سه‌شنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ | Tuesday, 13 April 2021
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
سه‌شنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ | Tuesday, 13 April 2021
  • صفحه نخست
  • اخبار انتخابات ۱۴۰۰
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • آی تی و فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • اخبار انتخابات ۱۴۰۰
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • آی تی و فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
تماشا کنید: تله / اسرائیل از خرابکاری در نطنز چه هدفی را دنبال می کند؟

تماشا کنید: تله / اسرائیل از خرابکاری در نطنز چه هدفی را دنبال می کند؟

ویدیو / تکواندوکار نیجریه‌ای که ۸ ماهه باردار بود، مدال طلا گرفت

ویدیو / تکواندوکار نیجریه‌ای که ۸ ماهه باردار بود، مدال طلا گرفت

ویدیو /  حضور متهم به کودتای اردن در انظار عمومی

ویدیو / حضور متهم به کودتای اردن در انظار عمومی

ویدیو / سخنگوی ستاد کرونا:  هرکس سرفه کرد کرونا دارد، نیازی هم به تست نیست

ویدیو / سخنگوی ستاد کرونا: هرکس سرفه کرد کرونا دارد، نیازی هم به تست نیست

ویدیو / اجرای قانون مالیات خودروها و خانه‌های لوکس از خرداد

ویدیو / اجرای قانون مالیات خودروها و خانه‌های لوکس از خرداد

ویدیو / شرایط وخیم بیمارستان‌های اصفهان / بستری هزار و ۸۰۰ بیمار، تنها در امروز

ویدیو / شرایط وخیم بیمارستان‌های اصفهان / بستری هزار و ۸۰۰ بیمار، تنها در امروز

کد خبر: ۲۷۶۶۳۸
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۰۹ - ۰۱ تير ۱۳۹۵
اجتماع >> حوادث
پ

مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره‌های ریز عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می‌کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه‌های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.
هیچ وقت فکر نمی کرد تصمیمش برای ازدواج پایانی اینگونه داشته باشد.

به گزارش رکنا، ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینه‌اش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: «مادر می‌خواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم.»

مادر که انگار مدت‌ها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: «خدا خوشبختت کنه مادر که با این حرف خوشحالم کردی. همیشه می‌ترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم.» بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد.

مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانه‌ای طفره می‌رفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه می‌گفت: «حالا وقتش نیست»

در این میان اما ابراهیم خودش خوب می‌دانست علت مخالفت‌هایش چیست و چه عاملی مانع ازدواجش است. ترس از شنیدن جواب منفی که البته این ترس ناشی از شغل او بود!

مرد جوان می‌دانست شغل او با بیشتر مردم تفاوت دارد و بسیار خاص است و کمتر کسی جسارت آن را دارد که با این کار کنار بیاید، آخر ابراهیم غسال گورستان بود. مرد جوان به دلیل نیاز شدید مالی و همچنین تشویق‌های مادرش به ثواب و اجر اخروی با تردید و دودلی کارش را آغاز کرده بود اما چند ماه بعد او سرانجام با شغلش کنار آمد. چند سال بعد وقتی صحبت از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به میان آمد ترس از شنیدن جواب‌های منفی یا واکنش‌های عجیب دختران دم‌بخت دوباره او را درباره شغلش با تردیدهای جدی روبه‌رو کرد.
ابراهیم می‌دانست کمتر دختری حاضر می‌شود او را به دلیل شغلش بپذیرد. بنابراین هر بار به بهانه‌های مختلف از رفتن به خواستگاری و ازدواج طفره می‌رفت. اما حالا که به چهل سالگی رسیده بود احساس تنهایی بشدت آزارش می‌داد. به همین دلیل تصمیم نهایی را گرفت.
مهین خانم که از شنیدن این خبر هیجان زده بود مدام به دنبال یافتن گزینه‌های مناسب برای پسرش بود و با دخترش نیز تبادل نظر می‌کرد.

«به نظرت دختر اقدس خانم خوبه؟ هم زیبا و نجیب است و هم سر به زیر، خانواده‌اش هم شناخته شده و محترم هستند. همین امروز تلفن می‌زنم به مادرش و قرار خواستگاری را می‌گذاریم.»

اما خواهر ابراهیم با نگرانی به مادر گفت: «مادر آنها نمی‌دانند برادرم چه کاره است. در ضمن آن دختر حدود 12 سال از برادرم کوچک‌تر است. به نظرم اگر از دختران فامیل یک نفر را انتخاب کنیم بهتر است یا حداقل کمی سن و سالش بیشتر باشد تا بتوانند همدیگر را بهتر درک کنند. خودت که می‌دانی ابراهیم کمی عصبی و تندمزاج است و هر کسی نمی‌تواند با او زندگی کند.»
مادر که با شنیدن حرف‌های دخترش ناراحت شده بود، گفت: «این چه حرفی است که برای برادرت درست می‌کنی. پسر من هیچ عیبی ندارد. دخترها هم آرزوی چنین شوهری را باید داشته باشند و...» به این ترتیب عصر همان روز قرار خواستگاری از دختر اقدس خانم گذاشته شد.

روز بعد ابراهیم همراه مادر و خواهرش راهی خانه نیلوفر دختر اقدس خانم شدند. اما اضطراب در عمق وجود مرد موج می‌زد، چرا که نمی‌دانست وقتی از شغلش می‌پرسند چه جوابی باید بدهد. اما بالاخره لحظه حساس فرارسید و در جریان گفت‌وگوها وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره‌های ریز عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می‌کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه‌های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.

اما او ادامه داد: «خب هر کسی شغلی دارد، من هم این شغل را انتخاب کرده‌ام. به قول مادرم ثواب هم دارد. نه می‌شود در آن کم کاری کرد، نه حق کسی را خورد، نه رشوه‌ای در کار است و نه ظلم به ارباب رجوع.»

بعد از صحبت‌های ابراهیم برای دقایقی سکوت سنگینی فضای خانه را فراگرفت. دقایقی بعد هم آنها خانه را ترک کردند. مرد جوان که ناراحت و عصبی بود به مادرش گفت: «دیدی مادر بعد از آن که فهمیدند من چه کاره هستم چه برخورد سرد و سنگینی داشتند. مطمئنم جوابشان منفی است.»

اما مهین خانم گفت: «پسرم ناامید نباش، اگر قسمت شما با هم باشد هیچکس نمی‌تواند این وصلت را به هم بزند.»
با وجود این دو روز بعد وقتی مهین خانم با ترس و دلهره به مادر نیلوفر تلفن کرد و دریافت جوابشان مثبت است شوکه و خوشحال شد.
 
او که از شدت خوشحالی اشک می‌ریخت بلافاصله پیغام را به پسرش رساند و گفت «:مبارکت باشد، ان‌شاءالله خوشبخت شوید. دیدی گفتم همه چیز درست می‌شود.» این در حالی بود که ابراهیم هرگز متوجه نشد که چرا نیلوفر و خانواده‌اش با شغل او مخالفتی نکردند و راضی به ازدواج شدند. تلاشی هم برای دانستن این موضوع نکرد. به این ترتیب چند هفته بعد مراسم عقد و جشن عروسی برگزار شد و زوج جوان به خانه بخت رفتند. اما چند هفته بعد یک روز که ابراهیم زودتر از معمول به خانه برگشت با صحنه عجیبی روبه‌رو شد. نیلوفر در حمام بود و او در کمال ناباوری موهای او را دید که روی میز کوچک کنار تلفن قرار داشت. تازه داماد که از دیدن این صحنه متعجب شده بود کلاه‌گیس را به دست گرفت. او در حال بررسی موضوع بود که ناگهان نیلوفر از حمام بیرون آمد و همان موقع هر دو بهت‌زده به هم خیره ماندند. ابراهیم با دیدن سر کم موی همسرش بشدت شوکه شده بود و نیلوفر که راز خود را فاش شده می‌دید از ناراحتی به گریه افتاد. ابراهیم با عصبانیت گفت: چرا موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بودی؟ چرا به من دروغ گفتی؟

نیلوفر که هنوز شوکه بود با گریه گفت: اشتباه کردم. همه‌اش تقصیر مادرم بود. او اجازه نداد واقعیت را بگویم. می‌گفت اگر کسی از وضعم باخبر شود حاضر به ازدواج نمی‌شود بنابراین من هم حرفی نزدم.

اما ابراهیم که هر لحظه عصبانی‌تر می‌شد با صدای بلند گفت: فکر نمی‌کردی یک روز این ماجرا لو برود و من بفهمم؟

زن جوان در پاسخ گفت: «وقتی پدر و مادرم از شغلت باخبر شدند خیلی جا خوردند. اول مخالفت کردند. من هم همین طور. اما سرانجام پدر و مادرم موافقتشان را اعلام کردند. بعد هم گفتند: از آنجا که کمتر کسی حاضر به ازدواج با این مرد می‌شود نمی‌تواند به مشکل طاسی همسرش اعتراض کند.»

مرد جوان با شنیدن این حرف ناگهان از کوره دررفت و سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.

نیلوفر با عصبانیت گفت: «چرا می‌زنی؟ من که حرف بدی نزدم. اگر من کم‌مو هستم تقصیر خودم که نیست. وقتی بچه بودم آب جوش روی سرم ریخت و به این روز افتادم.»

ابراهیم که انگار با شنیدن این حرف دلش به رحم آمده بود پس از عذرخواهی سعی کرد از همسرش دلجویی کند. اما انگار این تازه شروع ماجرا بود چون چند روز بعد دوباره عروس و داماد بر سر موضوع دیگری با هم مشاجره کردند و این بار نیز ابراهیم با توهین به همسرش باردیگر دل او را شکست. کم‌کم با گذشت چند ماه، این موضوع به عادتی ناپسند برای ابراهیم تبدیل شد و هر بار با تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار می‌داد تا این که سرانجام یک روز وقتی مشاجره زن و شوهر شدت گرفت نیلوفر که در حال آشپزی بود ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد. صدای فریاد ابراهیم در خانه پیچید، زن باعجله به طرفش رفت. مرد جوان دستش را روی پهلوی راستش گذاشته بود و ناله می‌کرد. نیلوفر می‌خواست ببیند چه اتفاقی افتاده اما همسرش با تندی او را دور کرد. این در حالی بود که لباس‌هایش خون‌آلود شده بود. نیلوفر با التماس از شوهرش خواست به بیمارستان بروند اما مرد عصبانی و ناراحت مخالفت کرد. بعد هم زخمش را پانسمان کرد و خوابید. اما ساعتی بعد نیلوفر متوجه شد همسرش بسختی نفس می‌کشد. به همین خاطر با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. دقایقی بعد امدادگران وارد خانه زوج جوان شدند و پس از معاینات لازم راهی بیمارستان شدند، اما در بین راه مرد جوان بر اثر شدت خونریزی جان باخت. امروز دو سال از آن حادثه شوم می‌گذرد خانواده ابراهیم برای عروسشان درخواست قصاص کرده‌اند و حالا نیلوفر پشیمان و غمگین در انتظار سرنوشت نا معلوم خود گوشه سلول خاکستری‌اش تنها نشسته است.
نگاه کارشناس
فریبا همتی  روان‌شناس در مورد این پرونده قدیمی می گوید: در این پرونده آنچه قابل توجه است موضوع احساس حقارت و عقده‌های درونی و روانی ابراهیم و نیلوفر است. این زوج هر کدام به واسطه این‌که در خود احساس کمبود و ضعف می‌کردند دچار نوعی مشکل روحی و خودکم‌بینی بودند. یکی به دلیل شغلش و دیگری به دلیل مشکل ظاهری‌اش که از بچگی و بدون آن‌که خودش دخالتی در به وجود آمدنش داشته باشد به آن بیماری دچار شده بودند. اما ابراهیم که به گفته خواهرش به بیماری پرخاشگری و تندخویی نیز مبتلا بوده به محض این‌که متوجه ایرادی در همسرش می‌شود و از طرفی درمی‌یابد که والدین او به دلیل همین ایراد حاضر به ازدواج دخترشان با یک غسال شده‌اند به جای ابراز همدردی با وی از آنها کینه به دل گرفته و از هر فرصتی برای زخم‌زبان و آزار او استفاده می‌کند. نیلوفر نیز که به نوعی دیگر دچار همین مشکلات است سرانجام کاسه‌صبرش لبریز شده و دست به اقدامی جبران‌ناپذیر می‌زند.

اما در این میان هر دو خانواده و بخصوص والدین نیلوفر مقصر هستند آنها که با پنهان‌کاری ایرادات اخلاقی و ظاهری فرزندانشان را مخفی کردند به امید آن‌که چون هر دو معایبی دارند پس در مقابل یکدیگر کوتاه می‌آیند و اعتراضی نمی‌کنند، غافل از این‌که سرپوش گذاشتن بر مشکلات نتیجه‌ای جز انفجار دربر نخواهد داشت.

اگر این زوج با موضوع و ضعف‌های طرف مقابل کنار آمده و به جای تحقیر و درگیری در جهت رفع آن اقدام می‌کردند، هیچ‌گاه این جنایت رخ نمی‌داد.
لینک کوتاه
ارسال به تلگرام
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

تیپ خفن بهاره رهنما و همسرش + عکس

تیپ خفن بهاره رهنما و همسرش + عکس

بهروز وثوقی تن به بازی انتخاباتی نداد

بهروز وثوقی تن به بازی انتخاباتی نداد

۵ آدمی که مرگ خود را پیش بینی کردند/ ترس از عدد ۱۳ آرنولد شوئنبرگ را به قتل رساند

۵ آدمی که مرگ خود را پیش بینی کردند/ ترس از عدد ۱۳ آرنولد شوئنبرگ را به قتل رساند

این بازیگر ۲ متری رییس‌جمهور آمریکا می‌شود؟

این بازیگر ۲ متری رییس‌جمهور آمریکا می‌شود؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: حمل و نقل عمومی مشهد در وضعیت قرمز

تصاویر: حمل و نقل عمومی مشهد در وضعیت قرمز

۲/۴
تصاویر: اختتامیه مسابقات دو و میدانی جام امام رضا (ع)

تصاویر: اختتامیه مسابقات دو و میدانی جام امام رضا (ع)

۳/۴
تصاویر: استهلال ماه مبارک رمضان-قم

تصاویر: استهلال ماه مبارک رمضان-قم

۴/۴
تصاویر: دیدار مشاور امنیت ملی عراق با محمد جواد ظریف

تصاویر: دیدار مشاور امنیت ملی عراق با محمد جواد ظریف

ببینید!

تماشا کنید: «نه» به مردم / چرا اصولگرایان از رودررویی بی واسطه با افکارعمومی در کلاب هاوس اجتناب می کنند؟

ویدیو / حسام نواب صفوی در آی‌سی‌یو: بیماری کرونا خیلی سخت است؛ مردم رعایت کنند

ویدیو / فارسی حرف زدنِ نخست‎ وزیر کره‎ جنوبی در نشست با جهانگیری

ویدیو / در باغ‌ وحش مرموز «حسن رعیت» چه می‌گذشت؟

ویدیو / چرا کریمه اینقدر برای روسیه مهم است؟ + زیرنویس فارسی

ویدیو / زالی: هر ۱۶ دقیقه یک شهروند تهرانی را از دست دادیم

ویدیو / انتشار تصاویر رونمایی رسمی از شهر گم‌شده ۳ هزار ساله در مصر

آرشیو
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

محسن رضایی از آتش سوزی در نطنز خبر داد

پاسخ دفتر حضرت آیت الله سیستانی به پرسش هایی درباره روزه ماه مبارک رمضان

ایران گفت‌و‌گوهای جامع با اتحادیه اروپا را تعلیق کرد

تصمیم «قطعی» سیدحسن خمینی برای عدم کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰/ سید یاسر خمینی: رهبر انقلاب کاندیداتوری او را به صلاح ندانستند؛ خواستند در شرایط فعلی به این عرصه ورود نکند

شناسایی هویت عامل اختلال در سیستم برق سایت نطنز

آخرین آمار کرونا در ایران، ۲۳ فروردین ۱۴۰۰: فوت ۲۷۴ نفر در شبانه روز گذشته

قیمت سکه و طلا، امروز ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

گزارش نیویورک تایمز از نقش اسرائیل در سانحه نطنز / ادعای دو مقام اطلاعاتی: دست کم ٩ ماه طول می کشد که تولید اورانیوم غنی شده نطنز بازیابی شود

قیمت دلار، امروز ۲۲ فروردین ۱۴۰۰

قیمت سکه پارسیان، امروز ۱۹ فروردین ۱۴۰۰

قیمت دلار، امروز ۱۹ فروردین ۱۴۰۰

علم الهدی کرونا گرفت

پیشنهاد مهم روحانی به رهبر انقلاب درباره FATF

قیمت سکه پارسیان، امروز ۲۱ فروردین ۱۴۰۰

محسن رضایی از آتش سوزی در نطنز خبر داد

حقوق ناظران شرعی واردات مرغ؛ ۲۵۰۰ یورو!

بازار خودرو سکته کرد / پژو ۲۰۶ تا ۵۲ میلیون، سمند ۱۴ میلیون، پژو ۴۰۵ تا ۱۵ میلیون و تیبا ۲۶ میلیون ارزان شد / پراید ۹۰ میلیونی هم خریدار ندارد

جو بایدن پیروز انتخابات معرفی شد / فاکس نیوز، آسوشیتدپرس، سی ان ان و ان بی سی این خبر را اعلام کرده اند / بیانیه ترامپ: نتیجه انتخابات هنوز قطعی نشده / پیشنهاد داماد ترامپ به او برای پذیرش شکست

استفتاء مهم ایت الله سیستانی در باره مراسم عزاداری امام حسین (ع)

ترامپ: ایران اگر کرم بریزد بلایی سرش می آوریم که تا حالا سابقه نداشته!

دانش‌آموز ممتاز تهرانی بعد از کنکور خودکشی کرد

جدول غیررسمی افزایش حقوق بازنشستگان کشوری و لشکری / افزایش ۳۰ تا ۷۰ درصدی حقوق ها

مدیرعامل سایپا: خیال همه را از پراید راحت کردیم

ویدیو/ کتک زدن یک زن افغانستانی توسط مامور نیروی انتظامی

خواندنی ها
رشد خیره کننده تعداد برنامه‌های هوشمند طی  ۵ سال اخیر

رشد خیره کننده تعداد برنامه‌های هوشمند طی  ۵ سال اخیر

گوشی گلکسی M۴۲ با تراشه اسنپدراگون ۷۵۰G در راه است

گوشی گلکسی M۴۲ با تراشه اسنپدراگون ۷۵۰G در راه است

ساخت عروسک اختصاصی برای تولد کودک سندرم داون+تصاویر

ساخت عروسک اختصاصی برای تولد کودک سندرم داون+تصاویر

بیماری مرموزی که کودکان را به خواب می‌برد!

بیماری مرموزی که کودکان را به خواب می‌برد!

آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

رابرت مالی با وزیر خارجه قطر درباره ایران گفت و گو کرد

قیمت دلار، امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۰

وضعیت آب و هوا، امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ / بارش‌ها فردا به شرق کشور می‌رسد

رسانه کره ای: سئول مایل به حل مساله دارایی‌های مسدود شده ایران است

خرید چین قیمت نفت را صعودی کرد

وزیر راه: اتوبوس حامل روحانی متخلف از پروتکل‌های کرونایی را جریمه کردیم/ قشم ایر تذکر گرفت/ پرواز آبادان – مشهد با ۱۲ صندلی خالی پرید

دور دوم مذاکرات راهبردی آمریکا و اسرائیل درباره ایران امروز برگزار می‌شود

نقوی حسینی: اگر رئیسی نیاید، جلیلی نامزد می‌شود / جلیلی هم برنامه دارد و هم دولتش را آماده کرده

نیکی هیلی: در صورت نامزدی ترامپ، در انتخابات ۲۰۲۴ شرکت نمی‌کنم

قیمت دلار، امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۰

وضعیت آب و هوا، امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ / بارش‌ها فردا به شرق کشور می‌رسد

وزیر راه: اتوبوس حامل روحانی متخلف از پروتکل‌های کرونایی را جریمه کردیم/ قشم ایر تذکر گرفت/ پرواز آبادان – مشهد با ۱۲ صندلی خالی پرید

نقوی حسینی: اگر رئیسی نیاید، جلیلی نامزد می‌شود / جلیلی هم برنامه دارد و هم دولتش را آماده کرده

واکسیناسیون ورزشکاران المپیکی آغاز شد

ستاد استهلال دفتر رهبری: چهارشنبه اول ماه رمضان است

روزنامه جمهوری اسلامی: با خرابکاری‌هایی که اسرائیل انجام داده، دستگاه‌های اطلاعاتی کشور باید بازبینی شوند

نامه ظریف به گوترش درباره حادثه نطنز: آمریکا باید تمامی تحریم ها از زمان اجرای برجام را لغو کند / ایران با توقف اقدامات جبرانی خود پاسخ می دهد؛ اقداماتی که به دلیل خرابکاری اخیر سیر صعودی خواهد گرفت

سخنگوی ستاد کرونا: تعداد فوتی‌های کرونا تا ۲ هفته دیگر به ۳۰۰ نفر خواهد رسید / حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد بستری‌های کرونا فوت می‌کنند و کاری نمی‌شود کرد

مسکو: لاوروف فردا به ایران سفر می کند و با روحانی نیز دیدار خواهد داشت

کاخ سفید: در حادثه نطنز نقش نداشتیم / روی مذاکرات وین متمرکز هستیم

حدادعادل: کاندیدای ما پس از ثبت نام ها اعلام می شود

غریب آبادی: غنی‌سازی در نطنز متوقف نشده / چند اقدام فنی در واکنش اولیه به خرابکاری برنامه‌ریزی شده است

مقصران سقوط هواپیمای آنتونف به حبس محکوم شدند / رئیس اسبق سازمان هواپیمایی در بین محکومان

یک نماینده مجلس از قول یک مقام دولتی: قانون اخیر هسته ای مجلس سبب انفجار و خرابکاری در نطنز بود

ذوالنوری: روحانی مراقب توبه آمریکایی‌ها در شب قدر باشد

مشاور عیسی کلانتری: تکذیب محکومیت رئیس سازمان محیط زیست کشور

عضو کمیسیون بهداشت مجلس: مراحل تولید واکسن های داخلی خوب پیش می رود اما کند است

قطر: حمله‌ای به تأسیسات هسته‌ای نطنز را به شدت محکوم می‌کنیم / از روند مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران حمایت می کنیم

اظهارات عجیب رئیس انجمن شرکت‌های هواپیمایی: اعتقادی به محدودیت ۶۰ درصدی پرواز‌ها نداریم / دنیا قبول ندارد که هواپیما محل شیوع ویروس کروناست

روسیه: درصورت عمدی‌بودن حادثه نطنز، قویاً آن را محکوم می‌کنیم / امیدواریم این حادثه مشارکت در توافق هسته ای را خدشه دار نکند

وزیر دفاع آمریکا در واکنش به حادثه نطنز: از گزارش ها آگاهی داریم / واشنگتن به تلاش ها برای مذاکره همچنان متعهد است

سخنگوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی: درباره حادثه نطنز با مقام‌های ایران در تماس هستیم

شکایت وزارت ارتباطات از اپراتورهایی که در «کلاب هاوس» اختلال ایجاد کردند

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس به نقل از ظریف: حادثه نطنز اقدام تروریسم هسته‌ای بود / این تهدید با جایگزینی سانتریفیوژ‌های جدیدتر و توان بالاتر نسبت سانتریفیوژ‌های نسل اول، به فرصت تبدیل می‌شود

شاخص کل بورس، امروز ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

قیمت سکه و طلا، امروز ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

قیمت دلار در بازار آزاد، امروز ۲۳ فروردین۱۴۰۰

واکسن کرونا در بازار سیاه ناصر خسرو: ۶۰ میلیون

آرشیو
وبگردی

بخشش زنی که در آستانه قصاص بود

چرا این روز‌ها شهاب حسینی صدای موتور می‌دهد؟

قیمت کفش‌های دزدیده شده حسن تفتیان چقدر بود؟

آیا همایون جانشین خلف استاد شجریان است؟!

متلک‌های تند مهراب قاسم‌خانی به وزیر بهداشت

تیپ خفن بهاره رهنما و همسرش + عکس

پویا امینی هم درگیر کرونا شد

روزی که جواد خواجوی، به‌خاطر خجالت، مسافرکشی را کنار گذاشت

قتل فجیع موذن و نمازگزار بر سَر اوقات شرعی

شلیک پسر، جان پدر را گرفت

۲ مرد همسرکش در انتظار جلسه محاکمه

پرونده کشدار مردی که چشمس به خاطر فروش سبزی گندیده کور شد

  • صفحه نخست
  • اخبار انتخابات ۱۴۰۰
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • آی تی و فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۲۷۶۶۳۸
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۰۹ - ۰۱ تير ۱۳۹۵
اجتماع >> حوادث
پ

مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره‌های ریز عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می‌کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه‌های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.
هیچ وقت فکر نمی کرد تصمیمش برای ازدواج پایانی اینگونه داشته باشد.

به گزارش رکنا، ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینه‌اش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: «مادر می‌خواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم.»

مادر که انگار مدت‌ها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: «خدا خوشبختت کنه مادر که با این حرف خوشحالم کردی. همیشه می‌ترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم.» بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد.

مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانه‌ای طفره می‌رفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه می‌گفت: «حالا وقتش نیست»

در این میان اما ابراهیم خودش خوب می‌دانست علت مخالفت‌هایش چیست و چه عاملی مانع ازدواجش است. ترس از شنیدن جواب منفی که البته این ترس ناشی از شغل او بود!

مرد جوان می‌دانست شغل او با بیشتر مردم تفاوت دارد و بسیار خاص است و کمتر کسی جسارت آن را دارد که با این کار کنار بیاید، آخر ابراهیم غسال گورستان بود. مرد جوان به دلیل نیاز شدید مالی و همچنین تشویق‌های مادرش به ثواب و اجر اخروی با تردید و دودلی کارش را آغاز کرده بود اما چند ماه بعد او سرانجام با شغلش کنار آمد. چند سال بعد وقتی صحبت از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به میان آمد ترس از شنیدن جواب‌های منفی یا واکنش‌های عجیب دختران دم‌بخت دوباره او را درباره شغلش با تردیدهای جدی روبه‌رو کرد.
ابراهیم می‌دانست کمتر دختری حاضر می‌شود او را به دلیل شغلش بپذیرد. بنابراین هر بار به بهانه‌های مختلف از رفتن به خواستگاری و ازدواج طفره می‌رفت. اما حالا که به چهل سالگی رسیده بود احساس تنهایی بشدت آزارش می‌داد. به همین دلیل تصمیم نهایی را گرفت.
مهین خانم که از شنیدن این خبر هیجان زده بود مدام به دنبال یافتن گزینه‌های مناسب برای پسرش بود و با دخترش نیز تبادل نظر می‌کرد.

«به نظرت دختر اقدس خانم خوبه؟ هم زیبا و نجیب است و هم سر به زیر، خانواده‌اش هم شناخته شده و محترم هستند. همین امروز تلفن می‌زنم به مادرش و قرار خواستگاری را می‌گذاریم.»

اما خواهر ابراهیم با نگرانی به مادر گفت: «مادر آنها نمی‌دانند برادرم چه کاره است. در ضمن آن دختر حدود 12 سال از برادرم کوچک‌تر است. به نظرم اگر از دختران فامیل یک نفر را انتخاب کنیم بهتر است یا حداقل کمی سن و سالش بیشتر باشد تا بتوانند همدیگر را بهتر درک کنند. خودت که می‌دانی ابراهیم کمی عصبی و تندمزاج است و هر کسی نمی‌تواند با او زندگی کند.»
مادر که با شنیدن حرف‌های دخترش ناراحت شده بود، گفت: «این چه حرفی است که برای برادرت درست می‌کنی. پسر من هیچ عیبی ندارد. دخترها هم آرزوی چنین شوهری را باید داشته باشند و...» به این ترتیب عصر همان روز قرار خواستگاری از دختر اقدس خانم گذاشته شد.

روز بعد ابراهیم همراه مادر و خواهرش راهی خانه نیلوفر دختر اقدس خانم شدند. اما اضطراب در عمق وجود مرد موج می‌زد، چرا که نمی‌دانست وقتی از شغلش می‌پرسند چه جوابی باید بدهد. اما بالاخره لحظه حساس فرارسید و در جریان گفت‌وگوها وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره‌های ریز عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می‌کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه‌های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.

اما او ادامه داد: «خب هر کسی شغلی دارد، من هم این شغل را انتخاب کرده‌ام. به قول مادرم ثواب هم دارد. نه می‌شود در آن کم کاری کرد، نه حق کسی را خورد، نه رشوه‌ای در کار است و نه ظلم به ارباب رجوع.»

بعد از صحبت‌های ابراهیم برای دقایقی سکوت سنگینی فضای خانه را فراگرفت. دقایقی بعد هم آنها خانه را ترک کردند. مرد جوان که ناراحت و عصبی بود به مادرش گفت: «دیدی مادر بعد از آن که فهمیدند من چه کاره هستم چه برخورد سرد و سنگینی داشتند. مطمئنم جوابشان منفی است.»

اما مهین خانم گفت: «پسرم ناامید نباش، اگر قسمت شما با هم باشد هیچکس نمی‌تواند این وصلت را به هم بزند.»
با وجود این دو روز بعد وقتی مهین خانم با ترس و دلهره به مادر نیلوفر تلفن کرد و دریافت جوابشان مثبت است شوکه و خوشحال شد.
 
او که از شدت خوشحالی اشک می‌ریخت بلافاصله پیغام را به پسرش رساند و گفت «:مبارکت باشد، ان‌شاءالله خوشبخت شوید. دیدی گفتم همه چیز درست می‌شود.» این در حالی بود که ابراهیم هرگز متوجه نشد که چرا نیلوفر و خانواده‌اش با شغل او مخالفتی نکردند و راضی به ازدواج شدند. تلاشی هم برای دانستن این موضوع نکرد. به این ترتیب چند هفته بعد مراسم عقد و جشن عروسی برگزار شد و زوج جوان به خانه بخت رفتند. اما چند هفته بعد یک روز که ابراهیم زودتر از معمول به خانه برگشت با صحنه عجیبی روبه‌رو شد. نیلوفر در حمام بود و او در کمال ناباوری موهای او را دید که روی میز کوچک کنار تلفن قرار داشت. تازه داماد که از دیدن این صحنه متعجب شده بود کلاه‌گیس را به دست گرفت. او در حال بررسی موضوع بود که ناگهان نیلوفر از حمام بیرون آمد و همان موقع هر دو بهت‌زده به هم خیره ماندند. ابراهیم با دیدن سر کم موی همسرش بشدت شوکه شده بود و نیلوفر که راز خود را فاش شده می‌دید از ناراحتی به گریه افتاد. ابراهیم با عصبانیت گفت: چرا موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بودی؟ چرا به من دروغ گفتی؟

نیلوفر که هنوز شوکه بود با گریه گفت: اشتباه کردم. همه‌اش تقصیر مادرم بود. او اجازه نداد واقعیت را بگویم. می‌گفت اگر کسی از وضعم باخبر شود حاضر به ازدواج نمی‌شود بنابراین من هم حرفی نزدم.

اما ابراهیم که هر لحظه عصبانی‌تر می‌شد با صدای بلند گفت: فکر نمی‌کردی یک روز این ماجرا لو برود و من بفهمم؟

زن جوان در پاسخ گفت: «وقتی پدر و مادرم از شغلت باخبر شدند خیلی جا خوردند. اول مخالفت کردند. من هم همین طور. اما سرانجام پدر و مادرم موافقتشان را اعلام کردند. بعد هم گفتند: از آنجا که کمتر کسی حاضر به ازدواج با این مرد می‌شود نمی‌تواند به مشکل طاسی همسرش اعتراض کند.»

مرد جوان با شنیدن این حرف ناگهان از کوره دررفت و سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.

نیلوفر با عصبانیت گفت: «چرا می‌زنی؟ من که حرف بدی نزدم. اگر من کم‌مو هستم تقصیر خودم که نیست. وقتی بچه بودم آب جوش روی سرم ریخت و به این روز افتادم.»

ابراهیم که انگار با شنیدن این حرف دلش به رحم آمده بود پس از عذرخواهی سعی کرد از همسرش دلجویی کند. اما انگار این تازه شروع ماجرا بود چون چند روز بعد دوباره عروس و داماد بر سر موضوع دیگری با هم مشاجره کردند و این بار نیز ابراهیم با توهین به همسرش باردیگر دل او را شکست. کم‌کم با گذشت چند ماه، این موضوع به عادتی ناپسند برای ابراهیم تبدیل شد و هر بار با تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار می‌داد تا این که سرانجام یک روز وقتی مشاجره زن و شوهر شدت گرفت نیلوفر که در حال آشپزی بود ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد. صدای فریاد ابراهیم در خانه پیچید، زن باعجله به طرفش رفت. مرد جوان دستش را روی پهلوی راستش گذاشته بود و ناله می‌کرد. نیلوفر می‌خواست ببیند چه اتفاقی افتاده اما همسرش با تندی او را دور کرد. این در حالی بود که لباس‌هایش خون‌آلود شده بود. نیلوفر با التماس از شوهرش خواست به بیمارستان بروند اما مرد عصبانی و ناراحت مخالفت کرد. بعد هم زخمش را پانسمان کرد و خوابید. اما ساعتی بعد نیلوفر متوجه شد همسرش بسختی نفس می‌کشد. به همین خاطر با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. دقایقی بعد امدادگران وارد خانه زوج جوان شدند و پس از معاینات لازم راهی بیمارستان شدند، اما در بین راه مرد جوان بر اثر شدت خونریزی جان باخت. امروز دو سال از آن حادثه شوم می‌گذرد خانواده ابراهیم برای عروسشان درخواست قصاص کرده‌اند و حالا نیلوفر پشیمان و غمگین در انتظار سرنوشت نا معلوم خود گوشه سلول خاکستری‌اش تنها نشسته است.
نگاه کارشناس
فریبا همتی  روان‌شناس در مورد این پرونده قدیمی می گوید: در این پرونده آنچه قابل توجه است موضوع احساس حقارت و عقده‌های درونی و روانی ابراهیم و نیلوفر است. این زوج هر کدام به واسطه این‌که در خود احساس کمبود و ضعف می‌کردند دچار نوعی مشکل روحی و خودکم‌بینی بودند. یکی به دلیل شغلش و دیگری به دلیل مشکل ظاهری‌اش که از بچگی و بدون آن‌که خودش دخالتی در به وجود آمدنش داشته باشد به آن بیماری دچار شده بودند. اما ابراهیم که به گفته خواهرش به بیماری پرخاشگری و تندخویی نیز مبتلا بوده به محض این‌که متوجه ایرادی در همسرش می‌شود و از طرفی درمی‌یابد که والدین او به دلیل همین ایراد حاضر به ازدواج دخترشان با یک غسال شده‌اند به جای ابراز همدردی با وی از آنها کینه به دل گرفته و از هر فرصتی برای زخم‌زبان و آزار او استفاده می‌کند. نیلوفر نیز که به نوعی دیگر دچار همین مشکلات است سرانجام کاسه‌صبرش لبریز شده و دست به اقدامی جبران‌ناپذیر می‌زند.

اما در این میان هر دو خانواده و بخصوص والدین نیلوفر مقصر هستند آنها که با پنهان‌کاری ایرادات اخلاقی و ظاهری فرزندانشان را مخفی کردند به امید آن‌که چون هر دو معایبی دارند پس در مقابل یکدیگر کوتاه می‌آیند و اعتراضی نمی‌کنند، غافل از این‌که سرپوش گذاشتن بر مشکلات نتیجه‌ای جز انفجار دربر نخواهد داشت.

اگر این زوج با موضوع و ضعف‌های طرف مقابل کنار آمده و به جای تحقیر و درگیری در جهت رفع آن اقدام می‌کردند، هیچ‌گاه این جنایت رخ نمی‌داد.
رومیس د
رازیانه د
ارسال به تلگرام
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
رومیس د
رازیانه د
  • صفحه نخست
  • اخبار انتخابات ۱۴۰۰
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • آی تی و فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"