arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۵۳۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۰۵ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۰

پدري كه براي درمان فرزندش كليه فروخت!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
"صبا" ديگر نمي‌وزد، ديگر با شاديهاي كودكانه‌اش خنكاي نسيمي نيست كه روح پدر و مادرش را جلا ببخشد، او امروز روي تخت خوابيده و خيره به روبه رويش مي‌نگرد، براي صبا خيلي زود است كه در كودكي تخت نشين بيماري شود، خيلي زود است...

به گزارش مهر سال 86 براي پدرو مادر صبا فروزنده كودك شيرازي تداعي‌كننده روزهايي است كه از آن به بعد دخترشان ديگر شاديهاي كودكانه‌اش را با پدر و مادرش قسمت نكرد.

روزهايي كه دخترشان با پاي خود به بيمارستان رفت هرچند در اواسط كار حالش رو به بهبود رفت و پدر و مادرش شادان از اينكه دخترشان سلامتي‌اش را دوباره باز يافته اما ناگهان همه چيز خراب شد. سقف خوش آرزوهاي آنها فرو ريخت و دخترشان ديگر نخنديد و با خوش زبانيهايش دل پدر و مادرش را شاد نكرد.

پدرش مي‌گويد صبا با پاي خود به بيمارستان رفت به گونه‌اي ديگر به خانه بازگشت.

قرار بود بعد از ظهر به خانه صبا بروم و با او و پدر و مادرش ملاقات كنم، خانه شان نزديك پليس راه شيراز- بوشهر بود. نزديكيهاي خانه كه شدم پدر صبا به استقبالم آمد. در راه گفت كه چگونه در اين خانه استيجاري با هزار سختي زندگي مي‌كند و به خاطر صبا تمام داراييهايش را فروخته و اكنون به سختي اجاره بها كه هيچ هزينه‌هاي زندگي را مي‌پردازد.

به خانه‌اش كه گام گذاشتم اولين چيزي كه چشم را به دردآورد صبا بود كه در تختي در پذيرايي خانه خوابيده و به رو به رويش خيره شده است.

به نزديك تختش كه رفتم نمي‌دانستم متوجه حضورم هست يا نه اما گويا متوجه شد كه پدر و مادرش مهمان دارند. مادرش گفت: "صبا مهمان داريم، خوشحالي كه برايمان مهمان آمده؟"، مادرش گفت: صبا جان اگر خوشحالي پلكهايت را ببند و باز كن و صبا خوشحال بود كه برايشان مهمان آمده است.

دختر بچه‌اي كه اين روزها بايد وارد كلاس چهار دبستان ميشد امروز بر روي تختي در گوشه‌اي خانه روي ديگر زندگي را مي‌چشد.

براي پدر و مادرش سخت‌تر از اين نيست كه حتي در خانه نمي‌توانند يك دل سير گريه كنند، دكتر صبا به آنها گفته او تا حدودي متوجه اطراف هست به همين خاطر نبايد فضاي ناراحتي در خانه داشته باشيد.

پدرش از روزهاي سخت و عذاب‌آوري مي‌گويد كه دخترشان در حال بهبود بود اما صبا به ناگهان غروب كرد و ديگر نخنديد.

از روزهايي مي‌گويد كه براي هزينه‌هاي صبا كليه‌اش را فروخت و ديگر نمي‌دانند بايد چه را بفروشند تا خرج ميليوني درمان صبا را تامين كنند.

صباي به پدر فقط خيره مي‌شود و انگار دارد به روزهايي فكر مي‌كند كه قرار بود به دبستان برود، دوست پيدا كند و طعم زندگي را بچشد.

پدر صبا ماجراي دخترش را اينگونه تعريف مي‌كند: صبا در مهرماه 86 با شور و شوق فراوان راهي مدرسه شد و دوره پيش دبستاني را آغاز كرد بعد از گذشت مدتي از حدود بهمن ماه سال 1386 سردردهاي او شروع شد و ما درمان او را شروع كرديم كه با تشخيص اشتباه پزشك كه مي‌گفت سينوزيت است زماني از دست رفت چون سردردها ادامه داشت و كم كم انحراف چشم هم اضافه شد بيشتر پيگير شديم تا اينكه در تاريخ 6/11/86متوجه بيماري فرزندمان شديم كه به گفته پزشك او دچار تومور مخچه بود و فشار مغز وي بالا بود و بايد سريعا عمل مي‌شد.

وي ادامه مي‌دهد: در تاريخ 9/11/86 به خاطر كنترل فشار مغز تحت عمل جراحي قرار گرفت و شانت مغزي براي او گذاشته شد و در تاريخ 13/11/86 عمل تومور صورت گرفت كه دكتر جراح خيلي راضي بود و مي‌گفت مابقي تومور هم با راديوتراپي از بين خواهد رفت، بعد از چند روز صبا مرخص شد و حال جسماني او كاملا خوب بود. بعد از چند روز با تشخيص پزشك كه مي‌گفت شانت در جاي بدي قرار دارد باز او بستري شد و در تاريخ 27/11/86 تحت عمل شانت قرار گرفت و بعد از عمل دكتر جراح با ديدن سي تي اسكن عنوان كرد كه باز هم جاي شانت خوب نيست و در تاريخ 28/11/86 براي بار چهارم راهي اتاق عمل گشت و بعد از چند روز از بيمارستان مرخص شد ولي باز هم دكتر از جاي شانت راضي نبود و بعد از بهبود بخيه‌ها مراحل راديوتراپي آغاز شد كه 33 جلسه به طول انجاميد و بعد از انجام ‌ام ار‌اي دكتر بسيار از وضعيت صبا راضي بود چون جلوي پيشرفت باقيمانده تومور گرفته شده بود.

پدر صبا ادامه مي‌دهد: بعد از آن وارد مرحله شيمي درماني شديم كه دو جلسه براي او در نظر گرفته شد و نمونه مغز استخوان هم از او گرفته شد كه دكتر مربوطه با خوشحالي گفت خيلي رضايتبخش است كه تومور به مغز استخوان سرايت نكرده و در تاريخ 1/2/87 اولين مرحله شيمي درماني و 1/3/87 مرحله دوم شيمي درماني صبا بود بعد از گذشت چند روز شانت صبا از كار افتاد و او پر خواب شد كه به تاكيد خودشان كه گفته بودند در صورت بروز پرخوابي او را به بيمارستان برسانيد ما هم اين كار را انجام داديم و بعد از 24 ساعت كه در اورژانس بستري بود و چند آزمايش از وي گرفته شد او را مرخص كردند و به ما اعلام كردند كه گفتند مشكلي نيست.

پدر صبا مي‌گويد: بعد از چند روز كه حال صبا بدتر شد دوباره او را به بيمارستان برديم كه متاسفانه ايام تعطيل بود و پزشكان حضور نداشتند و فقط چند رزيدنت كشيك بود، بعد از بستري صبا و تشخيص اينكه ايراد شانت از ناحيه شكم است او را راهي اتاق عمل كردند و از ناحيه شكم او را مورد جراحي قرار دادند كه متاسفانه مشكل كه رفع نشد هيچ دل درد هم اضافه شد و بعد از چند عمل بي‌جهت او را با وجود داشتن دل درد ترخيص كردند كه فرداي آن روز باز حالش بد شد و او را به بيمارستان انتقال داديم و صبا دوباره بستري شد و تحت عمل جراحي قرار گرفت و باز مشكل رفع نشد ودر اين مدت دچار مننژيت نيز شد و حتي دراين مدت به ما پيشنهاد مي‌شد كه صبا را تحت اختيار علم قرار دهيم و بعد از حدودا انجام 11 عمل از ابتداي مريضي تا اين مرحله توسط رزيدنتها بر روي صبا پزشك مربوطه از سفر خارج از كشور برگشت و عمل جديدي بر روي صبا انجام داد كه موفقيت آميز بود و تمام علائم حياتي صبا و ارتباط او با محيط و اطرافيان برقرار شد.

قرار شد در عرض چند روز مرخص شود و بسي جاي تعجب بود كه در عرض اين 40 روز كه صبا در‌ اي سي يو بود با وجودي كه كودكي بيش نبود ولي دچار زخم بستر و له كردگي شديد در ناحيه پاها شد و با توجه به اينكه صبا طي عملهايي كه توسط رزيدنتها صورت گرفته بود اسپيره شده بود او را تراكستومي كردند كه بر خلاف مقررات رزيدنت سال اول يعني همان رزيدنتي كه به ما پيشنهاد داده بود كه او را تحت اختيار علم قرار دهيم انجام داد ولي با اين وجود باز هم وضعيت صبا نرمال بود و با محيط اطراف ارتباط برقرار مي‌كرد و پزشك مربوطه نيز راضي بود و مي‌گفت تا چند روز آينده مرخص مي‌شود.
پدر صبا ادامه داد: ولي متاسفانه در تاريخ 20/4/87 زماني كه پرستار داشت گاز زير تراك را تعويض مي‌كرد تراك از جاي خود بالاتر آمد و صبا شروع به نا آرامي مي‌كند و مادر صبا كه در آن لحظه بر بالينش بوده هر كاري مي‌كند نمي‌تواند او را آرام كند و بعد از آن نيز وقتي پرستار به اتاق مراجعه مي‌كند از مادر صبا مي‌خواهد كه اتاق را ترك كند و مادر صبا علي‌رغم كه نگران دلبندش بوده با بي‌ميلي‌اي سي يو را ترك مي‌كند در حالي كه صبا برگشته بود و همين‌طور مظلومانه نگاهش مي‌كرده و گريه مي‌كرده و متاسفانه پرستار نيز توجه‌اي به بررسي دليل نا آرامي صبا نشان نمي‌دهد زيرا كه در حال انجام كارها براي تعويض شيفت كاري بود. مادر صبا نيز معتقد است ناآرامي صبا در آن لحظه به خاطر مشكل تراك او باشد چون بعد از تعويض گاز زير آن تراك بالاتر آمد و صبا ناآرام شد.

پدر صبا ادامه مي‌دهد: در ساعت حدودا 20/7 دقيقه صبح توسط يكي از دوستانمان كه در‌اي سي يو بود به ما خبر داده شد كه سريعا به درب‌اي سي يو بروم چون حال صبا بد شده وقتي به درب‌اي سي يو رفتم و درب برايم باز شد سريعا با وجود ممانعت به داخل رفتيم و با جسم كبود و متورم و بي‌جان دخترم مواجه شديم كه وقتي علت را جويا شديم به ما گفتند تراكستومي صبا جابه جا شده و ما نتوانستيم آن را جا بگذاريم و رزيدنتها هم سر جلسه امتحان بودند و "گلدن تايم" را از دست داده‌ايم وصبا مدت زيادي حدود 20 دقيقه بدون اكسيژن بوده و با وجودي كه اين طفل معصوم زمان زيادي بدون اكسيژن بوده و كادر درمان نيز اين موضوع را مي‌دانستند كه طي اين زمان صدمات شديدي به اين طفل معصوم وارد شده ولي پنج بار او را شوك مي‌دهند كه قلب صبا كار كرد اما مغزش خواب رفت و در حالت كما قرار گرفت.

وي ادامه داد: زماني كه بنده با وجود ممانعت به داخل‌اي سي يو رفتم صبا مثل بادبادك دچار تورم بود و كبود شده بود و عكسي حدود سه الي چهار ساعت بعد از صبا گرفتم كه به خوبي اين موضوع در آن مشهود است. بعد از گذشت يكروز صبا از كما خارج شد و ضريب هوشش از سه به پنج رسيد و دستگاه كمك تنفسي را از او باز كردند و خودش تنفس بدون كمك دستگاه داشت و پس از حدود 10 روز نيز او را كه در حالت زندگي نباتي بود از بيمارستان مرخص كردند و به خانه آورديم و تا به حال از او در خانه به صورت 24 ساعته نگهداري مي‌كنيم كه خدا را شكر پس از گذشت دو سال و دو ماه از اين موضوع به لطف خالق يكتا بنا به تاييد پزشك صبا از زندگي نباتي خارج شده و اميد به بهبودش است.

وي عنوان كرد: از كادر درمان نيز شكايت كرده‌ايم ولي تاكنون جواب قانع‌كننده‌اي دريافت نكرده‌ايم و به خيلي از مقامات نيز نامه نگاري در مورد وضعيتمان داشته‌ايم ولي توجه‌اي نمي‌شود.

پدر صبا بيان كرد: با توجه به هزينه‌هاي سر سام آور نگهداري در تاريخ 21/2/89 مجبور به فروش كليه‌ام شدم و مبالغ زيادي نيز طي اين مدت مقروض شده‌ايم و در مورد شكايتمان نيز اصلا توجه‌اي به صحبت ما كه مي‌گوييم چرا فرزندمان كه داراي علائم نرمال بوده در عرض 40 دقيقه از ضريب هوش 10 به سه رسيده و به كما رفته نمي‌كنند و فقط مي‌گويند قصوري نشده و توضيح واضح در مورد دليل ايست قلبي و جابجايي تراكستومي، نبود پزشك در آن وقت، پنهان كردن مننژيت از ما و... نمي‌دهند و در عوض با ايجاد حاشيه بنده را متهم به اخاذي از مردم و قصد جلب كمك و ارتباط با خارج از كشور مي‌كنند و جالب اينكه با وجود مدارك دولتي كه دارم مسئله اهدا كليه‌ام را فريبكاري مي‌دانند.

پدر صبا صحبتهايش را به پايان رساند، نگاهم به صبا افتاد و احساس كردم هرآنچه را كه پدرش برايم توضيح داده را متوجه شده، نگاه خيره‌اش به رو به رو را يكساعت قبل ديده بودم اما الان در نگاهش كمي تغيير مي‌ديدم، نگاهش غمگين بود خيلي غمگين بود، گويي او هم تمامي دردي و رنج پدرش را لمس مي‌كند احساس كردم او هم نگران است.

براي تخت نشيني صبا هنوز خيلي زود است، او بايد بوزد و روح پدر و مارش را جلا بدهد، او بايد خنكاي نسيم زندگي خانواده‌اش باشد. براي صبا خيلي زود است كه ساعتها در تخت بيماري بخوابد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۰
0
0
به خدا تو مملکتی که دم از اسلام میزنند این باعث خجالته مسولان شما رو قسم به خدایی که میشناسین از قیامت و جزا بترسین
نظرات بینندگان