arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۷۴۹
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۰۳ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۰
حجت قاسم زاده اصل، نويسنده و کارگردان تله فيلم؛

«دي وي دي» را مي دهند ومي گويند ايراني اش را بساز

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تکتم بهاردوست: طرح ساخت تله فيلم در تلويزيون رويکرد مثبتي بود و با اينکه مي توانست اتفاقات خوبي را براي تلويزيون و حتي سينماي ما رقم بزند به خاطر بي توجهي در مديريت و عدم شناخت برخي مسؤولان و متوليان از شرايط کار تلويزيون و افراد دست اندرکارش به فعاليتي بي ثمروغيرجدي بدل شد که تنها انگيزه بسياري از رفتن به سمت ساخت آن، درآمدي است که مي شود کسب کرد.

البته در ميان اين همه، گاهي کارهاي قابل قبولي به چشم مي خورند که به نسبت بقيه تشخص يک فيلم تلويزيوني را دارند، اما در شرايطي که اکثريت کارهاي نازل به وجود آورده اند، چنين آثاري نيز قرباني بي اعتمادي نگاه مخاطبان و منتقدان شده و حتي بدون دادن رأي منفي، بي اعتنا از کنارشان مي گذرند. به اين انگيزه باحجت قاسم زاده اصل که يد طولايي در تهيه وتوليد تله فيلم دارد وتا کنون تله فيلم هاي موفقي چون «تنهايي»، «يک داستان کوتاه وچند داستان ديگر»،«آخرين روزهاي شاد بودن»،«کسوف» و...را تهيه کرده است، در خصوص آخرين کارش، شيوه فيلمسازي اش وبررسي مشخصه هاي يک توليد موفق تلويزيوني گفتگويي کرده ايم که ازنظرتان مي گذرد:

*آقاي قاسم زاده، زماني که براي مصاحبه تماس گرفتم، گفتيد که مشغول کاري هستيد در اين خصوص کمي توضيح دهيد؟

**به تازگي تله فيلم «پيدا وپنهان» راکه يک کار کاملاً زنانه است به پايان برده ام .اين تله فيلم داستان از يک صبح تا شب يک زن است.دغدغه هاي يک روز يک زن را در اين کار به تصوير کشيده ام.
*چرااين بار به سراغ موضوعي زنانه رفته ايد؟
**اين تله فيلم بعد ازکار«از شنبه تا پنجشنبه» دومين فيلم من است که موضوعي زنانه دارد، البته آن کار در خصوص بحران ميانسالي بود که باز هم موضوعي زنانه داشت، ولي من در کل به اين تفکيک زنانه و مردانه اعتقادي ندارم واين تله فيلم هم بيان يک حس است همين.





*آقاي قاسم زاده شما تا کنون تله فيلمهاي زيادي را براي تلويزيون ساخته ايد، ولي هيچ کدام به اندازه تله فيلم «تنهايي»موفق نبوده اند، چرا؟
**هميشه مرگ دغدغه ذهني من بوده و خيلي به مرگ فکر مي کنم. نمي دانم موفقيت اين کار دلايل متعددي دارد.به نظرم موضوع تنهايي چون موضوعي عام شمول تر داشت بيشتر مورد توجه واقع شد. شايد چون همه ما تا به حال تجربه تنهايي داشته ايم برايمان لذت بخش تر بوده است وهمانطور که حتماً هم اين کار را ديده ايد در تيتراژ پاياني اين کار به تمام کساني که از دست داده ايم، تقديم شده است.
*دقيقاً بعد از همين تله فيلم مرگ يکي از مولفه هاي آثار شما شد؟
**همانطور که گفتم هميشه مرگ دغدغه ذهني من بوده است.اما دوست دارم اين نکته را توضيح بدهم. من هيچ وقت پشت کاراکترهاي فيلمم خودم را پنهان نمي کنم، تلفيق همه آ نها من هستم، اماهيچ کدام از شخصيت ها نماينده من نيستند! من به زندگي سالم فکر مي کنم و در عين حال به مرگ توأم با آرامش.
به عنوان يک فيلمنامه نويس و فيلمساز، به عنوان يک پدر، به عنوان يک همسرو...وظايفي دارم وتمام اينها بالطبع مي شوند مضاميني که دغدغه فکري من هستند و در ساخت فيلمهايم آنها را به کار مي گيرم. به همين دليل است که سفارشي کار نمي کنم. بايد مضمون و داستان با ذات من عجين باشد تا بتوانم حداقل براي بازيگرهايم توضيح بدهم که چه مي خواهم!
*فيلمهايي که شما ساخته ايد، به لحاظ زبان بصري وقاب بندي و انتخاب بازيگر و روايت قصه و در نهايت نوع کارگرداني بي شباهت به فيلمهاي سينمايي نيستند، پس چرا تا به حال تجربه ساخت فيلم سينمايي را نداشتيد؟
**از لطفتان ممنونم.ولي وقتي کار مي کنم برايم مهم نيست که روي نگاتيو ضبط مي شود يا ديجيتال، من قصه گو هستم وقصه هايم را تعريف مي کنم و بايد کارم را درست انجام بدهم؛ درست تعريف کردن قصه هيچ ارتباطي به سخت افزاري که کار مي کنيم ندارد. مشکل سينماي ما ناتواني و کم تواني در قصه پردازي است و ناگزيرم توضيح دهم که قصه گويي متعلق به فيلمنامه نويس است و پردازش آن قصه متعلق به کارگردان.هر چند متأسفانه، شرايط مالي کار در سينما هنوز برايم فراهم نشده است.
*ولي به نظر مي آيد يکي از ضعفهاي اساسي سينماي ما، کمبود فيلمنامه هاي خوب باشد.
**اين درست نيست، مشکل سينماي ما فيلمنامه نويسها نيستند، کارگردانها هستند که اگر فيلمنامه خوب دستشان برسد فيلم متوسط مي سازند و با فيلمنامه متوسط خروجي شان فاجعه است! چون شغلشان کارگرداني است و ذاتاً کارگردان نيستند و به لحاظ تکنيک سينمايي لحن قصه پردازي بلد نيستند برخي کارگردانهاي ما فاقد لحن ويژه در قصه پردازي هستند. در صورتي که سينماي حرفه اي جهان متکي به قصه پردازي است. کارگرداني از نظر من شغل نيست، يک جور نگاه است به جهان، کارگرداني گشودن يک پنجره جديد است.
بعضي کارگردا نهاي ما در ساخت فيلمهايشان لحن ندارند، يعني با همان دانش فني فيلم ژانر وحشت مي سازند و با همان پلان بندي و قاب بندي فيلم کمدي!
در کارگرداني اعتقادم به پلانبندي است، نه حرکات آکروباتيک دوربين! من به پلانبندي و قاب بندي اهميت مي دهم و سعي مي کنم با بازي با اندازه پلان، قصه را تعريف کنم. هميشه يک پلان وجود دارد که جوهره آن سکانس است، بقيه اش فن کار است و رياضيات تصويري، تشخيص آن پلاني که جانمايه سکانس است کمي دشوار است وبه ذوق فيلمساز برمي گردد.
*برخي تله فيلم هايي که از تلويزيون پخش مي شود، فيلم هاي سطحي و ضعيفي هستند. به نظر شما اين مسأله به جدي نگرفتن ساخت تله فيلم ها توسط کارگردانها برمي گردد يا اينکه آنها تلويزيون را بستري براي آزمون و خطا مي دانند؟
**به نظرم صداوسيما در سالهاي گذشته هزينه اي را براي ساخت تله فيلم اختصاص داد (هم هزينه مادي و هم معنوي) تا نيروي خاص خودش را تربيت کند؛ در اين بستر آزمون و خطا هم، تعدادي از کارها خوب نشدند که به هر حال طبيعي است.
اکنون صداوسيما مجموعي از نيروها را در اختيار دارد؛ اعم از تصويربردار، صدابردار، طراح صحنه،فيلمنامه نويس و کارگردان که از دل همين انبوه تله فيلم ها بيرون آمده اند، شايد خيلي ها موافق نباشند، اما به نظر من مسير درستي بوده، صداوسيما همت و هزينه کرد، از بداقبالي است که کارهاي بد بيشتر به چشم آمدند، چون هم تعدادشان زياد شد و هم چشمان عيب بين بيشتر شده بودند.ولي من واقعاً از انجام اين کارها حيرت مي کنم.نمي دانم چرا بعضي ها عمرشان را به اين آساني مي فروشند.
ال؛ن خيلي از کارهاي ما شده کپي ضعيف کارهاي خارجي واين خيلي بد است، به بهانه اينکه فيلمنامه جديدي نداريم .نمي دانم شايد مديران واعضاي شورا خيلي اهل ديدن فيلم نيستند واز کارهاي روز دنيا اطلاعي ندارند وتشخيص نمي دهند که اين فيلمنامه دزدي است، البته الان هم مد شده، مديران ما دي وي دي را به فيلمساز مي دهند و مي گويند ايراني اش را بساز وبياور.
*به عنوان آخرين سؤال، از قابليتها و مشکلات حوزه تله فيلم بگوييد؟
**مشکل ما کارگردانها هستيم! کارگردانهايي که به دليل اينکه به پول احتياج دارند هر کاري را مي سازند. مشکل ما بازيگراني هستند که هر فيلمنامه اي را مي پذيرند. مشکل صدابردار و تصويربردارهايي هستند که مي دانند نتيجه کار بد است اما کار مي کنند، متأسفانه خود ما هم مشکل هستيم و هم راه حل! اما درباره قابليت هايش بايد بگويم بستر خوبي است براي فيلم سازي جدي و براي مضاميني که نمي توان در جاي ديگري طرحش کرد.الان اکثر کارها سري کاري شده است و گاهي کارها درزير بيست روز ساخته مي شود واين خيلي بد است.ولي من نمي توانم اينطور کار کنم. من فقط دوماه زمان براي مونتاژ کارم لازم دارم واين است که کمتر سراغ من مي آيند.شرايط کار براي کسي مثل من روز به روز دارد سخت تر مي شود.
نظرات بینندگان