حسین جابری انصاری، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان و دیپلمات کارکشتۀ دستگاه دیپلماسی در گفتگویی خواندنی با روزنامۀ ایران از سختی های کار و مذاکرات ایران و آمریکا گفته است؛ مشروح گفتگو را در ادامه می خوانید:
روزگاری نه چندان دور سخنگوی وزارت امور خارجه یگانه روزنه ارتباطی دستگاه دیپلماسی با رسانهها به شمار میآمد. خبرنگاران نه دسترسی به وزرای امور خارجه داشتند و نه حتی فرصتی برای گپ و گفت با معاونان وزارت امور خارجه فراهم میشد. این وضعی بود که کمابیش تا پیش از دولت یازدهم بر دیپلماسی رسانهای وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران حاکم بود.
دیوار فاصلهای که با تغییر دولت و جدیت یافتن مذاکرات هستهای شکست و البته این روزها در دوران سخنگویی حسین جابری انصاری تا حدود زیادی به تعادل رسیده است.
جابری انصاری که پیش از برعهده گرفتن سمت سخنگویی، تجربه مدیرکلی خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت خارجه، ریاست مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس و نیز سابقه سفارت ایران در لیبی را در کارنامه خود ثبت کرده بود آبان ماه سال 94 در حالی جایگزین مرضیه افخم، سخنگوی پیشین دستگاه دیپلماسی شد که وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین و پربحثترین پروندههای بینالمللی خود را با نتیجهای افتخارآمیز به سرانجام رسانده بود.
موفقیتی که سهم رسانهها از آن بیشک به بازتاب اخبار و نگارش گزارشهای خبری خلاصه نمیشد و در فضاسازی رسانهای، تحلیل شرایط، اقناع مخالفان و بازتاب نقدها و تحلیلهایی که به یاری مذاکره کنندگان میشتافتند، ادامه مییافت. همین ارتباط تنگاتنگ سبب شد که در ماههای گذشته نشستهای خبری سخنگوی وزارت خارجه فضایی متفاوت را تجربه کند و نشان دهنده این واقعیت باشد که تحول پدید آمده در دیپلماسی رسانهای نه اتفاقی مقطعی که روندی ممتد به شمار میآید.
بر این اساس با حسین جابری انصاری درباره همین تغییر و الزامات حاکم بر سمت سخنگویی به عنوان صدای رسمی و بینالمللی نظام جمهوری اسلامی گفتوگو کردیم. گفتوگویی که در امتداد خود به ناگفتههایی از مذاکرات دوجانبه میان ایران و امریکا درخلال مذاکرات هستهای کشیده شد.
چه قالب و سازو کارهایی در ساختار وزارت امور خارجه برای گردش
اخبار و سیاستهای اعلامی حاکمیت که در مواضع سخنگو منعکس میشود تعریف شده
است؟
مسئولیت سخنگویی به دلیل ارتباط با خبرها و تحولاتی که بسرعت دستخوش تغییر میشوند، مسئولیت حساسی است. همانند رودخانهای جاری که دائماً ورودی و خروجی دارد و از ماهیتی پویا و در حال تحول برخوردار است. به همین دلیل این کار در همه جای دنیا بویژه در بیش از یک دهه اخیر دچار تحول و از قالبهای سنتیتر خارج شده است، اما در جاهایی که کمتر این تحول اتفاق افتاده است، پاسخگویی متوازنی هم با این تحولات وجود ندارد. این مسئولیت در ایران نیز خارج از این قالب نیست، ایران به دلیل اینکه در یک موقعیت ژئوپلیتیک بسیار ویژه و پر از تحولات قرار گرفته و همچنین به خاطر نوع تعاملاتش با محیط پیرامونی و جهانی در یک وضعیت عادی قرار ندارد، از اینرو باید بیش از پیش خود را با سرعت تغییرات هماهنگ کند.
رصد و گردش اخبار و تحولات هم در وزارت امورخارجه دو قالب دارد؛ یک قالب مدرنتر که به شکل بهرهبرداری از اخبار شبکههای ارتباطی جدید و فضای مجازی و همچنین استفاده مستقیم از رسانههای گروهی و شبکههای مختلف ماهوارهای انجام میشود و یک قالب سنتی که همیشه جریان داشته و بر اساس آن، مجموعه بولتنهای مختلفی که چندین بار در شبانه روز توسط کارشناسان آماده میشود و آخرین تحولات و رویدادها را رصد میکند در اختیار من و سایر مدیران قرار میگیرد.
نوع موضع گیریها درقبال تحولات بر حسب ضرورتها انجام میشود اما در واکنش به برخی مسائل ضرورت دارد که با سرعت نسبت به آن موضوع اعلام موضع شود که خب این موضعگیریها در طول هفته بر اساس نیاز و آخرین تحولات و ضرورتها اتخاذ میشود و برخی مسائل هم در قالب نشستهای ثابت هفتگی سخنگویی مطرح میشود که در این رابطه تلاش کردهام نظم ثابتی به وجود آورم یعنی اصل بر این است که همیشه این نشستها برقرار است مگر اینکه خلافش ثابت شود. بنابراین مسائلی که گذر لحظات و ساعات بر آن تأثیر مستقیم ندارد در قالب نشستهای هفتگی درباره آن موضعگیری صورت میگیرد و مواردی که ضروری است با سرعت بالاتری به آن واکنش نشان داده شود در همان روز اتفاق با فاصله ساعاتی با واکنش ما رو به رو میشود و موضعگیری لازم صورت میگیرد.
نقش دیدگاههای کارشناسی در مواضعی که اعلام میشود تا چه اندازه است؟ بنا بر موضوع تغییر میکند یا رویه یکسان است؟
موضع گیری به دو صورت انجام میشود؛ گاه موضعگیری آنی است یعنی کمتر از ساعت فرصت داریم تا موضعگیری شود و گاهی هم مسأله به نحوی است که امکان بررسی بیشتر وجود دارد. روال عادی در موضعگیریهای وزارت امورخارجه در قبال تحولات خارجی این گونه است که در مواردی که فرصت وجود دارد، بخشهای تخصصی وزارت امورخارجه نظر تخصصی خود را میدهند اما اگر اتفاقی در نیمه شب رخ داد خیلی فرصت طی کردن مراحل عادی که از بخش تخصصی کارشناسی شروع میشود تا به سطوح بالاتر برسد، وجود ندارد.
در آن صورت این مراحل کوتاهتر میشود اما مهم این است که مواضع سخنگو
در حقیقت باید منعکسکننده به ترتیب مواضع وزارت امورخارجه، دولت و در سطح
کلان مواضع ملی کشور و حاکمیت باشد لذا در موضعگیری باید این سه سطح و
ضرورتهایش در کنار هم قرار گیرد.
مقامات وزارت امور خارجه تا چه اندازه تلاش کردهاند که سازوکارهای پاسخگویی با سرعت تحولات پایاپای باشد؟
برداشت شخصی من این است که شاید ما در بخشهایی از کارمان در قالبهای
سنتی سخنگویی باقی ماندیم در حالی که پوست انداختن و ورود به یک مرحله جدید
بعد از تحولات متعدد در جهان و بویژه در زمینه ارتباطات یک ضرورت قطعی
است. شخصاً تلاش کردم تا حدودی اگرچه نه با سرعت تند اما با تأنی و آرامش،
ورود به برخی عرصههای جدیدتر را هم در دستور کار خود
قرار دهم.
به تغییر و تحول در سیستم سخنگویی اشاره کردید، با آغاز به کار
دولت یازدهم و ورود به مذاکرات هستهای فضای پاسخگویی از سوی مقامات مختلف
وزارت خارجه دچار نوعی انبساط شده بود یعنی تقریباً حضور اغلب معاونان آقای
ظریف و خودشان به اندازهای پررنگ بود که در واقع مهلت به سخنگوی
وزارتخانه نمیرسید. الان شاهد تغییراتی در این رابطه هستیم، منتهی برای ما
توضیح دهید آیا آن فضا بنا بر اقتضائات شکل گرفته بود؟ از طرف دیگر شما در
حالی به این تغییرات اشاره کردید که هنوز رسانهها در قبال رویه سابق و
پاسخگویی دیپلماتها همان انتظارات سابق را دارند مثلاً تا اتفاقی میافتد
میگویند که چرا آقای ظریف درباره این موضوع صحبتی نکرده است در صورتی که
شما به عنوان سخنگو ممکن است موضعگیری کرده باشید، در این رابطه توضیح
دهید.
قاعده در همه وزارتخانههای خارجه دنیا این گونه است که وظیفه اعلام مواضع یا توسط وزیر امور خارجه حسب ضرورت یا توسط سخنگویان انجام میشود. مقامات وزارت امور خارجه و دیپلماتها حضور مستمر و تفصیلی رسانهای ندارند، اگرچه از ابزارهای نوین رسانهای استفاده میکنند و حضور گاه به گاه و در برخی مسائل دارند.
گاه بین ضرورتهای کار رسانهای و کار دیپلماتیک همپوشانی و گاه تعارض و تناقض وجود دارد یعنی همواره این دو در یک مسیر حرکت نمیکنند. برای دیپلماتها بسیاری از اوقات حضور مستمر رسانهای در حکم صدمه زدن به کار اساسی آنهاست زیرا کار دیپلماتیک، اقتضائات، پنهان کاریهای خاص و ادبیات ویژه خود را دارد در حالی که حضور در رسانه اقتضائات دیگری را دارد. به این معنا که در برخی موارد نیازمند موضعگیریهایی شفاف یا برعکس است. اما در خصوص سؤال شما باید به چند نکته اشاره کنم؛
ابتدا اینکه اخبار و مطالب مربوط به سیاست خارجی با توجه به موضوع مذاکرات هستهای در یک برهه خاص به میزانی افزایش پیدا کرد که حضور وسیعتر رسانهای را از سوی مسئولان مختلف وزارت امور خارجه ضروری میکرد. در طول دورانی که مذاکرات هستهای در جریان بود لازم شد تا مدیران ارشد وزارت خارجه به دلیل فنی و حساس بودن مباحث و نیاز به تشریح آن در یک سطحی در افکار عمومی حضور دائم رسانهای داشته باشند اما این نیاز خاص مربوط به یک مقطع خاص بوده است و حالا باید با پشت سر گذراندن این گفتوگوها به رویه عادیتر خود باز گردیم، به این ترتیب که از این پس مواضع وزارت خارجه بیشتر توسط وزیر خارجه و سخنگو مطرح خواهد شد. البته این مسأله به این معنا نیست که مدیران دیگر حضور رسانهای نخواهند داشت اما دیگر این کار بر اساس ضرورت انجام میشود. وقتی تعداد زیادی از مقامات دائماً صحبت کنند امکان اینکه چند صدا از دستگاه دیپلماسی شنیده شود، وجود دارد و این موضوع به زیان سیاست کلان کشور است.
شما به سطوحی که سخنگو نمایندگی میکند اشاره کردید و اینکه
دیدگاه وی منعکسکننده دیدگاه حاکمیت است اما شاهدیم که بعضاً
موضعگیریهایی از تریبونهای مختلفی در عرصه سیاست خارجی مطرح میشود که در
تضاد با مواضع رسمی دولت مطرح میشود، این چالش پیش روی دستگاه دیپلماسی و
سخنگو را چگونه میبینید؟ آیا وزارت خارجه برنامهای برای رفع این چالش و
ناهماهنگیها میان نهادهای مختلف دارد؟
ما دو نوع چندصدایی میتوانیم در کشور داشته باشیم؛ یک چند صدایی در بستر اجتماعی مطرح است که از ضرورت زندگی انسانی است. موضوعات سیاست خارجی هم در زمره دغدغههای جوامع است. بنابراین کاملاً امری طبیعی است که در سطوحی یعنی سطوح فکری و اجتماعی در قالبهای متعددی این چندصدایی بازتاب داشته باشد که نه فقط ایراد ندارد بلکه ضرورت زندگی اجتماعی جدید بوده و مفید است. همیشه مکانیزم دموکراتیک مبتنی بر انتخابات این گونه است که از بین سلایق مختلف اجتماعی و فکری، سلایقی برای اجرا انتخاب میشود که بیشترین حمایت را از جانب مردم به دنبال داشته باشد. اما تنوع وقتی از سطح اجتماعی و فکری به سطح اجرایی میرسد، مخل روند اجرا میشود.
در اجرا نمیتوان چند کار را با هم انجام داد بلکه باید در اجرا دست به انتخاب زد. اگر در سطح اجرا هم مستمراً چند صدایی وجود داشته باشد، هیچ کدام نتیجه نخواهد داشت. بنابراین باید با تفکیک میان این دو سطح از افراط و تفریط پرهیز کرد. یعنی زمانی که در سطح اجرا یک سلیقه از سوی مردم انتخاب میشود آن گزینه باید امکان پیگیری برنامههای خودش را داشته باشد و این مسأله در روند دموکراتیک همیشه جریان دارد.
اما این «چند صدایی» در عرصه اجرایی کشور ما خیلی دیده میشود و منجر به بروز هزینههایی برای دولت شده است.
بله،
ما متأسفانه در هر دو بعدی که اشاره داشتم دچار خلط مفهومی و اجرا میشویم
یعنی گاهی دچار افراط میشویم و میگوییم تنوع حتی در سطح اجتماعی و فکری
نباید باشد و این اشتباه محض است، بالعکس گاه دچار تفریط میشویم و فکر
میکنیم اگر آن تنوع در سطح اجتماعی ضروری است در سطح اجرا هم باید باشد و
به این ترتیب دائم همدیگر را نقض و خنثی میکنیم که این مسأله جز به کاستن
از ظرفیتهای ملی کشور و مجموعه جمهوری اسلامی ایران منجر نخواهد شد.
زیرا ظرفیت کلان ملی کشور را در مرحله اجرا کاهش میدهد. حال آنکه در اجرا باید امور مشخص باشد و این فرصت فراهم شود که سیاستهای مبتنی بر سلایق مردم، پیگیری شود. بنابراین تکمیل این دو سازوکار با هم معنا میدهد در دنیا هر دو جز با هم دیده شده است. ما متأسفانه در این زمینه ضعف داریم. بخش مهمی از موضوع و اختلافاتی که در این زمینه وجود دارد نتیجه اختلافات در سطح سیاسی و نگاهها و رویکردهای متفاوت به سیاست است. بنابراین اعلام مواضع رسمی نباید در بلندگوهای رسمی با همدیگر تفاوت داشته باشد.
آیا وزارت خارجه برای کاستن از این ناهماهنگیها و یکدست کردن صداهای رسمی مختلف تدبیری اندیشیده است؟
هیچ نسخه سحرآمیز و معجزه بخشی در این زمینه وجود ندارد. همانطور که اشاره کردم بخشی از موضوع و مشکل به نوع رویکردها و نگاهها مربوط است. تنوع اجتماعی اگر در سطح اجرایی بازتاب پیدا کند مشکل ایجاد میکند و ظرفیتهای ملی را دچار مشکل میکند، بخشی دیگر هم باید به مرور از طریق مفاهمه و اقناعسازی پیش رود. هیچ کس در ایران عصای سحرآمیزی در اختیار ندارد تا مانند حضرت موسی بر رودخانه نیل بزند، آن را بشکافد و معجزه وار مسیر جدیدی را باز کند، بلکه باید اقناعسازی و ایجاد فهمهای مشترک نسبت به ضرورتهای سیاست خارجی، شکل گیرد و روندی سخت، طولانی مدت و البته آرام طی شود. وزارت خارجه در حال تلاش است تا با ایجاد مفاهمه و استفاده از سازوکارهای کلان کشوری در این جهت حرکت کند اما رسیدن به آن نقطه مطلوب و کاستن از هزینههای کشور زمانبر خواهد بود.
موضوعی که بویژه بعد از برجام اهمیت پیدا کرده است، موضوع
کانالهای ارتباطی میان ایران و امریکاست. در حالی که بارها گفته شده است
که گفتوگوهای میان وزیران خارجه ایران و امریکا صرفاً متمرکز بر مسائل
مرتبط با هستهای و برجام است، اما شاهد آن بودیم که در این میان آقایان
ظریف و کری در خلال حل مسأله برجام درباره مسائل دیگری از جمله دستگیری
تفنگداران دریایی امریکا یا کارشکنیهایی که در کنگره امریکا رخ داد، صحبت
کردهاند. آیا قرار است این کانال ارتباطی به طور مستمر برقرار باشد؟ اگر
بحرانی بین ایران و امریکا بیفتد از چه طریقی طرفین رایزنی میکنند؟
کانالی که در دو سه سال اخیر ایجاد شده و تا امروز هم وجود دارد، کانال
ارتباطی برای مذاکره درباره برجام و مراحل اجرایی برجام بوده است. وزیران
خارجه دو کشور بر حسب ضرورت برای پیگیریهای مرتبط با توافق، مراحل منتهی
به شروع اجرای رسمی توافق برجام با یکدیگر ارتباط داشتهاند و پس از این
اگر مشکلاتی درباره اجرای برجام و تعهدات مربوط به آن ایجاد شود، از همین
کانال ارتباطی استفاده خواهد شد. این ارتباط بیشتر با تبادل ایمیل کانالی و
گاه برحسب ضرورت با تماس تلفنی برقرار شده است. همچنین وزیران خارجه دو
کشور تاکنون از فرصت نشستهای رسمی و نیز نشستهای در حاشیه اجلاسیههای
بینالمللی برای پیگیری مسائل استفاده کردهاند، اما وجود این کانال
ارتباطی به معنای تغییر در سطح رسمی و دیپلماتیک روابط بین دو طرف نیست.
روابط سیاسی و دیپلماتیک امریکا و جمهوری اسلامی ایران در اوایل انقلاب و
از سوی امریکا قطع شده و تا به امروز هم تغییری در مسأله انقطاع رسمی روابط
دو کشور ایجاد نشده است.
تماسهایی که برقرار شده است با موضوع قطع رابطه در تناقض نیست؟
خیر، متناقض نیست. در تاریخ روابط بینالملل، نه فقط بین ایران و امریکا که بین بسیاری از بازیگران حرفهای دنیا چنین اتفاقی افتاده است. رابطه سیاسی و دیپلماتیک تعریف خاص خودش را دارد. هر چند پس از قطع رابطه رسمی سفارتخانههای دو کشور به کار خود خاتمه میدهند، اما میتوانند در قالب دفاتر حافظ منافع در درون سفارتخانههای دیگر و گاه حسب توافق کشورها به شکل دفاتر مستقل به پیگیری مسائل مشترکشان ادامه دهند.
البته این کمترین سطح رابطه دیپلماتیک بین کشورها است و سازو کاری است که در کنوانسیونهای بینالمللی ناظر به روابط دیپلماتیک و روابط کنسولی پیشبینی شده است. چنانکه در حال حاضر دفتر حفاظت از منافع امریکا در تهران در قالب سفارت سوئیس و دفتر حفاظت از منافع ما هم در واشنگتن است و از ابتدای قطع رابطه تا به امروز این سازوکار اجرایی وجود داشته است. بنابر این تماسهای دیپلماتیک در موضوعات خاص در حاشیه نشستهای بینالمللی و حسب نیازهای خاص به معنی تغییر در انقطاع روابط رسمی سیاسی و دیپلماتیک نیست و هیچ تعارضی با یکدیگر ندارد.
هر گونه تغییر در وضعیت رابطه رسمی سیاسی و دیپلماتیک دو کشورمنوط به
وجود تحولات و اتخاذ تصمیم در مراجع ملی آنها و توافق بین کشورها است.
اتفاقی که در مورد رابطه ایران و امریکا تا این لحظه در هیچ یک از سطوح رخ
نداده است. اما کانالی که ایجاد شده برای یک موضوع خاص، به حل بعضی مسائل
خاص دیگر نیز کمک کرده است. یعنی همزمان با گفتوگوهایی که در مورد برجام
در جریان بوده گاه اگر وضعیت اضطراری و مسأله ناگهانی پیش آمده از سازو
کار ارتباطی موجود استفاده شده است. چنانکه به مورد تفنگداران دریایی
امریکایی اشاره کردید. این مسأله درست در زمانی اتفاق افتاد که آخرین
هماهنگیها بین وزرای خارجه ایران و امریکا برای حصول به نقطه شروع اجرای
رسمی برجام انجام میشد و در روزهای آخر برای حل مشکلاتی که پیش میآمد،
تماسهای مستقیمی بین آنها در جریان بود و طرف امریکایی ازهمین قالب برای
پیگیری موضوع استفاده کرد و در طرف مقابل هم پیگیریها و اقداماتی انجام شد
و مسأله به آن نقطه رسید که شاهدش بودید.
این نگاه وجود دارد که این کانال ارتباطی تا حدود زیادی به
کارگزاران سیاست خارجی حال حاضر دو کشور یعنی آقایان ظریف و کری بستگی
دارد. یعنی این احتمال مطرح است که اگر در امریکا دولت و وزیر خارجه دیگری
روی کار بیاید آیا این فضا تغییر کند؟ تا چه حد با این گزارهها موافقید؟
میزان تأثیرگذاری کارگزار یا ساختار مسألهای است که همیشه در دنیای دیپلماسی و سیاست خارجی مطرح بوده است. فکر میکنم که هیچ کدام جای همدیگر را تنگ نمیکنند. همیشه نقش افراد مؤثر است. اما گاه فروکاستن مسائل سیاسی و دیپلماتیک به نقش افراد از دقت موضوع کم میکند. بنابراین در عین حال که افراد مهم هستند، سیاست دولتها و تصمیمات ملی هم بسیار حائز اهمیت اند. یعنی آقای جان کری در قالب سیاستی که در امریکا توسط رئیس جمهوری امریکا و نهادهای تصمیمگیر این کشور اتخاذ شده است ایفای نقش میکند. در ایران هم بدون تردید حضور آقای ظریف هم در مجموعه سیاست خارجی، هم در گفتوگوهای هستهای و در مسائل دیگری که در ذیل این گفتوگوها در جریان بود مؤثر بوده است.
بنابر این کاراکتر فردی افراد و سیاستمداران و دیپلماتها بویژه در شرایط حساس و نقاط عطف تاریخی از اهمیت حیاتی برخورداراست. اما این همه موضوع نیست. بخش مهم دیگربه تصمیمات ملی و حرکت در مسیر آن مربوط است.
یکی از موضوعاتی که در حاشیه مذاکرات هستهای پیگیری میشد و
نشان از مذاکره دو کشور بر سر موضوعی غیر هستهای داشت، بحث تبادل زندانیان
میان ایران و امریکا بود، مذاکرات مربوط به این موضوع با پیشنهاد کدام
کشور و از چه زمانی آغاز شد؟
مذاکرات مرتبط با بحث تبادل زندانیان از حدود یک سال و نیم قبل و در حاشیه مذاکرات هستهای انجام شد و پیشنهاد آن هم نخست از طرف امریکاییها مطرح شد و ایران هم انجام آن را پذیرفت. حالا شاید پرسیده شود که این مسأله چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟ برای ما در پذیرش این پیشنهاد، دو مسأله حائز کمال اهمیت بود. نخست توجه به مسائل اتباعمان که شاید یکی از آسیبها و کاستیهایی است که مطرح میشود و این در حالی است که یکی از وظایف ذاتی وزارت خارجه توجه و اهتمام به مسائل مرتبط با امور اتباع ایران در سراسر جهان است.
نکته دوم که بسیار هم اساسی بود، این بود که در دوره برقراری تحریمهای
ظالمانه علیه ایران که در بیش از یک دهه اخیر اعمال شد، تعدادی از اتباع
جمهوری اسلامی ایران در معرض آسیبهایی قرار گرفتند. توقع میرفت اگر در
مسیر مذاکرات درباره اصل موضوع تفاهمی انجام شد درباره تبعات آن هم
معالجهای صورت گیرد. لذا بر اساس این دو نیاز جمهوری اسلامی ایران پذیرفت
که با طرف مقابل درباره تبادل زندانیان مذاکره کند. مذاکراتی که پس از حدود
یک سال پیگیری با همه سختیها و پیچیدگیهایی که داشت، به انجام مبادله
منجر شد.
آیا امریکاییها مشخصاً درخواستی برای گفتوگو درباره مسائل غیر مسأله هستهای از جمله مسأله عربستان یا سوریه مطرح کرده اند؟
در مورد موضوع سوریه، جمهوری اسلامی ایران پذیرفت در سازوکار بینالمللی و منطقهای که در قالب نشستهای وین در حال حاضر شکل گرفته است مشارکت کند. آنچه تصمیم ملی دربارهاش اتخاذ نشده، مذاکره دو جانبه با ایالات متحده امریکا درباره مسأله سوریه یا هر مسأله منطقهای دیگر است و دستگاه سیاست خارجی هم بر اساس تصمیم ملی حرکت میکند. در موضوع خاص سوریه این مسأله در قالب بینالمللی و نه دو جانبهاش میتواند حسب ضرورت در مراجع تصمیمگیری ملی مورد تصمیمگیری قرار گیرد. اما تا این لحظه مراجع تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران برای گفتوگوی دو جانبه بین ایران و امریکا در مسائل منطقهای هیچ تصمیمی اتخاذ نکردهاند.