arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۳۶۶
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۳ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۰

دروازه هاي تهران قديم را احيا کنيم

يكي از مشكلات معماري مدرن در اوايل قرن بيستم اين بود كه بعد از هزاران سال بعضي از بزرگان اين حرفه خواسته يا ناخواسته آن را از دايره هنرهاي هفت گانه – كه امروزه به مراتب بيش از هفت گانه هاي كلاسيك است – بيرون راندند و آن را در چنبره تكنولوژي، مصالح، عملكرد و غيره گرفتار كردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
علی اکبر صارمی در شرق نوشت: يكي از مشكلات معماري مدرن در اوايل قرن بيستم اين بود كه بعد از هزاران سال بعضي از بزرگان اين حرفه خواسته يا ناخواسته آن را از دايره هنرهاي هفت گانه – كه امروزه به مراتب بيش از هفت گانه هاي كلاسيك است – بيرون راندند و آن را در چنبره تكنولوژي، مصالح، عملكرد و غيره گرفتار كردند.

حتي هنوز هم بحث بر سر اينكه معماري فن است يا هنر يا تركيبي، از اين دو ادامه دارد. ولي من اعتقاد دارم كه معماري فراتر از مسايل تكنيكي و عملكردي و حتي محيط زيستي كه امروزه ورد زبان همه است، هنري است والاكه بسياري از جوانان امروز و ديروز به توليد و خلق آن مشغول هستند.

    مي دانيم كه يكي از اهداف هنر ايجاد وجد، لذت، نشاط و آرامش مخصوصا در اين محيط پرتنش و پرآشوبي است كه در كل جهان جريان دارد. در يكي از صفحات سال هاي گذشته شرق نگارنده از موسيقي در ترافيك نوشته بود كه در اين جنجال و خفقان، تنها موسيقي است كه هنگام پخش آن درون قفس اتومبيل، آرامش دلچسبي برايمان فراهم مي شود كه صدالبته در گرماي تابستان بدون كولر چندان هم گوارا نيست.

 به هرحال براي ما و هم نسلان مان. تك نوازي هاي ويلن، تار، سنتور و گل هاي رنگارنگ باب طبع است و جوانان هم بهتر مي دانند چه نوع موسيقي را دوست دارند. آري معماري هم مي تواند به همراه گوش نوازي موسيقي، چشم نواز و زيبا باشد و در شهرهاي شلوغ مان آرامش به همراه آورده و در نهايت اثري هنرمندانه با معيارهاي امروزين باشد.

گفتم امروزين شايد اين كلمه چندان مفهوم روشني نداشته و يافتن اينكه معيارهاي حداقل زيبا يي شناسي در جهان امروز چيست، چندان سهل و آسان به نظر نرسد.
    در اين ميان ساده ترين راه حل، پرداختن به گذشته و غرق شدن در كيفيت ها و ارزش هاي والاي آن است. ولي چنين پرداختني به سادگي ميسر نيست.

 شايد براي جوانان قديم هنوز زندگي در خانه اي با حياط بزرگ و حوض كاشي و درختان توت و زردآلو و گوجه در چهار طرف و عطر اطلسي بومي – نمي دانم چرا اطلسي هاي غيربومي امروز چندان بويي ندارند – در غروب تابستان و بوي خاك آجر فرش بعد از آب پاشي و ايوان فرش شده با قاليچه، گليم و مادربزرگ با چارقد سفيد و جانماز در پيش و قل قل سماور در كنارش، رويا يي دل انگيز باشد. ولي قبول كنيد كه تصوير ارايه شده فوق كه بسيار مشابه صحنه هاي فيلمسازي آبكي بود، امروزه همان قدر غيرواقعي است كه با ماشين دودي راهي سفر شويم. البته اگر ماشين دودي بار ديگر به راه افتد و همان لوكوموتيو اوراق كنار پارك ملت را دستي به سر و رويش بكشند و به راهش بيندازند، شايد از گذشته اش نيز جذاب تر شود. ولي ماجرا جدي تر از اينهاست.

 امروزه بيشتر تصميم گيرندگان عرصه هاي مدني در سنين ميانسالي قرار دارند و شايد هم گرفتار همان نوستالژي حياط مركزي و حوض كاشي و مادربزرگ و كمك همسايه به همسايه و احترام كوچك ترها به بزرگ ترها و خانواده گسترده هستند كه تصاوير زيبا و مضامين دلپذيري براي سريال هاي تلويزيوني هستند. ولي به نظر مي رسد واقعيت هاي امروز در پي چيزهاي ديگري به مراتب فراتر و متفاوت تر از آنچه در گذشته بود، است.

    براساس آمارهايي كه كم و بيش ارايه مي شود، جمعيت كثيري از ساكنان اين مرز و بوم را جواناني تشكيل مي دهند كه روز به روز و سال به سال اشتياق شان براي رفتن به دانشگاه و آگاهي از آنچه در جهان مي گذرد، افزون تر مي شود.

 بنابراين خواسته ها و توقعات شان به مراتب فراتر از نسل هاي گذشته است. اين جماعت جوان شهرنشين را بدنه اصلي جامعه مدني و طبقه متوسط امروز مي توان به حساب آوريم. بدين ترتيب شهرهاي ما بايد پاسخگوي اين قشر عظيم شهرنشين اكثريت تحصيلكرده، در حال كار يا بيكار باشد. البته خوانندگان فهيم توجه دارند كه صحبت ما فقط در مورد معماري، شهرسازي و شهرنشيني است وگرنه پرداختن به مشكلات و مسايل ديگر نيازمند سياه كردن 70 من كاغذ است.

 باري به معماري برگرديم و ببينيم در اين وادي تا چه حد جوانان متخصص در تصميم گيري هاي شهري دخالت دارند تا آنجايي كه شواهد موجود نشان مي دهد در حد بسيار محدود، در گذشته نه چندان دور يك گروه دانشگاهي به همراه هنرمندان معمار و شهرساز به عنوان كميته فني از طرف شهرداري انتخاب شده بودند كه بدون وابستگي اداري و سازماني جلسه اي تشكيل و هر دو هفته يك بار مسايل شهر تهران نقد و بررسي مي شد كه نتيجه آن به سمع و نظر شهردار و مسوولان مي رسيد، اين جلسات سال هاست كه متوقف شده و موضوعات مورد بحث غالبا به فراموشي سپرده شده است.

    اينجاست كه چندگانگي بين نيازها و خواسته هاي مردم كوچه و بازار و تصميم گيرندگان شهري، اعم از دولت و شهرداري و متخصصان رخ مي نمايد و اين سوالات مطرح مي شود كه شهر خوب، مناسب، آرام و معماري درخور آن چگونه موجودي است. به نظر من يكي از خصوصيات مثبت شهرهاي پيشرفته امروز قابليت راه رفتن در آنهاست. راه رفتني كه شايد به علت آلودگي هوا مدت هاست به فراموشي سپرده شده است و به جز چند قدمي جهت سوارشدن به اتومبيل، تاكسي و اتوبوس، چندان رغبتي به پياده روي نيست.

اگر زماني امكاني فراهم شود كه با فراغ بال و بدون مزاحمت بتوان در كوچه و خيابان قدم زد و ويترين مغازه ها را تماشا كرد، ملاحظه خواهيد كرد كه به رغم هشدارهاي هواشناسي چه شهرهاي آلوده اي خواهيم داشت.
    اينها كه گفته شد همه از مقوله كلياتي است كه با چاشني درددل همراه شد و همگي كم و بيش از آنها آ گاهيم. در اينجا سعي خواهد شد به صورت تيتروار مطالبي عنوان شود كه شايد بين ياران حرفه اي و غيرحرفه اي و شهروندان متخصص و غيرمتخصص گفت گوهايي در بگيرد كه شايد مفيد فايده باشد.

    - از نوستالژي گذشته صحبت كردم تا چه حد اين حسرت از گذشته به كار امروزمان مي آيد.

مخصوصا به كار جواناني كه متخصص و معمارند و خانه ها و مجموعه هاي مسكوني، اداري و غيره را طراحي مي كنند ولي چندان هم گرفتار نوستالژي پدران و مادران شان نيستند.

    - هويت جامعه مدني امروز چيست و چگونه مي توان از آثار معماري ساخته شده در شهرهاي گوناگون مان كه اتفاقا در آثار معماري توليد شده از كهگيلويه و بويراحمد گرفته تا كرج، مشابهت هاي آشكاري را مي بينيم، پي به هويت چندگانه فرهنگي امروزمان بريم.

    - شهر اسلامي و ايراني يا ايراني و اسلامي چگونه شهري است، آيا آن را فقط در آمال، آرزوها و روياها مي توان جست وجو يا مي توان مابه ازاي زميني آن را امروزه نيز پياده كرد.

    - پرداختن به بافت قديم شهرهاي امروزه به صورت معضل بزرگي در آمده است. بسياري از سودجويان و زمين بازان به بهانه بافت فرسوده و بناهاي كلنگي، هرآنچه از گذشته مانده با قيمتي ارزان مي خرند و مي كوبند و مي سازند. اين بخش از ساخت و سازهاي شهري ما از فاجعه بارترين و دل آزارترين ساخت و سازهاي شهري است.

 مخصوصا بناها و بافت هاي باارزش و بسيار زيبا و فوق العاده و قابل استفاده اي كه تقريبا از دوران مشروطيت به بعد در شهرهاي ما ساخته شد و تعدادي از بهترين و زيباترين خيابان ها، ميدان ها و خانه هاي شهرهايمان را به وجود آورده است. اين خانه ها دقيقا متعلق به همان طبقه متوسط تازه به دوران رسيده آن دوران بودند. خانه هايي كوچك با عملكردهاي متناسب با تكنولوژي هاي روز و حياطي كوچك در يك طرف.

 اين نوع خانه ها چون در اختيار صاحبان اصلي يا ورثه آنان هستند و در نقاط پرتراكم و تا حدودي گران قيمت شهرها قرار دارند، بنابراين تخريب شان بسيار وسوسه انگيز است. از طرف ديگر ميراث فرهنگي هم چندان دستي بالاي سر اين خانه ها ندارد. بنابراين در چند دهه گذشته شاهد تخريب دايمي اين گل هاي پژمرده و تبديل شان به پاساژ يا خانه هاي بي روح و نازيبا بوده ايم.

 متاسفانه سال هاست به رغم چندين بار تلاش جهت حفظ، نگهداري و تدوين قوانيني كه صاحبان اين املاك ضرر چنداني هم متحمل نشوند، نتيجه ملموسي به دست نيامده است و هنوز شاهد تخريب در مقياس هاي گوناگون هستيم. اميدوارم مردم فهيم ما به رغم مشكلات فراوان زندگي به اين بخش از زندگي شهري شان نيز توجه ويژه اي داشته باشند.

    - ديگر اينكه با توجه به زمزمه هاي ايجاد شهردار محله و احياي محلات و خبرهاي خوشي از اين قبيل، شايد بد نباشد بخشي از وظايف اين محلات، ايجاد گلخانه اي سرپوشيده يا سرباز جهت توليد گياهان آپارتماني باشد كه به صورت رايگان يا حداقل هزينه هاي حمل و نقل، بالكن ها و فضاهاي داخلي را توسط باغبان هاي متخصص شهرداري بتوان سروسامان داد.

    حقا شهرداري ها مي توانند با مطالعاتي كه انجام مي دهند، در كنار كولرهاي آبي بام هاي سبز درست كنند و به متقاضيان آپارتمان ها در اين راه ياري برسانند. مي دانيد اين آسفالت هاي سياه پشت بام ها چه حرارتي را جذب مي كنند و چه مقدار انرژي براي خنك كردن اتاق هاي زير آن لازم است.

 همچنين ايجاد نماهاي سبز كه هم اكنون در دستور كار مسوولان شهرداري در بسياري از شهرهاي جهان قرار گرفته ، از موضوعات بسيار اساسي در زمينه كاهش انرژي محيط زيست شهري است.

    - ديگر اينكه در خبرها آمده بود كه در چند شهر مهم قرار است دروازه هاي ورودي در مبادي شهرها احداث شود كه بعضي از پروژه ها به مسابقه نيز گذاشته شده است. نمي دانم احداث يك دروازه براي شهري مثل تهران چگونه هويت آن را به آن بازمي گرداند و محدوده شهر را تعريف مي كند.

اصلاشهري مانند تهران دروازه مشخصي دارد كه بشود از آنجا حد داخلي و خارجي شهر را تشخيص داد؟ تهراني كه تا كرج ادامه دارد و اتوبان همتش قرار است تا كردان و هشتگرد ادامه يابد، چه نقطه اي از اين مسير چند ده كيلومتري مي تواند تعريف كننده ورود و خروج به شهر و از شهر باشد؟ صادقانه بگويم اينجانب به هيچ وجه اعتقادي به اين گونه در و دروازه ها ندارم و آن را عمل بيهوده اي مي دانم.

 ولي يك نكته مثبت مي توان در لابه لاي تصميمات پيدا كرد اگر گوش شنوايي باشد به نظر من به جاي احداث دروازه هاي جديد، دروازه هاي گذشته تهران را شايد بر اساس همان الگوي شهر ناصري دوباره احداث كرد.

 دروازه دولت، دروازه قزوين، دروازه شاه عبدالعظيم و ده ها دروازه ديگر كه متاسفانه در زمان پهلوي اول تقريبا تمامي آنها تخريب شد. آيا مي توان آنها را از روي عكس ها و نقشه هاي قديمي شان بازسازي كرد؟ آيا مي توان ميدان امام خميني (توپخانه سابق) را به صورت اول آن برگرداند و دروازه هايش را احيا كرد و شهرداري را هم كه فعلاترمينال اتوبوس و ميني بوس است، دوباره ساخت؟

    - از ديدگاه بعضي مرمت گران شايد چنين دوباره سازي هايي چندان مناسب به نظر نرسد ولي مگر شهرهاي تخريب شده، ميدان ها، بناها و كليساهاي ويران شده در جنگ دوم جهاني در اروپا دوباره از نو و آجر به آجر و سنگ به سنگ روي هم گذاشته نشد كه امروزه از مراكز ديدني و توريستي اين شهرهاست، حتي تخت جمشيد را نيز لااقل در حد نصب سنگ ها و تكه ستون هاي ريخته بر زمين مرمت كرد. كاش امكانات داشتيم و طاق كسراي نزديك بغداد را هم مرمت مي كرديم و بخشي از برنامه سفر مسافران عتبات عاليات به حساب مي آورديم.

    اينها و ده ها پيشنهاد ديگر مي تواند باب گفت وگو را درباره شهرهايمان باز كند و ساكنان اين به اصطلاح شهرها را علاقمند به زيست بوم خود كند.
نظرات بینندگان