چهرههای سینمایی و در درجه اول بازیگر جماعت تا یک جایی سلبریتی به حساب نمیآیند و تا اینجا همهچیز خوب است. تا وقتی خبری از جایزه در فلان جشنواره داخلی و خارجی نباشد و تصویرت به عنوان یک چهره هنری روی جلد یکی از مجلهها نرفته باشد، ارتباط با رسانه و خبرنگار اتفاق فوقالعادهای است و میتواند پلی برای دیدهشدن یا حداقل بهتر دیدهشدن باشد.
البته داریم بازیگران بسیاری در تئاتر و سینما که سالها روی بورس بودهاند اما به خاطر روابط عمومی ضعیف و فقدان ارتباط با رسانهها اسمی از آنها در رأس اخبار نیست و به اندازهای که باید کارهایشان برجسته نمیشود. این قشر از بازیگران هم دو دستهاند. یا خودشان دوست دارند در رسانهها پرحرفی نکنند و برخی دیگر هم تنها بهواسطه اخلاق تندشان به تدریج با رسانهها فاصله گرفتهاند.
اما همه آنهایی که در این دو گروه جایی ندارند و اول راه ایستادهاند تا یک جایی با هیچچیز مشکل ندارند و اساساً انسانهای راحتی شناخته میشوند که درجه حساسیتشان روی اعداد پائین تنظیم شده و دنبال پرخاشگری نمیروند. برخورد خوش، پذیرش راحت به درخواست برای مصاحبه و پاسخگویی به پرسشهایی که شاید برخی از آنها از اساس غلط باشد یا ریشه در تحقیق ناچیز و بیاطلاعی مصاحبه کننده دارد - و اهالی سینما کم و بیش با آن درگیر بودهاند - از جمله اتفاقاتی است که بسیاری از بازیگران سینما تا قبل از چهره شدن و رسیدن به درجه سلبریتی بودن هیچ مشکلی با آنها ندارند اما به محض یافتن خودشان روی جلد مجلات و تکثر انتشار تصاویرشان در شبکههای اجتماعی به عنوان یک چهره سرشناس همهچیز طور دیگری برایشان پیش خواهد رفت.
در واقع برخی بازیگران سینمای ایران به محض رسیدن به چنین درجهای حتی اگر ذاتاً خوش اخلاق، مأخوذ به حیا و خوش برخورد باشند مقابل همهچیز و همهکس گارد میگیرند و تصور میکنند اگر تام اتفاقات روزمره زندگیشان را به شکل قبلی انجام دهند اشتباه کردهاند. این رفتار از عینک آفتابی زدن در لحظه خروج از منزل و در تمام موقعیتها و حاضر نشدن در محافل عمومی آغاز میشود و کمکم نشانههایش در رفتار و مواجهه با رسانهها به مخاطب انتقال پیدا میکند تا جایی که هوادار قدیمی تصور میکند، فلان چهره محبوبش برخلاف آنچه از دور میبیند به آندازه عمل و هنرش او را جذب خود نمیکند.
لیلا حاتمی که از دل یک خانواده هنری و کاملاً محبوب بیرون آمده و از کودکی با سینما بزرگ شده طی سالهای اخیر بهواسطه بازیهای درخشان و بلوغ هنری و البته سبک زندگیاش تبدیل به چهرهای محبوب در سینما شده و طرفداران بسیاری دارد. حاتمی را طی سالهای اخیر بهواسطه نقشهایش و البته آنچه از خودش دریافتهایم فردی آرام، ساده و متین دیدهایم که برای جا گرفتن در قلوب مخاطبان سینما و حتی عامه مردم به اندازه کافی شانس داشته و میتوان عوامل متعددی برای محبوبیتش پیدا کرد.
با این حال همین چهره محبوب در برخورد و مواجهه با رسانهها به اندازه آنچه از او سراغ داریم با نشان دادن واکنشهای عصبی و پرخاشگرانه علامت تعجب بزرگی مقابل چهره دوستدارانش قرار داده که «واقعاً این لیلا حاتمی خودمان است؟ همان لیلای کوچک دلشدگان؟ همان لیلای آرام لیلا؟ همان دختری که قرآن خواندنش بالای سر رزمنده مجروح، مخاطب سینما را به سمت قرآن میکشاند؟ همان زن مظلوم و مهجور پرسه در مه، دوارن عاشقی و خیلی از فیلمهایی که در تکرار خودش هم شیرین بود یا آنچه در «من» ایفا کرده؟»
لیلا حاتمی برای مصاحبه وسواس دارد و خیلی سخت گفتوگو میکند. او دنبال پرسشهای اساسی است، چراکه احتمالاً میخواهد پاسخهای اساسی برای مخاطبان حرفهایش ردیف کند و حتماً به همین خاطر است که به سؤالهای سطح پائین و اشتباه - به زعم خودش - پاسخ نمیدهد یا جوابی برای آنها ندارد. تا اینجای کار ایرادی نیست و میشود این مشکل را به شکل متمدنانهتری حل کرد، اما پرخاشگری و حمله به مصاحبهکننده در کجای فرهنگ روابط بین چهرهها و رسانهها قرار دارد که باید شاهد بروزچنین ناهنجاری از بازیگری مطرح باشیم؟
جایی از مصاحبه حاتمی میگوید حوصله دارد - که میدانیم ندارد و شاید بهتر بود در آن شرایط عصبی تن به مصاحبه نمیداد - و حالا که آلودهاش کردهاند باید خبرنگار مصاحبه را ادامه بدهد تا لهشدن آلوده شدن خانم بازیگر تلطیف شود. پرسش اساسی اما اینجاست. چه کسی و چرا قصد له کردن و آلوده کردن شما را داشته و چرا از پاسخهای سر بالا و اعتراض و قهرهای خودتان چنین برداشتی داشتهاید؟
لیلا حاتمی امروز قصه ما احتمالا نمیداند یا شاید فراموش کرده که بعد از اتفاقات کن، وقتی آلوده حاشیهسازیهای تندروها و کج اندیشان افراط گرا شده بود، همین رسانهها پشتش درآمدند و نگذاشتند هجمهها محاصرهاش کند. احتمالا آن روز اگر همین بلندگوها مقابل صورتش ردیف میشد تا حقانیتش را ثابت کند از سر بیسوادی خبرنگاران ردیف نشده بود و حالا که همهچیز آرام شده و محبوبیت حباب امنی پیرامون خانم بازیگر ایجاد کرده، میشود به رسانه و خبرنگارش تاخت که چرا وقتی من حوصله ندارم، اصرار دارید تا از من مصاحبه بگیرید؟
انتهای پیام