بخه گزارش انتخاب، رسيدگي به اين پرونده از ١٣ اسفند ٩١ با شكايت خانوادهاي مبني بر ناپديد شدن پدرشان آغاز شد. آنها به كارآگاهان گفتند: «پدر ما ٧٥ سال دارد و از ناحيه پا معلول است. او چند روز پيش از خانه خارج شد اما ديگر برنگشت.»
با ثبت شكايت خانواده مفقودي، كارآگاهان تحقيقات خود را آغاز كردند و پس از شش ماه موفق به كشف رد پاي داماد سابق خانواده در پرونده شدند. بررسيها نشان ميداد كه مفقودي آخرين بار در خانه داماد ديده شده است. به اين ترتيب داماد سابق دستگير و به كلانتري منتقل شد.
او در همان بازجوييها ابتدايي به قتل اعتراف كرد و گفت: «من و مقتول با هم دوست بوديم. روز حادثه به خانهام آمد و با هم شيشه كشيديم و مشروب خورديم اما وقتي همسر دومم برايمان چايي آورد، متوفي دستش را گرفت و پيشنهاد بيشرمانه داد. با هم درگير شديم. يك سيلي به او زدم كه باعث شد از پشت سر به زمين بخورد. برادر بزرگم هم آنجا بود. سريع به متوفي سرم وصل كرد اما فايدهاي نداشت و او فوت كرد. يك هفته بعد، جسد را كه بو گرفته بود مثله كرديم، در كاور لباس عروس جاسازي كرديم و در سطل زبالههاي سه نقطه شهر انداختيم.»
با اعتراف متهم به قتل پدرزن سابقش، كارآگاهان برادر او را نيز دستگير و پس از تشكيل پرونده هر دوي آنها را به زندان رجايي شهر تهران منتقل كردند تا سرانجام صبح ديروز، جلسه رسيدگي به پرونده براي صدور حكم در شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي مقدم زهرا برگزار شد.
در ابتداي اين جلسه، يكي از دختران مقتول خواستار قصاص متهم رديف اول شد و گفت: «متهم قبلا به خواهرم (همسر سابقش) گفته بود كه ليستي از اسامي افراد تهيه كرده و ميخواهد از آنها انتقام بگيرد. پدر من هم جزو همانها بود. متهم جسد پدرم را از بين برد و كاري كرد كه دستم به جايي بند نباشد. پدر من معلوليت داشت و به خاطر شرايطش اصلا نميتوانست پيشنهادي به كسي بدهد. پس از اين اتفاق، خواهرم هم سكته كرد و مرد. متهم دروغ ميگويد. من قصاص ميخواهم.»
پس از شاكي، متهم رديف اول پشت جايگاه ايستاد. مرد ٥٤ ساله در همان ابتدا و برخلاف اعترافاتش در بازجوييها، منكر قتل شد و گفت: «رابطه من و متوفي مثل پدر و فرزندي بود. من او را بابا صدا ميكردم. روز حادثه روانگردان و مشروب مصرف كرده بوديم. وقتي به همسرم پيشنهاد بيشرمانه داد با هم درگير شديم اما او خودش تعادلش را از دست داد و با افتادن به زمين، به كما رفت. آن موقع در حالت طبيعي نبودم براي همين نتوانستم به اورژانس زنگ بزنم. با كمك برادرم به او سرم وصل كرديم تا جانش را نجات دهيم اما فايده نداشت. وقتي فوت كرد، جسدش را با كاردك پيتزاپزي مثله كرديم و در سه كاور لباس عروس گذاشتيم. بعد از آن هم كاورها را در سه نقطه شهر انداختيم. من در بازجوييها، تحت فشار به قتل اعتراف كردم. آنجا اگر تمام قتلهاي دنيا را هم گردنم ميانداختند، قبول ميكردم.»
انكار قتل از سوي متهم رديف اول در حالي بود كه او پيش از اين و بلافاصله پس از دستگيري (در نخستين جلسه بازجويي در آگاهي) علاوه بر ادعاي پيشنهاد بيشرمانه، طلب ٢٠ ميليوني از مقتول را نيز به عنوان يكي از دلايل آغاز درگيري بيان و به قتل اعتراف كرده بود.
پس از او، نوبت به متهم رديف دوم (برادر قاتل) رسيد. مرد ٦٢ ساله كه به گفته برادرش، پس از دستگيري اقدام به خودكشي كرد، درباره روز حادثه گفت: «من آن روز به خانه برادرم رفته بودم كه با اين حادثه روبهرو شدم. اصلا يادم نميآيد چطور شد كه متوفي جان خود را از دست داد. فقط ديدم به زمين خورد. چون جسد را نميتوانستيم حمل كنيم، به برادرم كمك كردم تا آن را مثله كند اما من هيچ عضوي را نبريدم. بعد هم گوشيها و كارت عابربانك متوفي را سوزاندم.»
متهمان در آخرين دفاع خود نيز از قضات خواستند در حكمشان تخفيف قايل شوند تا به اين ترتيب، ختم جلسه اعلام و قضات وارد شور شوند.
*روزنامه اعتماد