arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۰۲۷۰
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۳ - ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶

اجازه ندارند بر چهره لطیف اصلاح‌طلبی چنگ بیاندازند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یک استاد دانشگاه می‌گوید: «ما فرضمان این است که جریان اصلاح‌طلبی درون‌مایه دینی دارد و دین ما هر فرد مسلمان را دعوت کرده که هر روز خود را محاسبه نفس کنند. چون در اثر محاسبه نفس است که فردایش متفاوت از امروز خواهد شد و این انسان رشد و تکامل پیدا می‌کند. هر جریانی در جامعه ما نیاز دارد که خود را محاسبه نفس کند و جزو عادت‌هایش شود.»

به گزارش انتخاب به نقل از ایسنا، «امید ایرانیان» آورده است: وقتی با محمدرضا تاجیک همکلام می‌شوی بخصوص زمانی که می‌خواهی با او مصاحبه کنی باید حواست آنقدر جمع باشد و قبلاً درباره موضوع مصاحبه‌ات مطالعه کرده باشی تا بتوانی از پاسخ‌هایش سؤالات دیگری کشف کنی و بپرسی. بی‌پرده ولی هدفمند و استراتژیک سخن می‌گوید. سیاسی است اما کلامش را با اشعار شاعران ایرانی آمیخته می‌کند و واژگان سیاسی را با هنرمندی خاصی همراه با ادبیات ایرانی عجین می‌کند.

موضوع گفت‌وگو «محاسبه نفس انقلاب ایران» بود. شاید با حال و هوای این روزهای سیاست ایران آنچنان تجانس نداشته باشد ولی این مضوع در نهایت به آسیب‌شناسی جریان اصلاحات و انتخابات شورای شهر و روستا منتهی شد. تاجیک در این گفت‌وگو از کاسبانی سخن می‌گوید که بر ضربات سختی بر پیکره اصلاحات وارد کردند. او تاکید می‌کند که هیچ‌کس اجازه ندارد، دوباره روی چهره لطیف اصلاح‌طلبی چنگ بیاندازد.

نزدیک ۳۸ سال از عمر انقلاب می‌گذرد و دولت‌ها و اشخاص مختلف هم آمده‌اند و رفته‌اند اما تاکنون نقد حاکمیت و ارکان قدرت صورت نگرفته است و این بعضاً باعث فسادهایی شده است. در ادبیات دینی خودمان بر «محاسبه نفس» تاکید شده است شما تا چه حد معتقدی اکنون زمان محاسبه نفس انقلاب ایران فرا رسیده است؟

ما انقلابی کردیم که در بطن و متن آن نوعی نقد نشسته بود. به یک بیان هر نوع مکتب رهایی، اعتقادی و انقلابی، یک سویه نقد دارد. اما نقد صرفاً در هنگامه رهایی معنا پیدا نمی‌کند. در فردای رهایی هم نقد باید حضور بسیار سنگینی داشته باشد چون نقد موجب شکوفایی و اعتلا می‌شود. بزرگی می‌گوید که ضرورت انقلاب‌ها بعد از انقلاب یک روایت و قبل از انقلاب روایت دیگری است. قبل از پیروزی روایت انقلاب‌ها، روایتی پاد گفتمان است یعنی یک‌سویه خیلی برجسته نقادانه، نفی و نهی و تغییر وضع موجود دارد اما بعد از انقلاب‌ها این روایت‌ها تغییر می‌کند. منادیان تغییر این بار به ثبات می‌اندیشند و خود بر سریر قدرت هستند. این بار دیگر پاد گفتمان نیستند بلکه گفتمان هستند. از اینجاست که بحث جدی انقلاب فرزندان خود را می‌خورد شروع می‌شود. چون این بار کسانی که بر سریر قدرت هستند، اگرچه در گذشته خود ناقد وضع موجود و طالب مطلوب بودند، ولی این بار تغییر را نمی‌پسندند. این بار چون در قدرت هستند، نقد را پذیرا نیستند و به سوی انجماد می‌روند. آن کسانی که از درون به صورت دگر درونی جلوه می‌کنند، شروع به حذف نقادان و حاشیه بردن، می‌کنند. این ترمیدور (Thermidor) انقلاب‌ها است. یعنی انقلاب‌ها شروع به بازگشت می‌کنند و خودشان را می‌خورند یا از خودشان عبور کردند. بنابراین شاید بتوان گفت که به یک معنا این همان انقلابیون هستند که تبدیل به ضد انقلابیون می‌شوند. آگاهانه یا نا آگاهانه انقلاب را زیر سایه پاکن خود قرار می‌دهند. چه زمان این انقلاب‌ها می‌توانند مستمر باشند؟ زمانی که نقد را پاسدارند. یعنی در هر زمانی بتوانند محاسبه نفس داشته باشند و بدانند که چه باید کرد و چه نباید کرد. بنابراین چنین انقلاب‌هایی می‌توانند مستمر باشند و شکوهمند پیش روند. در غیر این صورت، تبدیل می‌شوند به یک نظام و استراتژی تغییر و تبدیل به استراتژی بقا می‌شود. وقتی به استراتژی بقا تبدیل می‌شود، دیگر، نقد را نمی‌پذیرد و این همان لحظه مرگ انقلاب‌ها است. فرضم این است که اگر ما بخواهیم که انقلابمان شکوهمند ادامه پیدا کند و بتواند هنجارهایی که مدعی آن بود، نشر دهد و به عنوان گفتمان مسلط جامعه باقی بماند، باید نقد را به صورت جدی در دستور کار خود بگذارد و معنای نقد این نیست که ما سره را از ناسره، تشخیص دهیم. نقد این است که چیزی بر یک متن بیافزایم. در واقع متن را از خمودگی رهایی دهیم و شرایطی فراهم کنیم که سخن‌ها بگوید و صدایی که تاکنون از ان شنیده نشده، به گوش برسد. مضاف بر اینکه حاملان و عاملان انقلاب برای اینکه بتوانند از آفات سیاست و قدرت به معنای مرسوم، مصون باشند، باید همواره خود را در معرض نقد از دورن و بیرون قرار دهند. باید این را به صورت فرهنگ سیاسی و عمومی کنیم که همگان پذیرا باشیم چون بقای ما در گرو نقد است.

گفتید که زمان محاسبه نفس انقلاب فرا رسیده است. برخی از ارکان این نظام، نظارت پذیر نیستند، پس چه طور می‌توان، آن‌ها را مورد نقد قرار داد؟

من به عنوان کسی که یک مقدار کار استراتژیک کرده است، ناظر به بقای نظام توصیه به نقد می‌کنم. مایلم که نظام تداوم داشته باشد و مایلم که بازتولید مشروعیت کند. مایلم که این نظام در بطن و متن احساس انسان‌ها باشد. انسان‌ها با عشق در مسیرش گام بگذارند و هیچ‌گاه فرض نکنند که از فضای گفتمانی خارج شوند. اما این منوط این است که ما نقد را درون خود بپذیریم و دور خود حاله قدسی نکشیم. نقد را بر سریر بنشانیم و اجازه دهیم که این فرهنگ در جامعه ما رواج پیدا کند. چون نقد اکسیری است که ادامه حیات را تضمین می‌کند.

زمانی می‌گویند که مقدمه محاسبه نفس انقلاب و یا نظام سیاسی، نقد جریانات سیاسی است شما در زمان دولت اصلاحات جزو مشاوران دولت وقت بودید، تا چه اندازه نقد درون گفتمانی در زمان حاکمیت اصلاحات اتفاق افتاد؟

من هیچ‌گاه اصلاحات را به صورت پیکره واحد ندیدم. برخی اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلبان اصلاح‌شده‌ای هستند که جز برای قدرت نمی‌اندیشند و عمل نمی‌کنند و جز در قدرت نمایان نمی‌شوند. همه ظهور و بروزشان زمان توزیع قدرت است. در هیچ جای جریان اصلاح‌طلبی نبوده‌اند و آن زمان که سفره قدرت پهن می‌شود، با تابلو اصلاح‌طلبی ولی کنشی که هر چیزی جز اطلاح‌طلبی است، ظاهر می‌شوند. بنابراین در آن زمان هم همین‌طور بود. شخص آقای خاتمی، نوعی فرهنگ سیاسی نقادانه را در خود نهادینه کرده بود و حتی اگر مثل منی، دولت و اصلاحات را نقد می‌کردم و صداوسیما پخش و کیهان تیتر می‌کرد، از تحمل بالایی برخوردار بودند. هیچ‌گاه یک مورد هم متعرض من نشدند. اما همان زمان هم کسانی بودند که با آقای خاتمی صحبت می‌کردند که مانع من شود. این دو فضا متفاوت است. اما اصلاحات به مثابه یک گفتمان در متن و بطن خود نقد را دارد. اصلاحات بدون نقد، هرچه باشد، نقد نیست. اصلاحات یعنی وضع موجود را با نقد مواجه کنم و در جهت تغییرش بکوشم. من اصلاح‌طلبی را اینگونه می‌فهمم و سابقه اصلاح‌طلبی هم همین را نشان می‌دهد که با نقد عجین و همنشین است. جنبه دوم هم این است که اگر ما فرضمان این است که جریان اصلاح‌طلبی درون‌مایه دینی هم دارد. دین ما هر فرد مسلمان را دعوت کرده که هر روز خود را محاسبه نفس کنند. چون در اثر محاسبه نفس است که فردایش متفاوت از امروز خواهد شد و این انسان رشد و تکامل پیدا می‌کند. هر جریانی در جامعه ما نیاز دارد که خود را محاسبه نفس کند و جزو عادت‌هایش شود. بنابراین این موضوع متاسفانه مغفول مانده است و علتش مثل بازی تحزب در کشور ما می‌ماند. چون بازی تحزب مقدم بر فرهنگ سیاسی شکل گرفت. ما قبل از اینکه فرهنگ سیاسی مبتنی بر تحزب را شکل و نشر دهیم و به صورت فرهنگ غالب درآوریم، وارد بازی سیاسی شدیم و در این حالت بازی سیاسی ما در شکل تحزب، بازی محفلی و پاتوقی شد. ما صرفاً فقط نامی را از حزب داریم اما تشکیلات و یگانگی که باید موج بزند در فضای حزبی، نداریم. بنابراین در فضای نقد هم وقتی می‌خواهیم نقاد باشیم، بدون اینکه فرهنگ نقادی درون ما رسوب کرده باشد. به همین دلیل در مقابل نقد واکنش نشان می‌دهیم و نقد را پذیرا نمی‌شویم. حتی نقد منصفانه و نقدی که بخواهد ما را یک گام به جلو ببرد. نمونه‌اش، در شرایط کنونی است که برخی ترجیح می‌دهند که به جای اینکه گروه، جناح و فرد مطلوبشان را مورد نقد قرار دهند، فرضشان این است که مخرب است نه مقوم و تلاش می‌کنند که دیگران را از نقد وادارند. اما این دوستی خاله خرسه است و ما باید نقد خود و دیگران را در دستور کار بگذاریم. چون این موجب می‌شود که گفتمانشان، گفتمان برتر باشد. نباید از این بهراسیم.

فکر می‌کنم شما با ملاحظاتی که دارید از واژه کاسبان اصلاح‌طلبی استفاده نکرید ولی معنا و مفهوم سخنان شما این را به اذهان متبادر می‌کند ضربه‌هایی که این کاسبان اصلاح‌طلبی به ساحت اصلاح‌طلبی زدند زیاد بود ...

بله، گاه ضربه‌ای که حاملان و عاملان یک گفتمان وارد می‌کنند به مراتب مخرب‌تر از ضربه‌ای است که دگر تعریف شدگان و بیرونی‌های به گفتمان می‌زنند. از این جهت است که جامعه شناس معروف می‌گوید که همیشه دگر درون رادیکال‌تر است. کسانی که از درون به نام خودی‌ها، وارد یک فضای گفتمانی می‌شوند اما نقش دگر را آگاهانه یا نا آگاهانه بازی می‌کنند، رادیکال‌تر از دگر بیرونی هستند. هر گفتمانی در مقابل دگر بیرون می‌تواند ستون‌های خود را مستحکم‌تر کند اما وقتی دگر درونی می‌شوند و از درون مثل موریانه خودش را می‌خورد، استحاله و پوک می‌کند تا آنجا که به یک تلنگر احتیاج دارد که فرو بریزد. متأسفانه عده‌ای فضای اصلاح‌طلبی را مجرایی برای اینکه به قدرت برسند، می‌دانند. قدرتی که در رأس هرم جامعه و در فضای حاکمیت مطرح است نه قدرتی که در ریز بدنه‌های جامعه است. کمتر به این می‌پردازند که در ریز بدنه‌های جامعه کار کنند و قدرت‌های ریز جامعه را تسخیر کنند. به دنبال قدرت در دژ باستیل هستند. اما اینکه در این دژ قرار بگیرند و منصبی از آنها شود و برای رسیدن به آن هم به هر چیزی متوسل می‌شوند. گاه اولترا چپ و گاه اولترا راست می‌شوند. بنابراین هر لحظه چهره عوض می‌کنند. این‌ها ضربات مهلکی می‌زنند. من بارها گفته‌ام که در یک فضای اجتماعی،، سیاسی و فرهنگی، جریانات اجتماعی، سیاسی و اندیشگی هستند که از اهمیت برخورداند و نه لزوماً حاملان و عاملان. حاملان و عاملان باید یاسی را که بر روی دوش دارند پاسدارند. نباید آن را پژمرده کنند و نباید برای رسیدن به قدرت خود لطمه بزنند چون آن الترناتیو جامعه و نسل آتی ما است. ما نباید چهره کریه‌ای از ان نشان دهیم که وقتی پای قدرت می‌رسد، ما می‌توانیم صد و هشتاد درجه تغییر کنیم. من بارها گفته‌ام اصلاح‌طلبی الهیات و اخلاقیاتی دارد که نمی‌توان اصلاح‌طلبی بدون آن الهیات و اخلاقیات را داشته باشید. چون آن اخلاقیات است که شیوه من برای رسیدن به قدرت را از دیگران متمایز می‌کند و من را گفتمان مشروعی می‌کند که به هر چیزی برای رسیدن به قدرت متوسل نمی‌کند. بنابراین به نظرم می‌رسد که اصلاح‌طلبی به پالایش احتیاج دارد. کسانی که از اصلاح‌طلبی استفاده ابزاری می‌کنند و همواره به نام نامی کل اصلاح‌طلبی سخن می گویند و اگر مدافع فردی می‌شوند، می گویند که جریان اصلاح‌طلبی می‌خواهد و اگر می‌خواهند در قطب قدرت باشند، می گویند که جریان اصلاح‌طلبی می‌خواهد و این بیان خشونت آمیزی است و این بیان غریبه است وبرای اصلاح‌طلبی نیست. بنابراین باید از چنین بیان‌هایی که گفتمان مستبد هستند باید فاصله گرفت.

فکر می‌کنید که جریان اصولگرایی هم از منظر خود انتقادی در شرایط اصلاح طلبان است و یا اینکه یک گام به جلو و یا به عقب است؟

هر چقدر گفتمان یک گروه ایدئولوژیک تر باشد، نقد درون آن سخت‌تر است. چون هاله قدسی پیرامون افراد و گفتمان کشیده می‌شود و هر کسی پیرامون شمع نقد بگردد، بال و پرش می‌سوزد. نقد هزینه دارد. بنابراین در فضای یک گفتمانی که ایدئولوژیک است، انسان‌ها ترجیه می‌دهند که به صورت تأیید گر جلوه کنند و در خفا نه نقد بلکه نق داشته باشند. نقد به نق تبدیل می‌شود. در حالی که نقد سازنده و نق تخریب کننده است. همان طور که گفتم نقد چیزی می‌افزاید اما نقد تخریب می‌کند. بنابراین هر چه فضا منجمدتر باشدف امکان نقد کمتر است. مقد با واکنش و هزینه رو به رو می‌شود و کسی که نقاد است را به حاشیه می‌کشانند و در نهایت کسی که به حاشیه می‌رود، به بیرون از گفتمان رهنمود می‌شود. بنابراین یک علت اینکه جناح اصولگرایی از طراوت و خلاقیت برخوردار نیست، برای این است که به راحتی نقد درونش صورت نمی‌گیرد.

تکلیف انتخابات ریاست جمهوری درخصوص حمایت اصلاح‌طلبان از روحانی مشخص شده است ولی برای انتخابات شوراها دغدغه‌هایی درخصوص لیست انتخاباتی وجود دارد البته شورای عالی سیاست گذاری اطمینان داده در تهیه لیست صرفاً بر اساس شاخص‌های اعلامی عمل می‌کنند، توصیه شما برای انتخابات شوراها چیست که با اشتباهات کمتری رو به رو باشد؟

هیچ‌کس اجازه ندارد، دوباره روی چهره لطیف اصلاح‌طلبی چنگ بیاندازد. هیچ کس اجازه ندارد از ملاک‌هایی که تعیین شده‌ است که ما بتوانیم، شورای شهر دست پاک، شهر آشنا و منطبق با نیازهای شهر داشته باشم، ممانعت کند. هیچ‌کس اجازه ندارد با لابی‌هایش بتواند فامیل خود را وارد فضای لیست و شهر کند. این بار بسیاری از اصلاح طلبان و خصوصاً اصلاح‌طلبان جوان به انتظار نشسته‌اند. اصلاح‌طلبان دوباره در حال امتحان پس دادن هستند و باید دید که چه کسانی از لیست بیرون می‌آیند. لیست انتخابات شوراهاست که می‌تواند با نمایش خوب، زمینه را فراهم کند که بتوانیم در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان گزینه برتر، نقش‌آفرینی کنیم. اجازه ندهیم که این حرکت در انتخابات شورای شهر، فضا و حرکت‌های ما را کور کند. کاری نکنیم که این فضا کدر شود و در فضای اصلاح‌طلبی ریزش داشته باشیم. صریحاً می‌گویم اما اگر خارج از ملاک‌های ترسیم شده، کسانی بخواهند در پس پرده نقش‌آفرینی کنند و افرادی را فراسوی ملاک‌ها وارد لیست کنند، من از کسانی‌ام که افشا خواهم کرد. از کسی هم خرده‌حسابی هم نداریم و ملاحظه فردی را نمی‌کنیم. چون ما باید پاسخگوی جوانان و مردمی باشیم که به جریانی که شعارش شایسته‌سالاری و کارآمدی است دلبسته‌اند. ما نباید به یک مشت کاکل به سری که در هر جایی سفره قدرت پهن است، اجازه حضور دهیم. آن‌ها فرضشان این است که تدبیر منزل ممکن نمی‌گردد جز با دم مسیحایی و ید پیامبری آنها. ما باید به جوانانمان اجازه دهیم که هنوز با تمامی ناملایمات انیگزه خود را حفظ کرده‌اند و هنوز دنبال مجالی هستند که دیده و شنیده شوند. از تمامی بزرگان اصلاح‌طلبی تقاضا می‌کنم که تمامی همت خود را بگذارند که از این چارچوب تخطی نشود.

چون در نهایت این لیست با امضای این بزرگان منتشر می‌شود ...

بله. نباید سرافکنده شویم و شروع نکنیم که زمین و زمان را به هم بدوزیم که کارمان را توجیه کنیم. یک‌ بار از این مسیر رفته‌ایم و باید از آن درس بگیریم.

برخی از گفتمان برای ورود به قدرت استفاده می‌کنند. وقتی به قدرتی می‌رسند به خاستگاهه اولیه‌شان برمی‌گردند. این‌ها چه ضربات و آسیب‌هایی دارد؟

همان‌طور که گفتم شدیدترین ضربه‌ها را به پیکره لطیف جریان اصلاح‌طلبی همین افراد می‌زنند. همین افرادی که تنها هدفشان برای ورود به یک جریان سیاسی، رسیدن به قدرت است. اینکه سر سفره قدرت سهمی داشته باشند و برای رسیدن به هدف، وسیله توجیه می‌شوند. اما متوجه نیستند که پشت سرشان ویرانه می‌سازند. برای خود دنبال امارتی هستند اما نمی‌دانند که این حرکت در جهت امارت خود ویرانه‌ای از احساسات پاک جوانان و باورها و اعتقاداتشان به جای می‌گذارند. ما باید بتوانیم، شرایطی بیاندیشیم و اراده‌ای داشته باشیم که اجازه ندهیم، چنین اقدامی صورت بگیرد. چنین افرادی هم از صدای بلندی برخوردارند و هم از تکنیک‌هایی که بتوانند خود را در یک جریان جا کنند. بنابراین ما باید تلاش کنیم که چنین اتفاقی نیفتد. چون هزینه بسیار بالایی می‌دهیم. هر یک نفر جوانی که از فضای ما ریزش می‌کند، هزینه بسیار بالایی است که جریان اصلاح‌طلبی پرداخت می‌کند.

نظرات بینندگان