پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همزمان با فرارسیدن فصل تازه نمایش فیلمهای سینمایی، از تحریم چهار فیلم سینمایی توسط حوزه هنری سخن به میان آمده است؛ رویکردی که اگرچه با واکنش دوپهلوی مسئولان این نهاد همراه شده اما اگر تحقق یابد، مطابق با تجربه گذشته دو واکنش عمده از سوی مخاطبان و سینماگران در پی خواهد داشت.
به گزارش انتخاب؛ «ابد و یک روز»، «مالاریا»، «خشم و هیاهو» و «بارکد» چهار فیلمی هستند که در طول دو روز اخیر شایعه عدم نمایششان در سینماهای حوزه هنری سازمان تبلیغات که معادل 25 درصد کل فروش سینمای ایران در اختیار دارند، منتشر شد و نگرانیها را درباره ادامه محروم سازی سینماگران از بخشی از ظرفیت محدود اکران تقویت کرد.
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری با لحنی دوپهلو اگرچه تصمیم گیری در این مقطع را رد کرد اما راه را برای نمایش این فیلمها نسبت و گفت: «روال کار به این شکل است که فیلمها در ابتدا از وزارت ارشاد پروانه نمایش میگیرند و ما در مراحل بعدی تصمیم گیریهای لازم جهت اکران را در سینماهای حوزه هنری میگیریم.»
این رویه البته چندان پسندیده نیست و تنها جواد شمقدری رئیس وقت سازمان سینمایی بود که حاضر شد در مقابل دوگانه سازی نهاد متولی در حوزه فرهنگ بایستد و تا آنجا که ممکن بود با حوزه هنری برای عدم نمایش فیلمهایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز داده بود، برخورد کرد؛ به گونهای که برای مدتها هیچ فیلم سینمایی تازهای از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز اکران در گروه سینماهایی متعلق به حوزه هنری را دریافت نکرد.
با همه اینها و حتی با این استدلال که شاید حق به حوزه هنری باشد و سینمادار باید حق داشته باشد اثری که میخواهد به نمایش دهد را انتخاب کند، از این نوع تصمیم گیری بسیاری از سینماگران متضرر میشوند، چرا که برخی سینماهای حوزه هنری نظیر سینماآزادی به شدت در فروش فیلمها تاثیر دارند و تحریم این سینماها میتواند به معنای ضرر چندصدمیلیونی فیلمسازان باشد و در مسیر تولید آثار بعدیشان نقشی چالش زا داشته باشد.
با این حال مرور زمان باعث شده تحریم آثار سینمایی توسط حوزه هنری اثر عکس به خود بگیرد و دو واکنش قابل پیش بینی را در نزد تماشاگر و کارگردان در پی داشته باشد. «برف روی کاجها» اثر پیمان معادی، «بیخود و بیجهت» ساخته عبدالرضا کاهانی، «پذیرایی ساده» به کارگردانی مانی حقیقی، «پل چوبی» اثر مهدی کرمپور، «من همسرش هستم» ساخته مصطفی شایسته و «من مادر هستم» به کارگردانی فریدون جیرانی با عدم نمایش در سینماهای حوزه هنری در اکران فروش نسبتاً مناسبی را داشتند و این تحریم برایشان تبلیغ مناسبی بود.
در ادامه همین بازی، تحریم «قصهها» همین نتیجه را در پی داشت و اگرچه فیلم رخشان بنیاعتماد نسبت به آثار پیشینش ضعیف بود اما آنچنان این تحریمها و حملات اثر تبلیغی قوی داشت که شاید «قصهها» در یک اکران وسیع و بیحاشیه نمیتوانست به آن دست یابد و در واقع مسئولان حوزه هنری و رسانههایی که برخورد نامتعارفی با این فیلم داشتند، کمک قابل توجهی به دیده شدن این اثر در خارج از قلمروشان کردند!
در نهایت فیلم «نهنگ عنبر» ساخته سامان مقدم با فروش بیش از شش میلیارد تومانی بدون برخورداری از تبلیغات و همچنین با وجود تحریم در سالنهای حوزه هنری، نشان داد این حنا دیگر رنگی ندارد و لزوماً برخورداری از حجم بالای سالنهای سینما زمینه ساز فروش بالای یک فیلم نمیشود و تماشاگر امروز که قرار است رقم قابل توجهی برای بلیت سینما پرداخت کند، مطالعه و انتخاب میکند و سپس سراغ سالنی میرود که فیلم مورد نظرش را به نمایش گذاشته است.
واکنش دوم از سوی کارگردانهای سینما رخ میدهد و آن هم تحریم متقابل حوزه هنری به عنوان یک مجموعه فیلمسازی است. تقریباً هیچ کدام از کارگردانهایی که فیلمهایشان در سالنهای این مجموعه به نمایش درنیامده، حاضر نشدهاند در ادامه مسیر فیلمسازیشان سراغ همکاری با حوزه هنری بروند و هرچه بر کثرت این فیلمهای تحریمی افزوده شود، شمار کارگردانهایی که از این نهاد فاصله میگیرند، رو به فزونی میگذارد.
نتیجه این شرایط در طی یک دهه، عدم همکاری طیف وسیعی از کارگردانهای زخم حورده با حوزه هنری در زمینه فیلمسازی و عدم امکان استفاده از فیلمسازان کاربلد برای تولید محتواهای سینمایی مدنظر حوزه هنری است. حال باید دید با وجود این بازی دو سر باخت، همچنان تحریم فیلمهای سینمایی ادامه خواهد یافت یا این چهار فیلم به نمایش در میآیند و در سال 95، فیلمی توقیف نمیشود؟