفتم. پسرش را نشانم داد، توی شلوغی پیادهرو با دوستانش ایستاده بود: «تو برنامه شوک که از تلویزیون پخش شد، معتادها رو نشون داد. همشون کنار خیابون افتادهبودند، بیحال بودن و سرنگ کنارشون افتاده بود.»
- تو مدرسه راجع به اعتیاد باهاتون صحبت میکنند؟
«یک بار تو سالن اجتماعات راجع به این موضوع سخنرانی کردند. راجع به قلیون و سیگار.»
- تا حالا از پدر و مادرت راجع به موادمخدر چیزی شنیدی؟ بهت گفتن اعتیاد چیه؟
«نه هیچوقت حرفی نزدن. منم خجالت میکشم برم ازشون بپرسم. یعنی میترسم ازشون بپرسم.»
- چرا بترسی؟
«ترس که نه، خجالت میکشم.»
- تصور خودت از اعتیاد چیه؟
یواشکی به پدرش نگاه میکند که ما را میپاید و بعد بلند میخندد: «منم خودم معتادم، معتاد بازی کلش آف کلنز.»
پسرک 12 ساله میدانست استفاده مکرر و انجام متعدد یک کار، به معنای اعتیاد است. اعتیادی که حتی میتوان به یک بازی رایانهای نسبتش داد. به این معنی که کودکان، چیزهایی را که از آنها پنهان میکنیم یا میخواهیم قبحش را فرو نریزیم، میدانند. این را آمارها نیز نشان میدهند، چراکه نیمهدوم بهمنماه دکتر علیاکبر سیاری، معاون بهداشت وزارت بهداشت در نشست معاونان بهداشت دانشگاههای علومپزشکی کشور آمار جدیدی را درباره مصرف قلیان و سیگار میان دانشآموزان تهرانی اعلام کرد. آماری تکاندهنده که از مصرف قلیان در بین 51.2 درصد دانشآموزان تهرانی و مصرف سیگار 31 درصد آنها حکایت داشت. آماری که قطعا در خانوادهها پنهان است.
گلنار 14 ساله، دانشآموز پایه هشتم دوره متوسطه
«سیگار نکش، موزیک با صدای بلند گوشنکن، مهمونی نرو، این کار را نکن، آن کار را نکن، اگر قرار باشه همه این کارها رو نکنیم، دیگه چطور میتونیم بگیم جوونیم؟ اصلا اگر این کارها را نکنیم، چه کار کنیم؟» دیالوگ کوبنده دخترکی که در دوره نوجوانی، خودش را جوان میدانست، هنگام خرید سه نخ سیگار از سوپرمارکت آغاز شد.
وقتی پرسیدم: «سیگاری هستی؟» پشت سر هم جوابم را داد، اما بعد قانع شد تا بگوید گاهی به دور از چشم مادر و پدرش، چپقی سیگار دود میکند.
«پدرم سیگاریه. ناشتا سیگار میکشه. اما همیشه میره رو بالکن و پشتش رو میکنه به ما. بوی سیگارش میپیچه و دودش میره هوا، مثلا میخواد روی ما به این مسأله باز نشه. ولی ما که میفهمیم. من نمیفهمم اگه سیگار کشیدن درست نیست، چرا پدرم سیگار میکشه و اگر درسته چرا مخفی میکشه مثلا؟!»
- از دودش خوشت میاد یا از ژستش؟
«حالش خوبه»
- من نمیگم دروازه ورود به اعتیاد با سیگار شروع میشه، ولی باید خیلی قوی و آگاه باشی که نخواهی چیزهای دیگهای رو که ممکنه بهت بگن حالش «خوبه»، امتحان کنی!
«نه بابا. همین سیگار از سرم زیاده. اینقدر سست نیستم. میدونم مواد چی کار میکنه با آدم.»
- چیکار میکنه؟ تصورت از اعتیاد چیه؟
«اصلاً مهمترین بخشش اینکه پولشرو ندارم. مواد خز مثل تریاک و شیشه که آدمو بدبخت میکنه، کوکایین، اکس و اینجور چیزها هم که مال مهمونیهای بچه پولدارهاست. برای همین، سیگار ما را بس.»
یاد 13 سالگی خودم افتادم. 13 سالگی من در دوره راهنمایی خیلی فراموششده است. آن دوره فراموششده نوجوانی نسلهای گذشته، آنقدر کودکانه بود که از ندانستههایمان چیزی یادمان نیست.
چندی پیش پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با موادمخدر اعلام کرد: «130 هزار نفر از دانشآموزان ایران از یک تا چند بار سابقه مصرف مواد مخدر دارند و تعداد کمی از آنها ممکن است مصرفکننده خاص مواد مخدر باشند.» با این حال ستاد مبارزه با موادمخدر در ابتدای امسال نیز درباره اعتیاد دانشآموزان در ایران آماری را منتشر کرده بود اما وزیر آموزشوپرورش اعلام کرد که این آمار را قبول ندارد.
علیرضا 12 ساله هفتم، دانشآموز پایه ابتدایی
پدر و مادرش جوانند و یک برادر بزرگتر از خودش دارد. در همسایگی ما زندگی میکند و هر بار که در لابی یا راهپله دیدمش پسر اجتماعی و مودبی به نظرم میرسید. پدرش کارهای هنری میکند و از آن آدمهای روشنفکر است. خودش میگوید به بچههایش آزادی داده و درحالیکه هنوهنکنان ته مانده نیرویام را برای بالا رفتن از پلهها، پابهپای او میگذارم، راضیاش میکنم تا درباره معضل اعتیاد با پسرش مصاحبه کنم.
او هم که به روابط دوستانه با بچههایش مینازد، برای اثبات این نکته اجازه میدهد تا در لفافه سوالهایم را از پسر 12 سالهاش بپرسم اما قبل از این مصاحبه گوشزد میکند: «من به مسائل تربیتی و پرورش بچهها بیتوجه نیستم؛ اما گاهی محدودیتهایی برای بچهها درنظر میگیرم تا مرزشان را بشناسند و پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند.» برای مصاحبه جلو در خانه منتظر میایستم و با تأخیر 10 دقیقهای بالاخره میآید. سوال من را از پدرش شنیده: «تو فیلمها و
سریالهای تلویزیون همیشه یک آدم معتاد رو نشون میدن.»
- تو میدونی اعتیاد چیه؟
«اونایی که موادمخدر مصرف میکنن معتادن دیگه.»
- فکر میکنی اون آدمها چه جور آدمهایی بودن که معتاد شدن؟
«حتماً خیلی بدبخت و فقیر بودن. شاید پدر و مادر خوب نداشتن یا مدرسه نرفتن، درس نخوندن، آموزش ندیدن.»
- مگه تو مدرسه راجع به معضل اعتیاد و موادمخدر بهتون آموزش میدن؟
«نه، ولی مامانم هر وقت میخواد به من بگه درس بخون، یه معتادی رو که توی جوب افتاده واسم مثال میزنه و میگه این درس نخونده و برای همین معتاد شده و گوشه خیابون افتاده.»
نتیجه یک تحقیق نشان داده است که اگرچه تجربه مصرف مواد، بیشتر در دوره نوجوانی و جوانی رخ میدهد اما پایههای آگاهی و باورها در سنین قبل از نوجوانی گذاشته میشوند، بنابراین ارایه آموزش و آگاهی به میزان پذیرش و فهم کودکان، ارایه الگوی مناسب به آنها و توجه به نیازهای کودکان سنین پیشدبستانی و بهویژه ابتدایی، نقش بسزایی دارد و نباید ناشیانه و بیگدار به آب زد. نباید از معتادان انسانهایی منفور یا درمانده بسازیم، چراکه در اطراف همه ما آدمهایی وجود دارند که شاید بنا بر دلایلی، ظاهری موجه داشته اما گرفتار اعتیاد شده باشند. تصویرسازی غلط و دوگانگی ذهنیتی در کودکان شاید باعث میشود تا حس کنجکاویشان را در مسیری غلط بیندازند.
پارسا 11 ساله، دانشآموز ششم دوره ابتدایی
«ترسوندن بچه بهتر از اینه که موضوعی رو ازش مخفی کنی» اینها را مادری میگوید که با بچههایش درباره موضوعاتی که خودش در کودکی جرأت ابراز آنها را نداشته، حرف میزند و میخواهد آن جوری که او چشموگوش بسته بار آمد، بار نیایند. پسرش هم کنارمان ایستاده و به حرفهای ما گوش میدهد: «پسرم خودت بگو از اعتیاد چی میدونی؟»
«نخستینبار تو برنامه تلویزیون معتادها رو دیدیم. اون موقع 9 سالم بود. این موضوع رفته بود روی مخم. میترسیدم داداشم که از من بزرگتره معتاد بشه. برای همین از مامانم راجع به اعتیاد پرسیدم.»
- چرا میترسیدی داداشت معتاد شه؟
«آخه تو اون برنامه پسره میگفت که دوستش معتادش کرده، منم از دوستای داداشم خوشم نمیاد. یه جوری لباس میپوشن و حرف میزنن. تازه سیگار هم که میکشن. برای همین میترسم.» مادرش میگوید: «پسر من خیلی دلسوزه و برای همین موضوعاتی مثل اعتیاد خیلی ذهنش رو درگیر میکنه.»
- فکر میکنی اعتیاد چیه؟
«نمیدونم چیه. نمیخوام امتحان کنم تا بدونم چیه، چون مطمئنم همه معتادها هم اولش میخواستن بدونن مواد چیه و بعدش معتاد شدن.»
شناخت مفاهیم از این جهت که به گسترش میدان دید فرد منتهی میشود، بدونشک در کسب موفقیت بیشتر، عاملی مهم و اساسی است. کودکی یک دوره زمانی و مرحلهای از عمر است،
درحالی که خیلیها معتقدند این دوره تنها یک دوره زمانی از عمر نیست، بلکه تعیینکننده مرحلهای از عمر است. بزرگترها یا به قول معروف «آدم بزرگها» کودکی را بهخاطر کوچکبودن نقص میدانند؛ اما هیچوقت نمیدانند که خودشان هم همان کودکانی بودند که شازده کوچولو را درک کردند، همان شهریار کوچکی که سیارهاش را برای درک زندگی یک گلسرخ ترک و سعی کرد تا جهان را بشناسد. همان شازده کوچولویی که همه آدم بزرگهای دنیا برایش عجیب بودند. آدم بزرگها فقط برداشت خودشان را از اعتقاداتشان قطعی میدانند و به نسل ما که هیچ، به کودکان آینده هم میدان نمیدهند.
منبع: شهروند