پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : علیرضا علویتبار از فعالان سیاسی و نظریهپرداز اصلاحطلب معتقد است جامعه ما تا مدتهای مدید ظرفیت روی کارآمدن دولتی غیر از ترکیب سیاسی دولت یازدهم را ندارد.
به گزارش انتخاب، علویتبار اظهار داشت: در حال حاضر، جناحی که امتحان پس نداده باشد، نداریم و اگر روند همینطور پیش رود بازهم مردم به عقلانیت رای میدهند.
وی همچنین از اقدامات دولت در عرصههای مختلف بهویژه سیاسی و اقتصادی دفاع کرد و گفت: اشخاصی که با برجام مخالفند میدانند موفقیت برجام میتواند به تثبیت یک رویه و روش در کشور منجر شود و آن حل کردن مسائل از طریق واقعبینی، گفتوگو، صبر، استدلال کردن و دست برداشتن از تهدید مداوم است. اگر این رویه جا بیفتد برای اجرای آن، یکسری اشخاص خاص میتوانند سیاست را بهدست بگیرند و مجری این رویه، هر شخصی نمیتواند باشد. کسانیکه با برجام مخالفند متوجه این داستان شدهاند.
اهم اظهارات علویتبار را بخوانید:
* {درباره مخالفتها با برجام و حمله به آن از تریبونهای رسمی}: اگر واقعا این حملات مصرف خارجی داشت و قرار بود قدرت چانهزنی ما را در مقابل کشورهای خارجی افزایش دهد، نشاندهنده تدبیر و عقل بود اما تصور نمیکنم چنین چیزی وجود داشته باشد. حداقل در بخشی از افرادی که چنین مطالبی را علیه برجام مطرح میکنند چنین انگیزهای دیده نمیشود. این گروه میدانند برجام قدرت بسیار زیادی در شکلدهی به آینده کشور دارد.
* اشخاصی که با برجام مخالفند میدانند موفقیت برجام میتواند به تثبیت یک رویه و روش در کشور منجر شود و آن حل کردن مسائل از طریق واقعبینی، گفتوگو، صبر، استدلال کردن و دست برداشتن از تهدید مداوم است. اگر این رویه جا بیفتد برای اجرای آن، یکسری اشخاص خاص میتوانند سیاست را بهدست بگیرند و مجری این رویه، هر شخصی نمیتواند باشد. کسانی که با برجام مخالفند متوجه این داستان شدهاند.
* میدانند اگر قرار باشد با خارجیها گفتوگو کنید و وارد معاملات برد- برد شوید طبیعتا هیچ منطقی ندارد که با داخلیها وارد کاری مشابه نشوید، لذا از تثبیت این رویه نگرانند. طبیعتا وارد شدن در این گفتوگو، باعث کمرنگ شدن شعارهایی میشود که خیالپردازانه است و ربطی به واقعیت ندارد.
* {درباره روند خروج از رکود}: همواره گرایشی قدرتمند در اقتصاد ایران داشتهایم که پوپولیسم یا مردمانگیزی نام دارد و معمولا از افزایش هزینههای دولت دفاع میکند بدون اینکه به منابع تامین آن فکر کند. همچنین دستاوردهای کوتاهمدت را به دستاوردهای بلندمدت ترجیح میدهد و از سویی تحلیلهای عوامانه اقتصادی را تبلیغ میکند.
* خروج از رکود ایران گرچه در ظاهر منفعت عمومی را تامین میکند اما ممکن است منافع عدهای را به خطر بیندازد. بهطور مثال تجارت آزاد ممکن است هزینه عمومی را کاهش و کیفیت کالای وارداتی ما را افزایش دهد اما افرادی را که مبنای فعالیت اقتصادیشان، قاچاق و اقتصاد پنهان است متضرر میکند. نباید از تاثیر این منافع بر شکلگیری مخالفتها غافل شویم.
* پذیرش بههم خوردن حاکمیت یکدست، نتیجه احساس بحران بود. طبیعی است وقتی این احساس کاهش پیدا کند، عده ای درصدد احیای مجدد حاکمیت یکدست برآیند. با کاهش احساس بحران، دوباره عدهای ترغیب به برقراری مجدد حاکمیت یکدست و در دست گرفتن تمام امکانات کشور شدهاند.
* این خواست آنهاست ولی اینکه شدنی باشد، محل تردید است و موانع بزرگی دارد؛ چراکه هنوز بحرانها حل نشده و صرفا احساس بودن در شرایط بحران تقلیل یافته است. از اینرو چنانچه چنین نیرویی دوباره قوه مجریه را در دست بگیرد و حاکمیت یکدست شود دوباره بحرانها و تنشهای ایران با دیگر کشورها بازمیگردد.
* جامعه این کشش و طاقت را ندارد که یکبار دیگر آنچه را که تجربه کرده است بیازماید.
* قبل از سال 84، نیرویی در داخل وجود داشت که در عرصه اداره کشور آزمون عملی پس نداده بود و دائما در گوشه گود نشسته و انتقاد کرده بود. اما بعد از آنکه 8 سال به صورت یکپارچه قدرت را در دست گرفت آزمون تاریخی مهمی را پشتسر گذاشت و ادعاهایش در معرض امتحان و قضاوت عمومی قرار گرفت
* {درباره میزان تحقق یافتن گفتوگوی اصلاحطلبان با حاکمیت}: اگر چنین گفتوگویی اتفاق افتاده بود حملات رسانههای رسمی به اصلاحطلبان قطع میشد، کاهش مییافت یا حداقل منطقیتر میشد ولی چنین چیزی به وقوع نپیوسته است.
* {درباره موانع گفتوگوی عمیق}: یکی از این عوامل به خود اصلاحطلبان بازمیگردد. بهنظر میآید اقدامات اصلاحطلبان برای شکلگیری چنین گفتوگویی؛ نامنسجم و پراکنده و غیریکپارچه بوده است. گامها و برنامههای مشخصی برای آن نداشته و از این بابت قصور داشتهاند.
* عامل دیگر، فشاری است که از سوی رقیب وجود دارد. یعنی گروهی که نمیخواهد اصلاحطلبان دوباره سهمی در قدرت داشته باشند. آنها همانهایی هستند که از حاکمیت یکدست حمایت میکنند. تعبیرشان هم این است که ما اصلاحطلبان را با دادن هزینه زیاد بیرون انداختهایم؛ چرا باید دوباره اجازه بدهیم آنها به قدرت برگردند؟! این گروهها فشار میآوردند تا هیچ گفتوگوی اطمینانبخشی بین اصلاحطلبان و حاکمیت صورت نگیرد و سنگاندازی میکنند.
* عامل سوم، ویژگیهای شخصیتی برخی مدیران ماست که مانع هر نوع گفتوگویی میشود. یکی از این خصوصیات، اداره امور بر مبنای کینهها و قضاوتهای قبلی است. اینکه در مقطعی آزرده شدهایم و تا وقتی این احساس آزردگی وجود دارد حاضر نیستیم قدمی خلاف آن برداریم.
* عامل بعدی احساس بینیازی برخی مسئولان است. هیچکس تا جاییکه برایش مقدور باشد قدرت خود را با کسی تقسیم نمیکند. همه ما عاشق کور شو، دور شو هستیم و قدرت مطلقه را ما هم دوست داریم. تسلیم زور نمیشویم مگر وقتی که زور پرزور باشد. یعنی وقتی به تقسیم قدرت رضایت میدهیم که بدانیم قدرت طرف مقابل زیاد است.
* به همه اینها باید گرایش ایدئولوژیک رقابتستیز را اضافه کرد. در درون برخی نخبگان سیاسی ما گرایشی ایدئولوژیک وجود دارد که آنها را از هر نوع رقابت متنفر میکند و رقابت سیاسی را منافی وحدت و یکپارچگی و کارآمدی میداند. مجموعه این عوامل راه انجام چنین گفتوگویی را سد کرده است.
* نقشی که اصلاحطلبان در انتخابات مجلس بازی کردند و نمایش قدرتی که در مجلس خبرگان و مجلس از خود نشان دادند بهطور غیرمستقیم بسترچنین گفتوگویی را فراهم کرد. آنها در انتخابات اخیر از یکسو به طرف مقابل نشان دادند که حریفی قدرتمند هستند و باید آن را جدی گرفت. در ثانی در عمل گفتند که نیامدهاند تا بازی را بههم بزنند بلکه میخواهند در چارچوب قواعد رقابت، بازی کنند.
* طرفین کشمکش در ایران به این نتیجه رسیدهاند که هیچکدام نمیتواند دیگری را حذف کند. باید با هم کنار آمده و همزیستی داشته باشند. این مقدمه خوبی برای دموکراتیزه شدن عرصه سیاست است.
* گروهی که بیشترین ضرر را در تغییر قدرت (رویکار آمدن آقای روحانی) کرد ابتدای کار، برآورد درستی از رانده شدن از قدرت نداشت اما حالا فهمیده چه فرصت طلایی بزرگی را از دست داده است. این گروه به این نتیجه رسیده که تا وقتی وضعیت عادی بر کشور حاکم باشد امکان در دست گرفتن مجدد قوه مجریه برایش مهیا نیست؛ بنابراین بهنظر میرسد میخواهند به نوعی، بازی را بههم بزنند.
* اخیرا ابهاماتی را جریانات مقابل مطرح کرده بودند که اصلاحطلبان در جلسات خصوصی به طرح عبور از روحانی رسیدهاند. در پاسخ به این شایعهها اصلاحطلبان به صراحت اعلام کردند برنامهای برای گذر از روحانی ندارند.
* بحث من شخص آقای روحانی نیست بلکه منظورم این ترکیب است. ترکیبی از بخش عملگرای راست مدرن با بخش عملگرای راست محافظهکار که اداره امور اجرایی کشور را برعهده گرفته است. تا مدت مدیدی جامعه ما ظرفیت روی کارآمدن غیر از این ترکیب را ندارد و بهنظر میآید برای عادیسازی اوضاع و خروج از بحران بهترین ترکیب ممکن است. این ائتلاف باید بماند. ائتلاف برجامیها میتوانند تا مدتی کشور را اداره و از بحرانها گذر دهند و فعلا به ترکیب دیگری نمیشود فکر کرد. بهترین لیدر و نماد این ترکیب هم خود آقای روحانی میتواند باشد؛ چراکه هم گرایش به راست مدرن دارد، هم راست سنتی و در هر دو هم عملگراست و در هیچکدام هم اصولگرا نیست.
* میتوان کابینه را کارآمدتر کرد اما ترکیبش را بههم نزد. یعنی اگر شما دارید از نیرویی در سمتی استفاده می کنید ممکن است نیروی دیگری از همان جریان ولی با توانمندی بیشتری را سر کار آورید. این را میتوان درباره تکتک وزرا بررسی کرد که آیا شخص دیگری از همان جریان وجود دارد که کارآمدتر باشد.
* مشکل اصلی کشور گذر از بحران است نه اتفاقات خاص و پیشرفتهای بزرگ. فعلا باید از بحران گذر کرد و به نقطه صفر برگشت. ما درست مثل وضعیت بعد از حمله مغولها هستیم و کشور را باید دوباره بازسازی کنیم. اجساد را خاک کنیم و شهرها را دوباره بسازیم و قناتها را برقرار و مجددا مزرعهها را راه بیندازیم. بعد میتوان به چیزهای دیگر فکر کرد.
* {درباره درسهایی که اصلاحطلبان با بیرون ماندن از قدرت گرفتند}: متوجه شدند در اپوزیسیون بودن چقدر میتواند بد باشد. چقدر آنجا مظلوم و بیدفاع هستی. قبلا نمیفهمیدند. آدم وقتی در قدرت است نمیفهمد اپوزیسیون چه رنجی میکشد.
* {درباره عبرت اصولگرایان در خارج شدن از قدرت}: در دوره آقای احمدینژاد بسیاری از آنها متوجه شدند چطور بهراحتی میتواند آبروی آنها ریخته شود. اما بخشی از آنها هنوز این را هم متوجه نشدهاند. البته برخی از آنها زمانیکه به جرم فسادهای مالی بازداشت میشوند، به تدریج متوجه میشوند.
* مهمترین دستاورد دولت یازدهم در صحنه سیاست خارجی است که ایران را از یک کشور در آستانه جنگ ، به یک کشور قابل گفتوگو تبدیل کرد که میشود رفتارش را پیشبینی کرد.
* {درباره بخت روحانی در انتخابات آینده}: این را باید چند ماه مانده به انتخابات دربارهاش نظر داد ولی بهنظر میرسد جناح مقابل، در معرفی نیرویی که بتواند رقیب باشد مشکل دارد. احمدینژاد حاصل عدمانتقاد بود. اگر کارهای ایشان در شهرداری نقد شده بود هیچوقت رییسجمهور نمیشد. چون سیاست بر تضعیف اصلاحطلبان در تمامی نهادها بود، رفتارهای ایشان در شهرداری نقد نشد؛ بعد هم امکانات عمومی پشت سر ایشان برای انتخابات سال 84 قرار گرفت.
* اگر روند همینطور پیش رود بازهم مردم به عقلانیت رای میدهند.
* ایران استعداد پوپولیسم را دارد. بهدلیل نابرابری که در آن وجود دارد و بهدلیل اینکه علوم اجتماعی جایگاه جدی در ذهن مردم باز نکرده است.
* مردم تحلیلهای یک اقتصاددان درباره نرخ سود بانکی را نمیفهمند ولی حرفهای عوامانه را درباره آن خوب میفهمند. علتش این است که علوم اجتماعی در سالهای اخیر کاملا تحقیر و تضعیف شد. اما اینکه یک دوره پوپولیستی هم داشتهایم هم میتواند به روشنسازی اذهان عمومی توسط رسانههای اصلاحطلب کمک کند.
* بزرگترین دشمن اقتصاد مقاومتی اقتصاد پوپولیستی است. نفی اقتصاد پوپولیستی به تقویت اقتصاد مقاومتی میانجامد.