arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۰۸۲۸۵
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۱ - ۱۲ آذر ۱۳۹۵

نرگس آبیار: فمنیست نیستم، اما جامعه ما مردسالار است/ دغدغه‌ام ساخت فیلم‌های ساختارشکن است

کارگردان فیلم «شیار 143» گفت: من معتقدم کار کردن یک خانم در جامعه ما خیلی سخت‌تر از کار کردن یک مرد است. البته نه اینکه این ویژگی فقط مختص جامعه ما باشد نه، همه دنیا مرد سالار است. در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا این موضوع به وضوح دیده شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نرگس آبیار: فمنیست نیستم، اما جامعه ما مردسالار است/ دغدغه‌ام ساخت فیلم‌های ساختارشکن است

نرگس آبیار این روزها فیلم سینمایی «نفس» را روی اکران دارد، او به تازگی جایزه بهترین کارگردانی جشنواره تالین برای همین فیلم دریافت کرده است؛ کارگردانی که ساخت فیلم‌های سختارشکن وسوسه‌اش می‌کند.

نرگس آبیار با سه اثر سینمایی که تا به حال ساخته ثابت کرده می‌تواند به عنوان کارگردانی صاحب سبک و آینده‌دار در سینمای ایران فعالیت کند. استقبال از سومین ساخته بلند سینمایی‌اش «نفس» نیز در همین چند وقتی که از اکرانش می‌گذرد نشان داده با وجود اینکه فیلم‌های او ویژگی‌های خاص خودش را دارد، اما در جذب مخاطب به سالن‌های سینما نیز موفق است. آبیار برای سومین فیلم بلند سینمایی‌اش «نفس» به تازگی جایزه بهترین کارگردانی جشنواره «شب‌های سیاه تالین» را در کشور استونی دریافت کرد. دیگر ساخته‌های او نیز در جشنواره‌های جهانی دیده شدند و مورد توجه قرار گرفتند. نرگس آبیار به بهانه اکران «نفس» مهمان کافه خبر شد تا درباره جدیدترین فیلم‌اش بیشتر حرف بزنیم.

طی چند روزی که از اکران «نفس» می‌گذرد استقبال خوبی شده و در برخی سینماها سئانس‌های فوق‌العاده هم برای نمایش این فیلم گذاشته شده است، از نگاه شما به عنوان کارگردان این اثر دلیل این استقبال از سوی مخاطبان چیست؟

من فکر می‌کنم چون مردم بخشی از زندگی، خاطرات و گذشته خودشان را می‌توانند در فیلم پیدا کنند به راحتی با فیلم ارتباط برقرار می‌کنند. این اتفاق علاوه بر اینکه درباره بزرگترها می‌افتد درباره بچه‌ها هم می‌افتد. وقتی بچه‌ها هم فیلم «نفس» را نگاه می‌کنند به نوعی خودشان و تخیلات‌شان را در فیلم پیدا می‌کنند و این همذات پنداری و اینکه فیلم خیلی صادقانه روایت خودش را جلو می‌برد باعث شده این حجم از استقبال از آن صورت بگیرد. البته این نظر من است.

جلسات اکران دانشگاهی فیلم‌های شما هم «شیار 143» و حالا هم حدودی «نفس» بسیار پر بحث و با مشارکت نظری مردم برگزار می‌شود و این موضوع نشادن دهنده این است که مردم درباره فیلم‌های شما حرف برای گفتن دارند و دوست دارند در این باره اظهار نظر کنند. فکر می‌کنید چه نکات نهفته‌ای در فیلم‌هایتان است که مردم را درگیر و به بحث درباره آنها ترغیب می‌کند؟

فکر می‌کنم مثلا در «شیار 143» بخشی از درگیر شدن مردم با فیلم و قصه‌اش بر می‌گردد به اینکه برشی واقعی از جنگ و پشت صحنه آن در این فیلم نمایش داده می‌شود. در فیلم اتفاق‌هایی روایت شد که در آن سال‌ها برای همه ملت ما افتاد و از آنجاییکه تجربه عام بین مردم محسوب می‌شد توانستند ارتباط نزدیک تری با آن برقرار کنند. این روایت و نگاه صادقانه باعث می‌شود مردم از آن استقبال کنند. از طرف دیگر آن فیلم سعی کرده نگاهی عمیقی به موضوع رنج انسان، بزرگ شدن و پالایش‌اش در طی این رنج نیز داشته باشد. فیلم «نفس» اما فضای متفاوتی را پشت سر می‌گذارد و به تجربه‌های یک ملت در دو بحران بزرگ در کشور مثل انقلاب و جنگ می‌پردازد و آنها را از دریچه نگاه بی قضاوت یک کودک می‌بیند.

از طرف دیگر این فیلم به معصومیت و کودکانگی می‌پردازد و در خودش فانتزی تخیل دارد و تخیل را نیز ستایش می‌کند. تخیلی که در جهان امروز کارکردش رفته رفته کم می‌شود. این فیلم به نوعی می‌گوید تنها چیزی که می‌تواند برای این کودک نجات دهنده باشد تا بتواند خودش را با دنیای پر از رنج وفق بدهد، تخیلات‌اش است اما ممکن است آن را هم جنگ از او بگیرد. به عقیده من چنین نگاهی چالش برانگیز است و احتیاج به فکر کردن دارد و همین برای مخاطب جذابیت به همراه دارد. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که «نفس» علیرغم اینکه فیلم سنگینی است اما برای مخاطب عام جذابیت‌ها و کشش خودش را دارد و خدا را شکر از آن استقبال خوبی شده است.



به نظر می‌رسد وقتی شما تصمیم به روایت یک قصه می‌گیرید آن را در زمانی که خودتان دوست دارید می سازید، نه به مد سینما توجهی می‌کنید نه به گیشه و بازار سینما. این نکته در دو فیلم اخیرتان کاملا به وضوح به چشم می‌آید. وقتی تصمیم به ساخت اثری می‌گیرید این دل نگرانی برایتان به وجود نمی‌آید که نکند برهه‌ای که شما می‌خواهید روایت کنید با سلیقه مخاطب امروزی سازگار نباشد؟

من به طور کلی آدمی نیستم که زمان ساخت فیلم‌هایم نگاه کنم و ببینم الان چه فیلم‌هایی مد است و منتقدان و مردم چه چیزی دوست دارند. الان در فضای کنونی کشور ما فیلم‌های رئال روی بورس هستند. حتی انتقادی که خیلی از دوستان دارند این است که جو سینمای ما خیلی رئالیسم زده است و حتی در برخی موراد ناتورالیستی هم باشند. البته از این فیلم‌ها استقبال هم می‌شود و خیلی هم خوب است که سینمای اجتماعی معاصر ما رونق دارد اما من به این قضیه فکر نمی‌کنم که الان چه سوژه‌ای داشته باشم، می توانم روی موج سینمای رئالیستی و اجتماعی سوار شوم یا خودم را بخشی از این سینما کنم. بلکه به این فکر می‌کنم الان دوست دارم چه موضوعی را روایت کنم و به آن بپردازم که بخشی از ذهنم را اشغال کرده است. موضوعی که برای مخاطب هم چالش ایجاد می‌کند و حرفی برای گفتن داشته باشد.

یعنی حتی وسوسه هم نمی‌شوید در این فضا کار کنید؟

راستش وسوسه ای که در من وجود دارد این است که بتوانم فیلم‌هایی بسازم که متفاوت و ساختارشکن باشند. من از زمان «شیار 143» دو سال را پشت سر گذاشتم و الان من آدم دیگری شدم. در نتیجه الان دیدگاهی دارم که متفاوت از دو سال گذشته است و همچنین متفاوت از دیگران. پس فیلم من هم باید متفاوت از دیگران باشد و از همه اینها مهم تر حرفی برای گفتن داشته باشد. به همین خاطر سعی می‌کنم همیشه کار خودم را بکنم حتی اگر نظراتی مخالف نظر من باشد. کمااینکه زمانی که من «شیار 142» را ساختم باز هم فیلم روز سینمای ما نبود اما با استقبال خیلی خوبی روبه رو شد. گرچه خیلی‌ها قبل‌اش به من گفته بودند ممکن است شکست بخوری و ضرر کنی و دیگر هیچ وقت نتوانی فیلم بسازی اما من کار خوردم را کردم. من فکر می‌کنم شما هر نوع فیلمی هم بسازی اگر تاثیر گذار و باور پذیر باشد و مخاطب در آن احساس صداقت کند تاثیر خودش را می‌گذارد و از آن استقبال می‌شود.

وقتی در پروسه ساخت فیلم هستید چه چیزی باعث می شود این دل نگرانی را نداشته باشید که ممکن است فیلم موفق نشود و مخاطب از آن استقبال نکند؟


همیشه موقع ساختن فیلم این دل نگرانی وجود دارد، حتی من فکر می‌کنم کارکشته ترین فیلمساز‌ها هم موقع ساخت فیلم بعدی‌شان این دل نگرانی را دارند چون هر کسی فکر می‌کند ممکن است چه اتفاقی برای فیلم‌اش بیفتد. اما نظر من این است که فیلمسار باید راه خودش را برود چون اساسا معتقدم فیلمسازی یعنی اینکه تو داری در زندگی‌ات ریسک می‌کنی و وقتی این ریسک را می‌پذیری یعنی همه چیز آن را قبول می‌کنی، پس باید منتظر همه عواقبش هم باشی. از سوی دیگر همیشه لزوما روی خوش نشان دادن منتقدان، جشنواره ‌ها و مردم به یک فیلم به معنی اقبال همه جانبه یک فیلم نیست.

گاهی اوقات زمان که می‌گذرد یک فیلم خودش را نشان می‌دهد و بیشتر کشف و درک می‌شود. کما اینکه ما فیلم‌های زیادی هم در کشورمان داریم که فروش زیادی می‌کنند اما این موضوع دلیل بر این نیست که فیلم‌های خوبی هستند. حتی فیلمی ممکن است مورد استقبال زیاد قشر فرهیخته قرار بگیرد و منتقدان هم در دروه‌هایی فیلم را تحسین کنند اما باز هم این موضوع دلیل بر ماندگاری یک اثر نمی‌شود.

زمان است که تعیین می‌کند چه فیلمی قابلیت ماندگار شدن را دارد. پس من به عنوان یک فیلمساز بهتر است صبر کنم و تحث تاثیر هیچ موجی قرار نگیرم. ممکن بود من بعد از «شیار 143» تحت تاثیر این فضا قرار می‌گرفتم که مدام بخواهم فیلم‌هایی بسازم که بخواهد همان موج را ایجاد کند. حتی ممکن بود مخاطب هم از من انتظار داشته باشد باز از همان جنس فیلم بسازم و باز هم با اقبال مواجه شود اما من بعد از این تجربه کمی خلاف میل مخاطبی که از من انتظار «شیار 143» را داشت عمل کردم. البته که الان مخاطب این موضوع را پذیرفته و تا به الان هم از تجربه جدیدم استقبال خوبی کرده است.



پیش بینی می‌کردید «نفس» هم تا این اندازه مورد توجه قرار بگیرد؟

در مدتی که فیلم اکران شده من کامنت‌های خیلی خوبی از مردم عادی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی داشتم. اما «نفس» فیلم آوانگاردتری نسبت به فیلم قبلی من است و البته به نظرم پخته تر از «شیار 143». خود من متوجه می‌شوم اگر در «شیار 143» ضعفی داشتم اینجا توانسته‌ام آن را برطرف کنم ولی از طرف دیگر می‌دانم «نفس» فیلم متفاوت تری است. راستش به همین خاطر فکر می‌کردم ممکن است بیشتر مخاطب خاص از آن استقبال کند اما خوشبختانه تا الان بین مخاطبان عام نیز اقبال خوبی پیدا کرده است. می‌خواهم نکته جالبی که در این رابطه برایتان بگویم، زمانی که تولید فیلم تمام شد و ما در دفترمان مشغول تدوین و کارهای فنی و نهایی کردن فیلم بودیم از خیلی از مردم عامی مثل نگهبان ساختمان، کفاشی که سر کوچه کار می‌کرد یا مردمی که ما فقط با آنها سلام و علیک داشتیم خواستم تا برای تماشای فیلم به دفتر ما بیایند و فیلم را ببینند.

آن موقع من نسخه 140 دقیقه‌ای را برایش گذاشتم چون هنوز فیلم را کوتاه نکرده بودم. جدای از نظرات مثبتی که این دوستان درباره فیلم داشتند من متوجه شدم هیچ کدامشان از دیدن فیلم خسته نشدند. ضمن اینکه از ابتدا همه آنها را با این خواهش آورده بودیم که اگر خسته شدند حتما به ما بگویند. به همین خاطر من تصمیم دارم در نسخه نمایش خانگی «نفس» همان ورژن 140 دقیقه‌ای را منتشر کنم. الان هم اگر فیلم کوتاه شده به خاطر سانس سینماها و اینکه فیلم یک سانس را از دست ندهد بوده است.

ساخته‌های قبلی شما در جشنواره‌های خارجی شرکت کرده و «نفس» هم تا به حال موفق به حضور در دو جشنواره جهانی شده است و به تازگی هم که برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره «شب‌های سیاه تالین» شدید. فکر می‌کنید با اینکه فیلم‌هایتان فضایی کاملا ایرانی دارند چرا مورد توجه جشنواره‌های خارجی قرار می‌گیرند؟

گروه تولید ما سعی می‌کند فضایی کاملا بومی، شرقی و ایرانی را در فیلم‌ها به تصویر بکشد و اتفاقا این بومی بودن در جشنواره‌های جهانی جواب می‌دهد. البته این موضوع به این معنا نیست که شما در بحث بومی بودن به سمتی از زبان یا لهجه بروید که قابل درک نباشد. البته این اتفاق تا به حال برای ما نیفتاده اما من خیلی جملات و کلمات دارم که ننه آقا می گوید و اگر قرار بود ترجمه شوند خیلی سخت می‌شد. اما من فکر می‌کنم ما هر چه به سمت سینمای بومی برویم یک حسن برای سینمایمان در جشنواره‌های جهانی محسوب می‌شود. من در همه کارهایم سعی ‌می کنم خیلی تحقیق کنم. در «شیار 143» ابتدا که رمان را نوشتم فضا را بیجار قرار دادم، همان موقع نکات و مطالب زیادی راجع به فرهنگ بیجار فولکوریک و بومی بیجار خواندم. بعد که آنجا را در فیلم تبدیل به کرمان کردم باز تمام موقعیت‌ها را به اصطلاح کرمانیزه کردم. دایره واژگان، ضرب المثل‌ها، دیالوگ‌ها و همه همه را مطابق با موقعیت مکانی‌مان تغییر دادیم. در «نفس» هم همین اتفاق افتاد، ننه آقا ته لهجه قمی دارد و ما سعی کردیم دایره لغات بومی که او استفاده می‌کند به همان اندازه ای که لازم است باشد. من خیلی تلاش می‌کنم هر کاری که می‌نویسم حتی اگر شهری باشد به اندازه همان فضای شهری بومی آن شهر شود. این نکته در فیلم‌های بعدی من هم لحاظ خواهد شد.

شما در «شیار 143» تصویری متفاوت از بازی مریلا زارعی را به مخاطب و سینما معرفی کردید و در «نفس» هم این اتفاق در مورد پانته‌آ پناهی ها افتاده که بازی‌اش بسیار مورد توجه قرار گرفته و برنده جایزه هم شدند. بازیگرها وقتی چنین پیشنهادهایی را بهشان می‌دهید چه واکنشی دارند؟ حس‌شان درباره نقشی که قرار است بازی کنند چیست؟

نرگس آبیار: فمنیست نیستم، اما جامعه ما مردسالار است/ دغدغه‌ام ساخت فیلم‌های ساختارشکن است


یادم می‌آید خانم زارعی راحت با این موضوع کنار آمدند، موافقت کردند و نقش را دوست داشتند و بازی کردند. خانم پناهی‌ها اما یک مقدار نگران بودند و حتی شاید برایشان عجیب بود که من نقش یک پیرزن 60 و خورده ای ساله را بهشان پیشنهاد دادم. ولی بعد برایشان توضیح دادم ما برای این نقش احتیاج به بازیگری داریم که جوان باشد چون شرایط سختی پیش رو داریم. ما با بازیگرهای دیگر که سن و سالشان به این نقش می‌خورد صحبت کرده بودیم اما واقعا متوجه شدیم که کار کردن در این شرایط مشکل است.

شاید این در این بین این شائبه به وجود آمده باشد که من وسوسه شدم تا از یک بازیگر جوان در نقش یک پیرزن استفاده کنم تا بگویم این چنین قابلیت‌هایی داریم اما واقعیت اینطور نیست و شرایط ما اینطور ایجاب می‌کرد. ما قرار بود در شهرستان و در فصل تابستان کار کنیم و این هم شرایط مان را سخت تر می‌کرد. از طرف دیگر حضور 4 بچه شر و شور هم کار را برای ما و بازیگر این نقش دشوارتر می‌کرد. همه این موارد دست به دست هم داد تا خانم پناهی‌ها بیایند و این گریم سنگین را نیز تحمل کردند. من برای همه شخصیت‌هایمان معمولا در ذهنم ما به ازاهای واقعی ترسیم می‌کنم که آن را به بازیگر منتقل می‌کنم. بر همین اساس ایشان سفری به قم داشتند و تا حدودی خودشان هم با به ازاهای واقعی ننه آقا را از نزدیک دیدند و با آنها نشست و برخاست داشتند تا اینکه در پیش تولید ما به این نقش رسیدیم.



در نهایت چطور توانستید ایشان را برای بازی در این نقش قانع کنید؟

ایشان هم از ابتدا استقبال کرده بودند اما کمی دل نگرانی داشتند آن هم به این دلیل که نقش واقعا سخت بود. اما از همان ابتدا که فیلمنامه را خوانده بودند با هم جلسه گذاشتیم و درباره نقش با هم صحبت کردیم.

در صحبت هایتان اشاره کردید معمولا ما به ازایی دهنی از شخصیت‌های فیلم‌هایتان دارید، وقتی این اتفاق می‌افتد طبیعتا شما یک ویژگی‌هایی را برای آن اشخاص در ذهن خودتان ترسیم می‌کنید و باید آن چارچوب را به بازیگر منتقل کنید تا نقش به اصطلاح در بیاید. پروسه انتقال این قواعد از ذهن سمت به بازیگران چطور اتفاق می‌افتد؟

من تا شخصیتی را نشناسم اصلا او را در کار نمی‌آورم. شخصیتی که وارد قصه‌های من می‌شود باید خیلی درباره‌اش شناخت داشته باشم و برایم ملموس باشد. شخصیت‌هایی نظیر ننه آقا، غفور یا حتی خود بهار و همه بچه‌هایی که در فیلم «نفس» هستند باری من به شدت ملموس و باورپذیر بودند. در «شیار 143» هم همینطور بود. من چون شخصیت‌های قصه‌هایم را خیلی خوب می‌شناسم می‌توانم راحت تر آنها را به بازیگرانم منتقل کنم. همیشه جلسات زیادی با بازیگرانم پیش از شروع کار می‌گذاریم و راجع به جز به جز ویژگی‌های هر شخصیتی با هم صحبت می‌کنیم. حتی اگر شخصیت‌ها ما به ازای بیرونی داشته باشند از بازیگر‌ها می‌خواهم که از نزدیک آنها را ببینند و بیشتر با او آشنا شوند.

البته به نظر می‌رسد این پروسه در «نفس» طولانی‌تر و سخت‌تر بود چون با چند بچه هم سر و کار داشتید؟

بله، ما در این «نفس» چهار بچه داشتیم که از بین آنها فقط محمدرضا شیرخانلو تجربه بازی داشت و این مسئله کار ما را خیلی دشوارتر می‌کرد. اما به هر حال یک تیم پشت این ماجراست و فقط کار من نیست. ما یک گروه بودیم و همه‌مان تلاش کردیم تا اتفاقی خوب رخ دهد.



نرگس آبیار با فیلم‌هایش تصویری متفاوت از یک فیلمساز زن را به سینما ارائه می‌دهد، به نظر می‌رسد کار کردن در این سبک و سیاق در سینمای ایران دشواری‌های خاص خودش را دارد. این مسئله را تا به حال لمس کردید و در مسیر حرکت‌تان با سنگ اندازی‌های احتمالی مواجه شده‌اید؟


من معتقدم کار کردن یک خانم در جامعه ما خیلی سخت‌تر از کار کردن یک مرد است. من فمینست نیستم اما کماکان حس می‌کنم جامعه ما جامعه مردسالاری است و ما نمی‌توانیم آن را انکار کنیم. البته نه اینکه این ویژگی فقط مختص جامعه ما باشد نه، همه دنیا مرد سالار است. در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا این موضوع به وضوح دیده شد. یک فضای مردسالارانه سالها بر همه دنیا حاکم بوده و هنوز هم علیرغم تمام قابلیت‌هایی که زنان دارند و حتی در موارد زیادی خیلی بهتر از مردها هستند، عوض نشده است.

خانم‌ها این توانایی را دارند که چند حوزه فعالیت را با هم مدیریت کنند و کمتر هم خطا داشته باشند اما نگاه مردسالارانه‌ای که حاکم است باعث می شود بستر فعالیت برای برخی خانم‌ها کمتر فراهم باشد. اما در عین حال همین نگاه باعث می‌شود یک زن ده برابر یک مرد تلاش کند تا خودش را به اثبات برساند. این اتفاق در همه حوزه‌ها حتی حوزه‌های مدیریتی هم می‌افتد. یکی از دوستان من قرار بود مدیر بخشی شود و خیلی تلاش کرد تا این اتفاق برایش بیفتد و این در حالی بود که من متاسفانه می‌دیدم همکاران مرد این خانم بیشتر علیه او گارد دارند و در واقع سنگ اندازی می‌کنند. دوست دیگر داشتم که فیلمساز بود و اولیم فیلم‌اش را شروع کرده بود، باورش نمی‌کردند و خیلی تلاش کرد اما آن پروژه‌اش با شکست رو به رو شد ومجبور شد منزل‌اش را بفروشد تا بتواند خودش را ثابت کند و بگوید من فیلمسازم و در مورد من اشتباه می‌کردید.

باز هم می‌گویم یک زن باید چندین برابر یک مرد تلاش کند تا خودش را ثابت کند و این شرایطی است که بر فعالیت تمام زنان دنیا حاکم است. ولی وقتی موفقیت‌های زنان را ر هر حوزه‌ای می‌بینم سر تعظیم فرود می‌آورم مقابل تمام بانوانی که فعالیت می‌کنند، کار هنری دارند، فیلم می‌سازند و خودشان را به جایی رساندند چون می‌دانم که چه تلاشی را پشت سر گذاشتند.
نظرات بینندگان