پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یک عمر با آبرومندی زندگی کردیم و دلمان خوش بود سر پیری بچههایمان را به سر و سامان میرسانیم و یک نفس راحت میکشیم.
خسته و درمانده شدهام. شما بگویید چه خاکی بر سرم بریزم. یک عمر با آبرومندی زندگی کردیم و دلمان خوش بود سر پیری بچههایمان را به سر و سامان میرسانیم و یک نفس راحت میکشیم.
دو دخترم را راهی خانه بخت کردیم. معتاد شیشه دلایل طلاق حوادث تهران ازدواج با معتاد خوشبختانه زندگی خوبی دارند و از آنها راضی هستم. اما افسوس عمر شوهرم قد نداد کارهای پسرم را هم سروسامان بدهیم. او فوت کرد و مرا با غم و غصه دنیا تنها گذاشت. بعد از مرگ همسرم بار زندگی را یک تنه به دوش گرفتم. اجازه نمیدادم خم به ابروی تنها پسرم بیاید. هرچه اراده میکرد، برایش مهیا میساختم. دو خواهرش نیز خیلی هوای او را داشتند. از گلوی خودمان میزدیم تا شازده پسرم هیچ کم و کسری نداشته باشد.
ولی نمیدانستیم با این محبتهای بیحد و اندازه چه ظلم بزرگی در حق این بچه میکنیم. او زیادهخواه و مغرور و بلندپرواز بار آمده بود و هر موقع هم میخواستیم دو کلمه حرف حساب بزنیم داد و فریاد راه میانداخت که اگر پدرم زنده بود، چنین و چنان میکرد و… پسر ناخلف با این اخلاق و رفتارش سوهان عمرم شده بود. برایش زن گرفتیم تا بلکه سر عقل بیاید و مسئولیتی گردنش بیفتد. ولی سه چهار ماه از عقدشان نگذشته بود که عروسم دادخواست طلاق داد. میگفت پسرم به شیشه آلوده است و چندبار میخواسته خفهاش کند.
دختر بیچاره مهریهاش را بخشید و جانش را آزاد کرد. حال پسرم بعد از جدایی نامزدش خیلی بدتر شد. این اواخر سر کوچکترین بهانهای به طرفم حمله میکرد و کتکم میزد. چند روز قبل پس از مصرف مواد مخدر دچار توهم شد. مرا با نامزدش اشتباه گرفته بود و میگفت چرا طلاق گرفتی و… نزدیک بود مرا بکشد. از دستش شاکی شدم و ما را به مرکز مشاوره پلیس معرفی کردند. نمیدانم مشکلمان حل میشود یا نه. محبت بیش از حد باعث شد سرنوشت این پسر ناخلف تباه شود. ما هم مقصریم
ساتین