پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پدرم! تو که از حال عاشقانت آگاه بودی، تو که از جان شیفته ام خبر داشتی و ميدانستی که من شیدا و بیقرار تو هستم، چگونه تنهایم گذاشتی؟ آخر آن که عمری را در پرتو وجود تو سپری کرده، در ظلمات چگونه تواند زیست!؟
امام عزیزم، مرشد و مرادم!
مسئولان نشر آثارت از من خواسته اند تا دانستههای خود را پیرامون نحوه سرودن اشعار عارفانه ات بنگارم تا دریچه ای به یکی از ابعاد وجودت پیش چشم مشتاقانت بازگردد؛ اما چون قلم به دست ميگیرم، غم فقدانت امانم نمیدهد و اندوه هجرانت رهایم نمیکند، آخر خانه ما را بی تو نوری و فروغی نیست، جای جای خانه، نشان از تو دارد و شمیم وجودت همه جا را آکنده است. علی کوچکت پیوسته تو را ميجوید و همواره از تو ميپرسد و از آنجا که به او گفتهایم تو در آسمانهایی همیشه به شوق دیدارت به آسمان و ستارگان خیره ميشود.اکنون بیش از سه ماه از سفر روحانی تو ميگذرد و همه روزه مشتاقان تو در حسینیه و خانه ات گرد هم ميآیند و عاشقانه مينالند و عاجزانه ميگریند و رهگذرت را از خانه تا حسینیه گلریزان ميکنند. پدرم! تو که از حال عاشقانت آگاه بودی، تو که از جان شیفتهام خبر داشتی و میدانستی که من شیدا و بیقرار تو هستم، چگونه تنهایم گذاشتی؟ آخر آن که عمری را در پرتو وجود تو سپری کرده، در ظلمات چگونه تواند زیست!؟
منبع: دیوان امام، ص 33