پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شرق نوشت: خشايار اعتمادي از پيشگامان موسيقي پاپ پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران
و از نسل اول خوانندگان اين حيطه محسوب مي شود. اگرچه در سال هاي اخير
چندان پرسر و صدا نبوده و حتي قبل از انتشار آلبوم آخرش به تصميم خودش
چهار سال از موسيقي دور بوده اما از عشقش به موسيقي ذره اي كاسته نشده
است. هنوز هم مي تواني ببيني كه از شنيدن يك قطعه از موسيقي چقدر لذت مي
برد و با شوق از كار هاي جديدش مي گويد. حرف هاي او در مورد عشق به
موسيقي، موسيقي پاپ، شهرت و مراسم بزرگداشت محمد نوري را بخوانيد.
موسيقي
پاپ زماني در ايران اوج گرفت كه موسيقي كلاسيك و سنتي رواج داشت و افراد
خاصي با اين موسيقي ها ارتباط برقرار مي كردند. موسيقي پاپ با انگيزه عامه
پسندي و مردمي به وجود آمد ولي حالابا بعضي خواننده هاي پاپ كه صحبت مي
كنيم، مي گويند: براي من نظر كارشناس ها و موسيقي شناسان مهم تر از نظر
عامه مردم است؛ شما جزو اين دسته هستيد؟ اگر قرار بر انتخاب يك گروه باشد
كدام را انتخاب مي كنيد؟
معناي لغت پاپيولر اين نيست كه خيلي
عاميانه حرف بزني و خيلي عاميانه بپوشي و... . پاپيولر يعني اينكه كلام
فاخر را كمي ساده تر بيان كني، موسيقي سنگين تر و كلاسيك را كمي ساده كني
و البته اين كار سختي است كه يك مفهوم سخت را ساده بيان كني، اين يعني
بالابردن فرهنگ موسيقي. كار ما در اصل اين است، دغدغه ما اين است كه فرهنگ
شنيداري و فكري مخاطب هاي ما به سطح كارشناسي نزديك شود.
اولين كار من سال 74 روي اين غزل حافظ بود:
دل مي رود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
بعد
از آن من به خاطر تشابه صدا تا سال 76 ممنوع الكار شدم ولي آن سال بعد از
رفت و آمد هاي زياد دوباره توانستم كار كنم. آن زمان مسوولان خيلي محبت
داشتند، در اولويت بندي آنها اول حمايت بود بعد هدايت و بعد از آن
كارشناسي و نظارت و مميزي. از سال 76 اين باور ايجاد شد كه بستري آماده
حمايت از موسيقي پاپ است و اين روزنه اميدي بود در دل ما و ما با كارشناس
هايي مواجه مي شديم كه ما را هم به لحاظ شخصيتي يعني اينكه با چه مخاطبي
مواجه هستي و چه مي خواهي به اين مخاطب بگويي و هم به لحاظ فني و ساختار
اركستراسيوم و موسيقي هدايت مي كردند و همين موضوع كمك زيادي كرد به
شناختن مخاطب و نزديك كردن ساختار فني و شخصيتي كار ها، خب البته سليقه هم
هميشه دخيل است.
خواننده هايي هستند كه اساتيد و
كارشناس ها بر آنها نقد داشتند و به صدا و موسيقي آنها ايراد گرفتند ولي
آنها براي سليقه خودشان جنگيده اند و روي سبك خودشان ايستاده اند و مخاطب
هاي زيادي هم پيدا كرده اند، شما هم براي سليقه خودتان مي جنگيد؟
من
سر يك چيز مي جنگم؛ زيبايي، زيبا حرف زدن، زيبا فكر كردن، زيبا پوشيدن،
زيبا زندگي كردن و زيبا بيان كردن. من دوست دارم در موسيقي كلام فاخر
باشد، حالااينكه چقدر موفق مي شوم را نمي دانم. من حتي اگر در ترانه اي
گله مي كنم سعي مي كنم محترمانه گله كنم، از اين ادبيات خشني كه اين سه،
چهار سال باب شده فراري ام. در آلبوم آخرم هم اگر راجع به جدايي حرف زدم
گفتم:
با عشق برو وقتي با عشق نمي موني
مردونه تمومش كن وقتي كه نمي توني
يا گفتم:
رفتن تو، نمي تونه تو رو از دلم بگيره
تو به هر راهي كه ميري پاي من سمت تو مي ره
يعني
از جدايي و فصل هم در نهايت ادب صحبت كردم. ما احترام در موسيقي را گم
كرديم انگار فكر مي كنيم هرچه الكن تر حرف بزنيم و ژوليده تر بپوشيم و
بيشتر تحقير كنيم بيشتر برده ايم، اعتقاد من اين است كه حتي اگر به اندازه
يك آن مي شود موثر باشم اين كار را بكنم.
شما خودتان هم ترانه مي گوييد؟
خير، من سعي مي كنم شعر را در حد بضاعتم بشناسم.
يعني دست در شعرهايي كه به شما ارايه مي شود نمي بريد يا نظري در اين مورد نمي دهيد؟
چرا،
خيلي. بعضي از ترانه سرا ها را واقعا عصبي مي كنم، بعضي ها را هم خسته مي
كنم، بعضي ها با من راه مي آيند و رعايت مي كنند، شايد آن لحظه اذيت شوند
ولي بعد همان ها به من مي گويند تو سهم داشتي در ترانه سرا شدن من، مثلامن
بعد 10 سال به ترانه سرايي برخوردم كه خودم يادم نبود كه 10 سال پيش از
شهرستان به من زنگ زده، امروز من يك ترانه قوي مي شنوم و مي بينم كه اين
همان شخص است و به من مي گويد 10 سال پيش شما اسم و رسم داشتي، من با شما
تماس مي گرفتم و تا سه صبح با من حرف مي زدي، مجبور مي شدم 20 بيت شعر
بگويم كه آن يك بيتي كه شما مي خواستي در بيايد و در نهايت هم اجرا نمي
شد، من آن زمان آرزويم بود كه شعر من را بخواني و نمي خواندي و مي گويد كه
سخت گيري شما به من كمك كرد كه به اينجايي كه هستم، برسم. به هر حال در
كار ترانه سراهايم خوب يا بد دخالت مي كنم چرا كه فكر مي كنم كه يك
خواننده بايد جنس خودش، كلامش و در نهايت جنس مخاطبش را بشناسد و بداند
براي كي از چي بخواند، اين جوري موفق مي شود، بعضي ها به من مي گويند
مخاطب هاي تو الان آدم هاي خاص شده اند، من مي گويم اين را دوست دارم،
منظورم از خاص بودن اين نيست كه در طبقه خاصي باشند، ولي من نمي توانم روي
استيج با مخاطبي كه جنس كار من را نمي شناسد ارتباط برقرار كنم.
در
مورد ترانه اين را بگويم كه اگر كاري خوب باشد دليلي براي اينكه دست ببرم
در آن وجود ندارد، منظورم از خوب نظر خودم است، ما همه اولويت هايي براي
خودمان داريم، هركسي بر حسب نيازش دنبال چيزي كه مي خواهد مي رود، ترانه
سراي خوب هم زياد داريم، بعضي ها هستند كه با افق هاي من هماهنگ تر هستند
و حتي بالاتر هم هستند. من بقيه ترانه سراها يا كساني را كه با آنها كار
مي كنند را نقد نمي كنم، به هر حال هر كسي مخاطب هاي خاص خودش را دارد.
شما به عنوان پيشكسوت موسيقي پاپ، كار كدام يك از خواننده هاي پاپ را مي پسنديد؟
من
اين جمله را اين گونه بيان مي كنم كه من جزيي از آدم هاي موثر در احياي
دوبار موسيقي پاپ هستم چون موسيقي پاپ در ايران وجود داشت فقط به علت
سوءتفاهم 20سال مسكوت ماند، من به بازسازي دوباره اين جريان كمك كردم. در
ضمن اكثر كارهاي خواننده هاي موفق پاپ را دوست دارم، در كارهاي همه ما كار
ضعيف و قوي هست.
حس پدرانه اي نسبت به جريان موسيقي پاپ نداريد؟
چرا،
اتفاق چند سال پيش يكي از مسوولان از من پرسيد از وضع حالاراضي هستي؟ كسي
كه از سال 74 تا 76 هر روز مي آمدي و با ما صحبت مي كردي تا مجوز بگيري؟
احساس كردم كنايه اي پشت حرفش هست كه حالاكه همه مي توانند مجوز بگيرند و
كارهاي آنها را مي شنوي راضي هستي؟ گفتم به هر حال اين جريان ناگزير از
آزمون و خطاست، ضمن اينكه جوانان ذاتا جوياي نام هستند، پس احترام مي
گذارم به جواني كه جوياي نام بودن را در هنر و ورزش جست وجو مي كند نه در
كارهاي خلاف. بعضي وقت ها نگاه مي كنم، ببينم آن حلقه هاي زريني كه اطراف
آن بادبادكي كه به نام موسيقي پاپ دوباره احيا شده و بر فراز آسمان هنر
است چقدر وزن اضافه هستند و چقدر زيبا و زرين و هر بار مي بينم كه تعداد
حلقه هاي موثر، زيبا و زرين بيشتر است.
پيش آمده كه ترانه اي را بشنويد و فكر كنيد كاش من آن را مي خواندم؟
نه،
هيچ وقت. هركس هر كاري خوانده حقش بوده. كارهايي مي شنوم كه از كارهاي
خودم خيلي بيشتر دوستشان دارم و واقعا خوشحال مي شوم، فكر مي كنم اگر اين
ترك ها نبود چيزي در موسيقي پاپ كم بود، مثل ترانه گروه سون كه خيلي زيبا
و محترمانه است «سردي نگاهو بشكن، فاصله سزاي ما نيست»، در مصاحبه اي گفتم
كه خدا را شكر كه اين ترانه خوانده شد، اگر نبود ترانه اي كم بود انگار،
يا خيلي كارهاي ديگه، آقاي يگانه دو، سه تا كار خوب دارد. رضا صادقي،
فريدون و... اينها نسل هاي بعدي هستند و احساس مي كنم چقدر خوب و چقدر
قشنگ است كه اين خواننده ها هستند.
مي توانيد از ميان همه آنچه خوانده ايد، ترانه اي كه خيلي دوستش داريد و براي شما خاص است را نام ببريد؟
طبعا
وقتي براي مردم كاري را انجام مي دهي كاري كه با اقبال عمومي بيشتري مواجه
مي شود را بيشتر دوست داري، در بين 100 آهنگي كه من دارم براي شايد 20 تا
اين اتفاق افتاده، مثلا«ناز انگشتاي بارون»،«داش آكل»،«بايد به تو
برگردم»،«عاشقي هركي هركي شد»، و«فقط به خاطر تو.»
بر عكس چي؟ ترانه اي بوده كه از خواندنش پشيمان باشيد؟
نه.
ناراحت نيستم از كارهايم، همه چيز آزمون و خطا دارد، بايد تجربه كسب كرد،
شايد اگر امروز بود برخي ترانه ها را هيچ وقت نمي خواندم ولي از اينكه در
آن زمان اجرا كردم به هيچ وجه پشيمان نيستم. مهم اين است كه به اين برسي
كه تكرار اشتباه جايز نيست.
اولين كار غيررسميتان را چه سالي انجام داديد؟
در سال 71 چند كار جدي ضبط كردم. دو كار با فواد حجازي، يكي هم با شادمهر عقيلي. يكي از آنها اين شعر فريدون مشيري بود:
روزگاري چشم پوشيدم زخواب
تا بيابم قصه مهتاب را
اين زمان دور از ملامت هاي ماه
چشم مي بندم كه جويم خواب را
يكي هم شعر هوشنگ ابتهاج:
در اين سراي بي كسي، كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
بعد يك كار از فريدون توللي خواندم:
معرفت نيست در اين معرفت آموختگان
اي خوشا دولت ديدار دل افروختگان
اين
آهنگ ها را هنوز دارم ولي هيچ وقت اقدام نكردم براي گرفتن مجوز براي آنها
چون با خيل ترانه هاي خوبي مواجه شدم كه ديدم مي شود روي آنها كار كرد.
اين افتخار را دارم كه از ترانه سراهاي خوب كارهايي انجام دادم. از احمد
شاملو كه اصلااو را ترانه سرا نمي دانيم ترانه خواندم، از نيما يوشيج اجاق
سرد و از سهراب سپهري.
ترانه اي بوده كه متعلق به شما باشد و فرد ديگري آن را به اسم خودش بخواند؟
بله،
زياد. همين چند وقت پيش اين اتفاق براي آهنگ «ديگه ديره» كه كار تورج
شعبانخاني بود، افتاد. سال 77، تورج شعبانخاني براي اختتاميه جشنواره پاپ
اين آهنگ را خواند و من بلافاصله اين ترانه را از او خريدم ولي الان شايد
20 نفر اين كار را خوانده اند و شايد خودشان هم به اين باور رسيده اند كه
اين كار مال آنهاست و من ناچار شدم قراردادم را بگذارم در سايت. يا«داش
آكل» كه خواننده اي در يك مسابقه خواند و مقام آورد و بعد ادعا كرد كه
آهنگ مال او است و من باز ناچار به توضيح شدم. آهنگ «فقط به خاطر تو» كه
من اجرا كردم و سه سال بعد منصور آن را اجرا كرد يا آهنگ«هستم كه نه انگار
كه نه انگار كه نه انگار». اين مشكلاتي است كه پيش مي آيد و بيشتر به اين
خاطر است كه ما رسانه تصويري نداريم، يعني ويديو كليپ نداريم، من از
مسوولان رسانه ها مي خواهم كمي ديد هايشان را باز كنند چون اين بسته بودن
باعث سه اتفاق بد مي شود، اول اينكه شبكه هاي ماهواره اي گوي سبقت را مي
برند و سليقه مردم را به سمت كارهاي هجو مي كشند، اتفاق دوم اين است كه
نسل سوم موسيقي ما الگو برداري خودش را در بحث پوشش، گفتمان، نگاه موسيقي،
تنظيم و همه اينها از آن سمت مي گيرد و بدتر از همه اينكه كارهايي غيرمجاز
ضبط مي شود و به خارج از ايران فرستاده مي شود و معرف موسيقي ما به دنيا
آنها مي شوند.
خارج از ايران كاري انجام داده ايد؟
سال
84 در جشنواره بين المللي سارايوو شركت كردم، 14 كشور حضور داشتند و من به
عنوان خواننده برتر انتخاب شدم، در يك استاديوم 10 هزار نفري كه خيلي از
سايت ها و شبكه ها اسپانسر بودند مثل MBC1، MBC2، MBC3 كه من آنجا به
عنوان خواننده برتر مردمي انتخاب شدم و جايزه من هم اين بود كه با اركستر
سمفونيك سارايوو اجرايي داشته باشم و اين جزو افتخارات من است كه موسيقي
پاپ بعد از انقلاب را با اركستري كه سال قبلش با دوچلي و دو سال قبلش با
پاوراتي اجرا داشت، خواندم. من با آن اركستر در كرواسي و بوسني در سه شهر
مختلف خواندم.