arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۶۸۳۵
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۱۴ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۰
افزایش تحریم ها علیه ایران، به چه منظور است؟

مدیریت نفرت!

پروژه ای که نقطه آغاز آن با اکران عمومی فیلم سفارشی «ایرانیوم» کلید خورد و هدف از آن (با مبالغه ها و سیاه نمائی های تبلیغاتی و آگراندیسمان واقعیت در آن رپرتاژ آگهی اسرائیلی) قرار دادن ایران در کانون پلشت ترین حکومت ناقض حقوق بشر در افکار بین المللی بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
داریوش سجادی با ارسال یادداشتی به "انتخاب" آورده است:

روز دوشنبه دوم خرداد اتحادیه اروپا اقدام به افزایش تحریم های اقتصادی علیه ایران به بهانه عدم شفافیت در پرونده اتمی ایران کرد.

به همین مناسبت «ویلیام هیگ» وزیر امور خارجه انگلستان روز سه شنبه سوم خرداد طی اظهاراتی در خصوص چرائی افزایش تحریم های اقتصادی علیه ایران گفت:

«من می خواهم از تشدید تحریم ها علیه ایران استقبال کنم. نباید فراموش کنیم در حالی که  همه چیز در خاورمیانه در حال تغییر است ایران به برنامه هسته ای اش ادامه می دهد.»

در همین روز یک مقام مسئول وزارت خارجه آمریکا با پرسش «بهمن کلباسی» خبرنگار تلویزیون بی بی سی مواجه شد، مبنی بر آنکه:

تحریم های اخیر شامل تسهیلاتی است که در روند بهبود کیفیت بنزین مصرفی و مورد نیاز خودروهای شهروندان ایرانی مورد بهره برداری قرار می گیرد و این بمعنای آن است که بر خلاف ادعای مقامات آمریکائی که قبلاً بارها تاکید کرده اند هدف از تحریم های اقتصادی اعمال فشار بر حکومت ایران بوده و مردم ایران را هدف قرار نمی دهند اما اکنون با چنین اقدامی عملاً مانع از بهبود کیفیت بنزین مصرفی خودروهای شهروندان ایرانی شده و بدین ترتیب از طریق آلوده ساختن محیط زیست در ایران سلامت شهروندان ایرانی از طریق استشمام هوای آلوده بخطر می افتد.

طرفه آنکه مقام مسئول آمریکائی بنا به تصریح خبرنگار بی بی سی از دادن پاسخ روشن طفره رفته و پاسخی بی ربط به این پرسش می دهد!

علی رغم این، اظهارت «ویلیام هیگ» به اندازه کافی روشن هست که اظهارات طرف آمریکائی را بلاموضوع می کند.

بسخن دیگر اظهارات ویلیام هیگ را باید به این شکل خواند:

در موقعیتی که همه چیز در خاورمیانه به هم ریخته و جمیع دولت های دوست و متحد ما (غربی ها) دچار بحران و شورش های مردمی و آزادیخواهانه شده اند چرا ایران باید آرام باشد؟ در واقع در چنین موقعیتی که «ایران» و «جمهوری اسلامی برخاسته از انقلاب اسلامی ایرانیان» متهم اصلی در الگو دادن به جنبش آزادیخواهی و استبداد ستیزی در منطقه است نباید اجازه داد ایران و ایرانیان در آسایش بوده و باید از طریق تشدید تحریم های اقتصادی تا آن اندازه بر بدنه مردم در ایران فشار اقتصادی وارد آوریم تا تدریجا مردم و حکومت در ایران را در تامین زندگی روزمره به استیصال رسانده و از این طریق موفق به تزریق ناآرامی و رو در رو قرار دادن مردم با حکومت شویم.
هر چند ظاهراً وزیر خارجه انگلستان در بیان واضح و شفاف این نکته ماخوذ به حیا بوده و هر چند چنان تحریم های ناجوانمردانه ای نوعی تهدید علیه حکومت و مردم در ایران محسوب می شود. اما هم زمان این تحریم ها از آن درجه از استعداد برخوردار هست تا ایرانیان بتوانند «تهدید» مزبور را به یک «فرصت» تاریخی و طلائی برای خود مُبدل کنند.

ناجوانمردانه بودن تحریم های اقتصادی جدید که مستقیماً زندگی شهروندان ایرانی را هدف گرفته این فرصت مغتنم را در اختیار دولتمردان ایران قرار می دهد تا حزم اندیشانه با اتکای بر ایجاد و جوشش نفرتی مشترک بین جمیع شهروندان ایرانی در داخل، اعم از موافقان و مخالفان حکومت و «فقیر و غنی» و «شهری و روستائی» نسبت به ناعادلانه بودن چنان تحریم هائی به «مدیریت نفرت» بمنظور تحصیل «وحدت ملی» حول «نفرت ملی»  علیه «اصحاب تحریم» اقدام نمایند.
خصوصاً از این نکته نباید غفلت کرد که آمریکا و متحدین اش بعد از فرو کش کردن ناآرامی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران و ناکامی ایشان از آن شهرآشوبی ها عزم خود را جزم کردند تا از دو محور فشار بر ایران را افزایش دهند:

نخست افزایش تحریم ها بمنظور فشار بیشتر بر شهروندان ایرانی بمنظور کلافه کردن ایشان از ناتوانی در تامین معیشت روزانه و ایجاد بستر و زمینه آشوب های شهری علیه حکومت.

و دوم اعمال فشار سیاسی بر حکومت ایران از طریق قرار دادن جمهوری اسلامی در کانون ناقضان حقوق بشر و ایجاد زمینه موجه کردن هر نوع برخورد با ایران ولو از نوع نظامی.

پروژه ای که نقطه آغاز آن با اکران عمومی فیلم سفارشی «ایرانیوم» کلید خورد و هدف از آن (با مبالغه ها و سیاه نمائی های تبلیغاتی و آگراندیسمان واقعیت در آن رپرتاژ آگهی اسرائیلی) قرار دادن ایران در کانون پلشت ترین حکومت ناقض حقوق بشر در افکار بین المللی بود.

پروژه ای که از بد حادثه با اتفاقی بیرون از محاسبه غربی ها مواجه شد و آن سرمایه گذاری را کاملاً سوزاند و آن چیزی نبود جز آغاز قیام های مردمی در خاورمیانه علیه حُکام مستبد و ناقض حقوق بشری که در یارگیری سیاسی چنان حُکامی ذیل تیول دولت های غربی تعریف شده اند.
بر این مبنا قابل فهم خواهد بود چنانچه ضرب المثل معروف ایرانیان را این گونه وارونه خوانی کرد که:

چراغی را که ایزد نآفروزد، بی فروغ می ماند.

* داریوش سجادی

نظرات بینندگان